دوستان ادامه این بحث فایده ای نداره بهتره ایشون رو تنها بزارید خودشون مسئول کاراشون هستند و واقعیت رو قبول نمیکنن و طلبکارم هستن ..
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان ادامه این بحث فایده ای نداره بهتره ایشون رو تنها بزارید خودشون مسئول کاراشون هستند و واقعیت رو قبول نمیکنن و طلبکارم هستن ..
دوستان احساسات خودتون رو کنترل کنین
صد در صد همتون درست میگین اما در حال حاضر این حرفا نه طرز فکر ایشونو عوض میکنه و نه مشکلشونو حل میکنه!
همه اشتباه میکنیم و مطمئنا تاوان اشتباهامونو میدیم.
برای اینکه تاپیکتون به انحراف کشیده نشه تصمیمی که قصد دارین بگیرینو بدون حاشیه و توجیه و قاطعانه بگین تا براساس اون دوستان کمکتون کنن. کسی اینجا شما رو نمیشناسه و اینکه ما راجع به شما چی فکر میکنیم واقعا اهمیتی نداره! پس توجیه کردنو بذارین کنار و تصمیمتونو بگین
من طلبکار نیستم من خسته ام.من نیاز به آرامش دارم...من مذهبی و مقیدم.منظورم از زن خیانتکار این بود که اینقدر من در این وضع خسته شدم که اون وضعیت را ترجیح میدادم.....من نیاز به تحسین دارم .چون پاک و پرعطوفتم....اگر خدا بخواد هفدهم اسفند دادخواست طلاق رو میزارم رو میز قاضی
اقای نیکمرام بذارید داستان خودم رو براتون بگم.
یکی از مشکلات زندگی من همونطور که گفتم مشابه مشکل شماست.
من خیلی فکر کردم در اخر تصمیم گرفتم که زندگی رو ادامه بدم
مشکل من با زیبا بودن یا زشت بودن خانومم نیست.در واقع اون خیلی هم زیباست.
مشکل من اینکه نباید از اول ازدواج میکردم چون مسیر زندگی من نباید از جاده ازدواج رد میشد که شد.(جوان بودم و احساسی و به شدت تنها)
متاسفانه خیلی زمان گذشت تا این موضوع رو درک کنم.تازه متوجه شدم.توی خونه خودم اسیرم!
ارمان های من همه در گرو دل کندن از همه است .(هدف من توی زندگی اینه که برم کل دنیا رو بگردم و خودم رو بشناسم. فلسفه خودم رو تکمیل کنم و بفهمم برنامه من تو این دنیا چیه)
...
(چون هیچ چیز جز فلسفه و خودشناسی ارزش وقت گذاشتن و فکر کردن تو این دنیا رو نداره.)بماند...
اما...
همونطور که گفتم مثال منو شما مثال همون مینه..
شما به دلایل احساسی نمیتونید از همسرتون جدا شید ولی من به دلایل غیر شخصی نمیتونم جدا بشم.در واقع اقدام به جدا شدن گرفتم ولی به دلیل عواملی که نمیتونم بگم منصرف شدم.در واقع جدا شدن من به مثال منفجر شدن همون مینه.ولی شما رو نمیدونم انگار هنوز تمام در ها بر روی شما بسته نشده بر خلاف من.
من تصمیم گرفتم تا وقتی که در توانم هست پام رو از روی مین بر ندارم.که شاید یه روزی همسرم خودش جدا شه. یا حتی یه درصد ارمان هام عوض شه یا یکی از عالم غیب بیاد و نجاتم بده.
ولی خودمم میدونم که دارم خودمو گول میزنم و هیچ کدوم از سه شایدی که گفتم وجود نداره و وجود پیدا نمیکنه.ولی جرائت ندارم پام رو بردارم!تنها راه باقی مونده واسه من اینه که مین خنثی بشه:مردن همسرم به مانند خنثی شدن مینه!
کاش مشکل من هم به مانند شما بود حداقل اون موقع چند تا گزینه برای عمل کردن داشتم!
آقای سعید از عمق دلم براتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم خدا کمکتون کنه و عمر بابرکتی سراغتون بیاد....از درکتون بسیاربسیار ممنونم...اما واقعیتش یمی از دلایل اصلی من برای جدایی اینه که متاسفانع پدرم به هیچ وجه راضی نمیشه برم سراغ کار آزاد و التماس میکنه من درس بخونم.....خب دوستان بی انصاف من درس خواندن تمرکز و شوق میخواد.من سه ساله با این تردید ها نتونستم یک صحفه درس بخونم.نمیتوانمهیچ حسی به این زن پیدا کنم....چقدر تحمل!؟مگه آدم کشتم؟
شیدا، عزیزم، تعداد پست های آقای نیکمرام تا این لحظه 27 تاست، با این حال ما یه شناخت نسبی از شخصیت و دیدگاه های ایشون پیدا کردیم، درسته؟
چرا؟ چون این فرد خودش رو پشت چیزی پنهان نمیکنه. صادقه، واضح و روشنه.
ایشون به فرض که احساس واقعیشون نسبت به ظاهر اون خانوم رو ازشون مخفی کرده باشن، بقیه ابعاد شخصیتش رو که مخفی نکرده. سایر ابعاد نگرشیش رو که مخفی نکرده.
بله البته ایشون در شرایط روحی بدی بوده، و تصورش هم بر این بوده معیارهای عقلی و اخلاقی کافی هستند، و مسئله زیبایی هم بعدا حل میشه. در هرحال یه تصمیم اشتباه گرفته، اما اون خانوم هم "تصمیم" گرفته. با توجه به شفافیت شخصیت آقای نیکمرام، من فکر میکنم اگه یکم هم روی شناخت بدور از احساسات خواستگارش تمرکز میکرد، چندان سخت نبود که ته ماجرا رو ببینه.
