RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Lord.Hamed
[size=medium][color=#008000] سلام
اما مشکلی برام پیش اومده که یک شبه موهام سفید شده..... پدرم صبح وقتی داشت فرزندش رو نظاره میکرد پیداش کرد....
تازه اول جونیمه به خدا ....
لرد حامد جان دوست عزیز و گرامی ....از این جمله بالایت یه حدس های زذم که امیدوارم حدسم درست نباشه!
امیدوارم....!
دوست عزیز اگر مشکلی هست که برادرا و خواهرات می تونن کمکت کنند بگو....اگر هم گفتنی نیست!!!
بلاخره ما مثل دوستیم و وقتی می بینیم عضوی دچار مشکلی شده بخدا قسم خیلی ناراحت می شیم......اولش بخاطر خود شما و دوم بخاطر خودمون که عضو به این آقایی را از دست می دهیم...
حالا تصمیم با توست می خوای بری یا فقط می خوای بری؟؟
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
ای ناقلا!پسر بلا،بابات چی پیدا کرده:مواد،دوست دخترت،....،سیگار یا چیزی دیگر که تو جلویش خجالت کشیده و شوکه شده ای؟پدر ارجمند تو چی چی یافته و سپس به تو نگریسته است؟؟
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
خوب حالا این چیه..... معما ؟!....
ظاهرش خداحافظیه ولی خداحافظی نیست .....
مشکل هم که اساساً ناپیداست ....
ولی فکر کنم منظورش اینه که پدرشون وقتی دیدن یک مرد موسفید در خانه دارند تعجب کردند و فکر کردند این غریبه کیست!!! ...
بهرحال به قول خارجی ها take it easy چرا انقدر از هر چیزی کوه درست میکنید ؟؟
انقدر در غصه عمیق هستید که من گمان نمیکنم بعد از 120 سال که جان به جان آفرین تسلیم کردید مرگ هم بتونه برای غصه شما کاری بکنه .....
این معما چیه ؟
همسری که دوستش ندارید ؟؟
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
درود
:305:
شاید این که با همه ی شما ها در خیالم حرف میزدم و با بعضی هایتان دعوا می کردم و از بعضی ها دلخور شده بودم و ....
آرمان ، شما اول از همه موضوع رو خوندی ... و می دونم که از حرفات پیدا بود که ناراحت شدی .. می دونم که اینقدر هم مشغله کاریت زیاد هست که یک اس - ام - اس هم بهم ندی .... همه ی اینها را می دونم ...
مدیر عزیز که از لفظ جمع بودن استفاده کردی برای کمک به من شما رو هم میدونم که وقتی از حرف های من کم سواد چیزی دستگیرتان نمی شود ، چگونه می توانید آموخته های خود را ارایه کنبد ....
دانه عزیز ، که من رو همیشه مورد محبت و لطف خود قرار دادی و از زمان ورودت ، جو خواهرانه خوبی را ایحاد کردی حداقل برای من و این که نگران من شدی .....
خانم ویونا ، که من اولین بار است که شما را مشاهده کردم و از ادبیات جالتون بهره مند شدم ....
مثل من خانم ، که من رو مورد محبت خودتون قرار دادید و همدلی تون را اثبات کردید ....
DiGiTalMan آقا ، متشکر از تایید مدیر ....
sara joon خانم ، متشکر از دعوت به سرعت مجاز ....
estar7 ، با استفاده از تکه کلمات جالب در ارسالی که احساس جالبی را القا میکنند .... " اخی "
نقاب ، برادر مجازی ، که همیشه به من لطف داشت و منو همیشه خجالت میده ...
آقای محترم گرد آفرید ، که برخلاف همیشه استدلال جالبی داشت که هر چند من منظورش را متوجه شدم ....
و خانم آرزو ، که در طی این چند مدت تنها جز یک پیغام خصوصی چیزی ازشان ندیدم .....
و دیگر دوستانی که خواندن و جوابی ندادند و یا ....
حرف زدن از مشکلات و ... مخصوص من فکر نمیکنم که برای این مکان مناسب باشد ... و سعی دارم تا جای امکان از آن پرهیز کنم و ...
وقتی توی خانواده پسر بزرگ خانواده بودی ، با اینکه پدر و مادر جوانی داری اما باز هم حس موسولیتی که در وجود خود داری تو را به آرام نشستن و خوردن و خوابیدن و لم دادن و سیگار کشیدن و دوست دختر بازی و ... وا نمی دارد ...
که پدر بخواهد این چیزها را در صندوقچه وجودم کشف کند و باعث سفید شدن موهایم شود ...
جدیدا احساس میکنم تنها چیزی که سفید نشده است ، بند کفش هایم است ...
آقای مدیر ... آرمان .. دانه ... مثل من ... پونه ....نقاب و .....حرف های من راه چاره اش فقط رفتن و زندگی در کلبه ای به دور از هیاهوست ...
وقتی هنوز به سن قانونی 18 سال نرسیده بودم و کارهای آدم بزرگ ها رو میکرم باید به فکر آلان هم بودم ... ولی خوب دیگه .....
