-
راجع به روابط قبل از ازدواج باهام صحبت کرد همون شب خواستگاری، گفت بالاخره این یه مساله ای که وجود داشته و باید بدونی.
خب من اصلا خوشم نیومد، ولی رفته رفته که احساسم بیشتر و بیشتر شد به خودم گفتم اکثر مردا چنین راوابطي رو قبل ازدواج تجربه میکنن، و در واقع یه جورایی خودمو راضی کردم بخاطر علاقه ام.
1. میخوام یه کم بیشتر مطمئن شم، بعد به پدرم بگم، چون از ابتدا این انتخاب خودم بود و خانواده بخاطر دوری راه مخالف بودن.
2. امروز از شدت ناراحتی بهش گفتم که میخوام باهاش تموم کنم، و گفتم دیگه سراغ من نیاد تا تکليفمو روشن کنم.
3.پیش اومده که با هم صحبت کنیم توی خونه ولی عموما این اتفاق نميفته، اینم بگم کلا مخالفه با اینکه وقتی کار داره یا خوابه من مدام زنگ بزنم، مثلا گاهی توی مکانیکیه و اصلا جواب نمیده، حتی بعضی وقتا شده عکسشو فرستاده توی همون لحظه و ساعت که دستش روغنيه و میگه بخدا کار دارم انقد زنگ نزن، تلفن من اگه عکس بدون اديت باشه ساعت گرفتن عکس رو مياره، میدونم که در این موارد دروغی بهم نگفته.
درمورد خونه هم مطمئنم که داره، چون وقتی داشت خونه جدید می گرفت، بهم آدرس یه سایت داد، گفت برو چک کن با فلان مقدار پولی که من دارم ببین چی پیدا میکنی که هم با پول من جور باشه، هم خودت دوست داشته باشی چون شاید بمونم اونجا اگه شرايطش خوب باشه و بالاخره خونه تو ام هست، چون خودم وقت نمیکنم، بعد رفت یکی از همون خونه ها رو گرفت، اینو از عکسهایی که بعد از اسباب کشی برام فرستاد مطمئن شدم.
در مورد کارش هم مطمئنم، کارش آزاده، و خیلی ريسکي، بعضی وقتا پیش اومده که یه مقداری از کارشم با اینترنت من براش بررسی میکنم، چون شرکتشون یه وبسایت مشخص داره که منم ايدي و پسوردشو دارم، یعنی از خیلی از جزئیات کارش حتی اطلاع دارم.
بعدم انقدر آدم استرسيه که همیشه من و پدر و مادرش از ریز کارش اطلاع داریم، چون همیشه برای کارش زنگ میزنه و میگه دعا کن فلان کار انجام بشه.
4. فعلا که باهاش حرف نميزنم، ولی وقتی زنگ بزنه حتما به توصیه شما عمل می کنم.
5. زیاد اهل این چیزا نیست، و علاقه مند نیست.
ما همون طور که گفتم یه آشنایی دور با هم داریم، یعنی یه سری چیزا برامون محرز بود که دروغ نیست، و بقیه رو هم که قبلا توضیح دادم.
واقعا مرسی که تنهام نذاشتين، همین که برای رفع ناراحتی من وقت گذاشتين و این مطالبو تایپ کردین، ممنونم ازتون.
راستش در کنار اینکه احساس میکنم الان دارم با آگاهی پیش ميرم، یه آرامشی هم پیدا کردم.
چون من واقعا ايشونو دوست دارم، و حس کردم شاید یه راه نجاتی وجود داشته باشه. ممنون شیدای عزیز
-
ببخشید بعد از اتمام این تايپيک میشه از مدیر انجمن خواهش کنم، تايپيک منو حذف کنید
دلایلی دارم که نمی تونم توضیح بدم
-
خب چرا تو زنگ نمیزنی به شماره ی خونش؟؟؟؟
-
از مدیر محترم خواهش می کنم تايپيک منو حذف کنید[/size]