نقل قول:
نوشته اصلی توسط
amf66
سلام روژینا خانم ممنونم از اظهار نظرتون
سلام و تشکر خدمت skyzare عزیز
خیلی خوبه که شما بیشتر نظراتتون به دوستان بر مبنای ایات و روایته
حرفاتون کاملا درسته
شما از اول در جریان مشکل من بودید و گاهی نظرتون رو گفتید و راهنمایی کردید
همونطور که میدونید من خیلی سعی تلاش کردم
به تمام معنا با هزار امید غرورم رو گذاشتم زیر پا رفتم پیش کسایی که تردم کردن تحقیرم کردن و باز حرفای حق به جانبشون رو نادیده گرفتم بلکه همسرم ذره ای تغییر کرده باشه و فرصتی دوباره به هردومون بده
اما باز حق بجانب تردم کرد و ناله و نفرین و بد و بیراه
خودش در ابتدا پیشنهاد داد حقوقش رو میبخشه تا طلاقش بدم اما بد عهدی کرد و چندبار حرفشون رو عوض کردن
چندماه پیش باز گفت میبخشم الان رفتم وقتی گفت نمیخام ادامه بدم میگم بخاطر تو علیرغم میلم حاضرم طلاقت بدم باز میگه مهرمو بده
بهش گفتم فقط بخاطر اینکه بهت نشون بدم که میخام خاطره بدی ازم نداشته باشی ده تا سکه بهت میدم میگه نه پنجاه تا بده....
منم یه ادم معمولی با درامد اداره کار با بدهی و قسط و....
به اندازه کافی ضرر بهم زدن اما بازم حاضر شدم یه چیزی بدم بهش اونم باید قرض کنم اما طمع داره و میخاد سرمایه جور کنه برای خودش در حالیکه پدرش وضعش بد نیست
شما بگو من چکار کنم
توی عقد بستگی بدون شروع زندگی مشترک
همه چیزم رو از دست دادم زن و زندگی و امید و اعتماد و ارامش و اعصابم حالام هرچی دارم بدم بهش و از صفر شروع کنم دوباره بعد بیست نه سال سن؟!! در حالیکه هزار بار بهم بد عهدی کرده و منتظر فرصت برای نابود کردنم بود نمونه اول قهرمون میخاست وکالت در طلاق بگیره ازم و پوستمو بکنه منه ساده هم چوب سادگی و مهربونیم رو خوردم از اول.:54:
به همسرم گفتم من هیچوقت راضی به طلاق نیستم و تو مسوولیتش رو و گناهش رو گردن میگیری؟؟
گفت نترس من واسه زن بدیت اومدن تحقیق میگم من طلاق خواستم
انقد ازین حرفا بهم زد توی این مدت:54:
خدا خودش میدونه من نمیخاستم اسم روی دختر مردم بزارم و با نامردی ولش کنم...
چون به یه چیزایی معتقدم و خیلی به نمک شناسی و مردونگی اهمیت میدم اما اخر بهم گفت ایشالا نون بدو و تو دنبالش بدوی...
اما من بهش گفتم من از ته دل برات ارزوی خوشبختی میکنم و ارزو میکنم هیچوقت حسرت منو نخوری
گفتم حلالت کردم و ازت گذشتم
از همه اطرافیت هم گذشتم و کینه ای به دل ندارم:54:
سلام .
قبل از هر چیزی من یه چیزی بگم . من اگه توی پست قبلی در مورد دادن مهریه خانم حرف زدم خدایی نکرده هم چین ذهنیت ایجاد نشه که من با طلاق موافق هستم به نظرم طلاق باید اخرین راه باشه . وقتی همه راه ها رو رفتی و بی نتیجه بود ....و این که مشاور هم طلاق رو تایید کنه .
============
این که شما کینه ای ندارید یه صفت خیلی خیلی خوب هست ... معمولا توی دوره زمانه ما کمتر ادمی پیدا میشه که کینه توز نباشه ... به نظرم ادم کینه ای بیمار هست ... ما ادم ها فکر می کنیم بیماری فقط بیماری های جسمی ( مثل : سرطان و گرفتگی عروق و غیره ... ) هست ... در صورتی که گاهی اوقات بیماری های روحی ( مثلا کینه توز بودن / حسود بودن / تکبر داشتن / و غیره ) بر مراتب بدتر از بیماری های جسمی هست .... حتی خیلی از بیماری های روحی زمینه ساز بیماری های جسمی هست ...
============
نقل قول:
توی عقد بستگی بدون شروع زندگی مشترک
همه چیزم رو از دست دادم زن و زندگی و امید و اعتماد و ارامش و اعصابم حالام هرچی دارم بدم بهش و از صفر شروع کنم دوباره بعد بیست نه سال سن؟!!
از نظر قانونی و شرعی خودتون بهتر میدونید کسی که توی عقد بخواد جدا بشه نصف مهر رو باید بده ....پس این اولین نکته .
قبول دارم طلاق اثر بدی روی طرفین میزاره ...گاهی اوقات شکست ها پل هایی هستند به سوی موفقیت ...
این که می فرمایید هر چی دارم بدم ... من این رو با اطمینان می گم .... جتی اگه شما با هر ترفندی بتونی خانمت رو راضی به 10 تا بکنی از طرفی از ته دل خودش راضی نباشه مطمئن باش بعدا توی زندگی اینده چوبش رو میخوری ......چون حق الناس به گردنت هست ...( مهر خانمت که کامل ندادی و اون ناراضی بوده )
شنیدید میگن چوب خدا صدا نداره ؟ از یه جایی می خوری که اصلا متوجه نمیشی .....یه دفعه می بینی هر چی جمع کرده بودی یه شب میره ! من خودم دیدم و تجریه اش رو داشتم ....برای یکی از اشناهامون .....اون ربا میخورد اونقدر وضعش بد شد که مجبور شد بره خونه مادرش زندگی کنه ..
اصلا خیلی از اتفاقاتی که برای ما ادم ها می افته نتیجه بعضی از کارهای ماست ....یه مثال بزنم ... مثلا من امروز صندلی ام رو تو اتوبوس به یه کهنسال میدم ... ممکنه اثر این کار خوبم رو فردا ببینم ...شاید دو روز دیگه ببینم .... 1شاید ماه دیگه ببینم یا شاید 1 سال دیگه یا شاید 10 سال دیگه ببینم ....
شما اگه مهر خانمت رو ندی چوبش رومیخوری ... حالا شاید امروز ....شاید فردا .... شاید 1 ماه ... شاید 1 سال ... شاید 20 سال .....
============
نقل قول:
منم یه ادم معمولی با درامد اداره کار با بدهی و قسط و...
این حرفی رو که میخوام بگم مخاطبم فقط شما نیستید ... ( به هیچ عنوان هم قصد سرزنش رو ندارم فقط برای اگاهی و اطلاع میگم ) به همه بخصوص اقایون ...
واقعا وقتی میرید خواستگاری ... مهریه رو به این عنوان قبول کنید که میخواید به خانمتون بدید .... درسته معمولا خانم ها توقع ندارند مهریه ای بگیرن ... ولی وقتی با این دید جلو برید نگاه به وضع خودتون می کنید و در نتیجه زیر بار مهریه زیاد نمیرید .... و واقعا چه قدر لذت بخش هست مرد بگه من چون میخوام مهر خانمم رو توی زندگی اینده ام بدم حاضر به پذیرش مهر بیشتر از توانم نیستم ....
=========================
و در اخر .... به حرف هیچ ادمی توی این دنیا نمیشه اعتماد کرد .... ولی به حرف خدا ادم میتونه قاطعانه اعتماد کنه ... اگه میگه مهر خانم رو بده و اون رو راضی کن حتما سری توش هست که شاید ما هیچ گاه نتونیم به عمق اون پی ببریم ...
ان شاالله هر چی خیر هست برای شما رقم بخوره ...
یا علی ..
========================
ویرایش :
یه چیزی هم در مورد رفتار شما .... در برابر رفتارهای اشتباه خانم و خانواده اش
مدیر رفتارهای ما ، رفتار و موضع دیگران نیست . رفتار درست قواعدی در دین و عقل دارد که باید آنها را لحاظ کرد . ما که برده و ذلیل نظر و موضع دیگران نیسیتم که با رفتار آنها خودمان را تنظیم کنیم
میخوام بگم اگه دیگران بدی در حق ما کردن ...دلیل نمیشه که بخوایم جوابشون رو با بدی بدیم ..