خواهش میکنم کمکم کنید

سلام.
من دختری 27 ساله هستم که حدود 7 ماهه عقد کردم.و تابستون قراره عروسی گذاشتیم.ازابتدای عقد و آشنایی همدیگرو بی نهایت دوست داشتیم. ومن احساس میکردم طاقت یک لحظه جدایی از نامزدم رو ندارم.این احساس به قدری شدید بود که طاقت نداشتم نامزدم حتی لحظه ای ازم جدا باشه یا باکس دیگری باشه.
رفتار اون همیشه با من محبت آمیز بود.
اما اینبار باهم قرار بیرون رفتن و تفریح گذاشته بودیم که نامزدم گفت قرار را عوض کرده و باید بریم دیدن اقوام.من بی نهایت ناراحت شدم و خیلی گریه کردم و تمام برنامه ها رو خراب کردم.حتی با نامزدم هم رفتار بدی داشتم.از اون روز دیگه اصلا به من اعتنایی نداره و هرچی ازش معذرت میخوام قبول نمیکنه.عین سنگ شده.میترسم برای همیشه ترکم کنه.توروخدا بگید باید چی کار کنم؟؟
از دوریش دارم میمیرم....

سلام عزیزم
منم مشکل شما رو تو دوران نامزدی داشتم.الانم تا حدودی دارم
بنظر من اگه از ته دل شما رو دوست داره بخاطر این ترکتون نمیکنه
نگران نباشید
به احتمال قوی میخواد تنبیهتون کنه تا دیگه این رفتارو نکنین
در ادامه باید بگم بعد از بهتر شدن رابطه تون سعی کنین این رفتارتونو کنار بذارین
من الان خیلی پشیمونم
میدونی اون رفتار ناشیانه و انحصارطلبانه من چقدر تاثیر منفی تو ذهنیتهای همسرم داشته
هنوزم که هنوزه یادش نرفته.پشیمونم
اگه خواستی بیشتر کمکت میکنم در اینمورد:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی اگه میشه درمورد رفتار همسرت بیشتر و جزئی تر توضیح بده تا بهتر بتونیم راهنماییت کنیم

ستاره عزیز نگران نباش ...به خاطر چنین مسئله ای شمارو ترک نمیکنه...فقط کمی دلخوره...شاید نه به دلیل رفتار بدتون...به این دلیل که احساس کرده شما میخواین به فامیلش کم محلی کنید یا اهمیت ندید واین چیزیه که آقایون به شدت روش حساسن
اگه عذرخواهیتونو قبول نمیکنه به این دلیله که عذرخواهی تنها به شوهرتون هیچ تضمینی نمیده که دیگه این رفتارو نشون ندین....باید توی یه موقعیت دیگه ودرعمل ثابت کنید که به خواسته ها وبرنامه هاش اهمیت میدید...پس منتظر یه فرصت بشین و ازش استفاده کن

ستاره جان این مسایل تو زندگی همه هست اگه میخوای اذیت نشی و غصه نخوری سعی کن طوری رفتار کنی که همسرت رو مطمئن کنی که خانواده اش رو دوست داری.معمولا یا میشه گفت همه اقایون روی خانوادشون حساسن اگه همسرت احساس کنه که تو با خانوادش حساسی اوضاعت بدتر میشود و او بیشتر جانب خانواده اش را خواهد گرفت و تو بیشتر اذیت میشی.در چنین مواقعی حتی اگه باب میلت هم نبود خودت رو خوشحال نشون بده و به همسر و خانواده اش خوشرویی کن.
همیشه وقت برای تفریح دونفره هست.کاری کن که شوهرت فکر کنه خانواده اش را دوست داری و از بودن با اونها خوشحال میشی.
بدون که ممکنه باز هم همچنین مواردی پیش بیاد.سعی کن احساسات خودت رو کنترل کنی.
نیاز به معذرت خواهی نیست چون این کار رو قبلا انجام دادی بذار چند روز بگذره بعد بگو میخوام باهات صحبت کنم و علت ناراحتیش رو بپرس و بگو که من احساس کردم که به من بی توجهی کردی برای همین ناراحت شدم بهتره که با هم قرار بذارین در همه برنامه هاتون از قبل با هم مشورت کنید.
و سعی کن در عمل بهش ثابت کنی که خانوادش رو دوست داری نه در حد کلام.

سلام عزیزم
راستش رو بخوای رفتارت کاملا بچه گانه و بی منطق بوده من به شوهرت حق می دم. خوب برای هر کسی پیش میاد که اتفاقی بیوفته و برنامش عوض بشه. در ضمن این قدر بیش از اندازه ابراز علاقه نکن مردها دوست ندارن زیاد کسی دور و برشون بگیره بیشتر دوست دارن خودشون دنبال زنشون باشن و نازش بکشن. منطقی رفتار کن و احساسات خودت کنترل کن. اون هیچ جا نمیره خیالت راحت باشه. در هر چیزی افراط خوب نیست. شما خیلی در ابراز علاقه دارین افراط می کنید. عادی برخورد کنید و یکبار دیگه بهش بگو من عذر خواهی کردم و قول میدم دیگه تکرار نکنم عزیزم.دیگه نمی خواد تماس داشته باشی تا خودش بیاد به طرفت. از حالا خودت رو جلوش بی منطق و احساساتی نشون نده. در هر کاری اعتدال رو نگه دار تا ارزشت حفظ بشه.

با سلام
به نظرم یک ساعتی این دو مقاله را مطالعه کن، و چند سالی تمرین کن.:305:
عشق : دلبستگی یا وابستگی

انرژی احساسی صلح آمیز

سلام.بی نهایت از دوستان عزیز و مخصوصا مدیر محترم همدردی سپاسگزارم که برام وقت گذاشتند.5شنبه و جمعه باهم بودیم.اوضاع کمی بهتر شده ولی هنوز کارها و رفتارهای نامناسب من تو ذهنش هست.خیلی دلم میخواد همه بدیها رو پاک کنم. درسته من کنترل احساساتم را در دست ندارم.خیلی دلم میخواد به کنترل احساسات برسم.
lvlahtabعزیز.خواهش میکنم در این مورد از تجربیاتت بهم بگو.دلم نمیخواد بخاطر هیچ زندگیمو که خیلی برام عزیزه از دست بدم.تاهمین حالا همخیلی ضرر کردم.اون اوایل خیلی دوستم داشت ولی الان حس میکنم نسبت بهم سرد شده.این خیلی آزارم میده.

مطمئن باش که حتی اگر یه کم هم نسبت به شما سرد شده باشه، شما با قدرت فوق العاده ی زنانه ی خودتون که میتونه معجزه کنه (:311:) می تونید اون قدر به همسرتون نزدیک بشید که این ایشون باشن که هیچ وقت حتی یادشون نباشه که چه اتفاقی بین تون افتاده!
به این قدرت ایمان داشته باش، عزیز دلم:72:

ستاره عزیزم
نترس:104::104::104:
با کمی اراده و جبران گذشته همه چیز حل میشه.اگه زودتر جبران کنی بهتر از ذهنش پاک میشه
ببین عزیزم بشین در اینمورد با همسرت حرف بزن
از ترست بهش بگو.خودتو خالی کن.بهت اطمینان میده که فقط مال توئه.
و ظاهرا هم اینطوره.خودت که گفتی خیلی دوستت داره
ببین من با اینکه میدونستم نوع محبت همسرم به من با محبتش به سایرین فرق میکنه نمیتونستم درک کنم و همش رفتارهای بچه گانه داشتم.نمیذاشتم تنها بره خونشون مخصوصا بعد از ظهر
شب هم که میرفت با تلفن و اس ام اس امونشو میبریدم
اینکار من دو نتیجه کلی داشت:
1.فراری شدن همسرم از من:با اینکه جسمشو بزور پیش خودم نگه میداشتم روحش ازم فراری بود.یبارم بهم گفت نمیخوام پیشت باشم
2.بدبین شدن خانواده ش به نیت من از اینکه نمیذارم بره خونشون و همیشه پیششم که الانم اثراتش اذیتمون میکنه
پس:
هرچه زودتر بهتر
فقط اراده کن.ببین چه اثری داره.همسرت بیشتر و بیشتر دوستت خواهد داشت و بیشتر مایل میشه بیاد پیشت و گذروندن وقتش با تو براش لذت بخش تر خواهد بود
در ضمن جلو سوتفاهمها رو از همین الان میگیری
هم از بابت خانواده ش.هم خودش.
اگه یکی از تاپیکهای منو خونده باشی میبینی که چطور رفتار همسرم تغییر کرده
از وقتی تحت فشار نمیذارمش اونه که دنبال منه.
من همش میگم کاش زمان به عقب برگرده تا اشتباهاتمو جبران کنم
تو یه جورایی گذشته منی
اشتباه نکن.شجاع باش.بهش نشون بده واسه اون و علائقش ارزش قائلی همونطور که واسه خودت:104:
:72: