دختری را دوست دارم ، قصد ازدواج دارم اما میگه نامزد دارم ...کمکم کنید

با سلام
مختصر میگم براتون...
بنده 20 سالمه الان حدود 1 ساله به دختری همکلاسی که یک سال از من بزرگتره یعنی یک سال پشت کنکور بوده علاقه دارم و شرایط ازدواج هم برایم تا حدی مهیاست البته نه کامل و متاسفانه پدر و مادرم با ازدواج زود هنگام به شدت مخالفن.
در این زمینه با یک مشاور مشورت کردم تا خدای ناکرده احساساتم نسبت به این دختر هوا و هوس و زودگذر یا همون عشق های یک روزه و مسخره نباشه و ایشون هم گفت که با توجه به شرایط و اتفاقات هوا و هوس نیست.
به هر حال علاقه شدیدی به این دختر دارم.
خیلی سعی کردم که این علاقه را بهش اثبات کنم و به نوعی احساساتم را بهش بگم و البته حدس میزنم که همه چیزو میدونه.
البته چند باری در این یک سال به صورت مستقیم و غیر مستقیم گفته نامزد دارم. اما نه خبری شده و نه حلقه ای تو انگشتشه.
خیلی کلافم دلم میخواد کامل بگم بهش علاقه دارم ولی با توجه به این که گفته نامزد داره یه جورایی راه منو بسته و با این شرایط اگر من واضح و مستقیم بخوام خواستگاری کنم یا علاقمو بگم بیشک میگه تو که میدونی نامزد دارم نباید به من فکر کنی و به نحوی سر و ته کار را هم میاره. ناگفته نمونه خیلی وقته دارم بررسی میکنم که ببینم نامزدی در کار هست یا نه چون اگر باشه درست نیست که دیگه بهش فکر کنم ولی هیچ نشانه ای ندیدم.
لطفا کمکم کنید و راهی را پیشنهاد کنید که بتونم خیلی آروم علاقمو بهش بگم و بتونم اون را هم به خودم علاقه مند کنم.
در نهایت نسبتا مذهبی ام و نه دوستی میخوام و نه از روش نادرست دلم میخواد استفاده کنم.
متشکر...

به هر حال سن شما کمه ،اما هرکسی تو هرسنی میتونه ازدواج کنه
ام موضوه مهم تر فکر نمیکنید دارید تلاش بیهوده میکنید؟ دختر چندبار به شما گفته نامزد دارم ، ظاهرا شمارو نمیخواد ، چه اصراری در بدست اوردن امار نامزدش دارین ؟ چه داشته بشه چه نداشته بشاه
اگه فکر میکنید علاقه تون درسته و میخواید ازدواج کنید مستقیم بگید میخوام از طریق خانواده اقدام کنم اگه باز بگه نامزد دازه ،خب نمیخواد و به نظر من باید فراموشش کنید تا املرشو دربیارید

- - - Updated - - -

شاید من اشتباه کنم اما میگید مذهبی هستید ولی اگه بخواید دنبال ب=ایجاد محبت (گدایی محبت ) بیافتید پا از مذهبی بودنتون باید اونطرف تر بگذارید و چندماه یا حتی سال وقت بگذارید و اخر به جایی که میخواید نرسید

سلام
ممنون.
حرف شما درسته.
خودمم همین دیدگاه را دارم.
راستش چون میخواستم مختصر بگم بعضی مسایل را حذف کردم و در مورد ماجرای نامزدی یه مقداری شرایط پیچیدس و یا شاید به خاطر جو بد کلاس و دانشگاه ایشان چنین چیزی بگه که خودش را از حرفها و حدیث ها دور کنه.
نمیدونم چه کنم ولی از راهنماییتون ممنونم راستش فراموشی واقعا برام سخته .
واقعا در موندم.

