RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام آقاي بابك
به تالار همدردي خوش آمديد
من كارشناس نيستم اما به نظر من قبل از اين كه شما بخواهيد به ايشون ثابت كنيد كه دوستش داريد و خوشبختش مي كنيد بايد شناختتون را نسبت به ايشون بيشتر كنيد .
و بهتره كه هردو پيش يه مشاور برويد.
موفق باشيد.
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام :
به تالار همدردی خوش آمدید....
بابک گرامی ...در اینکه می گوییید ایشان را دوست دارید بحثی نیست ..منتها میزان شناخت شما از وی چقدر است و از کجا مطمئنید که مشکل ایشان رابطه قبلیست؟
خیلی عوامل برای این نگرانی ها و بی خوابی ها هست...
از اینکه ایشان خدای نکرده بیماری خاصی دارد که نمی گوید تا به قول شما ازدواج قبلی و ...
اینکه شما بدون دانستن علت موضوع تنها به ایشان اطمینان میدهید که دوستش دارید از نظر من منطقی نیست ...
برادر خوبم اون خانم هم می دونه شما از روی احساس و دوست داشتن وی این را گفتید چون موضوع را دقیقا نمی دانید و از همین واهمه دارد ولی آنقدر با شخصیت و با صداقت است که حاضر است از علاقه خودش به شما بگذرد تا شما قربانی نشوید...
دوست محترم تا از واقعه مطمئن نیستی هیچ وقت قول 100 درصد نده چون اگر چیزی بگوید که شما انتظارش را نداری به ایشان هم ضربه می زنی...
از نظر من شما خیلی با وقار و متین و صلابت از ایشان وقت خواستگاری و اشنایی بیشتر بخواهید و اذعان کنید که می خواهید تکلیف رابطه مشخص شود و جویای راز با مهربلنی و به دور از کنجکاوی شوید ...بعد از شنیدن ان راز خیلی منطقی فکر کنید و بعد با دلیل و برهان برای او بیان کنید که چرا مثلا آن راز برایتان از خود او مهمتر نیست و او را می خواهید ..این طور ایشان احساس می کنه که شما دانسته و با منطق پذیرفته اید نه از روی دوست داشتن و حس...
البته این نظر منه ...ولی به نظرم بهترین راه اینه زودتر این راز به صورت کامل بیان بشه ..این طور من مطمئنم هم اون خانم محترم در عذابند هم شما پر از دلهره و اضطراب...
توکل کنید...
ان شا الله خیر است...:72:
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام دوباره
ممنونم از جواب سریع شما عزیزان
اول اینکه نزدیک به یک سال هست که ما هم دیگه رو میشناسیم و توی این مدت به قدر کافی از هم دیگه و خانواده هم شناخت بدست آوردیم.
بعدش هم گفتم، من از طریق آشنای مشترکمون و حرفهای ضمنی خودش به طور کلی میدونم که مساله مربوط به گذشتش میشه و اون هم مربوط به یک رابطه قبلی. فقط من از جزئیات این گذشته اطلاعی ندارم.
ضمن اینکه غیر مستقیم بهش رسوندم، حتی این گذشته به قول خودش حاد اگر ازدواج قبلی هم باشه من باهاش مساله ندارم.
درسته که به زبون ممکنه نیاره اما متوجه علاقه اون به خودم هستم.
اونقدر میشناسمش که نباید تحت فشار بذارمش برای گفتن این مساله.
آخه مگه حاد تر از ازدواج قبلی برای یک دختر مساله دیگه هم میتونه باشه؟
میدونم ازدواج مهمترین مساله زندگی هر کسی و وقت زیادی لازمه برای فکر کردن، و من هم هرچقدر که لازم باشه صبر میکنم، فقط میخوام بدونم کار دیگهای هست که باید کنم تا به قول خودش قدرت گفتن حرفهای نگفتش رو به دست بیاره
با تشكر
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
چرا هیشکی هیچی نمیگه؟ :325:
امروز یه تاپیک خوندم در مورد عشق و بی تفاوتی!!! :305:
آیا گناه من اینه که زیاد دوستش دارم؟ :43:
زیاد بهش توجه میکنم؟ :46:
میگن به دختر باید توجه کنی، محبت کنی، خوب منم دارم همین کارا رو میکنم، ایرادی داره آیا؟ :160:
یکی یک نظری بده دیگه :324:
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط babak_a
آیا گناه من اینه که زیاد دوستش دارم؟ :43:
زیاد بهش توجه میکنم؟ :46:
میگن به دختر باید توجه کنی، محبت کنی، خوب منم دارم همین کارا رو میکنم، ایرادی داره آیا؟ :160:
یکی یک نظری بده دیگه :324:
زیادی ابراز علاقه کردن،طرف مقابلو دلسرد میکنه-درهیچ موضوعی افراط وتفریط جایز نیست.:D
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
یعنی چیکار کنم پس؟:316:::325:
کمتر دوستش داشته باشم؟:163:
شما دخترها معرکه هستین، اگه کسی ازتون دوری کنه بهش میچسبین...اگه عاشقتون باشه ازش دلسرد میشین:310:
حالا من بعد این همه دوست داشتن اگه یه دفعه کم کنم ابراز علاقه خودمو، بدتر میشه که! نمیشه؟:160:
مدیر و ناظم و معلم این سایت کجا هستن پس :305::
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
با سلام
به تالار همدردي خوش آمديد.
