سلام فدایی جان:biggrin-new:
دیگه فکر کنم لازم به توضیح و یاداوری مجدد نباشه که چقدر فدایی داری:beguiled:
نقل قول:
خواستم بگم که ان شالله طی امشب و فردا که به جمع بندی رسیدم سوالات نهایی و هدف اصلیم از زدن این تاپیک و همچنین جواب سوالاتی که دوستان ازم پرسیده بودید رو با کمال دقت خواهم داد...
فدایی جان گرفتی ما رو داداش؟ شما تاپیک زدی بعد یک هفته تازه نوشتی که میخوای بیای هدف اصلیت از زدن تاپیک رو بگی؟ :biggrin-new:
من یک دوستی دارم ، اون روزی که شما تاپیک زدی ، اومد دم در خونمون ، دفترچه سوالات خواستگاری من رو گرفت ، اخه من یک دفترچه کوچیک دارم که توش حدود 150 سوال منتخب خواستگاری رو نوشتم و هر جا میرم از روی اون سوالاتم رو میپرسم :biggrin-new: بعد هر کدوم از بچه محلهامون هم که میخوان برن خواستگاری ، میان از من دفترچه رو میگیرن:biggrin-new: آخه مسئول امور فرهنگی و اموزشی و تربیتی!! محل منم:biggrin-new: ... خلاصه ده روز پیش یکی از دوستام اومد دفترچه رو گرفت که بره خواستگاری ، بعد دیشب ساعت سه نصف شب اس ام اس داده که :
سلام حاجی، دمت گرم حاجی، پیوند ما جوش خورد ، الانم کنار زنم هستم دارم ماچش میکنم ، فقط یک سوال داشتم " اگه بخوام بچمون پسر بشه چیکار باید بکنم؟":biggrin-new:
بعد بهش جواب دادم : حالا تا صبح دیرت میشد صبر کنی، بعد بپرسی چیکار کنی که بچه ات پسر بشه؟:biggrin-new:.... شما صبح ، ظهر ، شب ، بعد هر وعده غذا بمدت یک ماه، یک مشت مغز گردو بخور ، بعد از یک ماه ، هر چند تا خواستی بچه بیار ، همشون از یک کنار پسر میشن :biggrin-new:.... فقط یادت باشه ، بیشتر از یک مشت گردو نخوری که ممکنه ضریب قدرت پسر بودن بچه هات از اختیار خارج بشه و مثلا بچه هات با سیبیل به دنیا بیان و موارد دیگه....:biggrin-new:
خلاصه منظورم اینه که مردم فاصله خواستگاری رفتنشون تا تعیین جنسیت بچشون ، فقط یک هفته هست ، بعد شما فقط فاصله تاپیک زدنت تا طرح سوال اصلیت یک هفته هست :biggrin-new:... اینقدر لفتش میدی ، یکدفعه دیدی این عروس خانم خوشبخت از قفس پرید ها! حالا ببین کی گفتم....:biggrin-new:
نقل قول:
به هر حال محمد اقا من ادم ایده ال گرایی هستم...دوست دارم حتی مدل خواستگاری کردنم هم عالی باشه نه این که لزوما هر جا میرم خواستگاری به فرد مورد علاقم برسم
فدایی جان ایده آل گرایی فقط اسمش قشنگه وگرنه واقعا چیز خوبی نیست.... مثلا تا حالا به این فکر کردی که اگر این مورد خواستگاری شما به نتیجه نرسید و مثلا تا سه سال قرار بود بری خواستگاری ، تا به همسرت برسی ، میدونی اگر بخوای همیشه برای همه جلسات عالی و بی نقص باشی ، اینقدر ازت انرژی میگیره ، که یا وسط کار کم میاری و بیخیال ازدواج میشی یا اینکه اون موارد اخر رو خیلی سرسری بررسی میکنی .... به نظر من ایده ال گرایی باعث میشه آدم از زندگی کمتر لذت ببره و واقعا اخرش هم هیچ گارانتی نیست که باعث افزایش کیفیت زندگی بشه... مثلا همین بحث ازدواج ... ایده ال گرایی در ازدواج برای یک نفر ، میتونه باعث این بشه که طرف به جای اینکه در 25 سالگی ازدواج کنه ، در سی سالگی مثلا ازدواج کنه و اونوقت هیچ گارانتی هم نیست که حالا این ازدواجش از اون ازدواج 5 سال پیشتر ، کیفیتش بهتر و بالاتر باشه...
