-
سلام اقای مبین
خوبین؟
ناراحت نباش کلا راه ازدواج اینجوریاست سخته حالا حالا ها باید مقاومت کنی و همچنان در پی نیمه گمشده بگردی:43:
الان یه جایی نشسته منتظره شما پیداش کنی باور کن
بویژه که اگه ادم حساس و اهل مطالعه هم باشی داستان سخت تر میشه
اگه بگم یکی دوتا از تار موهام سفید شد در جریانات خاستگاری باورت میشه؟
با هیچ کدوم جور نمیشد خیلی کم بینشون پیش می اومد که قابل فکر کردن باشه برام همون کم ها هم جور نمیشد لنگ میزد میدونستم که این نیست ...
حالا بگذریم یه سوالی داشتم باتوجه به این که شما در ایام سوگ دختر هستید
اگه احساسی که بهش دارین رو بذارید کنار باز هم میخوایین باهاش ازدواج کنین و همچنان راغبین و خودتون رو اذیت میکنین؟
-
دوست عزیز اصلا جای ناراحتی نداره
چه بسا درخواست های شما برای شروع مجدد رابطه باعث کوچک شدن شما میشه. و بهتره دیگه درخواست ندید.
شما از همون تصمیم منطقی گرفتین و بخاطر اختلاف طبقاتی و وضع اقتصادی منصرف از ازدواج شدید که تصمیم درستی بود و نیازی به پشیمانی نداره.
به هر حال وضع اقتصادی دو طرف خیلی مهم هستش و بعد ها می تونست مشکل ساز بشه و شما بیاید اینجا دوباره تاپیک از ازدواج ناموفق تون بزنید. (البته امیدوارم که هیچ موقع پیش نیاد)
-
سلام آقای مبین:72:
اول بگم که خیلی غبطه خوردم برای این دختر خانم که شما تا این حد دوسش دارین:43:
دوم اینکه من قبلا با یه آقایی آشنا شده بودم که مثل قضیه شما رابطمون چند بار کات و دوباره شروع شده بود و هر بار من خواهان قطع کردن رابطه بودم ولی بعد از فاصله چند ماهه وقتی ایشون دوباره اومدن سمتم منم بی میل نبودم(بماند که ازدواج ما بنا به دلایلی نشد). منظورم اینه که یه مدت به خودتون استراحت بدید نه خواستگاری مجدد از این خانم و نه هر خانم دیگه ای.بذارید یکم ذهنتون ریفرش بشه، بعد از چند ماه اگه این خانم همچنان تو دلتون جای خاص خودشون رو داشتن برای بار آخر پیشنهاد بدید و اگه باز جوابشون منفی بود برید سراغ کیس های بعدی.
یه نکته خیلی خوب که تو گفته های شما دیدم این بود که فرمودین بعد از خواستگاری،مادرتون تماس گرفتن تا جواب منفی بدن.به نظر من این خیلی خوبه که خونواده پسر هم برای جواب منفی تماس بگیرن ولی چیزی که اکثرا می بینیم اینه که وقتی خونواده دختر بعد از چند روز چشم انتظاری بینن دیگه تماسی از خونواده پسر صورت نگرفته یعنی تمایلی به ادامه رابطه ندارن.
ولی چه بهتر که دلیل این جواب منفی هم به خونواده دختر گفته بشه(البته به جز مسایل ظاهری که میتونه اعتماد به نفس دختر رو تخریب بکنه) تا دخترا روی خودشون عیب و ایراد الکی نذارن.
من خودم دخترم و میدونم وقتی یه پسر یا خونوادش بدون گفتن هیچ دلیل یهو رابطه رو کات میکنن چه حس بدی بهشون دست میده ،مخصوصا دختر ممکنه بشینه و مدام یه سری عیبهای احتمالی رو برای خودش بشمره.
من از خودم بخوام مثال بزنم دو هفته پیش همکارم بهم زنگ زد و گفت دوست همسرش خواسته یه دختر خوش قیافه و با شخصیت بهش معرفی کنن(دقیقا این عین جمله اون آقا بوده) و همکارم منو معرفی کرده بود.خلاصه من و این آقا همدیگه رو دیدیم.
ایشون لیسانس بودن و از نظر ظاهری خیلی باب دل من نبودن ، موهای جلوی سرشون کاملا کم پشت بود و اضافه وزن هم داشتن با یه شغل تقریبا آزاد و درآمد متوسط( با دوستشون یه دفتر شراکتی داشتن) ساکن بالاترین نقطه شهرمون و تک پسر و با پدر پولدار.