لطفا يك جستجو داشته باشيد، سئوالات مشابه شما را زياد جواب داديم.
فعلا مسائل شما غير رسمي هست و با ابهام گفتن و ابهام شنيدن و ذهن بافي مشكلتون حل نميشه.
يعني تعهدي فعلا وجود ندارد.
با اين ميزان شناخت ، استارت خواستگاري را بزنيد، و بقيه را مستقيم و رو در رو بررسي كنيد.
بافت خانواده بسيار مهم هست.
در ضمن حتما و صريحا از او بخواهيد كه شما به صداقت حساس هستيد و او هر مشكلي كه هست از همين اول با شما در ميان بگذارد تا بعدا مشكلي پيش نيايد.
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
سلام دوست عزیز
به نظر من هم شما باید حقیقت را بدانید این حق طبیعی شماست. نباید خودتان را نسبت به واقعیت های زندگی بی تفاوت نشان بدهید. این حرف شما که گفتید اگر این رابطه یک ازدواج قبلی بوده است هم تفاوتی ندارد، به نظر من اشتباه است و فقط از روی احساس. یعنی برای شما فرقی نخواهد داشت که ایشان با یک نفر رابطه داشته است؟ آیا بعد از ازدواج به این فکر نخواهید کرد که این رابطه در چه حدی بوده است و نسبت به همسر و زندگی خود دلسرد نخواهید شد؟
شما باید از ایشان بخواهید که با صداقت همه چیز را برایتان بگوید. بعد اگر توانستید با مشکلات ایشان کنار بیایید پاپیش بگذارید. مطمئن باشید که هم به نفع شماست و هم ایشان
زندگی آینده خود را با ابهامات شروع نکنید
RE: چيكار ديگه بايد كنم؟؟؟؟
معلومه که منم باید حقیقت رو بدونم، اما واقعا اگر هم ازدواج قبلی هم داشته باشه برام مهم نیست. یعنی اونقدر دوستش دارم که برای من حال و آینده مهم باشه نه گذشته.:43:
میشه اسمش رو گذاشت احساس، یا روشنفکری ، یا منطق خاص، اما آیا کسانی که ازدواج قبلی داشتن حق زندگی کردن ندارند؟ حتما باید منتظر باشن که یکی مثل خودشون پیدا بشه که باهاش زندگی کنن؟:302:
خیلی دور از واقعیت صحبت کردیم اگر بگیم که هیچ دختر و پسری قبل از ازدواج با هیچ جنس مخالفی دوست نبودن، منظورم اصلا رابطه س ک س نیست، اما به هر حل دوران نوجوانی و جوانی انسانها به کسانی از جنس مخالف خودشون علاقه پیدا میکنن، و دوست میشن، ممکن برای یکی چند بر هم اتفاق بیفته، چه پسر چه دختر، یک واقعیته.:305:
من هم نمیگم نمیخوام واقعیت رو بدونم ، خودش هم دوست داره که بگه، میخوام بدونم چطور میتونم اطمینان بهش بدم که دونستنش هیچ تأثیری توی عشق و تصمیم من برای ازدواج با اون نمیذاره؟ چیکار کنم که به قول خودش این قدرت رو خدا بهش بده که بتونه بگه.:325:
باز هم میگم نه میخوام تحت فشارش بذارم و نه اینکه کاری کنم که حاضر باشه با نگفتن دردش از عشق من هم بگذره.:72:
تو رو خدا کمک کنین، نه منو ، بیشتر میخوام که به اون کمک کنم.:323:
از همه ممنون