فدایی عزیز ، من توی پست قبل اصلا منظورم این نبود که شما تمام هدفت اینه که به این دختر مورد نظرت برسی... من اون روایتی که اوردم ، به این خاطر بود که اینقدر پروسه خواستگاری رو پیچیده نکنیم و بهش سخت نگاه نکنیم....
حتی اگر ما تلاش خودمون رو در حد معقول و معمول کردیم و نشد ، واقعا دیگه لازم نیست خودمون رو اذیت کنیم که چرا نشده؟ بعضی کیسها بخاطر بعضی مسائل با گذشت زمان قابل پیگیری هست مثل همین مورد شما که بعد دو سال میخوای دوباره رجوع کنی اما اونهایی که کلا منتفی میشه ، باور کن اگر اون اشتباهاتی که ما فکر میکنیم بخاطر اونها نشده ، اگر اون اشتباهات رو هم نمیداشتیم ، بعد میدیدی دقیقا لحظه ای که قرار بوده خطبه عقد خونده بشه ، بابابزرگ دختر خانم یک استخاره پیش از خود میگیره و کلا همه چیز بهم میخوره و وصلت شکل نمیگیره ... چون قرار بوده نشه....
یا مثلا من دیدم خانم مصباح الهدی که البته خودشون استاد هستند (آخ! یادم نبود نباید از ایشون تعریف کرد ، حالا ایشالا که دچار عجب و غرور نمیشن:biggrin-new: ) توی یک پست مباحث روانشناسی تحلیل رفتار متقابل والد و کودک رو اوردن.... باور کنید اگر بخواید وارد این حوزه ها بشید هیچ انتهایی نداره ، خوبه یادگیری اینها ولی به نظر من اینها عامل سرگرفتن یا نگرفتن وصلت نیست... اصلا والد و کودک چیه؟ من یک لیست بلند و بالا از مباحثی دارم که اگر برید کتابهای مربوطه به اینها رو مطالعه کنید میبینید صد برابر بیشتر از والد و کودک در جلسات خواستگاری کارایی داره...
- بحث علوم ارتباطات
- بحث زبان بدن
- بحث مذاکره و قراردادنویسی
- بحث فروش و بازاریابی
- و....
مثلا توی بحث ارتباطات ، با یک تکنیک های ساده میشه کل روند جلسه خواستگاری رو تغییر داد یا با استفاده از زبان بدن ، طوری رفتار کرد که ناخوداگاه نظر دختر خانم نسبت به طرف مثبت و خوب بشه و بهش حس خوب القا بشه و....
حالا اینها هیچی... مثلا بعضی خونه ها که میری خواستگاری ، اینقدر چیدمان لوازم منزلشون بد هست که یک انرژی منفی زیادی بهت دست میده و زودتر میخوای از خونشون بزنی بیرون.... خوب این چیدمان منزل هم یک علم هست ...
ولی ایا واقعا این علوم که هیچ انتهایی هم ندارن ، لازمه بدونی ؟ ایا اینهمه ادم که داره وصلتشون شکل میگیره ذره ای از این مسائل اگاه هستن؟من که بعید میدونم ... و هر چقدر سخت تر بگیری ،به نظر من برات سخت تر میشه.... چون اصل ماجرا چیز دیگه ای هست...
بهر حال....
نقل قول:
*این که میگن توی جلسه ی خواستگاری همه ی ان چه که هستی رو رو نکن چقدر درسته؟یعنی اگه پسری بخواد راجب اهداف زندگیش وبرنامه ی کاریش و... اینا توضیح بده که با این حرف منافات داره نداره به نظر شما؟
فدایی جان
اینکه میگن همه چیزت رو رو نکن ،در مورد مسائل مالی همه چیزت رو رو نکن و فقط در حدی رو کن که دختر خانم بدونه توان حداقلهای مسائل مالی رو برای شروع زندگی داری ....
مثلا فرض کن الان داری توی یک شرکت کار میکنی که ماهی 1.5 میلیون حقوقت هست .. غیر از این مثلا سهام بورس داری یا سرمایه گذاری های دیگه ای داری که ماهی 1.5 هم از اونجا بهت میرسه ... اصلا لازم نیست به دختر خانم بگی ماهی 3 میلیون درامد داری ... بگو فلان جا کار میکنم و ماهی 1.5 حقوقم هست.. یا مثلا اگر یک زمین هزار متری داری ، اصلا لازم نیست به دختر خانم بگی ... یا حتی اگه خونه شخصی داری ، اصلا لازم نیست بگی خونه شخصی داری ... اگر بحث خونه شد ، خیلی سربسته جوابش رو بده .. مثلا بگو خدا کریمه ، توان مالیم در اون حدی هست که بتونم یک خونه رهن کنم و... نهایت توان مالیت رو همون ابتدا رو نکن ... بعد از چند جلسه که گذشت و فهمیدی ، کم و زیاد بضاعت مالیت ، در نگاه خانواده دختر خانم به شما تاثیری نداره ، کم کم داراییهات رو رو کن... حتی اگر برای کیسهای دیگه ، مادر شما خواستن بصورت سنتی اقدام کنن ، و زنگ زدن جایی ، اگر پشت تلفن ، ندیده ، از وضع مالی و خونه و ماشین شما پرسیدن ، همون اول کار شما بدون هیچ اقدامی جواب رد بدید .... اینکه پشت تلفن ، از وضع مالی پسر بپرسن ، به نظر من همونقدر توهین امیز هست که از پشت تلفن مثلا مادر پسر بپرسه ، رنگ پوست دختر شما روشنه یا سبزه هست؟
یک تجربه :
دوستی دارم که 5 سال پیش زمانی که 25 ساله بود ازدواج کرد ، یک تاجر موفق بود که اون زمان داراییهاش حدود 150-200 هزار دلار (حدود 200 میلیون تومن) بود ... که از صفر به این رقم رسیده بود ...و اون زمان این رقم برای یک جوون 25 ساله رقم نسبتا خوبی بود... زمانیکه رفته بود خواستگاری ، اصلا از سرمایه و خونه و .. هیچی بروز نداده بود.. و با سرمایه ایمان و پاکیش رفت جلو ... وقتی ازدواج کرد کم کم از خونه و ثروتش برای همسرش رونمایی کرد و جالب اینکه ، بعد از ازدواج ، همسرش بهش گفت اتفاقا من هم یک واحد اپارتمان شخصی دارم...
اما در مورد اهداف و برنامه های زندگیت ، حتما جلسه اول در موردشون صحبت کن ... ولی یادت باشه اینقدر در مورد اهدافت چه مادی ها و چه معنوی ها ، رویایی و ارمانی صحبت نکنی که دختر خانم به جای اینکه عاشق و شیفته فدایی فعلی بشه ، شیفته فدایی بشه که در اینده خواهی به اون رسید... یادت باشه ممکنه که به همه اهداف و برنامه هات توی زندگی نرسی ، پس یا اون اهدافی رو بگو که در دسترس تر هستند برات و یا اینکه قبل هر هدفی طوری بگی که برای دختر خانم جا بیفته که رسیدن به اون خواسته ها همش در اختیار شما نیست...
یک خاطره:
یادم میاد اولین سالی که خواستگاری میرفتم 23 سالم بود ، اون زمان خواستگاری دختر خانمی رفتم که 17 سالش بود... خوب اون زمان ، واقعا بچه تر و خام تر از الان بودم ، یادم میاد توی اولین جلسه خواستگاری، بقدری برای دختر خانم قشنگ و ارمانی و پرحرارت حرف زدم که وقتی میخواستم باهشون خداحافظی کنم ، اشک توی چشمای دختر خانم جمع شده بود... و بعد هم وصلت شکل نگرفت بنا به دلایلی.... هر وقت یاد اون صحنه و اون رفتار اشتباهم میفتم ، بعد این همه سال هنوزم عذاب وجدان میگیرم ... برای همین میگم مراقب این موضوع باش که شما اشتباه من رو تکرار نکنی....
نقل قول:
*راستی واسه جلسه ی اول شما چقدر زمان رو مناسب می دونید؟از کجا متوجه شم دختری که میرم خواستگاریش متعارف زمان مد نظرشون چقدر هست که جلسه ی اول با هم صحبت کنیم؟
خیلی راحته جواب سوالت... قبل از اینکه جلسه رو شروع کنی ، از دختر خانم بپرس چقدر وقت دارید برای صحبت و گفتگو.... معمولا حدود 1 تا 1.5 ساعت کافیه...
یک خاطره : :biggrin-new:
اینکه میگم از دختر خانم زمان رو سوال کن چون مهمه، شما مهمان اونها هستی...
یادمه یک جایی رفته بودم خواستگاری ، بعد موقع ورود دیدم توی خونشون خیلی بوی غذاهای مجلسی میاد.... اینقدر ذوق کردم که حد نداشت :biggrin-new:، اصلا بد جور مهر این خانواده از همون اول به دلم افتاد :biggrin-new:، چون فکر میکردم قراره شام ما رو نگه دارن:biggrin-new:.... خلاصه موقع صحبت با دختر خانم ، همش داشتم به این فکر میکردم که موقع شام ، زمانی که سرسفره نشستیم ،برای اینکه راحت باشم چطوری بهشون بگم که به من یک پیژامه بدن طوریکه یک وقت با خودشون فکر نکنن من چقدر پسر پررو و بی ادبی هستم :biggrin-new:... خلاصه توی این فکرها بودم که یکدفعه دیدم دختر خانم بهم میگه ، دوست عزیز ،وقت جلسه تموم شد ، جور و پلاستون رو جمع کنید و برید جای دیگه پهن کنید:biggrin-new: ، اخه قراره برای ما شب مهمون از شهرستان بیاد ، ابرومون میره اگه بیان ببینن شما اومدید خواستگاری من ...:biggrin-new:
برای همین میگم اول جلسه تایم رو سوال کن که بتونی مدیریت کنی....
یک نکته کنکوری هم بهت بگم اینکه ... مثلا حدود نیم ساعت که از وقت جلسه گذشت، از دختر خانم سوال کن ، ببخشید عزیزم! چقدر دیگه فرصت داریم؟ بعد دو حالت داره ، دختر خانمی که از شما خوشش اومده باشه و تونسته باشی دلش رو تا حدودی به دست اورده باشی ، بهت میگه ، وقت زیاده ، عجله ای نیست ، هنوز فرصت داریم و... اما اگر دختری از پسری خوشش نیاد ، دوست داره از جلسه فرار کنه ، معمولا بی تاب و بی قرار هست و دوست داره زودتر تموم بشه برای همین بهت میگه ، مثلا بسه یا بقیش باشه برای جلسه بعد (البته قانون صد در صد نیست این موضوع).....
مثلا من خودم هر جایی میرم ، از دختر خانم که میپرسم چقدر دیگه وقت داریم ، بهم جواب میدن ، وقت شما خیلی وقته تموم شده ، همین الانشم که اینجا اجازه دادیم بشینید ، به احترام معرف هست...:biggrin-new:
به نظر من اینکه میگن شوهر کمه ، شوهر کمه ، همش دروغه .... وگرنه توی کشور ما این همه دختر دم بخت هست ، یعنی واقعا یکی پیدا نمیشه منو به غلامی قبول کنه؟ برای همین من که میگم شوهر واقعا زیاده ، اگر واقعا کم بود که الان من روی دست خانوادم باد نکرده بودم که...:biggrin-new:
نقل قول:
*سوال مهم من راجب اشتغال هستش...ببنید این خانم از اون تیپ خانم هایی هستش که می دونم دوست دارند شاغل باشند البته نه هر شغلی از طرفی کار من طوری هستش که در اینده بتونم با خانمم کنار هم کار کنیم در محیطی سالم و با کلاس خوب و ... به نظرتون این موضوع اشتغال رو چطوری مطرح کنم بهتره...من واسه اشتغال همسرم چیزی که بیش تر نگرانم می کنه این هست نکنه دغدغه های کاری سبب این باشه که تربیت فرزند یا فرزند هام یا همسر داری در اولویت های بعدی همسرم قرار بگیره و قدرت مدیریتش پایین باشه؟
اول یک چیزی بگم ، معمولا ادمها در برابر حرفهای منطقی همیشه تسلیم هستند... مثلا فرض کن میخوای بری نونوایی ، ده نفر توی صف هستند ، اگر جا بزنی و بری اول صف ، مورد اعتراض قرار میگیری ولی اگر مثلا با یک دلیل منطقی بری جلوی صف مورد اعتراض قرار نمیگیری ، مثلا بگی ببخشید من بچه ام مریض احواله ، حالت تهوع داره ، توی ماشین توی افتابه ممکن حالش بد بشه اگه میشه من زودتر بدون نوبت نون بگیرم... و به احتمال زیاد قبول خواهند کرد...
حالا بحث اشتغال و ادامه تحصیل همسرت هم به همین شکل هست .. اگه به دختر خانمی بی دلیل و از روی قلدری بگی ، اجازه تحصیل و اشتغال نداری ، حتما میره توی لاک دفاعی ... اما اگر دلایل منطقیت رو بگی ، بعد بهت امکان مذاکره و گفتگو توی این موضوع میده... نگرانی هایی که شما در مورد اشتغال همسرت داری به نظر من کاملا منطقی هست ، برای همین توی همون جلسه اول ، خیلی بالغانه و بی رودربایستی ، در موردش با دختر خانم صحبت کن ، و چون این دغدغه هات تا سر خونه زندگیت نری ، رفع نمیشه ، اگر دختر خانم علاقه به اشتغال و تحصیل داشت ، حتما این موضوع رو با دختر خانم بصورت مشروط مذاکره کن و بگو انتظار من از همسر اینده ام ، اینه که همسر و مادر خوبی باشه و بابت ماچ :biggrin-new: و امور منزل و اینطور چیزها وقت کم نداشته باشه و اگر توان و فرصت اضافی داشتید ، مشکلی برای تحصیل و اشتغال نیست ، و چون موضوع مشروط هست زیر بار هیچ تعهد محضری در این زمینه ها هم نرو.... و اینکه ترجیحا قولی نده مثلا نگو با هم کار میکنیم و.... چون اگر زمینه اش هم فراهم بشه ممکنه اصلا بفهمی که نمیشه با همسرت شراکت کاری داشته باشی....
نقل قول:
*راجب مدیریت جلسه گفت و گو که گفتید با پسر باشه میشه بیش تر توضیح بدید؟
اینو من نگفتم که مدیریت جلسه با پسر باشه ولی خوب نکته زیاد داره که چون من به شما نگفتم مدیریت جلسه با پسرباشه فقط بعضیهاش رو میگم :biggrin-new:
هر جلسه قبلش دقیقا بدون در مورد چه موضوعاتی باید صحبت کنی ، همینطور بی برنامه وارد جلسه نشو و هر جلسه سه چهار موضوع کلی در نظر بگیر که در مورد اونها صحبت کنی و بعد با توجه به تایمی که از دختر خانم میپرسی ، زمانت رو تقسیم بندی کن
دختر ها چون حجب و حیای بیشتر نسبت به پسرها دارن ، این وظیفه شماست که یخ جلسه رو در گفتگو بشکنی و فضایی صمیمی و امن رو در گفتگو ایجاد کنی تا دختر بتونه راحت باهت صحبت کنه... خیلی تکنیک های زیادی داره این موضوع... مثلا ادمها از ادمهای شبیه خودشون خوششون میاد ... برای همین مثلا وقتی همون اول جلسه دختر خانم داره خودش رو معرفی میکنه دنبال شباهت ها بگرد... مثلا میگه ما سه تا بچه هستیم .. بگو عه ! چه جالب ما هم سه تا هستیم یا مثلا میگه پدرم بازنشسته شده .. بگو عه ! اتفاقا پدر من هم سال دیگه بازنشسته میشن و... یا مثلا اول گفتگو در مورد علائق دختر خانم صحبت کن .. مثلا میگه رشته تحصیلیش زبان بوده ، بعد کمی در مورد خوبی های رشته زبان صحبت کن ...
فضایی که توی اتاق قراره بشینی ، یک جایی باشه که احساس راحتی بهت دست بده ، مثلا اگر در باز هست و راحت نیستی از دختر خانم خواهش کن در رو ببندن و....
سوالات رو پینگ پنگی بپرس ، سعی کن تا میتونی از دخترخانم حرف بکشی ، هر چقدر طرفت بیشتر صحبت کنه ، بیشتر میتونی پی به شخصیت و گاها تضادهای شخصیتی و گفتاریش پی ببری...
یادت باشه که تمام حرفهایی که در جلسه میزنی ، با یک قلم نامرئی در ذهن طرفت حک میشه ، پس اصلا هیچ قول و وعده وعیدی ندی که معلوم نیست بتونی اجرا کنی یا نه... چون بعد ازدواج تمام حرفها و قولهایی که دادی و عملی نکردی رو همسرت ازت بازخواست خواهد کرد...
و موارد دیگه...
نقل قول:
*یک چیزی که خیلی مهمه برام موقع گفت و گو دو نفره بهتره پسر چقدر به دختر خانم نگاه کنه...یا اصلا نگاه نکنه..مثلا سر همش پایین باشه...یا نه زل بزنه!!! توی چشای طرف ...واقعا چه رفتاری شایسته تر هستش ؟
حدیثی داریم که میفرماید دو نوع حیا داریم ، حیای احمقانه و حیای عاقلانه...
اگر ظاهر دختر خانم برات مهمه ، حتما حتما قشنگ به دختر خانم نگاه کن ، این نگاه از روی شهوت و هوس نیست که ایراد داشته باشه ... حتی اگر حجابش رو محکم گرفته بود ، ازش خواهش کن حجابش رو شلتر کنه تا بتونی بهتر ببینیش... اگر خوب به دختر نگاه نکنی و بعدا از ظاهرش راضی نباشی ، اول به خودت ظلم کردی و بعد هم به دختر خانم ....
کلا وقتی داری صحبت میکنی ، چه توی خواستگاری چه با هر کسی .. اصولش اینطور هست که میگن مثلا 15 ثانیه به چشمهای طرف نگاه کن و بعد 5 ثانیه به پشت سرش نگاه کن یا به زمین ... ارتباط چشمی در گفتگوها خیلی مهمه ... این قاعده رو توی خواستگاری هم عایت کن.. بعضی اوقات دختر خانم از نگاهش مشخص هست که معذب هست ، کمتر بهش نگاه کن... و اینکه کلا از چشمهای طرف میشه مسائل زیادی رو پی برد... میشه بعضی دروغها رو از چشم فهمید و....
یک تجربه:
یک دوستی داشتم ، چند جلسه با یک دختر خانم رفته بودن صحبت کنن که بخاطر همین حیا ، دختر رو خوب ندیده بود.. روزی که رفته بودن ازمایش ، بعدش اومد پیش من و خیلی مضطرب بود و میگفت این دختری که امروز من دیدم اصلا اونی نیست که فکر میکردم ، اصلا من ظاهر این رو دوست ندارم و... میگفت فردا عقد هست ، نمیدونم چیکار کنم و فرداش هم عقد کردند.... که البته بعدها دیدمش و میگفت از زندگیش راضی هست ...
نقل قول:
*شاید این سوالم جالب نباشه ولی کلا مهمه گلی که خواستگاری می بریم طبیعی باشه یا مصنوعی؟ مثلا خودم فکر می کنم مصنوعی خوبیش این هستش که وقتی وصلت انجام بشه کلا با هر دختری اون گل یادگاری می مونه و می تونند عروس و داماد اونو یادگاری ببرند خونه ی خودشون و... ولی طبیعی خب خراب میشه طبیعتا؟
فدایی جان چون دیگه این سوالت خیلی تخصصی هست سوالت رو به همکارانم در بخش ، گل ارایی و سفره ارایی و اپیلاسیون و میزامپلی ارجاع میدم:biggrin-new:
فدایی عزیز ، حرف زیاده و اینها قسمتیش هست که شاید همش هم به درد شما نخوره و چون دیدم دوستان دیگه هم این مطالب رو میخونن کمی طولانی تر نوشتم ... بقیه دوستان حتما موضوعات جالبتر و جوابهای بهتری خواهند داد. و در ادامه فقط خواننده تاپیکت خواهم بود.
خانم راه حل، البته شما که استاد و رییس همه ما هستید (البته اگر دچار عجب و غرور نمیشید:biggrin-new: ) همینطور حالا که دور هم هستیم خواستم در مورد پست آخر شما یک نکته ای بگم... گاهی ما چون خودمون توی قضیه ای هستیم خیلی ممکنه دچار اشکالات کارمون نشیم و نیاز باشه یکی از بیرون به مسله نگاه کنه.. به نظر من بحث اقتصادی که فقط یکی از معیارهای انتخاب همسر شما هست ... به نظر من شما خیلی خیلی دارید بهش سخت گیرانه نگاه میکنید.... مثلا در مورد همون ایتمی که نوشتید که همسرتون خویش فرما یا کارفرما باشه، اینطوری فقط دایره انتخاب خودتون رو دارید الکی تنگ میکنید... خودتون میدونید که الان چقدر شرایط اقتصادی برای ایجاد کسب وکار سخت هست و بیشتر افراد دنبال حاشیه امنیت و یک شغل حقوق بگیری هستند و فعلا دانشگاه ها هم پناهگاهی شده برای فرار یک جوان از ورود به بازار کار... من خودم کسب و کار خودم رو بصورت مستقل دارم ولی الان دوستانی دارم که داشتن بصورت مستقل فعالیت اقتصادی در حوزه های مختلف تولیدی و... میکردن ،اما بخاطر سختی شرایط اقتصادی ،خیلی راغب هستند که برن زیر مجموعه یک شرکت بزرگتر واستقلال خودشون رو از دست بدن ...
بهر حال به نظر من ، این ایتم شما خیلی جای تعدیل داره ، مثلا ببینید از اینکه دنبال فردی با این مشخصات اقتصادی هستید چه چیزهایی رو دنبال میکنید؟ مثلا داشتن درامد حلال ، داشتن اعتماد به نفس ، شم اقتصادی و.... که شاید این ویژگیها هم در یک فرد کارمند قابل پیدا شدن باشه ولی مثلا چون ریسک پذیر نیست کار کارمندی رو قبول کرده... حالا واقعا باید دید ریسک پذیر بودن چقدر نقش در انتخاب شریک اینده داره ...خودتون هم در حوزه های اقتصادی توانمند هستید و بعدا میتونید کارهای بزرگتر با هم بکنید ... کلا به نظر من قبل از اینکه دیر بشه همه ما هر چند وقت یکبار باید معیارهامون رو بازنگری کنیم....
اقا دقت کردید از وقتی این اقای باغبان عضو همدردی شده ، مد شده همه اخر پستهاشون یک بیت شعر میگن.. به همین خاطر منم این پست خودم رو با یک بیت شعر تموم کنم...:biggrin-new:
دست دست دس...
داماد مرخص...
:biggrin-new::biggrin-new:
(نظامی گنجوی – مثنوی لیلی و مجنون – بخش پاتختی:biggrin-new:)