-
عالی بود شادی ، خوشحالم برات.
اصلا فکرشم نمیکردم اون رابطه وحشتناک ، دوباره درست بشه.
حل کننده همه مشکلات ، صبوری هست.
جدیدا یه کتابی خوندم در مورد خودشناسی ، دوسش داشتم ، اسمشو بهت میگم ، اگه وقت داشتی ، بخر و بخون ، مطمئنا ضرر نمیکنی ، واسه من که خیلی مفید بود.
اسمش "لطفا گوسفند نباشید"
امیدوارم روند موفقیتت همچنان ادامه داشته باشه :) و بیای از موفقیت هایی که با تلاش خودت به دست میاری ، اینجا برامون بگی.
فقط یه چیزی خواستم بگم ، یکم تو اس ام اس دادن زیاده روی نکن.
اگه اینو هم رعایت کنی ، خیلی بهتر میشه ، بعضی وقتها بزار شوهرت خودش شروع کننده باشه ، بزار خودش دلش برات تنگ بشه و سراغت رو بگیره .
منتظر خبرهای خوش هستم ، هر روز تاپیکتو چک میکنم.
-
سلام مارال جان واقعا ممنونم.
من مخصوصا دیشب خیلی خوشحال بودم و البته دیروز. آخه دیشب آخر وقت یه مکالمه پیامکی کوچیک بین من و شوهرم بود که گفت اگر سر کارش اعصاب خردی نباشه شاید امشب همو ببینیم. :43::43:
واقعا نمیدونم از این همه لطف خدا چطوری سپاسگزاری کنم. دوستان من خودم رو لایق نمیدونم. حس میکنم نمیتونم توی چشمای شوهرم نگاه کنم. توی چشمای خانوادش که دیگه نگوووووووووووو! آخه اونا در جریان تمام پیامکای ما هستن و این خیلی بده.
من از خودم میترسم. :54: از اینکه باز خراب کنم.
ولی به خدا توکل میکنم که تنها یاری دهنده ست. امیدوارم خودش به دادم برسه. بتونم خودم زندگی مو در جهت بهتر پیش ببرم. البته اول خودم رو.
مارال جان ممنونم ازت که پیگیر مساله من هستی. این مایه دلگرمیه برام. این دفه برم حرم برای همه تون دعا میکنم به امید مهربونی امام رضا! :72:
راستی عزیزم این کتاب رو اتفاقا خواهرم داره. ممنونم که اینو گفتی. ازش میگرم و میخونم.
برام دعا کنین.لطفا برام دعا کنین.
راستی من چند روز قبل نماز امام زمان خوندم که گفتم برای بقیه هم بنویسم. خیلی مضطرب بودم و با تمام خستگی که از محل کار برگشتم خوندم. بنظر خودم این کار در بهبود شرایطم خیلی اثر داشته.
براتون مینویسم:اول غسل توبه میکنیم. دو رکعته به نیت نماز امام زمان که در سوره حمد آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو صد بار بگین و ذکر رکوع رو هفت بار. بقیه دو رکعت مثل نماز صبحه. بعدش تسبیح حضرت زهرا. بعد به سجده رفته و صد تا صلوات و بعد صلوات ها حاجت تون را بخواهید.بعد میشینید و 500 صلوات به نیت امام زمان و وسط ش با کسی صحبت نکنین. بعدش یه صدقه به نیت مادر امام زمان نذر کنید و به سجده برین و دوباره حاجت تون را بخواهید. راستی مقدار صدقه مهم نیست مهم نیتشه.
امیدوارم همه به زودی زود حاجت روا بشیم. آمییییییییییین
-
سلام دوستای گلم. الان ازون وقتاییه که نمیدونم چطور از خدا تشکر کنم.
امروز عصر از شوهرم پرسیدم که عزیزم میتونم امشب ببینمت؟ اونم گفت میاد دنبالم بریم شام ولی بعدش منو میرسونه خونمون.
من از اینکه شب پیشم نباشه ناراحت میشم ولی در این شرایط همین هم خیلی غنیمته. خانم بال های صداقت به خانم سوده گفته بودن اگر شوهرش سردی نشون داد ناراحت نشه. من هم زود خدا رو شکر کردم و اصلا به رو نیاوردم. چون خودم کاری کردم که شوهرم ازم فراری شده.
سعی کردم دوباره حرفایی رو که خانم بال های صداقت به خانم سوده گفته بودن رو بگم. البته به این نتیجه رسیدم که واقعا اشتباه کردم و سعی کردم اتفاقات خوبی که برام افتاده رو بگم. مثل اومدن گواهی نامم. دریافت مدرک ارشدم از دانشگاه. و یه چیز دیگه این خانم سوده تحصیلات رو رها کرده بود. راستشو بخواید من قبل ازدواج خیلی تصمیم به دکتری داشتم اما بعدش سرد شدم. و فهمیدم که شوهرم هم بعد این تصمیم من تا حدی ازم دلسرد شده. برای همین وقتی ازش پرسیدم بنظرت بین این کلاسا و کلاسای دکتری کدومو برم خودش بازم امشب تشویقم کرد به دکتری. تصمیم دارم به قول خودش حداقل سعیمو بکنم. میخوام دوباره دل شوهرمو بدست بیارم. البته واقعا کار زیادیه میطلبه. خدا یا کمکم کن!
امشب بازم گفتم توی این مدت به خودم اومدم. مطالعه زیاد میکنم. میخوام با تکرار مطالعه و تفکر به مطالب اون ها در کردار من جلوه کنن. گفتم با ضعفام آشنا شدم. گفتم تا الانشم در خودم تغییر خیلی کوچکی حس میکنم. گفتم دارم تاوان اشتباهمو با نبودن آغوش تو و محبتت و لبخندت پس میدم. واقعا یه جایی بغض کردم و حمید فهمید.
دوستان حمید میگفت میدونم بازم همه اینا دو روزه و باز تو ....
دوستان من خیلی ضعیف عمل میکردم تا حالا. بخدا از سست ارادگی و ایرادات خودم ترس دارم. بازم توکل بخدا.
ولی حمید گفته این فرصته آخره....
برام دعا کنید. بگین من چکار کنم که موفق تر باشم با خطای کمتر؟
به قول مادر شوهرم که میگفت زن باید نیم من باشه. و من غرورم اجازه نمیداد . حالا سعی کردم دقیقا همینطور باشم. توی این مدت شاید بیش از حد غرورمو خرد کردم.
فعلا که خوب بودیم. مهم ادامه دادنشه.
معنی ذکر یونسیه اینو داره که خدایی جز خدای یگانه نیست و خدا یا تو پاک و منزهی و من از ظالمین بودم.
من میدونم من با اشتباهات خودم در حق خودم و زندگیم ظلم کردم. :54:
البته شوهرمم خدارو شکر گفت که اونم اشتباهاتی داشته و گفت میدونه اخلاقش خوب نیست.
میدونید دوستان من فهمیدم حالا که من غرورمو شکستم شوهرمم این اعترافو کرد و اونم تا حد زیادی غرورشو شکست.
انگار شوهرم از من تقلید میکنه.
راستی امشب سعی کردم بخاطر هر کار خوب کوچکش ازش تشکر کنم. راستی گفت اوضاع شرکت شون خرابه و کار نیست. :54:
دوستان هنوزم محتاج راهنمایی تون هستم. آخه من و شوهرم از این قهر و آشتیا زیاد بوده ولی این دفه خیلی بد شده بود و گفته دفه آخره. خودمم دوست دارم آروم زندگی کنیم. ولی از عیب های خودم میترسم. توکل به خدا.
راستی میگن اگر ذکر یونسیه رو بعد نماز چهل بار در سجده بگین خیلی راهگشاست. یادم نبود خودم. حتما انجام بدم ان شاءالله...
خدا یار همه تون باشه ....
لطفا راهکار بهم بدیم. شوهرم یخش کم کم وا میشه . ولی مهم جلو گیری از دعوای دوبارهست. چی کار کنم که دوباره شل نشم و این راهو ول نکنم؟ ادامه بدم. خسته نشم.
-
خداراشکر اوضاع داره روز به روز بهترمیشه ولی عزیزم طبق گفته مارال درابراز احساساتت زیاده روی نکن تاهمسرت فکرنکنه اینا همش نمایشه.الان هردوتاتون دارین روی خودتون کارمیکنین تازندگی بهتری داشته باشین بذار این روندهمچنان ادامه داشته باشه تاایراداتتون تاحدامکان رفع بشه
-
سلام عزیزم خداروشکر بهترین راهکار برای همیشه اینه
هرچه را برای خود میپسندی برای ایشون هم بپسندی
حتی کلمه به کلمه حرفات
وقتی میخای چیزی بگی تو ذهنت بگو اگه ایشون به شما اینطور گفته بود چیکار میکردی
و دیگر اینکه اگه ادم برای خدا کاری کنه حتی اگه نتیجه نگیرهباز تودلش خشم نمیکنه و دلسرد نمیشه
وبعد اینکه همسرت امدخونه و دوباره خاستین شروع کنی برا خودتون چارچوب و خط قرمز تعین کنین و مشخص کنین هروقت عصبی بودیپ اون لحظه چیزی نگین و مثلا فرداش درموردش بحث کنین
-
دوستان گلم دیشب رفتم حرم و برای همه ی اعضای همدردی دعا کردم. من بنده ای پر از عیب و ایرادم ولی ائمه ما بسیار مهربون هستن و به امید مهربونی اونا براتون دعا کردم.
واقعا ازتون ممنونم. از تمام انسان های مهربون و دلسوزی که همراهیم کردید ، وقت و انرژی گذاشتید بی نهایت سپاسگزارم. امیدوارم خدا براتون به بهترین وجه جبران کنه.
لطفا برام خیلی دعا کنین آشتی ما پا برجا بمونه و من کاملا اصلاح بشم.
ستاره جان واقعا ازت ممنونم. از اینکه قانون طلایی زندگی رو بهم معرفی کردی : هر چه برای خودم میپسندم برای دیگران هم بپسندم.
همچنین از اینکه پست های خانم سوده رو معرفی کردین بازم ممنونم. من همچنان دارم مطالعه میکنم و از نکات تاپیک ها استفاده میکنم.
راستش نمیدونم الان باید این تاپیک بسته بشه یانه؟
شاید تجربیات من در ادامه راه حل عیبای خودم و مشاوراتی که میرم و ... بدرد بقیه بخوره. منتظر نظر دوستان گلم هستم.
-
ببخشید دوستان یک سوال یادم اومد.
من برای ارتباط با بقیه خانواده شوهرم چطور آماده بشم؟
مثلا فردا روز معلمه و مادر شوهرم معلم هستن.
اول اردیبهشت تولد بچه خواهرشوهرم بوده و براش کادو هم گرفتم ولی اصلا روم نمیشد که هیچ چیزی بهشون بگم.
یا اینکه شوهرم گفته تا جشن عروسی اگر باشه من نمیام خونتون. هم ازشون دلخوره و بنظر من اونم خجالت میکشه.
منم روم نمیشه برم رودر روی خانواده شوهرم.
تازه ممکنه عصبانی باشن چیزی هم به من بگن. مستقیم یا غیرمستقیم.
من بنظرم فقط سکوت کنم بهتره؟ چی بگم؟
برای مادر شوهرم روز مادر که بین دعواهامون بود یک پیامک زیبا رو هم برای ایشون هم مادر خودم فرستادم.
اما به شدت خجالت زده ام.
گاهی هم این حسو دارم که خیلی تحقیر شدم جلوی خانواده شوهرم. تمام آبروم رفته. دیگه با چه رویی باهاشون حرف بزنم.
گاهی با خودم میگم اونا هم مثل من ایرادهایی دارن. تنها فرقشون اینه ایراداشون رو نشده ولی برا من خب مشخص شده.
حالا حالاها که روی رفتن پیش شون را ندارم. بنا بر این معلوم نیست تا کی من و شوهرم از آغوش هم محروم باشیم. برم؟ نرم؟
کی برم؟ چی بگم؟
لطفا راهنماییم کنید.
-
[quote=شادی ظهوریان;410390]ببخشید دوستان یک سوال یادم اومد.
من برای ارتباط بابقیه خانواده شوهرم چطور آماده بشم؟
مثلا فردا روز معلمه و مادر شوهرم معلم هستن.
اول اردیبهشت تولد بچه خواهرشوهرم بوده و براش کادو هم گرفتم ولی اصلا روم نمیشد که هیچ چیزی بهشون بگم.
یا اینکه شوهرم گفته تا جشن عروسی اگر باشه من نمیام خونتون. هم ازشون دلخوره و بنظر من اونم خجالت میکشه.
منم روم نمیشه برم رودر روی خانواده شوهرم.
تازه ممکنه عصبانی باشن چیزی هم به من بگن. مستقیم یا غیرمستقیم.
من بنظرم فقط سکوت کنم بهتره؟ چی بگم؟
برای مادر شوهرم روز مادر که بین دعواهامون بود یک پیامک زیبا رو هم برای ایشون هم مادر خودم فرستادم.
اما به شدت خجالت زده ام.
گاهی هم این حسو دارم که خیلی تحقیر شدم جلوی خانواده شوهرم. تمام آبروم رفته. دیگه با چه رویی باهاشون حرف بزنم.
گاهی با خودم میگم اونا هم مثل من ایرادهایی دارن. تنها فرقشون اینه ایراداشون رو نشده ولی برا من خب مشخص شده.
حالا حالاها که روی رفتن پیش شون را ندارم. بنا بر این معلوم نیست تا کی من و شوهرم از آغوش هم محروم باشیم. برم؟ نرم؟
کی برم؟ چی بگم؟
لطفا راهنماییم کنید.[/quote
با اعتماد بنفس کامل در مقابلشون حضور پیدا کن اصلا انگار ن انگار اتفاقی افتاده خودتد بزن ب اون راه نیشتم تا بناگوشت باز کن و فقط بخند البته سعی کن مصنوعی نباشه چون متوجه میشن بیشتر ازین ک حرف بزنی سعی کن بخندی اینجوری بهتره
اینا تجربه های خودمه
موفق باشی
-
خانوم محترم من 1 پسرم شما هم مثل خواهرم
جنس خودمو خوب میشناسنم شما متاسفانه شناختتون رو جنس مرد کمه ،من کل تاپیکتون رو از اول خودم 1 چیزی که برام خیلی مشهوده و پر رنگ تو رفتار شما اینکه خیلی به نامزد یا همسرتون چسبیدید و این چسبیدن از طرف مردا خیلی بار منفی داره و این احساس رو میده که از از زن دوری
کنن و احساس کنن که خانوم بدی گیرشون اومده ( و سرشون کلاه رفته ) و هر چی شما بیشتر نزدیک شید مثل سایه ازتون دورشن/
این خیلی خیلی مهمه و تاثیر گذاره تو رابطه
وهمش دنبال 1 چیزی میگردن که چرا شما خودتون رو به ایشون چسبوندید و شک و تردیدشون رفته رفته بیشتر میشه و همیشه احساس میکنن 1 جای کار میلنگه
آقایون از خانومای فانتزی و ظریف و ناز نازی و با عشوه و... خوشون میاد و جذبشون میشن وبلعکس خانومانی که ظرافتای خانومانه نداشته باشه جذابیتی نداره و از لیست خارج میشه به راحتی
شما متاسفانه هنوز هم تز و تم پشیمونی که گرایش و نرمش و ببخشید اینجوری میگم نازکشیدنتون به سمت شوهرتون متمایل هست که باعث میشه ایشون حس بدی بهشون دست بده فک نکنید شما با ابراز پیشمونی و تکرار و ادامه ارتباط و پیگیری ارتباط رابطتون رو قویتر میکنید ، بلعکس شما دارید با این رفتارتون دارید فراریشون میدید
شما تماس نگیرید بزارید ایشون پیگیری کنه نبودنتون رو حس کنه بزار شمارو حس کنه بزارید نگرانتون بشه و...
اگرن گفتن چرا خبری نگرفتی و... بگید داشتم رو خودم کار میکردم و ...
رابطه شما ازاول به نظر من برعکس و اشتباه شکل گرفته ، جای زن و شوهر عوض شده ، شما نازکش شوهرتون شدید و ایشون شدن خانوم ناز نازی ( ایشون هی قهر کرده و شما منتشو کشیدید و... )
و همینطور بحث پول مالی و اقتدار مردتون و اظحار استقالال شما
از امروز رو اعتماد به نفستون و عشوه و طنازی و سیاست های خانومانه کار کنید که مهارت های اساسی و پایست هستش (هر مردی رو به ناک اوت میکنید البته اینو من نباید بگم ولی زیرسیبیلی :311:)
موفق باشید
-
آقای mercedes62 از پست خلاصه و خیلی خیلی مفید تون ممنونم. متشکرم که نکات اصلی رو اینقدر خوب در اختیارم گذاشتید.
من با فهمیدن ایرادای خودم فهمیدم ایرادای من خیلی باعث شدن همین وضعیت پیش بیاد ینی جاهامون توی رابطه عوض شده باشه.
مثلا من خودم واقعا گاهی اوقات کم صبر و بی طاقت میشم. سعه صدر ندارم. زودرنج هستم. خلق و حوصله م پایینه. زود عصبی میشم. البته دکتر میگفت ریشه همه اینا در اضطراب و افسردگیه که از تستت هم مشخصه.
دلم تنگ میشه براش زیاد خب واقعا این حالت شیفتگی اذیت کننده ست. البته از وقتی با اینجا آشنا شدم خدا رو شکر تونستم یه کم بهتر بشم.
اینکه توی دلم واقعا محتاج محبتشم. بقیه به من میگن تو واقعا عاشقی چطور میتونی با این کارا که کرده بازم محبتشو بخوای. به عبارتی شخصیت مهرطلب دارم. که یکی از دوستان کتابی معرفی کردن و البته راهنمایی مشاور هم بوده ولی نیاز به زمان دارم.
خب ایشون خیلی مغروره و خیلی قهر میکنه. متاسفانه در زمینه مقتصد بودنش هم که فکر میکنه چون خانومش کارمنده نباید تقاضایی داشته باشه. فهمیدم پدرش هم همینطور بوده. ینی اهل قهر و همین مقتصد بودن. همین الانشم میبینم قهر میکنن با خانومشون که مادرشوهرم باشن.
یه چیز دیگه این که همسر من یه مرد کامل نیست. درصد دختر بودنش به نسبت خیلی مردها بالاست. من فکر میکنم چون برادر نداشته و با خواهراش بوده. البته مامانی هم هست و با پدرش هم رابطه خوبی نداره.
مثلا توی قهرا. من خودمو مجبور به منت کشی میکنم چون اون تا ابدالآباد ادامه میده. خودشم میگه من لج بازم. حداقل 90 درصد قهرا همین بوده. بعضی وقتا که بهش پیامک نمیدم میترسم باز قهر کنه. بنابراین برای اینکه قهر نکنه اس میدم. این قهرای طولانی خیلی عذابم میده. من خیلی احساساتی ام (الان با مطالعه این سایت فهمیدم نباید بذارم احساساتم در مرکز ثقل شخصیت باشه . ولی چطورییییی؟ ) برای همین اونم میدونه من مثل یک معتادم به محبت اون. برای وادار کردن من به خواسته های خودش ، خودشو ازم میگیره. بازم میگم رفته رفته با این قهرای خودش و سردی های بوجود آمده یه کوچولو از این حالت دراومدم. ولی بازم کار داره.
در مورد عشوه و اینا آره متاسفانه بلد نیستم. حالا واقعا از کجا میشه یاد گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته مطالعه میکنم ولی تا تمرین بخوام بکنم که به عمل برسه ... معلوم نیست چقدر طول بکشه.
راستی در مورد مشاوره رفتن شوهرم گفت دیگه مشاوره نمیره. فقط میگه دوتا مشاور رفتم که گفتن تو بدرد نمیخوری. یک مشاور دیگه هم پنج جلسه رفته. من نپرسیدم چرا. چون ترسیدم بهش بر بخوره و عصبانی بشه. ولی حدس میزنم بخاطر وضعیت بد مالی باشه. میگه شرکت شون کار نداره و نزدیک به ورشکستگیه. فعلا من به خودم برسم. ایرادامو درست کنم .
آقا مرسدس من ایرادایی که گفتیدو قبول دارم . ولی بنظر خودم زیادن. این کلاسای مهارت زندگی هم که باید صبر کنم به حد نصاب برسه تا شروع بشه.
خلاصه تا حدی تصویر پراکنده ای از خودم و خصوصیات ناپسندم دستم اومده ولی یه جورایی سر در گم هستم. نمیدونم از کجا شروع کنم. دوست دارم در هفته دو بار برم پیش مشاور . ولی میگه یه هفته فاصله باید باشه.
مثلا تاپیکای خانم سوده رو خوندم. نت برداری کردم. سعی میکنم مرتب مرورشون کنم بهشون فکر کنم. برای خودم توی موبایل الارم هر روزه گذاشتم. آخه من خیلی یادم میره. و البته رابطه م با همسرم الان بیشتر پیامکه که توصیه شما ینی همون قضیه سایه رو در پیش میگیرم.
راستی همسرم اصلا انتقاد پذیر نیست (البته از زبون من میدونم قبول نداره، شاید بخاطر غرور ، شاید من لحنم خوب نیست...). دروغ میگه. پنهون کاری میکنه. منطق نداره. محور رفتارش دلم میخواده. ینی بارها توی دعوا یه حرف کاملا غیر منطقی و دروغ رو علم میکنه و کوتاه نمیاد . اگر بر محور دین یا حداقل آزادگی و انسانیت و معرفت رفتار میکرد خوب بود.
البته منم ظاهرا به دین بودم ولی تازگیا فهمیدم خیلی خودسر عمل کردم.
امیدم به اینه من خودمو اصلاح کنم تا نصف بیشتر مشکلمون حل بشه.
نمیدونم شاید چون مشاوره میرم از توصیه و پستای خیلی از دوستان محرومم. شاید چون خیلی بقیه ازم ناامید میشن. شاید بقیه هم مثل من نمیدونن من باید چی کار کنم. ولی من بیشتر از 45 مین در هفته نیاز به راه نمایی دارم. مشاورم خوبه. نمیخوام عوضش کنم.
ببخشید سرتون درد اومد. هم درد دل شد. هم طرح مشکلات (که تکرار هم زیاد داره)