-
سلام.دارم نا امید میشم
سلام دوستان خوبم. من دختری 25 ساله هستم .من تو ازدواج مشکل دارم. چن تا کیس معرفی شدن اما بعد از دیدن من دیگه پشت سرشون هم نگاه نکردن کلی روحیه ام خدشه دار شد پیش خودم میگم مگه مشکل من چیه که دیگه نمیان .قیافه معمولی دارم اما به خودم میرسم خوب میشم تیپم هم خوبه کارمند هم هستم . چن مورد اومدن اما فقط واسه دوستی قصدشون ازدواج نبوده .گاهی اوقات گریه میکنم میگم چقد مردم ظاهربیینن .اخه چرا من باید ضایع بشم.بعدش همیشه شاگرد اول بودم چون حس رقابت داشتم اما در مورد ازدواج تلاش هم فایده ای نداشته.دوس دارم بهم راه حل نشون بدین یا حق .
-
سلام دوستان .منتظر جوابتونو بودم اما هیچکس جواب نداد.
-
سلاااام سارا جون، شما همش بیست و پنج سال داری هنوز کلی وقت داری، البته کلا ازدواج به سن هم نیست و برای هر کسی یه زمان و وقت مشخصه ای اتفاق می افته.. ببین من از شما چند سال برزگترم و مجرد... پس راه حل ندارم و خودم هم یه تایپیک زدم راجب همین موضوع مجردی ... ولی با گشت توی این تالار که تازه یه بخشی از ادم های جامعه امون اومندن و تایپیک زدن .. خیلی زود متوجه میشی که تو تنها نیستی... پس این حرفها رو بزار کنار که مگه مشکل من چیه و اینا... ازدواج تنها رابطه دو طرفه ای هست که انجامش مستلزم تمایل دو طرفه.. نکته خیلی مهمه اش هم اینه که ما ها خیلی منطقی بهش نگاه کنیم و هرگز پسند نشدن یا انتخاب نشدن رو پای عیب و ایراد داشتن حساب نکنیم.. سارا جون من خودم هم گاهی خیلی خیلی ناراحت میشم و یا غصه میخورم ها... کاملا این حس ها طبیعیه ولی خیلی مهمه که با وجود همه این حس ها ... بازم محکم باشیم و امیدوار... یه جای خوندم افسردگی هم یه انتخاب هست نه صرفا یه بیماری که ادم دچارش میشه.. بیشین با خودت فکر کن .. فرض کن هیچ وقت ازدواج قسمتت نشه( میگم فرض ها و گرنه انشالله به زودی یه ازدواج خوب میکنی) اون وقت تو میتونی انتخاب کنی به دختر مجرد افسرده باشی یا یه دختر مجرد شاد که کلی برنامه داره واسه زندگیش.... باور کن این قد انتخاب دوم به تو احساس دوست داشتنی عزیز بودن میاره که خیلی از خلاها تا حدی جبران میشه.... منم این روزها دارم سعی میکنم روی خویشتن دوستی و شاد بودنم کار میکنم ... شما هم مقتدرانه و مجکم پاشو و دست از این فکرهای بی خود بردار..... بعدشم اگه خواستگارهات رو توی یه جلسه فقط دیدی و بعدش پیگیری نکردن بهتره زیاد نشینی و فکر کنی که چرا و چی شد و اینا.. چون هزارتا دلیل داره که به خود اون اقا مربوطه... خیلی از خواستگاری ها خیلی هم جلو میره ولی میبینی دقیقه 90 ورق بر میگرده و بهم میخوره... کلا ازدواج کردن باید همه چی که باالای همه اش خواست خدا و صلاحته دست به دست هم بده تا اتفاق بیفته... حتی دوست پسر و دخترهایی هم که با کلی وابستگی و علاقه به هم میخوان رابطه رو به ازدواج بکشونند هم این قد اذیت میشن و سختی ها رو باید بگذزونند تازه بعدشم ایا بشه ایا نشه... پس نشین غصه بخور و اینا.... ول کن و بلند شو شاد و سرحال زندگیت رو بکن... راستی نماز و قران خوندن هم عالیه.. مراقب خودت بااااش دختر گل.. اخرش همه چی درست میشه انشالله :72::72:
-
سلام
چرا فکر میکنی شما مشکل داشتی که رفتن و برنگشتن؟ شاید اونا خودشونا در حد و اندازه شما نمیدیدن.
من خودم یه مدت پیش خواستگاری خانومی رفتم که دوستان معرفی کرده بودن. هم دختر خانوم خوب بودن هم خانواده خوبی داشتن ولی زیادی پول دار بودند. بعد از مراسم توی خونه صحبت کردیم و مامان گفتم زنگ زدند و گفتند که نظر ما منفیه.
-
ازدواج نکردن بهتر از ازدواج اشتباه کردنه.
در ضمن 25 سال سن زیادی نیست. گذشت اون موقع که دختر 14 سالگی ازدواج میکرد!
اطراف من مخصوصا تو دانشگاه پره از دخترای 25 تا 30 ساله که مجردن.
-
ممنون دوستای گلم .الان بهترم.ممنون از راهنماییتون.
-
سلام. میخواستم بگم ازدواج قسمته و دست ما نیست یا دست خود ماست و درجهت اون باید تلاش کرد