-
او از من دور است
با سلام
من تازه در سایت ثبت نام کردهام و امیدوارم که شما عزیزان به موضوعی کهاکنون مطرح می کنم پاسخ بدهید
من دختری بیست ساله هستم به شخصی شدیدا علاقه مندم او در شهر دیگری زندگی می کند واز من دور است من تاکنون او را از نزدیک ندیده ام ایشان هم تاکنون مرا ندیده اند نمی دانم چکار کنم می ترسم رسیدن به او امری محال باشد
موضوع حایز اهمیت این است که شغل ایشا[/size]ن خوانندگی است و من تنها از همین طریق با ایشان اشنا شده ام اما مسایل بسیاری در مورد ایشان می دانم
من با یک نگاه عاشق نشده ام و ایشان تمتم زندگی من است
شهرت زیبایی و شغل ایشان اصلا برایم مهم نیست در شرایط سختی قرار دارم و در ناامیدی دست و پا میزنم
ایا من نباید کسی را که به او عشق می ورزم در کنار خود داشته باشم؟
من می خواهم با ایشان ازدواج کنم
لطفا کمکم کنید و راهی را پیش پای من قرار دهید
با تشکر
-
RE: او از من دور است
دوست گل قرمزی من :D
باید توجه کنی که تو فقط 20 سال داری و برای سن تو فرصتهای فراوانی وجود دارد و این شاید اولین فردی باشد که تو به آن علاقمند شدی .
خواننده بودن او مسئله ای نیست مسئله تصمیم قاطع اوست که آیا حاضر است برای ازدواج با شما بهمراه خانواده اش به خواستگاری شما بیایید یا خیر و اگر بله چه وقت ؟
او باید هر چه زودتر به خواستگاری شما بیاید و شما و خانواده شما و آن آقا با یکدیگر آشنا شوید و راجع به ایشان شروع به تحقیق کنید .
زندگی به این سادگی ها نیست باید خانوادها یکدیگر را ملاقات کنند تا زندگی خوب و موفقی در انتظار شما باشد .
-
RE: او از من دور است
سلام دوست عزیز
این خوبه که به کسی علاقمند شدی که می گی تمام زندگیته ولی دختر خوب چقدر می شناسیش آیا شناختت از روی عقلته یا احساست؟
عشقه یه طرفه موجب دردسره آیا او هم تو رو دوست داره مهمتر اینکه آیا قصد ازدواج فرقی نداره با کس دیگری یا با تو رو داره؟
چقدر از لحاظ فرهنگی و اجنماعی و شخصیتی بهم میایید؟
چی شده که داری تو نامیدی دست و پا میزنی؟ مشکلی هست که نگفته باشی؟
ما تو زندگی به هرآنچه که می خواهیم نمی رسیم ولی انشاالله تو به خواسته دلت اگر به صلاحت باشه برسی
خوش باشی
-
RE: او از من دور است
سلام
از اینکه پاسخ مرا می دهید ممنونم
اما مشکل اینجاست که من هیچ دسترسی به ایشان ندارم و محل زندگیمان خیلی از هم دور است همین برای من مشکل بزرگی شده که چگونه با او صحبت کنم
-
RE: او از من دور است
دوست عزیزم
نمی خوام ناامیدت کنم، ولی فکر میکنم گرفتار یه عشق خام و تماماً احساسی شده باشی، چطور ممکنه این شخص تمام زندگیت باشه در حالیکه نه اونو از نزدیک دیدی و نه با اون صحبت کردی و احتمالاً اون شخص هم اصلاً از تو و احساسی که داری، خبر نداره....سعی کن منطقی فکر کنی و همه چیزو در نظر بگیری....نباید اجازه بدی احساساتت تو رو به جایی برسونه که رسیدن به یه امر محال رو برای خودت اونقدر بزرگ کنی که در حسرت اون، زندگی رو به کام خودت و دیگران تلخ کنی....سعی کن همیشه خواسته های خودت رو بر اساس واقعیت ها شکل بدی نه خیالات و احساسات....البته می دونم در سنی هستی که این کار یه کمی مشکله....اما من امیدوارم با توکل به خدا و عوض کردن زاویه دیدت به مسائل، به جایی برسی که رسیدن به اونچه که میخوای،دیگه برات خیال و آرزو و حسرت نباشه....موفق باشی
-
RE: او از من دور است
سلام
در جواب دوستان خوبم باید بگم که من گرفتار علاقه ای خام و احساسی نشدم و کاملا به این موضوع واقفم درسته که من ایشان رو از نزدیک ملاقات نکردم چه بسا کسانی هستند که عمری را در کنار هم زندگی می ککند و یکدیگر را به درستی نمی شناسند حتی زن و شوهر هایی که سالیان سال در کنار یکدیگر زندگی می کنند با یکدیگر با عشق و علاقه زندگی می کنند در کنار هم خوشبختند و زندگی خوبی دارند یعنی شناخت یک شخص فقط از نزدیک امکان پذیر است بهر حال بی سبب نیست که من نسبت به ایشان دچار این احساسم
البته انطور که می پندارید از ایشان بی اطلاع هم نیستم و از نظر شخصیتی و اخلاقی تا مقدار قابل توجهی با خصوصیاتشان اشنایی دارم شاید اونقدری که هم از ایشان می دانم و هم با دلم احساسش می کنم هیچ کدام از نزدیکان اوبه این مواردپی نبرده باشند
شاید باور نکید اما من هم دلم و هم عقلم هر دو یک چیزی را دستور می دهند
اینکه برم و از نزدیک بشناسمش خودم رو به اون بشناسونم بدون اینکه هیچ چیز جز خود او برای من مهم باشد البته تا حدودی از برخی خصوصیات بد ایشان اطلاع دارم اما تاثیری در علاقه ام به ایشان نداشته و ندارد
در ضمن هیچ وقت از لطف خدا ناامید نشده و نمی شوم من یه ادمم هدفی دارم و با توکل به خدا حاضرم هر کاری انجام بدهم اما مشکل من این است که راهش را نمی دانم و به همفکری شما عزیزان نیازمندم
سربلند و سعادتمند باشید
یا علی
-
RE: او از من دور است
سلام مثل اینکه هیچکس قصد نداره جواب من رو بده
اخه گناه من چیه که حق ندارم با کسی که دوستش دارم زندگی کنم مگه این حق مسلم همه ی ادمها نیست؟
همه ی زندگی من در وجود اون خلاصه میشه و به شدت دلم می خواد از نزدیک با ایشون اشنا بشم اما شرایطی که دارم مانع هر گونه امیدواری و دلگرمی میشه
شبها اصلا خواب ندارم اصلا احساس ارامش نمی کنم مدام در اضطراب و ناامیدی دست و پا می زنم به خدا راست میگم حالم اصلا خوب نیست طاقت هیچ چیز رو ندارم میترسم اون اقا ازدواج کنند به خدا دست خودم نیست
حقیقت اینه که هر کار می کنم نمی تونم فکرش رو از سرم بیرون کنم
دلم میخواد که اونو از نزدیک ببینم بیشتر بشناسمش خودم رو به اون بشناسونم ولی ............
میگید خیلی احساسی برخورد می کنم؟ حتی عقلم هم با دلم هماهنگ شده فقط نمیدونه چکار کنه و چطور
احساسی رو که من به اون دارم رو تابحال به هیچ کس(حتی عزیز ترین کسانم ) نداشتم در اینده هم نخواهم داشت
خواهشمندم من را بی جواب نگذارید
شاد باشید
-
RE: او از من دور است
سلام red rose
دوست محترم، شیفتگی وهیجان مهر و محبت که اکثرا در عرف عشق نامیده می شود، تجربه منحصر به فردی هست که وقتی گرفتارش می شویم درک می کنیم... اما من و سایر دوستان همین عشق شما را مسلما درک نمی کنیم...
اما در مورد شخص خودمان کم و بیش چنین تجربه هایی داشته ایم و طریق وصل و هجران آن را شخصا آزموده ایم. و راه برون رفت از چنین چاله ای ( حالا چه به وصل منتهی شده یا به هجر) را با تمام وجود تجربه کرده ایم.
حال شما هم دو راه دارید:
1 - شخصا به فرمان دلتون در این مسیر حرکت کنید. و خودتون دوباره تجربه کنید. در این صورت شما ممکن است در اینجا از ما نظر تخصصی یا مشورت نخواهید، بلکه خودتان راه را انتخاب کرده اید و فقط مسیر را از ما می خواهید بپرسید...
اگر این مورد را انتخاب کرده اید ، حداقل من به عنوان مشاور تائید نمی کنم. و نمی توانم به شما کمکی کنم....، با مشاهده پاسخ سایر دوستان هم متوجه شدم آنها هم همین عقیده را دارند.... ( یعنی آنها هم توصیه می کنند که باید دوباره به این مسئله نگاه مجدد بیندازی، نه اینکه فقط دنبال راه وصل بگردی)
2 - اما ممکن است راه دوم را جستجو کنی، یعنی نظر مشورتی دوستان و همکاران را بخواهید که در مسئله ای این چنین چه روشهایی را باید به کار بگیری ( حالا یا برای رسیدن، یا برای کنار گذاشتن)
در این مورد من توصیه می کنم اینجا را کلیک فرمائید و مقاله« اگر چنین هستید، صبر کنید، ازدواج نکنید» را مطالعه کنید مخصوصا بند 18 ، آن را .
بنده به عنوان مشاور نظرم این نیست که فعلا قصد ازدواج با این آقا را از ذهن خود دور کن، بلکه مهمتر ، یعنی فکر ازدواج را فعلا با هر کسی از ذهن خود دور کن....، در غیر اینصورت مشتری همیشگی سایت ما و مراکز مشاوره خواهی شد، چون هر روز باید یک مشکلی را که الان به آن فکر نکرده ای، و در آینده برایت پیش می آید، حل کنی....
ازدواج فراتر از یک رابطه عاطفی قوی، یا دوست داشتن یک طرفه هست... ازدواج پیچیدگی خاصی دارد که باید برای آن آماده شد و با دقت پیش رفت....
شما طوری صحبت کرده اید که گویا همه این مسائل براتون حل شده، و این صحبت نشان می دهد که عمیقا در چاه احساسی فرو رفته اید.... برای بیرون آمدن از آن اولین قدم صبر است...
شما آنقدر تحت فشار استرس هستید و سراسیمه و عجول شده اید، که عرض 2 یا 3 روز این تاپیک را ایجاد کرده اید و روز و شب و نیمه شب، مطلب نوشته اید و دوستان هم جواب داده اند و شما بدون توجه به پاسخهای قشنگشون صبح زود روز جمعه ساعت 6:51 ، آمدید گلایه که چرا کسی جواب مرا نمی دهد، و جالب در این مدت 3 تا پیغام خصوصی هم برای من فرستاده اید... در واقع وضعیت شما کاملا طبیعی هست.... اما احساس شما آنرا بحرانی نشان می دهد... مگر با چنین شور و هیجان و عجله ای می توان به یک ازدواج عقلانی رسید....
تجربه نشان داده است... این پاسخ هم به درد شما نمی خورد... تا وقتی کنترل وجود شما به دست احساستون باشه... نمی توانید مشکلتون را حل کنید....
مسئله همین پاسخ باید در بخش منطقی ذهن شما آنالیز بشود.... ولی این بخش هم متاسفانه اکنون در اسارت احساس شماست... لذا هر کاری اکنون می کنید به دستور احساس هست( البته احساستون خود را منطق نشان می دهد.).
شما برای اینکه موقعیت خود را دقیق به دست آورید که تحت کنترل احساس یا منطق هستید. می توانید با چند مشاور ومتخصص به صورت حضوری مشورت کنید....، ببینید همه همین نظر را به شما خواهند داد... در این تاپیک هم به صحبت دوستان نگاه کن....، همه روی احساسی بودن روش شما تمرکز دارند...
پس یا همه ما اشتباه می کنیم.... یا شما یک نفر.....
منطق شما چی میگه؟
احساس شما چی میگه؟
اگر هردو یک حرفی میزنند، پس بدان منطق شما در اسارت احساس شماست و همه حرفهای را به دستور احساسات شما با شما در میان می گذارد...
-
RE: او از من دور است
با سلام:72:
مدیر محترم سایت
اول از همه لازم به ذکر است که من نسبت به نظرات دوستان عزیزم بی توجه نیستم و برایشان ا حترام ویژه ای قایلم اینکه من اصرار کردم که شما به من هم پاسخ بدهید فقط به این دلیل بود که علاوه بر دوستان از نظرات شما هم بهره مند بشوم
شما می فرمایید که
شما آنقدر تحت فشار استرس هستید و سراسیمه و عجول شده اید،که عرض مدت سه روز این تاپیک رو ایجاد کردید
باور کنید دو سال تمام است که من به این اقا علاقه مندم و بحث یک روز و دو روز نیست
شاید شما گمان کنید که من فقط با دیدن چهره و ظاهرشان ان هم از دور به این احساس دچار شدم اما حقیقتا دیدن ایشان فقط یک جرقه برای این احساس بود و من بعد از اون با مطالعه در مورد ایشون مصاحبه ها کلیه صحبت هاشون نظر کسانی که ایشون رو از نزدیک دیده بودند اطمینان یافتم که ایشان همان شخص دلخواه من است
اگر شما نظرتا ن این است که احساس من خود را منطق نشان می دهد و من تماما احساسی برخورد می کنم پس خواهشمندم راهنماییم کنید
لطفا بگید چکار کنم تا این مشکل برام حل بشه
دست خودم نیست واقعا به اینکه می گویید برای عاشق شدن حتما باید طرف خود را از نزدیک دید اعتقادی ندارم
می خوام با ایشان بیشتر اشنا بشم خودم رو بیشتر به ایشون بشناسانم و بفهمم که ایشان جه احساسی به من دارند
منتظر راهنماییها و نظرات ارزشمند شما و دیگر دوستان خوبم هم هستم
-
RE: او از من دور است
سلام red rose
به نظر می رسه که شما در پاسخ قبلی من بند اول را انتخاب کردید. که گفتم در این صورت من نمی توانم به شما کمک کنم. لطفا با یک مشاور خانواده دیگر به صورت حضوری صحبت کنید.
اما اگر بند 2 را انتخاب کردید. با توجه به بند 18 مقاله ای که لینکش را بهتون معرفی کردم. باید اعلام کنید. تا کم کم به کمک دیگر اعضاء مشکل شما را حل کنیم...