+دارم دیونه میشم....دوستان زودترکمک روحی به من بکنند

سلام..

عنوان تایپیکم درست بود...آره دارم دیونه میشم:302::302:دیونه........مثل همه ی عاشقاااااااااااااا.............. مشکل بزرگی پیداکردم.....همه توی خونه به جزپدرم قضیمون روفهمیدن...منم هرسوالی ازم کردند، راستشوگفتم.....یعنی داداشم ومامانم ازقضیه کامل باخبرند....الان بدجوری منو آزارمیدن...تاحدی که دیگه به اینترنت خیلی کم دسترسی دارم....اینگار زندانیم کردند.....هی میگن باید جداشی....ای خدا مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟من عاشقشم...دوستش دارم.....تمام زندگیمه.........نمیتونم ازش جداشم.....ازدیشب تاحالا کلی گریه کردم.....گریه دست سرم برنمیداره..........لحظه به لحظه بیشتربه مرگ نزدیک میشم....هرلحظه دوست دارم خودکشی کنم.....که فکرکنم آخر هم باید دست به این کاربزنم..........الان نمیدونم چی درسته چی غلط....ولی میدونم من اونو خیلی دوست دارم ونمیتونم ازش جداشم.....درخواست برادر ومادرم غیرمنطقیه..........یعنی عشق وعاشقی گناهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟:302::302::302::302:

عشق اينترنتي؟

بله همینطوره

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Sara Ajram

سلام..

عنوان تایپیکم درست بود...آره دارم دیونه میشم:302::302:دیونه........مثل همه ی عاشقاااااااااااااا.............. مشکل بزرگی پیداکردم.....همه توی خونه به جزپدرم قضیمون روفهمیدن...منم هرسوالی ازم کردند، راستشوگفتم.....یعنی داداشم ومامانم ازقضیه کامل باخبرند....الان بدجوری منو آزارمیدن...تاحدی که دیگه به اینترنت خیلی کم دسترسی دارم....اینگار زندانیم کردند.....هی میگن باید جداشی....ای خدا مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟من عاشقشم...دوستش دارم.....تمام زندگیمه.........نمیتونم ازش جداشم.....ازدیشب تاحالا کلی گریه کردم.....گریه دست سرم برنمیداره..........لحظه به لحظه بیشتربه مرگ نزدیک میشم....هرلحظه دوست دارم خودکشی کنم.....که فکرکنم آخر هم باید دست به این کاربزنم..........الان نمیدونم چی درسته چی غلط....ولی میدونم من اونو خیلی دوست دارم ونمیتونم ازش جداشم.....درخواست برادر ومادرم غیرمنطقیه..........یعنی عشق وعاشقی گناهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟:302::302::302::302:

---

گناه ؟! نه . عشق یک حس زیباست اگر واقعا عشق باشه.
دوست عزیز من تجربه چنین رابطه ای داشتم . واقعا رابطه محکم و با پشتوانه ای نمیتونه باشه .کمی از احساسات کم کنید و منطقی به این نوع روابط نگاه کنید.

سلام عزیزم
سعی کن آروم باشی. اون آقا از وضعیت شما خبر داره؟ می دونه که مادر و برادرتون باخبر شدن و شما رو محدود کردن؟ عکس العملش چی بوده؟
انقدر سریع خودتو نباز، حالا حالاها باید با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم کنی. اصلا مگه میشه همیشه همه چیز بر وفق مراد آدما باشه؟ صبر داشته باش. احساساتی بودن خوبه اما وقتی مشکلی برات پیش میاد سعی کن منطقی باشی نه احساساتی. اون وقت می تونی راحت فکر کنی و نجات پیدا کنی. فکر می کنم اون آقا الان شرایط ازدواج رو ندارن. بهتره شما هم محتاط تر باشی می دونم که همدیگه رو دوست دارین. اما متاسفانه همه کسانی هم که از هم جدا میشن همدیگه رو دوست داشتن. پس فقط به روی این قضیه حساب نکن. بعضیا با فامیلشون که جلوی چشمشون بوده ازدواج می کنن و می فهمن که اشتباه کردن اونوقت خیلی ریسکه که بخوای ... البته می دونم که دختر عاقلی هستی و به همه این چیزا فکر کردی. جواب سوالایی که کردم رو اگه بدی بهتر میشه وضعیتت رو فهمید..
امیدوارم که صبور و موفق باشی