-
من تعریفتون در باره خانواده نمیفهمم به خدا....عمریه دارم حرف های شمارو میزنم.پس کی حقم از ارامش میرم.من چی؟
من!خودم.من یه نفر.بابا یه بار فقط به دنیا میایم.کی پس؟کی نوبت من میشه.
اوضاعم داره بدتر میشه که بهتر نمیشه
- - - Updated - - -
مادرم یه کله پیام میده. توش پر از تحقیر و توهین......بهم میگه دندون کش دندون های لق!!!! دکتر خوبیم.کارم بلدم.نمبدونم این چیزهارو این توهمات از کجا میاره.تو تاپیک مادرم گفتم توهم میزنه حس میکنه واقعیت.
من مثل یه خرسم.انداختنم تو قفس هی از اطراف بهم با میله رخم میزنن وحشی میشم به در و دیوار حمله میکنم...یادم نمیاد بیرون تا حالا بیرون از خونه با کسی دعوا کرده باشم.تو محیط کارم همه بدام کیس ازدواج پیدا مبکنند.
من ادم بدی نیستم....
-
کیت کت جان من اصلا بهت نمیگم خانوادت خوبن یا بدن...مهم الان اینه که تو ازشون ناراحتی و دلخور...اصلا هم بهت نمیگم برگرد برو و بسوز و بساز و انقدر توهین و تحقیر بشنو که دیگه برات عادی بشه و ....من بهت میکم برگرد برو اما درست و حسابی و با منطق و از روی عقل نه احساس برای خودت جایی رو جور کن ...الان ناراحت هستی ممکنه هر کار ندونسته ای انجام بدی...
پس الان داری با احساست میری جلو...و این یعنی خطر....بذار اروم بشی...بعدا یه مدتی شرایططت رو درست میکنی و با اقتدار و ارامش و دل قرص و محکم میری تو خونه ای که امن باشه
باشه دوست خوبم ؟
-
مریم حرف خوبی زد.
باید زمانی که حالت خوبه برای زندگیت تصمیم بگیری، نه الان که پز از خشم و دردی.
-
من دارم عین اونا دیوونه میشم.به خدا شاید خوب باشه که بالاخره جدا بشم.وقت هایی که خشمم می خوابه میترسم از جدا شدن.اما بازم مشت و لگد و دیوونه بازی نصیبم میشه.
گاهی حس میکنم توهمات مادرم درسته.گاهی فکر میکنم نکنه من خنگم؟نکنه دندون کش دندون های لقم؟نکنه باید کتک بخورم از همه.
-
خانم کیت کت "دندون کش دندونهای لق" یعنی چی؟
-
خیر سرم دندونپزشکم.....برای تحقیرم میگه.یعنی بی هرضه و بد بختم
-
متوجه شدم ولی شک داشتم.خانم شما پزشک هستید به نظرم هرچه زودتر یک فکر درست وحسابی برای این وضعیت بکنید.
منتظر باشید ببینید مشاوران انجمن چه نظری دارند ما هر چی بنویسیم دیدگاه شخصی مون هست نه نظرات کارشناسانه.
موفق باشید
-
کیت کت تو دختر خیلی مهربونی هستی ، خانوادت احتمالا دچار مشکلات خاصی هستن که با دخترشون اینجوری رفتار میکنن ، من فکر میکنم با تمام این اوصاف تو قدرت حل این مشکل داری ، خودتو نباز ، احساسی هم تصمیم نگیر ، بزار یه زره زمان بگذره ، برو سفر تو این تعطیلات اگه میشه تا از این فضا دور بشی ، بعدش یه تصمیم اساسی بگیر . با تمام این سختی هایی که کشیدی بازم خوشبختی، هم جوونی هم تحصیلکرده هم مستقل و ...
-
کیت کت عزیز واقعا متاسفم از اتفاقی که پیش امده . مسلما رفتار پدرت خوب نبوده و شما حق داری که از دستشون ناراحت باشی . هر فرزندی انتظار محبت و مهربانی از طرف والدینش داره .و این رو حق خودش میدونه . ولی اگر پدر مادر شما خدای نکرده بیماری سختی داشته باشند شما چکار میکنی ؟ مسلما سعی میکنی تا اونجا که از دستت بر میاد کمکشون کنی . یا حداقل اگر نتونی کمک کنی لا اقل براشون دلسوزی میکنی و از خدا میخوای کمکشون کنه . یا دیگه نهایتش خودت رو به بی خیالی میزنی و سعی میکنی زندگی خودت رو بکنی . ولی مسلما نمیتونی ازشون فرار کنی . نمیگم به فکر زندگی مستقل نباش ولی اسم اینو فرار نگذار .
-
من برگشتم خونه.تا جایی که بتونم اینجا غذا نمیخورم.خانوادم واقعا ثروتمندن اما لقمه های من میشمارن.واقعا زحمت میکشن اما هزاران برابر منت میزارن.انگاربخاطر پولی که خرج میکنند یا کردن صاحب هویت و عزت و جون منن.مثلا بابام!!!! یهو گیر داده بود بیا بخاطر اینکه 4 سال پیش با یه نفر دوست بودی سرت ببرم و مثلوسفند میکشوندم کف زمین!!!!خیر سرم 27 سالم و تو محل کارم ملت جونش میسپرن دستم.باید یه تصمیم درست گرفت.شاید واقعا وقتشه برم از خونه و این سر اغاز پیشرفت های بیشتر تو زندگیم باشه و یه دریچه ای به زندگی بهتر باشه