تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
پسري 30 ساله،مذهبي (متعارف)،تحصیلات دانشگاهی،از لحاظ ظاهري کاملا معمولي،اقتصادی معمولی، با دختر خانمي آشنا و پس از جلسه اول ديدار ،پسند اوليه شديدا" حاصل شد :43: به طوریکه در آرزوی جواب مثبت بودم و پس از چند روز طي تماس جهت جلسه خواستگاري بنا به اطمينان خانواده شماره تلفن دختر خانم که دانشجوي شهر ديگري بودن و در آن زمان دانشگاه بودن داده شد تا ابتدا بعد از صحبتهاي بيشتر با ايشان و شناخت نسبي مابقي مراحل طي شود.پس از صحبت چندین و چند ساعته به اين نتيجه اوليه رسيدم که اين هماني است که ميخواستم :316:(شاید وابستگی فکری).پس از چند هفته جلسه دوم آشنايي حضوری اين بار نيز با همان افراد حاصل شد.در اين زمان هم همه چيز خوب و عادي بود تا اينکه کم کم متوجه ريز نقش بودن خانم شدم.اين اضطراب و فکر روز به روز به مرور بيشتر شد. هفته بعدي من باتفاق دختر خانم جهت آشنايي بيشتر ملاقت کرديم . در اين جلسه نيز دقت بيشتري کردم و البته کمي هم مقايسه! (از لحاظ فقط قد) با ديگر خانم ها و باز هم اضطراب و ترس بيشتر.طي گذشت 20 روز و باز هم صحبت تلفني علاقه و ترس و ترديد و اظطراب افزايش يافت .دايما تمامي زوجها ،خانمها انگار با يک متر در کنارشان راه ميروند انگار که کسي که زن قد بلندي دارد هيچ کم ندارد مني که تا حالا تو کوک هيچ دختري نرفتم رابطه قبلي هم نداشتم و تمام معيار هاي ديني و اسلامي را جهت انتخاب رعايت و به دليل هم کفو بودن طبقه اجتماعي اقتصادي فرهنگي و مذهبي تحصيلي به نتيجه خوبي رسيدم حالا يک معيار ظاهري تا اين حد ذهن مرا مشغول خود کرده بود و مثل یک خوره افتاده بود به جونم و همش به مدت طول آشنايي منهاي دو هفته اول ترس از اينکه پس از ازدواج خوبيها عادي و عدم تناسبها جلوه ميکنه و من دلسرد و زده ميشم .(لازم بذکر که قد من 180 و قد خانم حدود 155.البته دختر خانم از نظر تحصيلات و زيبايي از من سره).تا اينکه جلسه خواستگاري رسمي عليرغم اين ترديد و تفکرات جهت آشنايي با پدر هر دو خانواده صورت گرفت و متعاقب آن جلسه بازديد خانواده دختر پس از يک هفته و اينبار بدون پاشنه متوجه قد کوتاهترشون نسبت به مادرامون شدمو يه جورايي شاید تو ذوقم خورد. حالا ديگه اين ترس و فکر طاقت فرسا باعث شده تا عليرغم نصيحت هاي والدين و اطرافيان که همش میگند فاکتور مهمي نيست و همش مورد مشابه مثال میزنند (ولی نمیدونم چرا راضی نمیشم یا اولش میشم ولی صبح که بیدار میشم دوباره افکار و تردید سابق میاد سراغم) ،رغبت چنداني به ادامه ارتباط حتي تلفني نيز نداشته باشم ضمن اينکه علاقه فراوان به دختر و خانوادش دارم و ترس از دست دادن اين مورد و ترس از بدست نياوردن حداقل مشابه اين خانم (با توجه به سنم و شرایط مالی و ... که خیلی باید بگردم و دیر میشه تازه از کجا پیدا کنم؟)و ترس از آبرو که تا اين حد کار جلو رفته (نميگن مگه جلسه اول چشماتو نبرده بودي؟ آخه مادر و مادرش و معرف يه قد داشتن توجه جلب نشد) منو به دو دلي عجيبي گرفتار کرده و فکر هم ميکردم شايد به دليل تعداد خواستگاري کم (3مورد،هميشه تا قبل از ديدن اين خانم از ازدواج و خواستگاريو انتخاب و ... در ميرفتم) شانس بهتري نيز دارم ولي بعيد ميدونم.ضمن علاقه ای که به این خانم دارم نميخوام بعد ازدواج چشمم دنبال هر جنبنده قد بلندي بدوه و هم خودمو زجر بدم هم خدای نکرده خانمو بدبخت کنم.البته اینم باید بگم حالا که فکر میکنم در گذشته ها که جوانتر بودم تو صحبتهایی که با دوستام میکردم فاکتور قد بلندی همسر یکی از ملاکهای اصلی من بودو ولی نمیدونم چرا یادم رفت و تو این مورد اینجوری شد که من روزی صد بار خودمو لعنت کنم که چرا چشماتو باز نکردی؟ چرا یه بار قبل قرار ملاقات اول قدو سوال نکردی تا به این تردید گرفتار نشی.با توجه به این توصیفات و رضایت و پسند شدید پدر ومادرم از دختر خانم و خانوادش ونصیحت من (البته میگن تصمیم آخر با خودته چون تو میخای زندگی کنی) حالا سوال من اينه که آيا واقعا ازدواج و ادامه دادن در اين شرايط روحي با اين معياري که اين قدر نمود پيدا کرده و مخمو خورده درست است؟آیا میتونم با این موضوع کنار بیام و ادامه بدم؟ آيا اصلا عاشق شدم ؟ آياکاذب بوده و زودگذر؟آيا اصلا آماده ازدواج هستم؟به نظر شما ایده آل گرایی یا حق دارم ؟در صورت اينکه دلم يه دل نشد چيکار کنم؟چطوري رابطه را تموم کنم که به اون لطمه نخوره؟این را هم بگم ما هنوز راجع به خیلی از مسایل هنوز به صورت جزیی صحبت نکردیم چون من همچنان اندر خم یک کوچه ام.لطفا زود راهنمايي کنيد فرصتم رو به پایانه.:302:
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
سلام دوست عزيز
موارد مشابه شما(ترديد در ظاهر همسر آينده)توي اين سايت زياد بوده(يه سرچ كن) و تقريبا هميشه به اين نتيجه رسيده شده كه ظاهر شخص بايد به طور كلي به دل بشينه.
الان شايد بزرگترين نگراني شما عذاب وجداني هست كه در صورت اتمام اين رابطه پيدا خواهي كرد(حس اينكه با احساسات يه نفر ديگه بازي شده..) و دائم از خودت ميپرسي چرا از اول دقت نكردي...
ببين برادر عزيز،شما شايد واقعا تقصير چنداني نداشته باشي،
چون روزهاي اول آشنايي آدم زياد به اين مسائل توجهي نميكنه و بعد متوجه ميشه...
شما قول يا وعده 100% براي ازدواج ندادي كه حالا بخواي زيرش زده باشي...
اصلا فلسفه دوران آشنايي همينه ديگه!!!اگر قرار باشه دونفر از اولين ديدار، ديگه زن و شوهر حساب بشن و هيچكدوم حق اتمام رابطه رو نداشته باشه،خب ديگه دوران آشنايي و قبل از عقد،مفهومي نخواهد داشت!
فكر كن الان با ايشون ازدواج كردي و هنوز اين نگرانيت وجود داره و به قول خودت با ديدن افراد قدبلند به هم ميريزي،اونوقت ميدوني چه لطمه هاي بزرگي به زندگيتون خواهد خورد!؟خداروشكر كن كه الان اين شك به دلت افتاده و هنوز دير نشده!
با شك و ترديدي كه الان شما داري،به احتمال خيلي زياد اگر با ايشون ازدواج كني اين نگراني شما برطرف نخواهد شد و حتي بيشتر زجرت ميده!
پس سعي كن ديگه اين رابطه رو ادامه ندي،ميتوني عدم تفاهم و اين مسائل رو بهونه كني،ولي گفتن حقيقت به خود ايشون اصلا جالب نخواهد بود!(درضمن يادت نره همين خانمي كه الان چندان باب ميلت نيست و ميخواي باهاش تموم كني،چه بسا واسه خيلي از افراد ديگه بسيار مورد پسند و دلخواه باشه!!پس بزار با كسي ازدواج كنه كه با تموام وجود اون رو بخواد)
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
سلام برادر عزیز
اگه این مسئله براتون مهمه بهم بزن کسی که مجبورت نمیکنه
ولی قبلش فکراتو بکن قدشون چنده؟ شما چندید؟:320::320::320::320:
فقط سریعتر تصمیم بگیر که دلخوری پیش نیاد
خبر بده :72::72:
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
به نظرمن هیچ تردید و دودلی دراین مورد جایز نیست و اگه قد ایشون خیلی فکرتونو مشغول کرده باید بیخیالش بشید
واصلا ازین نترسید که اون د ختر ضربه بخوره یا هرچی
(من به عنوان یه دخترخودمو جای اون خانم گذاشتم و جواب دادم)
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
مسئله اینه که آیا بعدا این مسئله زندگی شما و ایشون رو تلخ نمیکنه؟
یا یه وسواس زیادی ناشی از تصمیم بزرگی که میخواین بگیرین؟
اینها رو یه روانشناس تعیین میکنه، چرا به یه روانشناس مراجعه نمیکنید (حداقل چند جلسه رو امتحان کنین)
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
ببین بزارید هرچه به نظرم می رسه بگم شاید کمکی کنم
راجب نظر اول صد در صد محکمم و می گم باید به یک بهانه این رابطه رو تموم کنید
چون همون طور که آقا مهرداد گفتن ممکنه آقایونی باشن که بر خلاف شما که ریز نقش بودن ایشون رو یک نقص می دونید و در حسرت یک همسر بلند قد هستید،ریز نقش بودن این خانم رو یک مزیت بدونن ...پس این خانم حق داره با کسی باشه که اون رو همون طور که هست می پسنده و در کل عاشق دختر ریزنقشه ...
البته به هیچ وجه نباید بفهمه که دلیل قطع این رابطه چی هست
یعنی بهتره بحث مهریه رو پیش بکشید و یه چیزی بگید که مطمئنید قبول نمی کنه یا مثلا یک شروطی مثل کار نکردن در بیرون از منزل براش بزارید ،یه چیزی که خودشون منصرف شن
....
من خودم خواستگاری دارم که قدش حدود 4 سانت از شما بلند تره و واقعا با خوندن تاپیک شما حس بدی پیدا کردم
حس کردم شاید اون از روی ترحم با منه
امروز برای بار سوم باهاش صحبت کردم و گفتم که من از این اختلاف قدی که داریم رضایت ندارم و ترجیح می دم با کسی ازدواج کنم که 12 سانت ازم بلندتر باشه
واقعا از شنیدن این حرف بهم ریخت از چهرش مشخص بود
گفت یکی از مهم ترین دلایلی که من رو به شما دلبسته کرده همین اختلاف قدمونه
چون من همیشه در رویاهام همسر آینده ام رو ریزنقش و ظریف و به اصطلاح مینیاتوری تصور می کردم ....گفتم علت اینکه از دخترای ریزنقش خوشش می اد چی هست،گفت چون جوان تر به نظر می رسند و دیرتر شکسته می شوند و در کل یه خانم ریز نقش خیلی دیر تر جا افتاده میشه ...
طوری از من و ظرافتم و ریز نقشیم تعریف کرد که خودم احساس می کردم یه عروسک ظریف شکستنی هستم ...و از خودم لذت می بردم
ولی ممکنه از دید یه آقای دیگه مثلا خود شما من یه دختر کوتوله باشم ... و نتونه با قد من کنار بیاد
و حاضر نیستم به هیچ وجه با کسی ازدواج کنم که از رو درواسی با من ازدواج کرده و دلم می خواد کسی باشه که مثل همون خواستگار خودم معیار ریزنقشی براش امتیاز باشه نه نقص
اون خانم هم صد در صد مثل من هست
به اون خانم فرصت بدید با کسی باشه که مثل خواستگار من
و اینکه نگران این نباشید که بعدا حسرت همین خانم رو بخورید هر وقت چنین فکری به سراغتون اومد تصور یه همسر قد بلند رو تو ذهنتون بیارید و با اون مقایسه کنید تا احساساتی نشید و دنبال ایده ال تون باشید ،البته این خانم هم واقعا اگر 155 باشه خیلی کوتاه قامت نیستا یعنی طبیعیه قدش،و با یک کفش 5 سانتی همه چیز حله
چیزی که شما می خواهید هم حق شماست و تا دلتون بخواد جنبنده بلند قد هست که می تونید به خواستگاریش برید
انشالا خوشبخت باشید.
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
سلام با توجه به چیزایی که خوندم و تجربه ی شخصی...تا طرف مقابلت رو 100٪ نپسندیدی نمیتونی باهاش زندگی کنی حتی اگه 1 ٪ اما بیاری توی کارت بعدا اوون 1٪دیوونه ات میکنه ..البته من نمیخوام باعث جداییتون بشم باید خیلی عاشق طرفت باشی که این مسائل رو نادیده بگیری...
RE: تردید و دودلی در انتخاب،ترس از تصمیم گیری
تاپيكهايي كه بيش از 2 هفته مراجع به آن رجوع نكرده نبايد به روز شود