گفتن زندگی من برای همه مقدور نیست ... چون ( از همه عذر خواهی میکنم ) متاسفانه وقتی حرف از سیگار و دوست دختر و .. میشه من دیگه چی دارم که بگم ....
نه آقای مدیر ؟؟؟ به نظرت اینطور نیست ... یکم کلامون رو قاضی کنم ... من که تقریبا خودم رو تا جایی که زمان بود برایتان معرفی کردم ....
پس من بی منطق نیستم نه ؟؟؟ دلقک هم نیستم که پدرم وقتی یک مرد موسفید در خانه میبند تعجب کند و فکر کندکه این غریبه کیست!!! ؟؟؟/
یا برایم دست نوازش بکشند و اخی اخی کنند ....
یا ......
نه دانه خانم ؟؟؟ حداقل از وضع زندگی من تا حدودی با اطلاع هستی ... حالا بماند که آقا آرمان همش در حال پیچوند ماست ....
حرف زدن بیشتر وقت اذیت کردن شما دوستان است ... پس دیگر اذیتتان نمیکنم ....
گروه رنگی .. بای بای :160:
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
سلام
نه پست اولت را فهمیدم نه آخریش ( شاید شبیه یکی از دوستانم شدی که بعد از پنج سال هنوز یک کلمه از حرف هاش را نمی فهمم ! )
اما :
لرد حامد عزیز ! دنیا پر از سختی هاست سختی هایی که بعضی هاشون پشت مردها را می شکنه جوری که شاید حتی به همه چیز شک کنند حتی به خدا !
لرد حامد عزیز ! نمی دونم ناراحتی ات از چه رنگیه یا چه نوعی ؟ به قول خودت از نوع سیگار و دوست دختر ؟!!! یا از نوع مرگ و از دست دادن عزیز ؟ !!! یا از نوع آبرو و شرافت ؟ !!!
نمی دونم ، و نمی خواهمم بدونم ! اما یه چیز را می دونم و اون این که گاهی اوقات باید خودت را بریزی بیرون تا موهات سفید نشه و کمرت نشکنه ، شاید باید داد بزنی ، شاید باید گریه کنی ، شایدهم باید بگی و بنویسی اما باید یه کاری بکنی ! و البته این سایت هم می تونه چاهی باشه که توش فریاد می زنی شاید با یه نام کاربری دیگه !
اون یه موی سفید هم جدی نگیر ! بالاخره موها را باید سفید کرد دیر و زود داره ، سوخت و سوز نداره ( شوخی بود جدی نگیر )
یا علی
موفق باشی
راستی : خداحافظی نمی کنم چون می دونم دنیا تموم نشده ، همه راه ها هم به انتها نرسیده ، تو هم یه روز برمی گردی !
یا علی
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
سلام لرد حامد جانم....
چقدر مثل همیشه زیبا و تازه حرف می زنی....حرفات یه نوع آرامش به من میده....
دوست عزیزم فکر کنم کمی متوجه اوضاع شدم دیگر اصراری نیست که بمانی اما اصراری هم نیست که بری!
اینو بدون هر جا باشی با هر کی باشی ....همیشه در یاد من و همه اعضا تالار خواهی ماند....
به امید دیدار
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
سلام
لرد تالار، برات پیام خصوصی فرستادم. جوابی مرحمت کن.
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
لرد حامدعزيز:72:
اگرچه من زياد ازاين تاپيکهاي "خداحافظي" و... خوشم نمياد ، اما ياد يه بيت شعر افتادم:
موي سپيد خندد برآنکسي که گويد
بالاتر ازسياهي رنگ دگر نباشد خوشبخت باشي
چه درتالار باشي چه نباشي
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
جناب لرد من هم دردهایم را به کسی نمیگویم اگر شما هم نمیخواهی نگو اگر فکر میکنی از دست ما کاری ساخته نیست اصراری نیست... من گیج شدم و دلم گرفته....
در کلبه دور از هیاهوی شما اینترنت پیدا نمیشود؟ این را به خاطر خودت نمیگویم صادقانه بخواهی دلمان برایت تنگ میشود.... اما باز هم اصراری نیست هر کس میتواند برای خود تصمیم بگیرد.... اگر صحبت از سیگار و دوست دختر و .... شد به دل نگیر... دل نازک شده ای لرد حامد؟؟؟.... خودت میدانی که منظور چه بود.... وقتی یک دوست برایت حرف میزند اذیت میشوی؟ پس این را از طرف ما نگو.... می دانم جای این حرفها نیست اما نمیدونی چه عکسهایی آماده کردم واسه دوربین کوچک ما اما بدون تو چه فایده ای دارد؟... جناب لرد حرفهایت خبرهای خوبی نمیدهد... ما رو این طوری ترک نکن... کمی آهسته تر.... نمیدونم چی باید بگم..... فقط جای خالیت در تالار خیلی محسوسه......... چه زود دیر میشه ............
RE: این یک خداحافظی ساده نیست .....
خب مهربون اینا یعنی اینکه تصمیمتونو گرفتید از پیشمون برید؟:302: