-
تردید در انتقام
سلام . 4 ماه پیش به خاطر مشکلی که همسرم با یکی از اعضای خانوادم پیدا کرد منو به زور از خونه بیرون کرد بدون هیچ گناهی. پیگیریهای من برای برگشت نتیجه نداشت و مصرانه میگفت یا طلاق یا مهرتو ببخش و برگرد ولی دور خانوادتو خط میکشم. مهریمو اجرا گذاشتم و پول رهنو توقیف کردم. تو این مرحله توافق کرد پول پیشو بده مهرو ببخشم جدا شیم ولی حالا دودل شدم که بذارم راحت بره یا انتقام بگیرم. هنوزم دوسش دارم ولی اون میگه دیگه احساسی به من نداره. تو اون 4 ماه یک بارم نگفت برگرد. اینم بگم ما زندگی خیلی آرومی نداشتیم . حالا چیکار کنم؟ انتقام بگیرم یا بذارم بره؟ وقتی اذیتش میکنم خودمم اذیت میشم. ولی از طرفیم نمیتونم بپذیرم مثل آشغال بندازتم بیرون. کمکم کنین.
-
دوست عزیز..میشه بگید این چه مشکلی بوده که شوهرتون مصر شدن به جدایی؟؟کمی بیشتر تشریح میکنید مساله رو لطفا؟؟
-
با سلام و احترام
(بخش نخست : راهکار منطقی حل مسائل زندگی)
البته مهربه حق زن هست. و تقاضای اون شرعا و قانونا و از نظر عرفی و هنجارهای جامع مورد قبول هست.
اما همانطور که می دانید ما برای کسب هر چیزی باید هزینه های آن را هم بپردازیم.
و اینکه این هزینه ها در توان ما هست یا نیست به خود ما بر می گردد.
شما باید خودتون را بیشتر بشناسید و بررسی کنید.
آیا شما چه چیزی را به دست می آورید و در قبالش چه هزینه هایی می کنید.
بعد شروع به مقایسه و ارزیابی کنید.
اگر نفعش بیشتر از ضررش بود پیگیری کنید.
برای این منظور ، یعنی انتخابی بر اساس منطق و نه احساس می توانید لینک ذیل را مطالعه فرمایید:
انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارضهای ما
(بخش دوم: نگاه احساس محورانه در حل مسائل زندگی)
و اما.....
من با واژه انتقام موافق نیستم. اگر فقط بحث انتقام هست و بحث احساس آزرده شما ، موضوع فرق می کند یعنی:
اگر صرفا بحث احساسی و انتقام گیری هست، راحت تر می توانم به شما بگویم که در صورت انتقام گیری یک معامله دو سر ضرر پیش رو دارید. یعنی هم او را بر آشفته می کنید و هم خودتون را (آنطور که از روحیه خودتون توضیح دادید.)
اما اگر اگر انتقام را کنار بگذارید دو سر سود هست. از طرفی خودتون اذیت نمی شوید و از طرفی او . گفتنی هست با توجه به اینکه از نظر احساسی دوستش دارید. وقتی او را می بخشی و انتقام نمی گیری ، خودت هم لذت می بری. که در کمال قدرت که داشتی ، مثل او رفتار نکردی و توانستی ببخشی.
(این بخش دوم معطوف به نوع بیان مشکل شماست که انتقامگیری و بحث احساسات مطرح بود، و قسمت اول جوابم معطوف به راهبردهای منطقی حل مسائل زندگی هست.)
-
سلام.به نظرم وباتوجه به پست خودت یکی از دلایل این حس انتقام به خاطر تحقیری هست که فکرمیکنی درحقت شده،حالامیتونی باروشهای پیچیده خالیش کنی یا از راه صریح ومستقیم.به نظرم مستقیما باخودش صحبت کن واحساست روپیش خودش خالی کن متوجه ش کن که این کارش چه معنی داشته.البته بدون دعوا.فکرکنم اینطوری سبک میشی.قبلش باید برای خودت این حق روقائل بشی که نباید تحقیربشی وتحقیرکنی وبا پافشاری براین حق ازش توضیح بخوای.
-
عزیزم اگه بخوای اذیت کنی خودتم اذیت میشی من تجربه شو دارم حالا که حاضره بخشی از مهریه تو بده و طلاقت بده قبول کن
چون اگه کل مهریه تو بخوای اگرم بهت بده طلاقت نمیده و یه جور دیگه اذیت میکنه
-
دوستان از راهنماییهاتون ممنونم. مخصوصا لینکی که مدیر همدردی گذاشتن عالی بود خیلی کمکم کرد. دیگه تردیدی تو جدایی ندارم. ممنون
- - - Updated - - -
یک درگیری فرضی با مادرم! اینکه به اندازه کافی از طرف مادرم به ایشون احترام گذاشته نمیشه. همشرم معیارهایی تو روابط داره که همرو ملزم به رعایت اونا میدونه. هر کسی هم ازین معیارها تبعیت نکنه از نظر اون آدم بی ارزشیه. به همین سادگی ازم گذشت!