والدین یعنی چی؟شما والدین رو چی معنی می کنید؟
نمایش نسخه قابل چاپ
والدین یعنی چی؟شما والدین رو چی معنی می کنید؟
والدين كساني هستند كه حداقل در پيدايش شما و رشد شما تا اين سن نقش داشته اند.
از کي آدرس بپرسيم؟!
رفتهای توی يك محل غريب. پی يك كوچهای میگردی. كوچهی دلبخواه. غريبي. بلد نيستی. میرسی در يك نانوايی. مردم ايستاده اند منتظر كه نان دربيايد بگيرند بروند.
- میپرسی از يكی، «آقا ببخشيد، كوچهی دلبخواه كجا است؟»
- میگويد «آن طرف.»
- آن يكی میگويد «پايينتر.»
- يكی میگويد «بالاتر.»
- يكی میگويد «همآن كوچه است كه مسجد دارد.»
هر كسی يك چيزی می گويد. همه هم درست می گويند. هيچ كدام هم به درد تو نمی خورد. نه بالا را بلدی، نه پايين را، نه اين طرف و آن طرف را، نه مسجد را، نه اگر داشته باشد محلهشان، ساقیخانه را. جايی را بلد نيستی. آدرسی كه تو بفهمی نمیدهند. میدانی چرا؟ حواسشان به تنور است. كی نان دربيايد بگيرند بروند. حواسشان به تو نيست.
حالا همآنجا نان كه درآمد يك بچه نان گرفته دارد میرود. می پرسی «آقا پسر، كوچهی دلبخواه كجا است؟» اول يك آدرس حسابی بهت میدهد، بعد هم میگويد «بيا با هم برويم اصلا. من هم همآنجا میروم.»
آدرس هم اگر میخواهی بپرسی، از كسی بپرس كه نانش را گرفته و دارد میرود. از آدم دست خالی نپرس. از آنی بپرس كه دستش پر نان گرم است.
حد اقل در پیدایش شما درست میگید ولی رشد و تکامل چه طور؟با هر روشی و با توجیه لقب والدین؟اگه موفق میشدن تا الان باید می شدن...ولی پدر من خودش اینو میگه که من هر چیزی هستم از قدرت و استقامت خودمه من حتی هیچ وقت دلم نخواست حمایت مالی پدرم را داشته باشم...
مي دونم احتمالا از 6-7 سالگي هم بيرون كار مي كرديد!! شما زيادي ناشكر هستيد! همين.
نه. شاید ولی حتی برای یه دویستی توی همون سن به اندازش زحمت کشیدم تا گرفتمش....ارزش زندگی و هدف زندگی به مادیات نیست بعضی چیزا با پول خرید و فروش نمیشه....
من یه خواهر دارم که تفکرش نسبت به خونوادمون مثل تو بود
بابام که هیچ وقت به من با عصابانیت حرف نزده بارها اونو زده بود. خواهرم دقیقا همسن تو. به خاطر اینکه خالا زندگیشو پر کنه با یه پسر اشنا شد وتقریبا عاشقش شد وما هر کار کردیم نتونستیم جولویه کارشو بگیریم. البته اونم تو سنی که به احساسات خونواده نیاز داشت تو خونه تنها بود من و خواهر برادر بزرگترم به خاطر شغلو تحصیل تو شهرای دیگه بودیم. بالاخره رابطشون به جایی رسیید که مجبور شدیم به ازدواجشون تن بدیم.
خواهرم قبل از ازدواج از پدرو مادرم متنفر بود.
اما الان که ازدواج کرده و به خواستش رسیده انگار میتونه بهتر مسائلو ببینه. چون دیگه واسه اون چیزی که می خواد حرص نمیزنه. دیگه دقدقه نداره.
حالا نظرش نسبت به پدرو مادرش عوض شده البته هنوز بعضی کاراشونو اشتباه میدونه ولی دیگه جبهه نمیگیره. تنفرش تبدیل به محبتو دلسوزی شده مخصوصا نسبت به مادرم.
تازه داره میفهمه که تو زندگی چی می خواسته و چه قدر در مورد ازدواج اشتباه کرده. الان دیگه با خونوادش دعوایی نداره بلکه مشکلاتش با شوهرشه.
