اصلا با این حرف موافق نیستم. شاید در مورد شما صحبت داشته باشه اما این واژه به مرور زمان یه جوری بین طرفین فاصله ایجاد میکنه. یه جور غریبه شدن. نمیدونم حس من و اطرافیانم که اینطوریه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط single
نمایش نسخه قابل چاپ
اصلا با این حرف موافق نیستم. شاید در مورد شما صحبت داشته باشه اما این واژه به مرور زمان یه جوری بین طرفین فاصله ایجاد میکنه. یه جور غریبه شدن. نمیدونم حس من و اطرافیانم که اینطوریه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط single
من دوباره اومدم جایی که جام نیست اظهار نظر کنم:D
خدا رو شکر، تیتر این تاپیک محدود به روابط زن و شوهر نیست.
دوتا نکته رو میخواستم بگم که ممکنه به چشم خود فرد نیاد اما از دید اطرافیان خیلی به چشم میاد. و در بهبود روابط عروس و خانواده ی شوهر موثره.
جلوی مادرشوهر و پدر شوهر ، کلاً جلوی خانواده ی شوهرتون، زیاد از کلمه ی شوهرم استفاده نکنید.
در جمع دوستانتون نیستید. در جمعی هستید که اون فرد، همون شوهرتون، پسر، و یا برادر اونها هست قبل از اینکه شوهر شما بوده باشه.
البته استفاده از این کلمه بد نیست. اما وقتی با یه لحن خاص استفاده بشه و مکرراً باشه، ممکنه باعث ایجاد حساسیت کنه.
نمیدونم منظورم رو درست رسوندم یا نه.
و یه نکته ی دیگه اینکه
فرض کنید شوهرتون مریض شده (خدای نکرده، بلا به دور و اینا:) )
میزان نگران شدن و ابراز اون نگرانی، در هر خانواده و فرهنگ، متفاوته. اگه عادت دارید زیاد نگران همسرتون باشید و مدام این نگرانی رو ابراز کنید، و از اون طرف، اگه خانواده ی همسرتون، یعنی پدرش و مادرش (که مطمئناً خیلی بچشون رو دوس دارن) عادت و فرهنگشون ابراز این نگرانی نیست، سعی کنید جلوی اونها خودتون رو نگران تر و دلسوزتر نشون ندید.
البته این هم حد وحدودی داره و بسته به نوع ابرازش ممکنه حساسیت ایجاد نشه.
اما در کل ،چیزی که به نظر من اومده، اینه که کمی محتاط بودن در این دو زمینه بد نیست.
:72:
دوستان خیلی نکات خوبی رو یادآوری کردن.کارایی که همه می تونیم انجام بدیم اما بهش اهمیت نمیدادیم و تاثیرش رو از یاد برده بودیم.من صبح وقتی شوهرم میره سرکار تا در خونه بدرقش میکنم و می بوسمش و میگم مواظب خودش باشه و اینکه منتظرش میمونم تا ناهار رو با هم بخوریم و میپرسم چی دوست داره واسه ناهار.بعد از ظهر هم که حسابی خسته میاد خونه با یه نوشیدنی میرم استقبالش کنارش میشینم و بغلش میگیرم یه کم که خستگیش در رفت ناهار میخوریم.وقتی خوابش میبره از کنارش بلند میشم و چای . عصرونه آماده میکنم و با بوسه بیدارش میکنم و بعد از خوردنش میریم بیرون.هرروز این کارا رو انجام میدم با سبک های مختلف.شوهرم میگخ واقعا این کارارمو دوست داره و واسش ارزشمنده.امتحانش کنین
نمیدونم کسی درباره این موضوع اینجا گفته یا نه؟
وقتی همسرتون خسته و کوفته ازخرید میاد ازش تشکر کنید..عین مامور واینسید بالا سرش و ایراد بگیرید و غر بزنید..این چه نونیه که خریدی همش خمیره یا سوخته است؟چرا چربی گوشت زیاده؟چرا مرغاش انقد کوچیکن؟چرا بقیه لیست رو نخریدی؟
نمیدونین چقد عذاب اوره که کلی بگردی خرید کنی،تو این ترافیک بدون جای پارک اونوقت همه کارت بی منت بشه.خوب شاید اونا ظرافت زنها رو تو خرید نداشته باشن ولی کلی انرژی گذاشتن..به جاش ازش تشکر کنید..وقتی استراحت کرد و اروم شد بدون تحقیر خواستتونو بهش بگید و نکات خرید رو بهش یاداوری کنید.
