اذیت خواهر شوهرم (توقع مالی از همسرم)
[align=justify][align=justify][align=justify][align=left][align=center][align=right][align=justify][align=center][align=right][size=medium]دوستان عزیز.حدود یک ساله که ازدواج کردم و یک سال هم عقد بودم.اختلاف من با همسرم از روز اول عقد شروع شد.در ضمن اینو بگم خانواده همسرم از شهر دیگه ای هستن و من از شهر دیگه ای که حدود 4 ساعت از هم فاصله داریم.ایشون از همون روز اول عقدکه به منزل ما اومدن و عقد کردیم بایدها و نبایدهای زندگی رو رعایت نکردند.همون روز عقد به جای اینکه پیش من بمونم با خونوادش برگشتند شهر خودش و منو با کلی مهمون که داشتیم تنها گذاشتن.خانواده ایشون خیلی خیلی سرد هستن.و باورتون میشه که تا به حال تو این دو سال به من حتی 1 بارهم زنگ نزدند.در صورتیکه همیشه احترام بهشون میگذارمو و بهشون زنگ می زنم.گاهی فکر میکنم از خوبی من سوء استفاده کردن.هیچ کدوم از مناسبت های رسمی ازدواج رو برام انجام ندادند.همسرم تمام کارهای عروسیو خودش کرد و با من اصلآ مشورت نکرد.آرایشگاه عروسی رو هم خوانوادش انتحاب کردند و اجازه دخالت به من ندادند.حتی تاریح عروسی رو هم خودشون بدون مظرح کردن با ما تععین کردند.که من زیر بار نرفتم و عوضش کردم.تمام مناسب ها تو عقد مثل عیدها، شب یلدا، چهارشنبه سوری عید نوروز،روز زن و ولنتاین رو تنها بودم.و ایشون در کنار خوانوادش.از تمام این رفتارها گذشتم و سعی کردم فراموش کنم که نتونستم.در ضمن اینم بگم .سر عقد خوانواده من سکه کادو دادند و خانواده ایشون هیچی که همسرم سکه های عقد رو ازم گرفت و خرج بدهی های عروسی که در مقدماتش دخالتی نداشتم کرد.اما مشکل من بیشتر از اینه که یه حواهر کوچک داره که واقعآ داره کاراش ادیتم میکنه.اولآ که هر مشکلی براش پیش میاد سریع به شوهرم اس ام اس میده که براش حل کنه.ائم از اینکه مسائل جزیی رو هم درخواست کمک از شوهر من داره.از وقتی که ازدواج کردم نه لباسی برام شوهرم حریده نه هیجی.اما بارها شنیذم که به خواهرش پول میده واقعآ دیگه حستم کرده.خوانوادش اگه بخوان جایی دعوت کنند به خودش زنگ می زنند و اصلآ به من چیزی نمیگم.خواهرش مناسب های خاص رو فقز به ایشوت تبریک میگه و به من بی احترامی میکنه.در صورتیکه خانواده من همیشه به همسرم و خانوادش احترام میگذارن اونم خیلی زیاد.خواهرش همیشه به برادرش میگه نمیای اینجا.دلمون برات تنگ شده.اما نه ه من میگن و نه میخوان که من برم.به خدا قسم اگه بهشون از گل کمتر گفته باشم.به شوهرمم میگم میگه وظیفه مادرشوهر نیست زنگ بزنه عروس باید زنگ بزنه.تو فیس بوک مثلاآ خواهرش میره عکس تکی برادرشو شو لایک میکنه اما عکس دوتایی مارو لایک نمیکنه.من میدونم که با منظوره.اینم بگم که من بیش از حد به شوهرم محبت میکنم.و محبت اون به من زیاد نیست.در ضمن تمام کادوهای عروسی که بیشترش (8 ملیون فامیل ما و 2 میلیون ماله اونا )رو ازم گرفت و بدهی عروسی رو داد.من خیلی اشتباه کردم؟تورو خدا کمکم کنید.واقعآ از دست شوهرم و خواهرش مخصوصآ خسته شدم.تورو خدا بهم بگین چیکار کنم؟[/size]
[/align][/align][/align][/align][/align][/align][/align][/align][/align]
بی احترامی خواهرشوهرم خستم کرده
ممنون از دوستان به خاطر جواب هاشون.خانواده همسرم با ازدواج ما موافق بودند.من چهره تقریبآ زیبایی دارم.فوق لیسانس هستم و همسرم هم فوق لیسانس هستن.اما خانواده همسرم واقعآ سرد و بی احساس هستند.یعنی در چهارچوب خانواده خودشون باهم خوب هستن اما به غریبه ها کاری ندارند و بها نمیدهند.با همسرم از طریق معرفی دانشگاه ازدواج کردم.همسرم منو دوست داره.اما خواهرش واقعآ به ما حسادت میکنه.و همین چند روز پیش که به همسرم بد رفتاری های خواهرکوچیکشو بعد 2 سال گفتم.همسرم به خواهرش به طور غیر مستقیم اشاره کرد که خواهرش شروع به بد و بیراه گفتن به من کرد.که زنت میخواد بین مارو به هم بزنه.و اینکه مثلآ تو اس ام اس دیدم که به همسرم کلی از من بد گفته بود.اما من به روم نیاوردم که اس ام اس هارو دیدم.مثلآ خواهر ایشون برای برادرش اس ام اس های عاشقانه میفرسته مثل اینکه عاشقتم و میبوسمت و ....که به نظر من هدفش به هم زدن رابطه من و همسرمه.تو اس اما اس دیدم که گفته بود به فامیلای زنت رو نده.ما باید با هم خوب باشین یعنی خودش با همسرم.ضمن اینکه تو روی من بی ادبی به من میکنه.و پیش من به همسرم میگه دوباره بیا اینجا اما اصلآبه من تعارف نمیکنه.با اینکه من خیلی هواشو داشتم.هرجا میرفتم میبردمش از تفریح تا مسافرت حتی واسه تولدم که بردمش خونه مادرم که شهر دیگه ایه و کلی سعی کردم باهاش گرم بگیرم.چند با بیرون مهمونش کردیم.براش چند تا هدیه گرفتم که اصلآ پولی بابتش نگرفتم و خیلی چیزای دیگه که خیلی از عروس ها انجام نمیدتن خانواده من کلی به خانواده همسرم احترام میگذارن و هر مناسبتی که باشه بهشون تبریک میگن اما اونا حتی 1 بار هم به من زنگ نزدن چه برسه به خانواده ام.از اقوام من فوت کردن بهم زنگ نزدن که تسلیت بگن.واقعآ دیگه کلافه شدم از دستشون.حالا این رفتارهارو نمی تونم تحمل کنم.مخصوصآ رفتار خواهر شوهر کوچیکم که واقعآ میدونم قصد خراب کردن رابطه مارو داره.تمام مشکلات کوچیکشم از قبیل درس و انتخاب واحد و مشکلات آشنایی با خواستگاراش تا بدهی ها و پول کم آوردن هاش با شوهر منه.هر دقیقه اس ام اس میگه که ایجور شده چیکار کنم اونجور شده چیکار کنم.حتی تمام مشکلات شخصی کوچیکش.تمام مناسبت ها مثا عیدها و شب یلدا و مراسم رسمی رو به همسرم تبریک میگه اما به من تبریک نمیگه و بی احترامی میکنه.واقعآ نمیدونم باهاش چیکار کنم.لطفآ راهنماییم کنید.ممنون