RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست
بهار شادی و بهار رهنورد عزیزم ممنونم ازتون.:72::72:
نقل قول:
می گی شرایط و اتفاقات تلخ تو رو خشن کرده اما هرچه بوده گذشته بهار!
نگذشته بهار..نگذشته
نقل قول:
علاقمندیهام هم طبیعت خصوصا بهار که منو واقعا سرمست میکنه..
الهی به امید تو نه به امید خَلقِت...
هنوزم همینا بهم نیرو میدن که از جام بلند شم...بهار بهم نشون میده میشه ازجا بلند شد ازنو شروع کرد..واقعا بهار سرمستم میکنه..تا الان همینا باعث دوامم شدن
نقل قول:
زیادی منطقی نشدی؟ احساساتت
رو سرکوب نکردی بهار؟ به جای اینکه دست به سر و روی احساساتت بکشی و باهاش مهربون باشی شدی یه
موجود سخت و کمی پرخاشگر که میخواد با گیر دادن به زمین و زمان خودش رو تبرئه کنه
نه بهار..منطقی نیستم..تبرئه هم نمیخوام
نقل قول:
.بسه سخت گیری به کودک درونت! بهانه گیرش کردی بهار!
پرخاشگرش کردی! به صداش گوش بده! باهات قهره انگار!
کودک من ازرده است..شاکیه..بعضی وقتا دلش میخواد جیغ بزنه..دنیا رو بهم بریزه..یقه خدا رو بگیره و بگه چرا؟اخه چرا ؟چرا من؟
نباید اینطور میشد..قرار نبود به اینجا برسم اما رسیدم
نقل قول:
راستی رابطت با خدا چطوره این روزها؟
در کشمکشم باهاش اما قسمت توکل و علاقم هنوز خیلی پررنگتره..دوسش دارم:46:
نقل قول:
پس اون بهار متوکل و مملو از آرامش کجاست؟
تا کی نقاب ارامش؟؟؟
نقل قول:
اگر دوست داری مسئلت رو بگو تا رها بشی ازش...اگه هم نه واسه خودت حلش کن!
نمیتونم بگم..دارم سعی میکنم..اما سخته
به دلم افتاده بود امسال تابستون برم مشهد با این حرف تو انشاا... قسمت بشه
مرسی عزیزم
-----------------------
نقل قول:
اگه ايراد كارت اين تاپيك بود از راه حلها كلافه نميشدي . (حتي اگه بيراهه بود )
اره..راست میگی..مشکلم چیزدیگه ایه . من دارم سعی میکنم ببخشم اما سخته...تا یه کم بهتر میشم یه اتفاقی میفته یه چیزی گفته میشه که همه چیز عین فیلم از جلو چشمام رد میشه ..خشم وجودمو پر میکنه و مثل اتشفشان منفجر میشم..اونوقت میخوام یقشونو بگیرمو بگم چرا این حرفو میزنید شما که نمیدونید چی به روز من اوردین والدین من..نمیدونید چی کشیدم...چرا ازم توقع دارین؟شما که نمیدونید چی به روزم اوردین و چه حالیم؟
بخدا دارم سعی میکنم
RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست
بهار گلم
من گفتم نقاب آرامش بزن؟ ابدا منظور من این نبود! گفتم به خود آرامش برس!
دائم میگی چرا و نباید اینطور میشد پس معلومه هنوز خودت رو نبخشیدی! چرا؟
خیلی به خودت سخت میگیری بهار ، خیلی زیاد!
باور کن من هم مثل تو با پدرم اختلاف نظر و سلیقه دارم بهار و گاهی اشتباه عمل کردم اما خودم رو بخشیدم و سعی
کردم فراموش کنم و حتی پدرم و نگاهش رو درک کنم...خوب دنیای اونها با دنیای ما متفاوته اما مهم اینه که من الان
دارم سعی می کنم مسائلم رو بپذیرم (اصل پذیرش) ببخشم و مسئولیت اشتباهاتم رو به عهده بگیرم!
بهار جان کلافگی مسئلت رو حل می کنه؟ باور کن نه!
بهار 66 نیاز به استراحت روحی و فکری داره! نیاز داره برای خودش هدیه بخره! به خودش عشق بورزه و برای خودش
احساسات خرج کنه و با خودش مهربون باشه...سفر معنوی بهترین گزینه هست!
بهار اگر تونستی بهت توصیه می کنم بری اعتکاف! هفته دیگس...نیاز داری روحیت پالایش بشه و زلال بشی...
نیاز داری با خدا حرف بزنی و اشک بریزی و بنویسی و ببخشی خودت رو و دیگران رو و از نو شروع کنی...
میگی حوادث تلخ نگذشته... خوب تو ازشون بگذر و ادامه بده...چرا افتادی تو لوپ بی نهایت؟
بهار تو باهوشی و حساس! برای همین زیاد رنج می کشی...اما میتونی با به آرامش رسیدن موانع زندگی رو
پشت سر بگذاری بهار!