ما همدیگه رو بیرون دیدیم(کلا من تمایلی ندارم که اولین بار بدون هیچ شناختی به یه پسر بگم با خونوادت پاشو بیا خونمون. اول دوس دارم خودمون همدیگه رو ببینیم که برای این کارم دلایلی دارم) از رفتار و حرفای ایشون مشخص بود که از من خوششون اومده حتی به شوخی به کچلی خودشون اشاره کردن یا مثلا عکسای خونوادگیشون رو تو گوشیشون نشون دادن(عکس پدر و مادر و....) یا خیلی با جزئیات در مورد کارشون و خونوادشون برای من گفتن حتی کارت دفترشون رو دادن برای تحقیقات آینده و... و بعدا به همکارم هم گفته بودن که چقد دختر خوبی بود و به مامانم حتما قضیه رو میگم و این حرفا.
ولی از ایشون دیگه خبری نشد با اینکه من ایشون رو خیلی از ایده آل های خودم دور می دیدم و بیشتر از هفتاد درصد نظرم منفی بود ولی باز انتظار نداشتم این جوری رفتار کنن.طوریکه دیروز همکارم بهم گفت آقای فلانی بهت زنگ زد و من گفتم نه(بماند که یه حس بد موقع حرف زدن با همکارم داشتم یه جوری حس حقارت یا چیزی شبیه این).کل دیروز رو فکرم به این قضیه مشغول بود، طوریکه برای خودم عیبهای احتمالی رو در نظر میگرفتم مثلا میگفتم لابد من زشتم(در حالیکه بارها افراد غریبه و آشنا از ظاهرم تعریف کردن) بعد میگفتم اگه خوشش نمی اومد که انقد راحت در مورد پدر و مادرش و عکسای خونوادگی و خاطراتش تو جلسه اول حرف نمیزد،بعد گفتم لابد چون خونه ما مثل اونا بالاشهر نیس و منطقه متوسط شهره خوشش نیومد و...در حالیکه من از نظر ظاهر و تحصیلات و کار بالاتر از اون آقا بودم.فقط اونا محل زندگی و وضع مالیشون بالاتر از ما بود که البته یکی دیگه از دلایلی که باعث شده بود من ته دلم نظرم نسبت به ادامه این آشنایی منفی باشه همین تفاوتهای اقتصادی بود.
منظورم از گفتن این قضیه این بود که متاسفانه تو جامعه ما که دخترا انتخاب میشن و حق انتخاب کردن ندارن و از طرفی هم این کات کرن رابطه بدون گفتن دلیل به دختر و خونوادش، چقد میتونه تو روحیه یه دختر اثر بذاره.
من خودم هم شده به پسری جواب منفی بدم ولی سعی کردم تو مودبانه ترین حالت و بدون تخریب اعتماد به نفس اون شخص باشه.
دیروز ناخوداگاه برای این قضیه گریم گرفت و علی رغم اینکه غرورم اجازه نمیداد ولی نتونستم خودمو کنترل کنم و احساس بدم رو به مادرم گفتم.دیگه تصمیم گرفتم اگه همکارام کسی رو معرفی کردن بگم من قصد ازدواج ندارم چون به نظرم بهتر از اینه که این جوری آدم پیش همکاراش تحقیر بشه:54:.
ببخشید که وقتتون رو گرفتم.پستم به درد بخور نبود و صرفا یه درد دل بود:47:.
با آرزوی موفقیت برای شما:72:
-
عرض سلام، ادب و احترام خدمت دوستان همدردی
تشکر میکنم بابت پیاماتون. واقعا دلگرم شدم.
محمد رضای عزیز، فرشته اردیبهشت گرامی، امیر محمود جان و همچنین خانوم آی تک. سپاسگذارم
عرض شود که اوضاع خیلی بد نیست. نمیدونم آرامش قبل طوفانه یا کلا همه چی آرومه.
از بس ما با این دخترمون قهر و آشتی داشتیم کهکم کم این اتفاقا برام عادی شده. این دفعه آخری بیشتر حس عصبانیت داشتم از دستش.
خیلی خوب شد که نهایت تلاشمو کردم. ایشون گفتن منو نمیخوان و انگار سبک شدم. دفعه اول که قطع کردیم خیلی خیلی ناراحت بودم و به شدت اشک میریختم. یادمه مامان اومدن دیدن اینطوریم زدن زیر گریه. دفعه دوم هم اشک ریختم ولی کمتر. دیگه کم کم این رفت و آمدا برام عادی شده.
ممنون از دلداری دوستان. شاید پستام خیلی غمگین بودن که این احساس در همه بوجود اومده. ولی اوضاع بد نیست.
از شما چه پنهون دیدم الان که فرصت دارم خوبه برم چشمام رو لیزیک کنم تا از دست عینک راحت شم. یه قرارداد خوب هم با یه مرکز دولتی بستیم که سرم شلوغ تر شده. با دوستان هم توی تلگرام گروه داریم و این باعث شده وقت آزاد کمتری داشته باشم که به ایشون فکر کنم. کمی وقت آزاد باقی مونده رو هم در کنار خانواده و به خردید و ... میگذرونم.
بلاخره تا مدتها خاطرات این رابطه توی ذهن هست ولی به این اعتقادم که مصلحتم توی انجام این کار نبوده. آدم عاقل هم به کاری که نسبت به آیندش دید روشنی نداره اصرار نمیکنه.
فرشته خانوم اگر احساس رو بزارم کنار میشم همون پسر شب اول خاستگاری ولی اینبار احتمالا جوابم منفی نخواهد بود. میدونین من تو معیارهام سطح اقتصادی نقش مهمی داشت. معیارم کامل نبود. خانواده ایشون با وجود وضعیت مالی خیلی خوب ساده زندگی میکردن. من این نکته رو در نظر نگرفتم. اشتباه بزرگ دیگه این رابطه دور شدن از محوریت خانواده ها بود. اگر با خانواده ایشون کمی معاشرت کرده بودم هم من راحت تر و با دید باز تصمیم میگرفتم و هم خانواده ایشون شناخت بیشتری از من بدست میاوردن و شاید این مخالفت آخری اتفاق نمی افتاد.
آی تک خانوم شانس آوردین که جای اون خانوم نبودین. واقعا اذیت شدن و من نمیتونم خودمو برای ظلمی که ناخواسته در حق ایشون کردم بیگناه بدونم. مقصر اصلی این اتفاقات من بودم.
با اجازتون توی خونه صحبت کردم که دوباره روند عادیم رو ادامه بدم و مامان هم دوباره دارن لیست گزینه های موجود رو بروز میکنن. هرچی قسمت باشه.
من خواهر بزرگتر از خودم دارم که هنوز ازدواج نکردن. این رفتار نادرست رو دیدم که خواستگار بدون جواب میره و خبری ازش نمیشه. برای همین حتما حتما بعد دو روز جواب منفی رو اعلام میکنیم. متاسفانه تا حالا نشده جواب مثبت اعلام کنیم !!!!
ولی در مورد صحبت در مورد علت جواب منفی باهاتون موافق نیستم.
چند مورد از علتهای جوای منفی خواستگاری های قبلیم رو براتون مثال میزنم.
اختلاف سطح فرهنگی خانواده ها
اهمیت بیش اندازه به مادیات خانواده دختر
عدم تناسب مذهبی
عدم بلوغ اجتماعی، عاطفی و ذهنی دختر خانوم
مشکلات عاطفی داخلی خانواده دختر
مذهبیت در حد تیم ملی
سن پایین دختر و مشکلات فرهنگی خانواده . معرف اشتباه گفته بود
به مورد بهانه گیری کردم. با دختر خانوم هم سن بودیم ولی خیلی بالغ تر از من بودن
و ....
حالا به نظرتون کدوم یکی از این علت ها رو میشه گفت؟؟؟ البته تو بعضی از موارد مجموع علل رو داشتیم.
قبول دارم که توی این شرایط جامعه اوضاع دخترا از پسرا خراب تره. ولی باور کنین حال و روز پسرا هم چنگی به دل نمیزنه. ایشالا خدا خودش برای همه بسازه.
امیدوارم به زودی زود زندگی همه دوستان به روزای شیرینش برسه.
-
سلام
خوب بود برای اولین شعرت عاشق شدن هم همینه دیگه شاید عاشق شدن اسون باشه ولی درعشق ماندن ساده نیست (که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها) ،فقط برای اطلاعت بگم که حالا کاری به بحث عروضی شعرت ندارم ولی قافیه هات رو باید توی شعر کلاسیک با یه قواعد خاصی انتخاب کنی ،به اصطلاح حروف الحاقی مثل ضمایر یا ی نکره ،حروف جمع بستن و ... جزء قافیه نیستن در نتیجه اگر حروف الحاقی رو از قابیه هات حذف کنیم کلمات درنتیجه هیچ کروم از کلمات قافیه ات هم قافیه نیستن!
دوم هم می فهمم چی میگی دیگه همین هست یه کمی شکست حالا احساسی میگم نه عشقی سخت هست و دیر ترمیم میشه دیگه همینه دیگه ، حالا من ده سال پیش بود تقریبا یه کمی دچار احساسات این گونه شدم ولی چون شرایط اش اصلا نبود خود طرف هم نفهمید مطمئنم ، یه غزلی هم گفته بودم سه جهاتا بیت اولش یادم هست یادم نیست اون وقت تا حالا حداقل توی زندگی ما دوازده بار اسباب کشی رخ داده (فکر کن توی ده سال) دیگه شعرام کم کردم حال همینه اش هم که یادمه برات می نویسم:
می دهم بر شرر سینه دلم را چو سپند
تا شود دور ز تو چشـــم بد و تیـــــر گزند
جام می گون به کف و چهره گلگون حبیب
کی رسد همچو منی بر سر این بام بلند
گر به کامش نرسیدی دل غم دیده چه غم
غیرت شاه جهان بود که جــــــز ما مپسند
اصلا حرف این رو گفتم تا به بیت سومه برسم وگرنه حالا چه اهمیتی داره ، امام صادق(ع) یه حدیث بلندی دارن (این هم لینکش :وصیت به غنیمت شمردن پنج چیز) قسمت اولش میگن:
ای جابر! پنج چیز را از اهل زمانهات غنیمت بشمار: اگر در جمع آنها حاضر شوی، تو را نشانسند؛ و اگر غایب شوی، از تو تفقد نکنند؛ و اگر مشهور شوی، با تو مشورت نشود؛ و اگر سخنی بگویی، پذیرفته نشود؛ و اگر خواستگاری کنی، با تو ازدواج نکنند و به تو همسر ندهند.
در کل بگم شخصا با نظر خانم مصباح الهدی در مورد عبور از این دختر خانم بیشتر موافقم تا باغبان عزیز ،علت هم بیشتر کدورتی هست که ایجاد و شدت اش هم کم نیست.
به هر حال ترمیم ایم موضوع ممکن زمان نسبتا زیادی ببره ولی اگر از خدا بخوای شاید خدا که مقلب القلوب هست صلاح دید و خیلی عجیب کوتاه تر شد.
آقا مبین منعطف تر باید باشی مخصوصا توی خانواده ، نگاه کن عزت نفست را باید حفظ کنی ،آدم نباید تو سری خور باشه که ولی بسیار ی از جاها مصلحت اقتضا می کنه حتی اگر اقتدارت شکست صبر سکوت اختیار کنی ،صبری که نشون دهنده بزرگی روحت هست،یه مثال حداکثری بزنم:
اون حضرت که در خیبر رو اون جور کند نمی تونست به یه اشاره همه اونهایی که چنین حتک حرمتی رو به ایشون کردناز پا دربیاره ، عزت نفس حضرت علی وصف ناپذیر هست ولی این جا چی کار کردن ؟
طناب گردن ایشون انداختن و توی کوجه کشیدن و ایشون با این که سوختن عکس العملی نشون ندادن حال اون موقع برای حفظ وحدت نهال نوپای اسلام ،حال توی خانواده هم می تونه این موضوع پیش بیاد ، واقعا هم سخت هست ولی فکر می کنی بردا روز دیگه چنین اتفاقی با یه دختر خانم دیگه پیش نمیاد ، حالا اگر اون روز یه دختر سطح پایین باشه میخوای صدات رو به خاطر این اشتباه بندازی توی گلوت و در مورد ایشون این کار رو نمی تونستی بکنی چون ایشون یه جوابی داشتن ولی اون دختر سطح پایین باید بره یه گوشه از ترس کِس کنه و بچه ها هم عمیقا احساس نا امنی کنن.
خیلی پیش میاد خانم ها به طور عموم نه حال همه شون به خاطر تعمیم جزء به کل شون با اشتباه همه چیز رو با هم زیر سئوال می برن ،اون موقع اگر عزت نفست جریحه دار شد ولی سکوت کردی خودشون پشیمون می شن ولی باید سعی کنی این رو توی خودت جا بندازی.
یه چیز دیگه هم بگم و اون این که شما توی این رابطه عزت نفس طرف مقابل تون رو به خاطر اصرار بر موضع خودتون که باعث تحمیل تصمیم گیری از طرف شما به ایشون شد رو در نظر نگرفتی ، ایشون هم حق انتخاب داشتن و گفته بودن کنار میان ،شما نهایتا باید مضع تون رو با مصادیق مختلف جا می انداختی ولی جای ایشون تصمیم نمی گرفتی ،دیگه بگم خیلی نهایتش شما شدت آسیب تون رو تز موضوع میگفتین و می گفتین در صورت بروز چنین رفتاری از جانب ایشون عکس اعمل شما می تونه خیلی سخت باشه دیگه ته ته اش طلاق بود دیگه ،این چیز ها قبل از بچه دار شدن زیر سقف معلوم میشه ،که با توجه به شعوری که از ایشون و خودتون توصیف کردین بعید بود ولی جای ایون تصمیم نمی گرفتین.
باز هم می گم خودشناسی حداقل توی ازدواج یعنی شناخت چهارچوب شخصیتی ،عقاید و عکس العمل ها تون در شرایط مختلف و این که بتونید برای طرف مقابل تون این ها را مصداق سازی کنین.
موفق باشید.
-
سلام آقا
ممنونم از لطفتون
این ساختار شعری چند وقت بود تو ذهنم بود. اما ماهیتش عذرخواهی نبود. دخترمون گفت از قدیما ناراحته. از طرفی تولدش هم بود. میخواستم همشو با هم جمع کنم. دفعه اولمم بود که شعر میگفتم. در حد نیم ساعت هم بیشتر بهش ور نرفتم.
اگه خودش میخوند که دیگه اینجا نمیذاشتمش. احساس کردم حیفه. حالا که اون بنده خدا نخوند دوستان بخونن و کیف کنن !!!!!
خداییش اخلاقم خوبه. کمتر قاطی میکنم. اون شبم که با دخترمون تند حرف زدم کلی عصبانیت داشتم. از طرفی وقتی یه کسی رو سه ماهه ندیدی و فقط پیامکی ارتباط مقطعی داشتی و اونم همش نه و نمیشه میکنه یه جورایی سردی رابطه میاد سراغت.
انعطافم هم خوبه. من شرکت یه شریک دارم که بنده خدا یکم یه دندس. من تا وقتی ضرر مشخصی کار رو تهدید نکنه به دلش راه میام. البته سر یه چیزایی هم کوتاه بیا نیستم.
قبلا هم گفتم. مقصر اول و اصلی این اتفاقات خودمم. باشد که در آینده تکرار نشود.
هر چند یه حس غریبی میگه که دوباره این رابطه ما جون میگیره. دل وقتی تنها میشه یهو زور دار میشه و آدمو مجبور به هر کاری میکنه. حتی التماس .
-
سلام
ای مبین شیطون پس به خاطر اینکه شیرینی ندی بهونه آوردی .
---------
تو پست قبلی ام یه چیز تو لفافه گفتم " شاید چیزی که دوست داری اتفاق بیافته".
--------
یه جمله کلیدی هست که مدیر و غیره هم خیلی ازش استفاده میکنن " دمیدن در تنور احساسات" مواظب باش دیگه تو تنور نیافتی تا به قول خانوم مصباح "زمانی که برای هم شدین".
--------
( من که خیلی از دستت عصبانی شدم، چرا تو از تو چمن رفتی، مگه قرار نیست ما خودمون رو نشوم بدیم؟ شخصیت شما از چمن نرفتن بود و این رو خانوم باید می فهمید. وقتی به هر دلیلی از چمن رفتی یعنی به خانوم گفتی شخصیت منم از چمن رفتن هست. من مظورم کلی بودا! چمن یک مصداق بود! )
به نظرت چرا نکات منفی که از بدو شروع رابطه، در ذهن شما شکل گرفت، مانع از قطع رابطه نشد؟ چرا از همون ابتدا به این فکر نیافتی که این خانوم قدش کوتاهه یا از تو چمن راه میره و یا غیره هم؟
----------
راستی یه نکته بگم؟ بری تو تاپیک رو از اول بخونی، می بینی که خیلی قشنگ این احساسات ات رو به مخاطبین تاپیک هم انتقال دادی و اونها هم نظرات احساسی دادن( البته بعضا) .
مثلا شخص ایکس اگر می خواست بدون جذب احساساتی که شما منتقل کردی جواب بده، جوابش 180 درجه فرق می کرد!
----------
منم مثل شما برای مبین خوش بین هستم. مواظب خودت باش دوست من.
-
دوست عزیز من خودم 25 سالمه
باور کن دخترایی هستن که از نظر مالی هم از من و هم از خانواده ی من بالاتر هستن.مادرم اصرار میکرد ولی من قبول نکردم.
چون سرمایه ، پول خانوم مثل یه چماقه.
البته یک در میلیون میشه که زن به شوهرش سرکوفت نزنه
-
سلام به همه دوستان
من هنوز درگیرم. تازگیا بدتر هم شدم. روز وشب برام نمونده. موندم چیکار کنم
-
سلام مبین جان:72:
خوبی دوست من؟
چی شده؟ یکم تو ضیح بده! نگران شدم.
نتونستی فراموش کنی؟
یا دوباره اقدام کردی و جواب مناسب نگرفتی؟