.................................................. .....................
وقتی مامانتون مشغول اشپزیه یهو برید پیشش و بگید خسته نباشی...باور کنید همین دو کلمه کلی شارژش میکنه.:43:
ازپدرتون تعریف کنید..بگید با اینکه سنش بالا رفته هنوزم جذابه..انقده کیف میکنه.
.................................................. ....................
برای همسرتون،مادرتون،پدرتون حتی دخترتون:) وقتی تو این گرما میاد خونه یه نوشیدنی خنک ببرید.دوتا بهتره..انقده خوبــــــــــــــــه
موفق باشید
من هیچ وقت دستمو تو جیب شوهریم نمیکنم چه با اجازه جه خدای نکرده بی اجازه حتی وقتی میخوام لباس بشورم از روی لباس چک میکنم :311:
اون شب شوهری گفت فلان چیز تو کیفمه به هوای این بود خودم برمیدارم ولی من خیلی محترمانه کیفشو اوردم و تنها لبخند رضایت شوهرمو دیدم و بهم گفت چرااااا انقققققققققققد خانومی :310::310::310:
سلام
یک روز خونه مادر شوهرم بودم (اونا توی یک شهر دیگه هستن) هفته قبلش یکبار فشار خون مادر شوهرم بالا رفته بود من هم با توجه به اطلاعات پزشکی که داشتم ازش خواستم یک دکتر قلب و عروق بره و چکاپ کامل کنه
وقتی دیدم زیاد جدی نمیگه باشه من هم رفتم نوبت دکتر گرفتم و توی عمل انجام شده باهاش رفتم دکتر و از دکتر خواستم اکو هم بکنه.
البته من این کارو به این دلیل کردم که خیالم راحت بشه مشکلی نیست ولی بعدش همسرم خیلی تشکر میکرد.خواهرشوهرم هم که همیشه با من و بقیه دعوا داره حتی ازم تشکر کرد و تا مدتی ملایم رفتار میکرد.
آقایون که زیاد نمینویسن ولی من میخوام چند مورد از کارهایی که اگر شوهرم انجام بده خیلی در بهبود روابط موثر هست رو بنویسم:
1-اگر بریم پارک یا گردش زمانی که همسرم یه مدت مراقبت از بچه رو به عهده میگیره خیلی خوشحال میشم مخصوصا اگه با یک جمع رفته باشیم چون معمولا در جمع مردها دنبال بگو بخند و این چیزها هستن
2-زمانی که همسرم به همون اندازه که برای خانواده خودش وقت یا هزینه میکنه برای خانواده من هم انجام بده برام شیرینه و در ضمن در رابطه با گذاشتن وقت و هزینه برای خانوادش در این زمانها نه تنها مخالفت نمیکنم بلکه همکاری هم میکنم.
الان ماه رمضونه و بازار افطاری داغه منم خیلی دوست دارم افطاری بدم
بین خانواده خودم با خانواده شوهرم فرق نمیزارم با اینکه با خانواده خودم بهم خوش میگذره ولی با خانواده ی اونا بس حسابگر و تکیه اندازن بهم سخت میگذره و اینو شوهرم میدونه
یه پیشنهاد اگه شوهر شکمو دارید :)))
برا سر افطار شربت تگرگی خاکشیر درست کنید :311:
و برای روزای عادی سال براش میان وعده بزارید :305:
چند روز پیش بعد سحر میخاستیم بخابیم مسعودم خابش میومد منم از فرصت استفاده کردمو خودمم دوست داشتم اذیتش کنم:311:iپاشدم پریدم روش هی بم میگف نکن گامبالو بشین گامبالو :316:اما من کار خودمو میکردم بلند میشدم میپریدم روش هم گلم خوشش اومد هم به من حال داد از همونجا دیگه هر وقت میبینم حوصله نداره همینکارو میکنم:326: