سلام
خسته نباشید ، من یک دختر 22 ساله هستم که از وقتی چشم باز کردم تو خونمون فقط دعوا بوده و همیشه فکر اصلی من این بود که مامان و بابا را آشتی بدم ولی هیچ وقت نشد دیگه خسته شدم از بس دعوا دیدم ناراحتی روحی گرفتم هرچی درد و مرضه میاد سراغم نشد یه روز خوش ببینم چند بار گفتم خودکشی کنم ولی گفتم گناه کبیره است بی خیال شدم به خدا خسته شدم
کمکم کنید بگید چطوری زیر این همه فشار دوام بیارم چطوری زندگی کنم تا با خانواده ام دعوام نشه اخلاقم با خانواده خیلی بده همش عصبی هستم حوصله هیچ کس را ندارم به هیچ کس اعتماد ندارم دیگه خسته شدم تر خدا کمک کنید