-
واقعا آواتارتون جالبه:104:.
آره میدونم خستگی از ناراحتی طبیعیه. البته نشونه ی خوبی هم هست. یه عده واقعا ناراحتی رو دوست دارن. اینکه شما دوست ندارید خودش خیلی خوبه.
حالا وضعیت بیماری تون بدم که نیست!!! یکم ناراحتی تون زیاد شده افتادین تو دردسر باید رعایت میکردین. ایشالا هر چه زودتر دارو درمانی تون رو شروع میکنید و دوباره خوب میشید.
به نظرم از پستای قبلیتون پسر شادی بودین و خوشحال. اون روزا چقدر زندگی براتون خوب بود نه؟
میدونید ناراحتی باعث میشه آدم ته زندگی رو ببینه و شاد بودن باعث میشه آدم هیچ انتهایی برا زندگی نبینه.
به نظرم واقعا می ارزه آدم برا شادی حتی خیلی کم ، هر سختی رو تحمل کنه. شما که ذاتا پسر شادی هستین، یه ذره تحملتون رو ببرید بالا. دوباره خوب میشین.
-
لطف دارید.
من نمی خوام اینوری شم.
می خوام کلا از این فاز بیام بیرون و به راحتی بهش برنگردم.
دست خودم نیست.
-
شما حداقل یه راه دارید، حداقل یه دلیل دارید برا ناراحتی و حداقل میتونید با مراجعه به پزشک بهتر بشید.
میدونید حتی اگه یه آدم خوشحال خوشحال هم باشه، بازم یه روز ناراحت میشه و اونقدر اتفاق و ماجرا میتونه پیش بیاد که نمیشه گفت خوشحالیه آدم همیشگیه.
در واقع واقعا خوشحالی پایدار نیست و ناراحتی هم جز زندگیه. کاملا طبیعیه. آدما باید تو روزای ناراحتی از توانمندی خودشون استفاده کنن.
به هیچ عنوان خودتون رو درمانده و بیچاره نبینید. بیماری شما دلیلی برای تحمل ناراحتی نیست. دنبال خوشی باشد. شده حتی فقط با دیدن یه فیلم حواستون رو از ناراحتی پرت کنید.
شادی درونی و استعدادتون برا خوشحالی رو کجا قایم کردید؟ فکر کنید و یه راه موقتی شده چند دقیقه ای برا حس خوب پیدا کنید.
موفق باشید و شب به خیر.
-
خیلی مقاومت میکنی پاستا جان..
ما باید یاد بگیریم که از اتفاقات بد زندگیمون استقبال کنیم..همیشه به این فکر کن که با این اتفاق بدی که گذرا بود چقدر من پخته شدم چقدر تجربه های خوب بدست اوردم ..بالغ تر شدم..
درسته یک مدت زجر میکشی ولی دیگه میدونی باید چکار کنی
قرص خوردن و دکتر رفتن خیلی خوبه ولی فقط وقتی جواب میده که قلبا بخوای همه چیز عوض بشه وگرنه تا ده سال دیگه قرص بخوری تاثیری جز عوارض دارو نداره..
الان شما تو شرایط سختی هستید چون تازه باید مسیر زندگیت رو پیدا کنی همه چیز باهم اومده سراغت سربازی رفتن یک طرف..دوری از خانواده و دوستان یکطرف...بیرون اومدن از بلوغ
جوانی یک طرف... بلاتکلیفی کاری...از دست دادن کسیکه دوستش داشتی و خیلی موارد دیگه که دست به دست هم میده و شما رو تحت فشار قرار میده پس این حال بدت رو فقط به
حساب از دست دادن اون خانوم نذار ...
گاهی وقتا اگر فکر کنیم که مشکلاتمون طبیعیه بهتر میتونیم هضمش کنیم...
الان شما دست و بالت بسته است ایشالله سربازی رو که تموم کردی میری دنبال کار و خیلی موارد دیگه ..اونقدر فکرت درگیر میشه که دیگه وقتی برای فکر کردن به گذشته نداری...:72:
یک امتیاز مثبتی که داری اینه که تو موسیقی استعدادت فوق العاده است که میتونی براش واقعا برنامه ریزی کنی...حالا گذشته از اینکه کساییکه موسیقی کار میکنن معمولا احساسات
قویتر و شکننده تری نسبت به بقیه دارن:43:
-
تیام عزیز مشکل اینه که نمی تونم فیلم ببینم موسیقی گوش کنم.
آروم و قرار ندارم. هر کاری می کنم فایده نداره.
درسته غم هست. اما نمیشه اینقدر قوی زندگی منو تحت تاثیر قرار بده. یعنی قرار نیست خوشی و خوشحالی باشه.
باور کنین از درون آروم و قرار ندارم.
رزا جان اگه سربازیم تموم شه که این قبیل مشکلاتم کمرنگ میشه.
مشکل اینجاست که 1 سال دیگه مونده و نمی تونم کاریش کنم اصلا.
چند وقته دست به ساز نزدم.
حوصله ی تمرین ندارم.
فکر و حسشو ندارم.
نمی کشم.
نمی تونم.
هیچی بهم لذت نمی ده.
از همه چیز فراری شدم.
یه لذت می خوام. از این زندگی خسته ام.
-
شما هر کی هر چی میگه میگی نه. به خاطر اینکه کسی از ما شرایط شما رو نداره. الان باید خوب خوب به اطرافتون نگاه کنید و مثلا حالا که میگید آروم و قرار ندارید مثلا طناب بزنید یا نرمش
های کششی تا اونجا که خسته بشید رو انجام بدید. یا تو اطاق اونقدر دور تا دور راه برید که خسته بشید و خوابتون ببره. باز اگه شرایط بیماری تون اجازه نمیده سریعا با پزشکتون تماس
بگیرید و بهش مراجعه کنید و وایننسد که اون تماس بگیره. یا اگه دکترتون نیست اگه امکانش باشه برید پیش پزشک دیگه یا اینکه خودتون دوباره داروهاتون رو تهیه کنید. البته اگه اشکالی
نباشه.
به هر حال اگه من شرایط شما رو داشتم سعی میکردم شده از یک میلیارد تا 1 عددای فرد رو از عقب بشمرم میشمردم تا ذهنمو خسته کنم و مشغول.
-
بانو تیام.
بعضی چیزها فکری نیست.
جسمیه.
هرکاری کنید هست.
نمی شه واسه مشکلات جسمی راه حل فکری داد. حتی ذره ای هم فکر نکنید که قدرت درک شرایط بنده چه روحی چه جسمی رو دارید و قبلا تجربه اش کردید. هیچوقت نخواهید کرد.
این راه حل هایی که می گید همه رو امتحان کردم و از هیچ کدوم جوابی نگرفتم.
مدیریت محترم یه تست افسردگی گذاشته بودن. انجام دادم از 50 نمره ی 39 داد. بالای 16 وخیمه.
-
سلام جناب پاستا
طرف میره پیش خدا میگه چرا این همه مشکل واسه منه.چرا فقط من؟چرا فلانی اونطوریه ولی فقط من اینطوری؟ خلاصه کلی گلایه میکنه از مشکلش پیش خدا.
خدا میگه باشه ناراحتی؟
برو به مردم شهر بگو فردا هرکدوم ، مشکلاتشون رو روی یه کاغذ بنویسن بندازن مرکز شهر.
هرکدوم رو خواستی بردار واسه خودت.
بعد طرف رفتو همه ی مشکلات مردم رو خوند.
اخرش ، مشکل خودش رو برداشت ، گفت خدایا غلط کردم...
این یک.
دو :
شاید ما دقیقا مشکل شما رو تجربه نکرده باشیم دوست من.ولی بهت قول میدم حجم و فشاری که شما داری رو تحمل کردیم.فقط به یه شکل دیگه.
همیشه مرغ همسایست که غازه.
رفیق اگه خودم و شرایطم رو واست توصیف کنم بیشتر نباشه کمتر نیست. اگه اینجا تاپیک نمیزنیم دلیل نمیشه خیلی خوشیم.
میدونم خیلی از مشکلاتت رو حتی نمیشه مطرح کرد که اصلا ببینی جوابش چیه ولی همینیه که هست...
سه :
اگه راسل هم بیاد بگه شما خیلی حالیته ، واسم مهم نیست ، من بازم بر اساس همین برداشتی که از پستات نوشتی نظرم رو میگم.
من چند تا از مشکلات شما رو اینطوری دیدم:
1- از وضع مالیت ناراضی هستی : این دیگه نامردیه.اونم واسه شما که از نوجوونی داری کد میزنی.خب شما که این همه تجربه داری کم نیار دیگه . عجله نکن. این یکی در برابر سایر مشکلاتتون چیزی نیست ولی خب واسه خودش باری داره. فعلا به این یکی اهمیت ندید.کار داریم فعلا.پول میاد شما عجله نکن . به وقتش باید یکی رو بگیری پولاتو جمع و جور کنه.
2-سربازی : دوسال از بهترین سال های عمرت داره شیرین هدر میشه.از بازار کار هم که با سرعت برق داره پیش میره هم داری عقب می افتی.
خب ؟ چیکار کنیم.این همه جوون دقیقا گله زندگیشون همینطوری هدر میشه.یعنی هدر خالص.چیزی که دست شما نیست واسه چی غصشو میخوری؟ علاوه بر این که دوسالت اینجا میپره جوری غصه میخوره که از اون ور هم یه پنج سالی بپره.
3-مشکل عاطفی عشقی داشتی : اگه ماله ما حل شد ماله شما هم حل میشه .
4-بیماری جسمی داری : یا درمان میشه یا نمیشه دیگه.
تا اینجا من یکی یه ثانیه هم به این ها به عنوان مشکل نگاه نمیکنم.
حالا :
5-مهم تر از همه : مشکلی داری که نمیتونی مطرح کنی که اصلا ببینی راه حلش چیه و از سوی خونوادته. این جا ارزش داره ادم یه کم (اونم یه کم فقط) فکر کنه واسش.
ببین دوست من ، خونواده واسه ادم مهمه. قبول. همه جوره هم مهمه.ولی ببین ما یه حدی از وظایف و مسئولیت داریم.چه قد؟تلاش شما.
شما تلاشت رو انجام بده.اگه شد که شد . نشد هم دیگه دست شما که نیست.کی میتونه بیاد به شما خورده بگیره وقتی تمام تلاشت رو کردی؟
خب حالا با همه این تفاسیر ، شما الان ، هم هیچ کاری هم از دستت برنمیاد واسه هیچ کدوم از اون مشکلات.
حالا باید خودت رو بوخوری؟
خب چرا به خودت نمیگی که اقا من یه سال اینجا دارم ، کاری که نمیتونم بکنم واسه اون مشکلاتم، اقلا خودم رو قوی کنم تو این مدت بعدش که این یه سال تموم شد با قدرت میرم ببینم چیکار میتونم بکنم.
با این تفکرتون فک کنم اگه همین الان هم ولتون کنن باز هم یه جایی کم میاری بالاخره.
به نظرم شما بعضی جاها یه کم زیادی پریدی جلو و یه کم زیادی می فهمی.
خوشی های زندگی هم کم دیدی . یه کم یادت رفته. فک میکنی نیست.
یه دوستم حرف قشنگی زد : میگفت اگه یه روز گوشه لب پسرم سیگار ببینم یه کشیده اب دار نثارش میکنم. نه به خاطر این که پسرم داره سیگار میکشه بلکه واسه این که پسر من نباید تو زندگیش کم بیاره.
بساز دوست من.
بساز.
نه داداش ما هم واسه خودمون درد داریم که با دردای شما مقابله کنه.
ولی شما تلاشت رو بکن نه بیشتر.
کلا به نظرم مقدار فهم شما از زندگی با اهدافتون یه خورده قاطی شده و بهم نمیخونن.
اهدافتون چیه دوست من؟
ارامش خونواده؟
سلامتی؟
عشق ؟
اغوش؟
اون خانم؟
پول؟
شرایط قلان رفیقت؟
یا چی؟
خو هر چی باشه میری تو مسیر یا میرسی یا تهش سرتو مثل یه مرد بالا می گیری میگی رفتم . نشد. تمام
ببخشید بعضی جاها نمیشه پست ملایم و همدردی گذاشت دیگه.لازمه قاطعیت بعضی جاها.
برو تو مسیر دوست من...
بقیش مهم نی...
-
دوست من فکر می کنی این نصیحت های شمارو بنده از چند نفر شنیدم ؟
حداقل 10 نفر.
از من انتظار نداشته باش که پاسخ مثبت بدم به این پست شما.
بنده ازت ممنونم که وقت گذاشتی.
اما یه نکته بگم.
خودم که پست های خودمو می خونم با خودم می گم هرکی اینو بخونه با خودش میگه اینا که مشکل نیست.
اما وقتی به مباحثی که تجربه کردم و درگیرشم و نمی تونم بگم و تو نوشته هام نیست فکر می کنم با خودم می گم هرکی این فکرو کنه غلط اضافی کرده.
من الان از شما راه حل واسه پذیرش مشکلاتم نمی خوام. من از شما و دوستان راه حل برای لذت بردن از زندگی می خوام.
لذت های نو می خوام.
یه موقع نگید ورزش. یه موقع نگید برو کتاب بخون. یه موقع نگید برو زبان بخون.نگید برو پیاده روی.
همه رو امتحان کردم و لذت نمیدهههههههه
واقعا درک این حرفا اینقدر سخته ؟ چرا نمی فهمید و درکم نمی کنید ؟
لطف کنید راه حل بدید واسه فراموش کردن و گذر کردن از زندگی در حال حاضرم.
-
پاستا جان
خیلی ممنونم که تلاشه یه ساعتم رو با غلط اضافی یکی کردی داداش.
دمت گرم.
بیخیال.
اقای پاستا شما راه حل میخای واسه لذت بردن از زندگیت . درسته؟
فرض کن هیچ مشکلی نداشتی.پسر 10 سالت میاد می پرسه بابا جون زندگی چیه؟
شما چی بهش پاسخ می دی؟
بگو تا بدونم چطور به زندگی نگاه میکنی تا بگم چطور لذت ببری.
منتظر پاسخت هستم.