RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
یکی از سفرهای خارج از کشور که همسرم رفته بود(من باهاشون نبودم چون اون موقع هنوز نامزد بودیم)بعد از بازگشت که کلی هم دلتنگ می شدیم به جز سوغاتیهای دیگه یه کیسه پر صدف و گوش ماهی آورده بود برام،که گفت اونجا تو ساحل که قدم می زدم به یاد تو این صدف ها رو جمع می کردم(عاشق صدفم) با اینکه آفتابش داغ و سوزان بود ولی حسش نمی کردم و فقط صدف و گوش ماهی جمع می کردم...انقدر اون کیسه پر از صدف رو دوست دارم از همه سوغاتی ها برام بیشتر ارزش داره....
نمی دونم این خاطره بود یا نه؟!! دیگه من نوشتم!!!
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
سلام
2 ماه پیش من یک عمل جراحی داشتم وقتی داتشم میرفتم تواتاق عمل موج نگرانی رو تو چشماش می دیدیم . بهش گفتم خوشکل شدم تو این لباس بغضش رو دیدم.وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون وقت ملاقات که اومد کل بیمارستان رو شیرینی داد همه فکر می کردند که بابا شده و هی همه بهش تبریک می گفتن . کلی خندیدم از دستش . وقتی اومدم خونه گفت خیلی خونه بی تو سوت و کور بود . الهی فداش بشم فکر نمی کردم احساسات هم داشته باشه
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
اين روزا نسبت به 1ماه قبل حالم خيلي فرق مي كنه:227:
رابطه م با نامزدم جوره ديگه اي شده خيلي بهتر و عاشقونه تر:43:
اين سايت كمك بزرگي به من كرد تا قدر زندگيمو نامزدمو بيشتر بدونم
نامزدم كه انقدر هوامو داشت اما من نمي ديدم:302:
وقتي مشكلات دوستان تو اين سايت مي خوندم واقعا حس كردم چقدر خوشبختم چقدر مي تونم
شادتر از اين باشم
تصميم گرفتم كه بهتر زندگي كنم:227:
:326:
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
جای همگی خالی دیروز رفته بودیم برف بازی :227: با همسر و خاله و شوهر خاله :D
بعد اینکه کلی بازی کردیم من به همسر گفتم بیا بشینیم رو برفا عکس بگیریم .. تا نشست سریع یه عالمه برف ریختم تو صورتش :311: بیچاره فقط خندید و دنبالم کرد ولی دلش نیومد گوله برفی که دستش بود رو بزنه به صورتم و فقط زد به پالتوم ..
چند بارم با اینکه من حواسم نبود و راحت میتونست با برف لهم کنه :311: میومد بالا سرم و اسممو صدا میکرد و چند دیقه وقت میداد که فرار کنم :311: بعد بازم دلش نمیومد بزنه و میگفت بیا کاریت ندارم و گوله برفیشو مینداخت :311:
تو حین بازی هم مدام حواسش بهم بود و هی میگفت سرما نخوری ؟؟ خیس شدی دیگه بریم و کلا انقد هوامو داشت که با وجود اون برف و یخبندون اصلا احساس سرما نمیکردم :310:
همسر من انقد سرمائیه که از اوایل پائیز کلی خودشو میپوشونه و هی سرما میخوره .. با این حال دیروز با اینکه خیلی سردش بود و سرما هم خورده بود و تنفرش از سرمای زمستون ! باز اومد منو برد برف بازی :دی دستش درد نکنه ..
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
محل کار منو همسرم 40 کیلومتر با شهرمون فاصله داره اما شروع کار همسری 2 ساعت زودتر از منه؛ واسه همین زودتر از من میره.
شنبه صبح داشتم آماده شدم که به محل کارم برم که دیدم همسری زنگ زد گفت هوا بارونیه زودتر از خونه راه بیفت که با عجله رانندگی نکنی. فرمون رو دو دستی بچسب مخصوصا سر پیچ ها. خیلی اروم بیا و مواظب خودت باش.
منم گفتم چشم آقایی! :46:
گفت چشمت بی بلا :43:
از اینهمه نگرانی و مهربونی غرق در شادی شدم :310:
خدا جونم مواظب نفسم باش؛ خیییلی........
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
خوش به حالتون واسه تموم مردای خوبی که قسمتتون شدن تو رو خدا قدرشونو بدونید.ببخشید اینو اینجا مینویسم ولی کاش شوهر منم یه خورده به من توجه میکرد.حالم از زندگیم بد میشه وقتی میبینم تموم زندگیش کسو کارشنو منو فقط برای خودشو کسو کارش میخواد.دلم بد جور گرفته.:72::72::72::72::72:
امیدوارم همتون همیشه خوشبخت باشید
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
از وقتی اومدم تواین سایت خیلی بیشتر قدرزندگی ام و می دونم . و خیلی با شوهرم خوب شدم انگار زندگیم فرق کرده .دیگه لج ولجبازی توش نیست . وای که چقدر میشد قشنگزندگی کرد . شوهر من اصلا اهل بازار رفتن نیست اما چند وقته چون من موقع درس خوندن خسته میشم . خودش یک بهونه ای جور می کنه و من رو مبره بازار . وای عاشقشم . دوست دارم
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
همسرم اینجا مینویسم که یادم نره عاشقتم یادم نره چقدر مهربونی چقدر گذشت داری چقدر به خاطر من تلاش میکنی میدونم چقدر زیر فشاری ولی باز من نتونستم جبران کنم ولی تو با این همه خستگی گرفتاری همیشه لبخند داری عاشقانه نگاهم میکنی و چقدر ارومی که من نگران هیچی نباشم :310: همه لحظاتم با تو خاطره عاشقانه هست همه لحظات
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
سلام به همه دوستان :72:
من تازه عضو سایت شدم اما مدتی بود که مطالب این انجمن و میخوندم و کلی انرژی میگرفتم . حالا میخوام از خاطرات خودم و عشقم :43: براتون بگم . . .
