-
برای مادرم زیادیم
سلام
من 22 سالمه امسال دانشگاهم تموم شد مشکل من حرف های مادرمه من 1خواهر و 2 تا برادر دارم
من بچه کوچکی هستم خواهرم و یک برادرم ازدواج کردن و من و برادرم توی خونه ایم برادرم سرکار میره و شاید هفته درمیون بیاد خونه خواهرم هم یک شهر دگه زندگی میکنه پدرو مادرم اصلا باهم کاری ندارن فقط میمونه منو مادرم مادرم سرطان سینه داشت و برای درمان منو مادرم به شهری دیگه میرفتیم حتی برای عملش نخواست به برادرام بگه من فقط همراش بود هیچوقت از برادرام کاری نمیخواد که براش انجام بدن همیشه سخت ترین کارارو از من میخواد همیشه با من دعوا داره تا حرفی بزنم میگه حسودی.اصلا خلاصه بگم من مایه عذاب مادرم هستم یجوری زیادیم اتفاقی که برای برادرام بیفته مقصر منم شایدم اصلا به من ربط نداشته باشه هرکار براش بکنم میگه کاری نکردی ولی خدانکنه برادرم براش یه سوزن نخ کنه دگه هیچی ایقد عزیز میشه که حد نداره برادرم 36 سالش و مجرده.از وقتی چشم باز کردم تو خونمون پدرو مادرم باهم دعوا داشتن حالاهم من زیادیم حتی وقتی با خواهرم تلفنی حرف میزنم دعوام میکنه که چقد حرف میزنی یجورایی میونه خوبی با دختراش نداره حتی سالی یبارم پیش خواهرم نمیره مگراینکه خواهرم بیاد.دگه تحمل هیچی رو ندارم جرات خودکشی رو هم ندارم وگرنه دوری خودمو کشته بودم.واقعا کاری نبوده که براش نکرده باشم واقعا این حق منه.
لظفا کمکم کنید:54::54::54::54::54::54::54:
-
سلام
فرشته جان خوبی؟
اکثر مادرا اینطورین پسر پرستن مادر منم اینطوریه تو خوبی هایی که میکنی بخاطر خدا کن
بیخیال باش برا این چیزا خودتو عذاب نده خودتو عذاب بدی که چی بشه؟؟؟کی ضرر میکنه باز خودت!!پس بهتره نسبت به رفتارای مادرت بیخیال باشی تا خودت اذیت نشی به زندگی عادیت برس به کارای مورد علاقه ات برس زندگیتو بکن تا وقت ازدواج که اون موقع هم ازدواج میکنی میری
رفتارای مامانت رو مث پیام بازرگانی فرض کن فک کن پیام بازرگانی اومده