عمق این جمله را کسانی می فهمند که عمق اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُه را یافته اند . عبودیت ، بنیاد رسالت محمدی های تاریخ است. ما را به دیگران چه ، که از کجا شروع می کنند و با بینش های سیاسی و تاریخی و اجتماعی یا با شعارها ، مهره هاشان را می سازند . ما چنین رسالتی داریم ، با این وسعت و عمق و با آن روش انتخابی و آزاد . ما نمی توانیم آن گونه مهره بسازیم و آنگونه تر را سازمان دهیم . و این است که برای این گونه سازندگی و سازماندهی ، ناچار در گیری ها و بحران های بیشتری خواهیم داشت ، که قله های بلند تر ، امادگی های بیشتر و نیازهای زیادتر دارند . مگر آنکه قله ها را تخفیف بدهیم و در همان سطح آزادی و عدالت اجتماعی و رفاه ، برنامه بریزیم که در این فرض ، دیگر احتیاحی به این همه نماز و روزه و حج و جهاد و سمع الله و الله اکبر نداریم و اگر به مذهب رو بیاوریم به خاطر خود مذهب نیست ، که دیده ایم تا به حال مذاهب اهرم بوده ، نه پایه ؛ اهرمی که با آن خلق را راه می انداختند و پایه های طاغوت را می شکستند ، نه پایه ای که بر آن چیزی بسازند .
این قله های بلند ، عبودیت می خواهد و این عبودیت چیزی جز عبادت است . عبادتی که مهم ترین کار در لحظه نباشد ، عبودیت نیست و امر ندارد و اطاعت نیست و نور نخواهد داد .
عبودیت یعنی این که محرک ها و حرکت های تو کنترل شده باشند . محرکی جز اللّه نباشد ، که دیگران نسیم های بی رمقی بیش نیستند و نمی توانند عظمت ما را بچرخانند و به بازی بگیرند . و از این گذشته با این که محرک اللّه است در حرکت هایی که بخاطر اوست ، حرکت ها بدون سنجش و دم دست نباشد ، که او حرکتی را می خواهد که مهم ترین است و ضروری ترین عبودیت یعنی این نظارت بر محرک ها و حرکت هاو چنین عبودیتی است که پایه ی رسالت های سنگین است . و این عبودیت است که به دو چشمه سرشار قرآن و پیوند و دعا ، نیاز دارد .
این دو چشمه برای آنهایی معنی دارد که تشنه هستند و عطش راه ، آنها را سوزانده است . کسانی که نیازهای عظیم در هنگام درگیری نرسیده اند به چنین عوامل ثباتی هم نیازمند نیستند و حتی از آن چیزی نمی فهمند . همان طور که کودک بی خبر ، از لذ ت ها و آمیزش ها چیزی نمی فهمد و در اوج گفته های تو ، سراغ آب نباتش را می گیرد و دنبال بازیگوشی هایش می رود .
آخر کسی که تمام بار روحی و تمام فشارش سه کیلو بیشتر نیست و آن هم فشار نان و آب و مسکن و پوشاک ، چنین باری و چنین فشاری که دیگر به جرثقیل ها نیاز ندارد و چنین خراشی که این همه جراحی نمی خواهد .
سینه هایی که تمام رنج هستی را ، تمام دردهای انسان و تمان ظلم های جامعه را شاهد بوده اند و همراه هر قطره خون که از رگ های آسیایی و آفریقایی و و و ، بر زمین ریخته و همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده حضور داشته اند ، آنها که شاهد جامعه و شهید تاریخ و حاضر در حادثه ها هستند و با آن همه درگیر و در برابر آن همه ، مسئول ،آنها که بارشان تا این حد است و زخمشان تا این عمق ، این ها ، چاره ای جز چنین پیوند ها و رابطه ها ندارند .
و این است که قرآن به تدریج نازل می شد تا ثبات رسول را تأمین نمایدقالُوا لَو لا نُزُلَ القُرآنُ جُملهَُ واحِدَهً کَذالِکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَکَ وَ رَتَّلناهُ تَرتیلا ( فرقان 32 ) و این است که رسول باید از شب ها ، خلوتی و پیوندی و ربطی برای خودش بسازد ؛ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً*أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً*إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً*إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً*( 2 تا 6 مزمل ) . آنها که قول ثقیل و رسالت سنگین در انتظارشان هست ، باید هم به ترتیل قرآن و هم به قیام و بیداری شب ، رو بیاورند (1)
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی :
دو سوره مزمل و مدثر ، برای تربیت رهبر و روش تربیت او حرف هایی دارند . در سوره مزمل از عواملی گفت و گو می کند که قیام است و ترتیل است و تسبیح است و یاد نشانه های اوست و انقطاع از غیر اوست .
چون هنگام یأس و با جامه بلند فراموشی ، انسان به سکوت و خلوتی می رسد که می تواند در آن معبد ، پیوندی و نیایشی داشته باشد . آنها که روز پرشوری دارند وداد و ستد ها دارند ، باید ریشه در شب داشته باشند . کسی که روز را با خلق می گذراند ، باید شب را با حق باشد و گرنه کم می آورد و شکسته و خسته می شود و می ماند .
بارهای سنگین رسالت ، با آن وسعت هُدیً لِلناس و تمامی نسل ها و با آن عمق بالاتر از رفاه و تکامل و با آن روش زمینه سازی برای انتخاب ،این رسالت سنگین ، در این وسعت و این عمق و این روش به این عبودیت و پیوند نیاز دارد .