اول میخوام به خاطرهمه چی از عشقم تشکر کنم . به خاطر همه لحظه هایی که پیشم بوده . به خاطر کاری که داره از نظر فیزیکی کمتر پیشم هست اما تو همه لحظه ها قلب و احساسشو کاملا حس میکنم . :43:
عشقم میگه از امام حسین خواسته بودم فقط یک بار به خواستگاری برم و همون یک بار همسرم رو انتخاب کنم . (که با واسطه امام حسین و تو مسجد امام حسین ما باهم آشنا شدیم . ) حتی روز عروسی ، همسرم با ماشین عروس رفت جلو مسجد امام حسین و هردو از ماشین پیاده شدیم و تشکر کردیم . عشقم همیشه خدا رو به خاطر داشتن من شکر میکنه و هرجایی که باشیم با افتخار میگه ، من عاشق همسرم هستم .
دوسش دارم چون فوق العاده همسر با درک و فهمیه . همیشه دوست داره راه های پیشرفت و آسایش و راحتی منو هموار کنه . دوسش دارم چون با وجود دور بودن ما از هم بیشتر از خودم پیگیر کارها و برنامه های من هست . دوسش دارم چون هر روز با پیام ها تماس های عاشقونه اش قلبم و پر از امید و احساس میکنه .
دوسش دارم چون یه تکیه گاه قوی برای منه و هرجا که باشیم من اولویت اول اون هستم .
دوسش دارم چون همیشه و تو هر جمعی بهم احترام میذاره و میگه تو ملکه ی منی و باید همه چی برای تو مهیا باشه .دوسش دارم چون همیشه به خاطر کارمند بودنم و به خاطر کارهایی که تو خونه انجام میدم ازم تشکر میکنه و تاکید میکنه که من دارم تو این زندگی لطف میکنم . دوسش دارم چون هر روز یه جمله اموزنده یا حدیث یا . . . بهم یاد میده و ازم میخواد تا شب اون رو انجام بدم و نتیجه رو بهش بگم.دوسش دارم چون یه شنونده خیلی خوب و سنگ صبور برای منه .
دوسش دارم چون عشقم:43: ، هم همسرمه ، هم پدرمه ، هم برادرمه ، هم استادمه و . . . .
خدایا به خاطر این معجزه و هدیه ای که به من دادی ازت ممنونم. :323:
RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *صیاد*
سلام به همه دوستان :72:
من تازه عضو سایت شدم اما مدتی بود که مطالب این انجمن و میخوندم و کلی انرژی میگرفتم . حالا میخوام از خاطرات خودم و عشقم :43: براتون بگم . . .
اول میخوام به خاطرهمه چی از عشقم تشکر کنم . به خاطر همه لحظه هایی که پیشم بوده . به خاطر کاری که داره از نظر فیزیکی کمتر پیشم هست اما تو همه لحظه ها قلب و احساسشو کاملا حس میکنم . :43:
عشقم میگه از امام حسین خواسته بودم فقط یک بار به خواستگاری برم و همون یک بار همسرم رو انتخاب کنم . (که با واسطه امام حسین و تو مسجد امام حسین ما باهم آشنا شدیم . ) حتی روز عروسی ، همسرم با ماشین عروس رفت جلو مسجد امام حسین و هردو از ماشین پیاده شدیم و تشکر کردیم . عشقم همیشه خدا رو به خاطر داشتن من شکر میکنه و هرجایی که باشیم با افتخار میگه ، من عاشق همسرم هستم .
دوسش دارم چون فوق العاده همسر با درک و فهمیه . همیشه دوست داره راه های پیشرفت و آسایش و راحتی منو هموار کنه . دوسش دارم چون با وجود دور بودن ما از هم بیشتر از خودم پیگیر کارها و برنامه های من هست . دوسش دارم چون هر روز با پیام ها تماس های عاشقونه اش قلبم و پر از امید و احساس میکنه .
دوسش دارم چون یه تکیه گاه قوی برای منه و هرجا که باشیم من اولویت اول اون هستم .
دوسش دارم چون همیشه و تو هر جمعی بهم احترام میذاره و میگه تو ملکه ی منی و باید همه چی برای تو مهیا باشه .دوسش دارم چون همیشه به خاطر کارمند بودنم و به خاطر کارهایی که تو خونه انجام میدم ازم تشکر میکنه و تاکید میکنه که من دارم تو این زندگی لطف میکنم . دوسش دارم چون هر روز یه جمله اموزنده یا حدیث یا . . . بهم یاد میده و ازم میخواد تا شب اون رو انجام بدم و نتیجه رو بهش بگم.دوسش دارم چون یه شنونده خیلی خوب و سنگ صبور برای منه .
دوسش دارم چون عشقم:43: ، هم همسرمه ، هم پدرمه ، هم برادرمه ، هم استادمه و . . . .
خدایا به خاطر این معجزه و هدیه ای که به من دادی ازت ممنونم. :323:
آرزوی خوشبختی شما خواسته ی قلبی ماست . امید داریم که خداوند این عشقتون رو براتون نگه داره .:104::104: قدرشو بدون .