دوستان نمیخواین یه کمکی بکنین؟؟؟؟
خواهشا یه راهکاری پیشنهاد کنین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ahmad13740512

دوستان نمیخواین یه کمکی بکنین؟؟؟؟
خواهشا یه راهکاری پیشنهاد کنین

---

اقاای محترم ایا اگه پیشنهادی بهتون بشه گوش میدین و عمل میکندید بهش؟
اینجا کسی از شرایط شما علم غیب نداره
اما نظر من ، شما به شرایط ازدوج نرسیدید ، به خاطر همین شرایطی که برای خانم پیش اوردید ، بخاطر اینکه نظردیگران براتون مهمه و مهم تر از اونکه شما در دو سه سال اسنده تغییرات اساسی تو تفکراتتون خواهید داشت و حتی اگه علاقه تون درست باشه بعدا نظرتون عوض میشه ، یکی از دلایلش همین شرایطی هست که برای دختر خانم ایجاد کردید ،دوسال دیگه خودتون میگید این دختر خوب نبیست ،چون یه سری پشت سرش حرف زدن و خیلی دلایل دیگه ،امیدوارم بفهمید من چی میگم
با دوران تحصیل خودتون و اون دختر با درست کردن شرایط ترس و تردید بازی نکنید ،

تنها راهکاری که میتونم بهتون بدم ، اینه که علاقه رو یکی دو سال دیگه پیش خودتون نگه دارید و سراغش نرید و خودتون و اونو تو ارامش بگزارید ، اونوقت اگه هنوز علاقه درست حسابی بهش داشتید اقدام کنید
به نظر من حتی درست نیست بهش بگید علاقه بهش دارید و متظر بمونه ، چون امکان داره نظر خودتون و علاقه تون بهش عوض شده باشه ، اگه قسمت باشه ایشون تا اونزمان مجرده اگه ازدواج هم کرده باشه ، هم ثابت میشه علاقه ای بهتون نداره و هم قسمت شمانبوده
با اینده خودتون و یکی دیگه بازی نکنید:81:

اما اگه فکر میکنید شرایطتون خیلی بحرانیه واقعا ، اشتراک ازاد بگیرید ، به طور کامل و دقیق و خصوصی برای مشاور توضیح بدید و ایشون راهنمایی تون میکنن ،این پیشگیری برای هدر نرفتن زندگیتون
موفق باشید

ممنون از راهنماییهاتون ای کاش افراد بیشتری نظر میدادن.
لازم به ذکر است که بنده تا حالا به ایشون چیزی نگفتم که ایشون بخواد برای دور کردن من چنین حرفی بزنه بیشتر به خاطر جو حاکم بر کلاس یا دانشگاهه.
به هر حال من بیشتر دنبال راهی هستم که بتونم دل ایشون را به دست بیارم نه برای الان و این که الان ازدواج کنم دلم میخواد شرایط را به گونه ای پیش ببرم که ایشون متوجه بشه از علاقه من و اونوقت به بنده هم به عنوان یک گزینه برای ازدواج فکر کنه.


شاید اگه من نمیگفتم که گفته نامزد داره اصلا چنین جوابی نمیدادین مینا خانم. خواهشم ازتون اینه که بدون توجه به این مسایل فقط راهکاری درست و سالم برای این که بتونم به نحوی مهرم را به دل ایشون بیاندازم پیشنهاد کنین.
به هر حال از حرفاتون خیلی ممنوم و خیلی کمکم کردین و مطمئن باشین که به همشون گوش میکنم و سعی میکنم به کمک خدا بهشون عمل کنم.
با تشکر

حرفاوتن متناقضه ، قصد ازدواج دارم ،الان نه ، نامزد دازه ،نداره ،
میخوام جذبش کنم ،جو دانشگاهمون نمیزاره نامزد کنم

حرف من بخاطر نامزد داشتن ایشون نیست ، واسه تکمیل شخصیت خود شما اقایونه ،
افتادن دنبال جذب محبت یکی ،یعنی حروم کردن وقت خودت و اون ،باور کنید

تنها پیشنهادی که میتونم بدم ، خوب درس بخون ،فعال باش ، شخصیت قوی داشته باش ،راستگو ودرستکار باش و همینجوری درس بخون و دنبال دختر بازی! نرو و اونوقت به وقتش که سنت و شرایطتتون و درکتون از زندگی کامل شد با هرکی دوست داشتید ازدواج کنید
درسته زندگی ساده ست ،اما با گذراوندن روز و شب هاش اب این فکر که کیو چه جوری جذب کنم و چه جوری علاق مندش کنم و ... از جریان طبیعیش خارج میکنید ، 20 سالته درستو بخون و به فکر کار باش نه ازدواج ،فکرای حاشیه ای زندگیو از مسیر درستش خارج میکنه
دیگه خود دانید

تشکر.
سعی خودمو میکنم.
بازم ممنون

ایشون مستقیم و غیرمستقیم گفتن نامزد دارن! شما دنبال چه نشونه ای هستین مثلا؟؟ حلقه؟ خب واسه نامزدی نشون میبرن،که الزاما اون نشون انگشتر نیست،
بنابراین شما دنبال حلقه هم نباشید
اتفاقا اگه اینطور که شما میگین بخاطر جو دانشگاه بود و.. که ایشون بخواد خودش رو متاهل نشون بده حتما یه حلقه دستش میکرد، ولی الان میگه نامزدم، ولی حلقه نداره که خیلی هم طبیعیه

اگه واقعا فکر میکنید 99درصد احتمال میدید فقط بخاطر جو دانشگاه گفته، و مستقیم جلوی شما و به خودتون نگفته ، میتونید برید بهش بگید قصد دارید با خانواده خدمتشون برسید...
وقتی مستقیم به خود شما گفتن نامزد دارم، پس بدونید باید ایشون رو به کل فراموش کنید
البته نظر من این هست که اصلا جلو نرید،چون جواب منفی می شنوید!

سلام دوست عزیز.درکت می کنم.از اینکه داری اینقد منطقی به حرف های دوستان گوش می دی واقعا خوشم اومد وتحسینت می کنم.پسرایی مثه تو این دور و زمونه کم پیدا میشه:104:ببین من پیشنهادم اینه.یه بار واسه همیشه خیال خودتو راحت کن.برو رک و پوسکنده حرفتو بهش بزن وبگو واقعا نامزد داری یا نه.اگه گفت آره که هیچی.دورشو خط بکش.با توجه به ابنکه چند بار دیگم گفته نامزد دارم یا واقعا نامزد داره یا نمی خواد با تو ازدواج کنه که این حرفارو می زنه.در هر دو صورت باید دورشو خط بکشی.از مردونگی هم به دوره که بازم بخوای بهش فکر کنی.اما اگه گفت نه ........بهش بگو لااقل بزار یه بار بیام خواستگاری همو بیشتر بشناسیم.شاید دیدی من همونیم که تو می خوای و منم دیدم همونی هسی که می خوام.اینکه بخوای به قول بعضی دوستان دو سه سال این علاقه رو تو خودت نگه داری بعدشم آیا محقق بشه یا نشه به نظرم داغون میشی داداشی.خدا هر چی مصلحتت باشع برات رقم می زنه.اگه قبول کرد که به خیر و خوشی کم کم مهارت های زندگی رو با خوندن کتاب های معتبر یا با مشاوره یاد خواهید گرفت و یا علی.....اگرم قبول نکرد و نشد بدون مصلحتت بر این نبوده.فکر نکن اینکه نشد دیگه دنیا آخره.به این فکر کن که یه دختر خانوم دیگه بدون اینکه خودش بدونه قراره عشق ابدی تو باشه و تا ابد مال هم باشین.یا علی داداش. زندگی قشنگه بابا.بی خیال.تاپیکاتو دنبال می کنم.