منظورم صرفا مسئله ظاهر نیست، بعنوان مثال، آقای نیکمرام در طی این مدت حتی به کار و درسش هم نتونسته برسه و چه بسا این شرایط خیلی بیشتر از ظاهر همسرش تحت فشار قرارش داده (اما ایشون با اسنادسازی اشتباه، ظاهر همسرشون رو مسبب اصلی تنگنایی که درش هستند می بینند)، این یه تیپ شخصیتی احساس مدار هست، به نظرت این چیزیه که بشه مخفیش کرد؟
به این نکته هم توجه کنیم که خانومی که داریم ازش حرف میزنیم، فوق لیسانس حقوق هست. پس قاعدتا باید از قدرت تشخیص خوبی برخوردار باشه.
از نظر من ایشون از قوه تشخیصش استفاده لازم رو نبرده، و با تکیه بر احساس مثبتی که بیشتر براساس تصورهای ذهنی خودش بوده، انتخاب کرده. با درنظر گرفتن تحصیلاتش تازه من خیلی هم بهش لطف کردم گفتم 40 درصد... حالا چون تو پشتشی شاید بتونم یکم تخفیف بدم، اما خداییش 5 تا دیگه هیچ راهی نداره. بله میشه گفت در این انتخاب سهم عقلش 5 درصد و سهم احساسش 95 درصد بوده.
=====
آقای نیکمرام عذرمیخوام که تو تاپیک شما با بقیه بچه ها صحبت کردم (اونبار آقای توجیه، و اینبار هم شیدا)، واقعیتش اینه که من نمیتونم بهتون توصیه کنم جدا بشید. اگه همسرتون هنوز هم امیدی به زندگی با شما داره، من به اون امید احترام میگذارم. تو این انجمن با خانوم هایی آشنا شدم که برای زندگی و عشقشون از جون مایه گذاشتند، نمیخوام در حالیکه قلب زنی برای همسرس میتپه، و برای بازگشتش اشک میریزه و دعا میکنه که خدا نور عشق رو به قلبش بتابونه، من اینجا برای شما تایپ کنم که جدا بشید...
با این حال با این جمله ی شما موافق نیستم:
ایشون در زندگی با شما شاید بیشتر هم داره تحقیر میشه، مگر اینکه تصمیم بگیرید نگاهتون رو بهش تغییر بدید.:72:
خانم میشل ممنونم از جامع نگری شما....راستش دیگه زندگی با دل چرکینی ممکن نمیشه...این زن هر چه ذوق در من بود خشکاند....بنظرم بهترین راه یک پایان تلخه نه یک زندگی سخت.....در اسلام عسر و حرج خوب نیست....در یک کتاب روانشماسی یه جمله طلایی خوندم:اگر زن و شوهری عشق بینشان نباشه یا از بین بره بهتره رابطه را تمام کنتد.ولی برخی دایم دست و پا میزنند و در باتلاق غرق میشون....قسم میخورم یکی از دلایل اصلی که جامعه ما افسرده و رفتار کارمندان ادارات چندش آوره همین زندگی های مشترک ناموفقی هست که هر روز ذوق و شوق را در مردم میکشد ولی مردم ما از ترس آبروشون به آن پایان نمیدهند.ولی در جوامع غربی طلاقیک امر پذیرفته شده و برای رهایی از بن بست و ناامیدی است که به نظر من یک دلیل شادتر بودن جوامع غربی در همین نکته است
من فکر می کنم خانومت (که از نظر خودت هم زشت محسوب میشه) بخاطر استاندار بودن پدرت و وضع خوب مالیت باهات ازدواج کرده.
اگر پدرت استاندار نبود و وضع مالی تون هم خوب نبود ، به احتمال زیاد حتی این خانم هم (که از نظر خودت زشت هستش) بهت جواب رد می داد.
خب بخش زیادیش هم تقصیر خانومت هستش!! مثل سایر دختر خانم ها که فقط ظاهر و قیافه طرف رو ملاک قرار می دهند، ایشون هم وضع مالی و موقعیت پدرت رو فقط در نظر گرفته. ایشون اگر سایر معیار های مهم دیگه رو هم بررسی می کرد و با عقاید شما بیشتر اشنا می شد شاید بهت " نه " می گفت.
مثلا اگر قبل از اردواج می فهمید شما زن زیبا و خیانت کار را ترجیح می دهی بهت جواب رد می داد.
امیرمحمود نظریاتت زیادی از مرحله پرته. اگر یه زن بود که مرا صرفا بخاطر خودم بخواد همین دختره نه وضع مالی یا استانداری پدرم...اشتباه کاملا فاحشی کردی...شخصیت این خانم خیلی والاست
- - - Updated - - -
اتفاقا استانداری پدر من موجب دو دلی ایشون و خانواده شون شد.خیلی از این بابت افتخار نمی کردند
- - - Updated - - -
ولی بهرحال من نتونستم باهاش ارتبا احساسی بگیرم همین
- - - Updated - - -
ثانیا این خانم از نظر من زشت نیست بلکه به دلم نمیشینه
کلا ار فکر زن و جنس مونث و زیبایی و.... بیا بیرون،اخه مرد حسابی اینم شد حرف که میزنی من از زن خیانتکار و زیبا بیشتر از زن خودم خوشم میاد،وای به حال اون زن،چطور تا الان مونده پیشت؟؟؟با عرض معذرت شما مشکل روحی رانی داری،زن خوشگل میخای یه روز برو خیابون پرههههههههه،فقط کافیه یکم سر کیسرو شل کنی همه میان طرفت،برات متاسفم،تو اثیر شهوتت شدی تا دیر نشده برگرد