نمیدونم ادما خیلی وقتا تجربه های بقیه رو میشنون ولی بهش فکر نمیکنن. تو که به دنبال حل مشکلت هستی سعی کن از نگاه دیگران زندگی خودت رو ببینی و روش فکر کنی. اگه یکی از دوستات این مشکلو داشت چه پیشنهادی بهش میکردی؟
من نمی خوام مشکل رضا رو با مشکل خانوادگیم ترکیب کنم اصلا همچین قصدی ندارم....من یکی از دوستام بعد ازمن با همچین مساله ایی روبرو شد اما اون با خانوادش مشکلای منو نداشت و 1سال از من بزرگتر بود با هم به کلاسای زناشویی شرکت کردیم (من خیلی کلاسا برای ازدواج و ازدواج مجدد و بچه های طلاق و از این حرفا رفتم)یعنی با دوستم میرفیم ولی اون 10اذر عقد کرد........من زندگی خودموبا کسی مقایسه و ارزیابی نمی کنم ولی چون مشابه خواهر شما هم داشتم در اطرافیانم به این کلاسا و مشاوره ها رفتم که اگر روزی مثله امروز کسی باهام مخالفت کرد باهاش با دلیل و سند حرف بزنم و از تصمیمم دفاع کنم نه اینکه خودمو به عشق و عاشقی بزنم....باز هم از انتقال تجربیاتت ممنونم
حق ندارم بعد این مدت بگم ناراضیم؟حق ندارم بخوام برای بقیه راه خودم تصمیم بگیرم؟حق ندارم سختی که خودم می خوام تحمل کنم نه اونی که دیگران دوست دارن من باشم و اصلا من اون نیستم؟
لقب پدر و مادری همه این اجازه ها رو میده؟
سارای عزیز، تمام مطالبت رو خوندم، عزیزم میدونم مشکلات زیادی رو تحمل کردی با اینکه همه فکر می کنن چون در رفاه مادی بودی نباید هیچ مشکلی داشته باشی و ناشکری و ... اما واقعا همه چیز مادیات نیست، لااقل تو اینو خوب فهمیدی...
عزیزم در رابطه با مشکل شما به نظر من یه راه حل جالب وجود داره که میشه گفت با یه تیر دو نشون میزنی، بهترین کار اینه که مشکل اولیه ات رو حل کنی یعنی رابطه ات با خانواده ات، خیلی ها هستن که از پدر و مادرشون راضی نیستن، خیلیا هستن که فکر می کنن بهشون ظلم شده و ... اما ناراحت نباش، یه راهی هست که بتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی، اگه ارتباطت با اونها خوب بشه مطمئن باش میتونی روی زندگیت و تصمیماتت کنترل بیشتری داشته باشی، شاید پدر و مادرت نمیدونن بزرگ شدی، چون بزرگ شدن به دعوا کردن نیست، بزرگ شدن یعنی در هر شرایطی بتونی خودت رو کنترل کنی، بتونی با اطرافیانت ارتباط خوب برقرار کنی، بتونی به موقع حرف بزنی و به موقع سکوت کنی، بتونی صبر کنی و امیدوار باشی، عزیزم همه این صفات در شما هست، اما به دلایلی اونها رو پیش پدر و مادرت رو نکردی و بیشتر سعی کردی از دستشون ناراحت بشی..
شروع کن به اینکه باهاشون وقت بگذرونی، شاید واقعا اونها نمیدونن چطور باید با فرزندشون برخورد کنن، باور کن خیلی از پدر و مادرها هستن که اینو نمیدونن، خوب تو سعی کن کمکشون کنی، سعی کن بیشتر مواقع با پدرت خلوت کنی، حتی برای اینکه دلش رو به دست بیاری ازش تشکر کن، باور کن اون الان احساس می کنه تو قدرنشناسی، شاید فکر می کنه پدر بودن یعنی در رفاه قرار دادن تو، خوب اگه واقعا این طور فکر میکنه که تقصیری نداشته، همون طوری عمل کرده که بهش اعتقاد داشته، خوب توهم ازش تشکر کن به خاطر اینکه طبق اعتقاداتش پدر خوبی برات بوده، از مادرت هم همینطور... سارای عزیز خیلی ها هستن که شاید اخلاق پدر و مادرشون باهاشون بدتر از شما بوده و حتی وضعیت مالی بسیار بدی هم داشتن، پس با توجه به این افراد واقعا باید سپاسگذار بود، مگه نه؟
بعد از اینکه دیدی روابطتون خوب شده، سعی کن در مورد رضا صحبت کنی، البته سعی نکن تحمیلش کنی، مثل یه مشورت، از پدرت بپرس اگه رضا قبلا ازدواج نکرده بود به نظر شما کیس مناسبی بود یا نه؟ بگو به عنوان یه بزرگتر به کمکش احتیاج داری، اگه گفت نه دلیلش رو بپرس، شاید واقعا حق داشته باشه، اگه گفت کیس مناسبیه، ازش بپرس که با توجه به شرایط موجود چقدر امکان داره این قضیه روی زندگیتون تأثیرگذار باشه و چقدر ممکنه زندگیتون رو با شکست مواجه کنه، تجربیاتی که خودت از زندگی اشخاصی که با افراد مطلقه ازدواج کردن رو در نظر بگیر و اگه دوست داشتی با پدرت در میون بذار.. عزیزم کاری که محبت و نرمش میکنه خشونت در انجامش ناتوان....
به هر حال من واقعا با روحیاتت آشنا نیستم، اما ببین میتونی از این راه به نتیجه برسی، حداقلش اینه که رابطه ات با پدر و مادرت خوب میشه، حتی میتونی از مشاور هم کمک بخوای، چون اونطور که نوشته بودی پدرت به حرف مشاورا اهمیت میده..
:72: