نوشته اصلی توسط
باران13
آقای امین این پستتون منو به گذشته برد و خیلی احساساتیم کرد
یادش بخیر دهه 70 که ابتدایی بودم باید سرمون را با ماشین می زدیم، اونم ماشین دستی! یادمه بابام سرتمام بچه ها مثل من، پسرعموم، پسر عمم و... خودش می زد سر من از همه بزرگتر بود و ناهمواریش هم بیشتر بود! بعضی اوقات گیر می کرد یکی از آرزوهام تو کودکی این بود که موهام رو با قیچی بزنن!! من گوشام همینجوریش هم آینه بغل ژیان بود بعد از اصلاح آینه بغل اتوبوس میشد! یادش بخیر:311:
یاد کلاس اول ابتدایی که 63 نفر بودیم افتادم. یادمه یه بار اول ابتدایی ریاضی 3/75 شدم! بچه ها گفتن این کیه دیگه از 20 هم بالاتر شده هنوز صدای پسره که فامیلیش گلشنی بود رو یادمه که داد میزد هفتادوووووو پنجججج، خلاصه با شادی اومدم خونه اولین نفر عموم رو دیدم بهش گفتم عمو ریاضی 3/75 شدم عموم برگه رو گرفت یه چک زیر گوشم پسر خاک بر اون سرت این چه نمره ایه!!! من زیر بار نمی رفتم، با گریه می گفتم به خدا از 20 بیشتر شدم!:311:
- - - Updated - - -