تو اگر بدونی من چقدر مسئله دارم گریت میگیره اما خودم به مسائلم فقط می خندم :311: میدونی چرا؟
چون دنیا رو جدی نمی گیرم و حوادثش رو...چون میدونم این نیز بگذرد و شرایط خوب یا بد پایدار نیست و گذراست!
و در آخر این جمله رو تقدیمت می کنم :
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند ، تلاطم های زندگی
حکمتی از خداوند است...پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دور و برمان!
:72:
RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست
ممنونم بهار شادی جان
نقل قول:
من گفتم نقاب آرامش بزن؟ ابدا منظور من این نبود!
میدونم اینو نگفتی..منظورم این بود وقتی متلاطم میشم سعی نمیکنم نقابی از ارامش بزنم بلکه سعی میکنم بشناسمش و باش مواجه بشم
نقل قول:
دائم میگی چرا و نباید اینطور میشد پس معلومه هنوز خودت رو نبخشیدی! چرا؟
خودمو بخشیدم اما اتفاقات..اخه...ادامه داره اثرشون
نقل قول:
باور کن من هم مثل تو با پدرم اختلاف نظر و سلیقه دارم بهار و گاهی اشتباه عمل کردم اما خودم رو بخشیدم
حرفاتو درباره پدر و اختلاف نظر کامل قبول دارم اما گاهی اثر غیر مستقیم یه کاری بیشتر عمیقتر و گسترده تر از اثر مستقیمشه..و همین زندگی من رو زیر و رو کرد..چیزی که حتی خودشونم فکرشو نمیکنن
انقد این نوشتن و بخشایش رو انجام دادم و انجام میدم و واقعا هم راضیم اما نمیدونی اثر بعضی چیزا...
نقل قول:
میگی حوادث تلخ نگذشته... خوب تو ازشون بگذر و ادامه بده...چرا افتادی تو لوپ بی نهایت؟
بهار تو باهوشی و حساس! برای همین زیاد رنج می کشی...اما میتونی با به آرامش رسیدن موانع زندگی رو
پشت سر بگذاری بهار!
نمیشه بهار جان..از اون مدل نیست که بشه گذشت..این چند مدل مشکل خاص باید حل بشن تا به ارامش برسم اونم تا حدودی.
باور کن هر کسی هم جای من بود بیشتر رنج میکشید:(
اما باشه بازم تلاشمو میکنم..دلم روشنه که میتونم
ممنونم عزیزم
RE: بار زندگیم رو دوش خودمه اما مامان بابام الکی میگن با اوناست
عزیز دلم
اثر اتفاقات ادامه داره اما مدتهاست به جمله ای برخورد کردم که من و آروم می کنه خیلی زیاد
"مهم نیست که چقدر کوچک باشی و مهم نیست که چقدر مشکلاتت بزرگ باشد
مهم اینست که بخواهی ، تلاش کنی و به قدری به خدا یقین داشته باشی که هیچ چیز را نشدنی ندانی
و این یعنی توکل!!!"
وقتی متوکلی آرامی...خوب در اثر نادانی و بی تجربگی و عدم همراهی پدر و مادر
اشتباهی رخ داده و اثرات آن هنوز باقیه اما باید چه کار کرد؟ یا خود خوری ، فکر کردن به موضوع و محکوم
کردن همه روزه خودت و دیگران هیچ چیز درست نمیشه و داغ تازه میمونه مثل روز اول!
چاره کار چیه؟ این که سعی کنی خود اون اشتباه ،
اثراتش ، خطای دیگران و سهمشون در اشتباه خودت رو واقعا
ببخشی و بهشون فکر نکنی و سعی کنی فراموششون کنی...یک عامل خارجی خیلی میتونه بهت از دراومدن از
این تفکرات کمک کنه مثل کار ، سفر ، فعالیت اجتماعی! ذهنت و ناخود آگاهت باید یاد بگیره به چیزهایی که برای تو
خوشایند نیستند فکر نکنه! تو باید یاد ذهنت بدی!
مطمئن باش همه به اندازه خودشون سختی و مشکلات بزرگ دارن! مهم نحوه مقابله تو با مسائله بهار!
تا زمانیکه دنبال مقصر بگردی هم خودت رو آزار میدی و هم نمیتونی با مسائل کنار بیای!
رابطت رو با خدا قوی تر کن تا بتونی با مصاحبت با خدا رنج های پیشین رو فراموش کنی!
از خدا بخواه مسیر تازه ای جلوی پات بگذاره و حتی یک عشق شایسته! عشق معجون فوق العاده ای هستش!
از خدا میخوام در این وقت اذان ظهر که به بهار عشقی شایسته بده تا بهار تک بعدی مجردمون بشه یک بهار عاشق
و کامل کنار یک همراه خوب :46::43:
:72: