تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
سلام
22 سالمه تک فرزند هستم.پدرم فوت کرد 2 سال پیش.مادرم بیماری روحی روانی داره و در منزل ازش به تنهایی مراقبت می کنم.خانواده ی مادریم خارج از کشور زندگی می کنن و خانواده ی پدریم در شهر خودمون هستن.
خواستگارانم تا موضوع مامانمو می فهمن سریع منصرف میشوند.
کسی نمی بینه من دست تنها دارم از یک بیمار روحی روانی مراقبت می کنم.هیچ یک از اقوام به من کمک نمی کنند تا مادرمو بستری کنم{تا حالا موفق نشدم ببرمش روانپزشک حریفش نمیشم خودم مراجعه کردم گفتن باید ببیننش.که نمیره.اگرم دکتر بیارم خونه آزارم می ده در حد تهدید به مرگ جای دیگه واسه زندگی ندارمم...خانواده ی پدرم می ترسن ژن به من منقل شده باشه و فلان...در صورتی که بیماری ایشون اینجوری نیست.وتنها برای اینکه من مزاحمشون نشم اینجور می گن}.شرایط مادرم خیلی بده.یک تنه دارم زندگی را اداره می کنم و با من اینجور برخورد میشه.آخرین مورد وقتی تماس گرفت گفت می خوام با مامانتون صحبت کنم و بنده توضیح دادم گوشی رو قطع کرد بدون هیچ خداحافظی ای.
خودم دارم از نظر روحی خیلی ضعیف میشم و افسرده.خیلی هم تنهام.نمیشه که واقعیت و شرایطمو مخفی کنم که در آینده پتکی باشه بر سرم
منتظر نظرات و راهنمایی های شما هستم.
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
صبا جان خیلی متاسفم شدم با خوندن مشکلت!
مشکل روحی مادرتون چیه؟
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
عزيزم_بخاطرتمام مشكلاتي كه كشيدي بهت خسته نباشي ميكم_ميدونم خيلي سخته امامطمئن باش خداجواب اين زحمتاتوميده_بروبيش مشاورببين بايدجكاركني_حواست به خودتم باشه كه ازبين نري
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
saba24 عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
نگران نباش عزیزم ، می دونم کار سختی به عهده ات هست ، وآفرین به شما .اینرا بدان که امکان نداردخدا راهی برای کمک بهت باز نگذاشته باشد، فقط باید پیدایش کنی .
خانمی مسئله و مشکل مادرت را با بهزیستی در میان بگذار ، در این زمینه خدمات دارند و یاری می کنند و او را تحت پوشش قرار می دهند و در زمینه درمان کمکت می کنند و حتی بستری شدن . پس بهتره هرچه زودتر به بهزیستی مراجعه کنی .
منتظر خبر اقداماتت در این زمینه هستیم .
.
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
سلام صبای عزیز
منم به نوبه خودم خسته نباشی بهت میگم و افرین به این قدرت که داری اینجوری و انقدر خوب مسائل رو تحمل میکنی
من هم خاله ای دارم که 2 تا از بچه هاش مشکل روحی داشتن و برای دختراش خواستگارنمیومد
اما کم کم سر و کله خواستگارایی پیدا شد که میگفتن اگر شما 10 تا بچه اینجوری داشته باشید هم ما دخترانتون رو میخوایم
عزیزم درکت میکنم که سخته.شما الان در سن ازدواجی
اما بذار کسی پا پیش بذاره که زحمات و از خود گذشتگیو فداکاری شما رو بفهمه
به نظرم کسی که قدرشناس نباشه و موقیعت شما و درک نکنه نمیتونه در اینده هم اگر خدایی نکرده شما مریض بشی درک کنه
مطمئن باش خدا همه درها رو باهم نمیبنده
موفق باشی
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
سلام صبا خانم
اگر مادرتان راضی به مراجعه به پزشک و در کل معاینه توسط پزشک نیستن ،
شما هم به ایشان اصرار نکن و مدام روی اعصابش نرو چون سودی که ندارد هیچ او را سخت تر میکند پس رهایش کن و خودت اقدام کن
خودت به روانپزشک مراجعه کن و شرح حالش را بیان کن و حالات مختلف و مشکلات و هر چیزی که به روند درمان کمک میکند. و توضیح بده به هیچ عنوان راضی نمیشن مطمئن باش کمکت میکنن و دارو تجویز میشه که موقت استفاده کنن اگر افکار منفی دارن اگر ترس دلهره و اضطراب دارن به طور موقت از ایشان دور میشه و خودشان مایل به ادامه درمان و معاینه بالینی میشن .
این کار زمانبره باید صبر داشته باشی و مقاوم باشی تا به نتیجه برسی عزیزم.
ابتدا این مشکل را حل کن و بعد به خودت بپرداز ...
سعی کن صبور باشی همینجور که تا بحال بودی ... اگر خواستگارتون در برابر این موضوع این عکس العمل رو نشون دادن بخاطر عدم اطلاع از این بیماری و بخاطر عدم انعطافشون بوده پس اون باید ناراحت باشه که انقدر نسنجیده عمل کرده نه تو نازنین ...
مراقب خودت باش:72:
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
همه حرفهای دوستان صحیح...
من فکر میکنم خود نحوه گفتن این قضیه پای تلفن به خاستگار هم میتونه خیلی مهم باشه.
عزیز دل، راهکار های دوستان رو به کار بگیر و بیا اینجا از خودت برامون بیشتر بگو.
پای تلفن به چه بیانی و جملاتی این قضیه رو میگی؟
البته شاید این موضوع نسبت به بستری کردن مامان تو بهزیستی فعلا خیلی کم اهمیت باشه :72:
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
شما ازدواج کنید وضعیت مادرتون به چه صورت هست ؟
چون خیلی از مردها ترس از نگهداری مادر شما رو دارند
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
;کاملادرکت میکنم عزیزم منم مشکل تورودارم بااین تفاوت که اون بیمارخواهرمه زندگی ونگهداری ازیه بیمارروحی واقعاطاقت فرساست اونم راضی نمیشه دکتربره حتی کارای شخصیشوهم نمیخوادانجام بده غذاروعین بچه هابه زوربهش میدیم به زورحموم میفرستیمش فقط وفقط دوست داره تواتاقش بخوابه همه ی خانواده روهم افسرده کرده میریم دکتراحوالشو میگیم قرصاشومیگیریم ومیاریم تاحالاچندبارخودکشی کرده اماموفق نشده بعضی وقتامیبنیم حالش بدترشده میریم اتاقشومیگردیم قرصاشوکه دراورده ولی نخورده روتوکمدش ÷یدامیکنیم که قایم کرده بوده چی بگم که چطورداغونمون کرده:316:
بیماری خواهرمن اسکیزوفرنیه دکترگفت قبلاافسردگی داشته چون درمان نشده تبدیل شده به اسکیزوفرنی این بیماری هم درمان نداره فقط باقرصامیشه ازبدترشدنش جلوگیری کرد
RE: تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
سلام با تشکر از دوستان بابت لطفشون.
ببینید بنده از قشر ...... انتظار بیشتری داشتم.
اون خواستگار که زیاد مهم نیست،چون چندان تمایلی هم به ازدواج ندارم.دو ساله روی پای خودم بودم ازدواج برام سخت شده.خیلی ها در این زمان احساس بزرگتری بهشون دست میده... اما من الان دارم زندگیمو می کنم اینکه نمک بپاشن رو زخمم روحیه امو تضعیف می کنه.
مادر بنده متوجه حرفهای من نمیشه و کلا در عالم دیگری سیر می کنه جز مورد تغذیه.
نقل قول:
اگر مادرتان راضی به مراجعه به پزشک و در کل معاینه توسط پزشک نیستن ،
شما هم به ایشان اصرار نکن و مدام روی اعصابش نرو چون سودی که ندارد هیچ او را سخت تر میکند
اصلا متوجه نمیشه خانمی.
نقل قول:
من فکر میکنم خود نحوه گفتن این قضیه پای تلفن به خاستگار هم میتونه خیلی مهم باشه.
به شرطی که فرصتشو بدن.
مشکل اینه که مادرم بزرگ شده ی اینجا نبود اومد دیار غربت با یک فرهنگ متفاوت.
بیمه ها شامل اینجور مواردی هم میشه دوستان؟
با تشکر از همدردی تمامی شما.
بیمه ها شامل اینجور مواردی هم میشه دوستان؟