مشکل با دوست پيدا کردن

من اساساً با دوست پيدا کردن مشکل دارم
دوستهايی که پيدا ميکنم(صميمی)در اهداف،ظاهر،افکار و ... با من تفاوت زيادی دارند .
تقريباً هر ترم يه دوست تازه پيدا ميکنم که ظاهراً خيلی به من شبيهه ولی بدن تفاوت ها و تناقز ها خيلی ازيتم ميکنه،و مجبورم کم کم ازش جدا بشم،چيزی که بيشتر نگرانم ميکنه اينه که ممکنه ديگران فکر کنن من سبات ندارم
(به ختر قلت هايه املايي عذر ميخوام،فارسی ندارم با نرم افزار می نويسم)

سلام «یه دوست»
اون چیزی که دوستی ها را جذاب می کند همین تفاوت هاست. وگرنه تصور کن فردا که از خواب بیدار می شی همه آدمهای دنیا مثل خودت باشند ، مثل تو فکر کنند و مثل تو احساس کنند.
در حالیکه در تفاوتها شما میهمان می شوید به سرزمین های روان دیگران با احساسات و افکار متفاوت و دنیا را طور دیگر هم می بینید.
برای این کار باید بپذیریم که همه آدمها نقاط قوت و نقاط ضعف دارند. لذا بنا نیست که به خاطر نقطه ضعفی آنها را کنار بگذاریم. که اگر چنین کنیم اول باید خودمان را کنار بگذاریم و وقتی خودمان را کنار نگه داریم تنها خواهیم ماند.

حق با شماست ولی گاهی اين تفاوت ها باعث ميشه فرد غيره قابل تحمل بشه
البته اولش همه چيز به خوبی و خوشی پيش ميره ولی بعد صفت بد شديداً بروز ميکنه،تا هدّی که حرفها ش هم در حالات های ديگه ازارم ميده نظراتش برام قابل قبول نيست،....
تازه اين تنها نيست تفاوت در هدف هم جزع لاينفک مشکلاته

سلام یه دوست ،:228:
چون عموما با پیدا کردن دوست مشکل داری یا بهتر بگم در نگه داشتن دوستانی که با آنها ارتباط برقرار می کنی فکر می کنم بیشتر باید در خصوصیات خودت کلنجار بری و بررسی بکنی ببینی چه عاملی در خلقیات تو هست که باعث این اتفاق میشه .
یه وقتهایی سر نخ مشکلات خود ما هستیم فقط تلنگری بهمون نخورده تا متوجه بشیم که مشکل کار کجاست .
البته امیدوارم توی این تالار بنده و بقیه بتونیم دوستان خوبی برات باقی بمونیم و از تجربیات ارزشمند تو استفاده بکنیم .:16:
بنده در این دنیا بالاترین نعمتی که به خاطرش شرمنده و شکر گذار خداوند هستم داشتن دوستان خوب ، متعهد ،با وفا و با ارزشند که خداوند همیشه در سر راهم قرار داده و هر جا کمکی نیاز داشتم یا لغزشی داشتم آنها حتی زودتر از برادرانم به دادم رسیده اند .:227:

سلام <<یه دوست>>:72:
یه سوال؟
در همه امورات زندگی اینقدر حساس و تنوع گرایی؟ یا فقط این قضیه؟:P
همه ما همیشه در ذهنمون دوستانی رو پروروندیم , کامل و بی نقص که باید تمام خصوصیات یه شهروند مدینه فاضله رو داشته باشه .این بد نیست...حتی باعث میشه هر رهزنی به همراهی گرفته نشه.
اما ....یه اما اینجا هست...:43:
تطبیق واقعیت با آنچه که واقع است....:227:
همه چیز را همگان دانند....پس با همه بجوش ....با گروه باش ...وسعی کن راهها و تکنیکهایی رو که در ارتباط با دوست باید انجام بدی حتما بخون...
موفق باشی ....

نميدونم مشکل کجاست،گاهی احساس ميکنم نسبت به دوستم خيلی متعهد هستم،حتی اول يه دوست به جای خودم جايگزين ميکنم، بعدکم کم ترکشون ميکنم تا ناراحت نشن،احساس تنهايی نکنند، وقتی اشتباهی ميکنن بهترين راه رو برای فهموندن بهشون پيدا ميکنم ،بعداً هر جا حس کنم به کمکم احتياج دارن دست به کار ميشم،...
اينا باعث شدن جدا شدن ازشون برام خيلی سخت باشه
از قبل نمونه يه دوسته کامل رو تو ذهنم ندارم،که بخوام مقيسه کنم يا تطبيق بدم،اين رو هم قبول دارم که هيچ کس کامل نيست،ولی سفت منفيشون که بروز ميکنه برام غيرقابل تهمل ميشه،

چيزه ديگه اي که نگرانم ميکنه اينه که در مورد ازدواج هم به همچين مشکلی بر بخورم
يه بر به خودم گفتم خوب اگه همسرم هم چنين مسئله اي داشت و بعد از ازدواج فهميده بودم چه کار ميکردم و تمام سعيم رو کردم که تهمّل کنم ولی باز هم نتونستم

سلام یه دوست ؛
فعلا تا رفع کامل این مشکلت به ازدواج فکر نکن .

اینکه خیلی بد شد:302:
این مشکل رو چه طوری حل کنم؟:203::203:

سلام "يه دوست " جان
ميدونم كه عزيزم تا به حال ديگران خيلي پيشنهادهاي مفيد ي بهتون كردن .
ولي عزيزم وقتي كه شما ميگيد كه با تمام دوستات مشكل داري و تا بحال نتوستي با كسي اونطور كه ميخواي ارتباط برقرار كني . به نظر من اينجا بيشترين مشكل نزد خودت . خداي نكرده نمي خوام بگم كه ايرادي داري فقط مي خوام بگم سعي كني بيشتر به رفتار خودت دقت كني.
هميشه به اين موضوع فكر كن كه ديگران اكثرا به رفتارهاشون عادت كردن و اونهارو معقول مي بينند.و اكثرا انتظار دارند كه اگر ايرادي دارند ديگران با اونها كنار بيان .
در مورد دوست يابي يه نكته يادت نره:گاهي اوقات انسانها دوست دارند با يه تيپ آدماي خاصي دوست بشن مثلا آدماي اديب يا بازي گوش و...
و ميخوان كه جزئ اون تيپ آدما باشن و احساس مي كنن كه چون دلشون ميخواد كه اونطور باشن رفتارشون با اون افراد همانگ هست . ولي درونشون چيز ديگه ايه و كاملا به گروه رفتاري ديگه اي متعلق . به همين دليل وقتي وارد دوستي با افراد ي ميشن كه فقط دوست دارن مثل اونا باشن به مشكل بر مي خورن چو ن با برخورد با اونا مي فهمن كه مثلا اديب بودن مستلزم يه سري رفتارهاست كه با درون اونها هيچ سنخيتي نداره. من نمي دونم كه شما اينطور هستيد يا نه .
ولي اينبار موقعي كه داري با كسي دوست ميشي ببين چه رفتاري يا چه چيزيش جزبت مي كنه. كه شما فكر مي كنيد مثل شماست.
البته ببخشيد چون من بيان خويي ندارم شايد نتونم منظورم و خوب برسونم . اگر هرجاي حرفم براتون عجيب بود حتما بهم بگيد.
متعهد بودن نسبت به دوستان خيلي خوبه ولي تا به حال به اين موضوع فكر كردي كه آيا تعهد زيادي نسبت به اونها باعث مي شه كه ازشون دورشي؟