RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
:104::104::104:
عالیه صحرا جون
خیلی عالیه
خوب توهم می رفتی مرخصی می گرفتی می رفتی
فقط تمام تلاشتو بکن این شرایطو برای یک ماهم که شده حفظ کنی تا یکم تنشهای داخل خونتون کم بشه و بتونی حرفاتو بزنی
به نظر من یکم صبر کن شرایط آرومی که برقرار شده با مهارتهای خوب تو ثبات پیدا کنه و بعد باهاش حرف بزن
الان بیشتر به فکر ثبات آرامش خونتون باش
دررابطه با تلفن منم مثل تو تو ترکم و خیلی راحتم
منم در حال جنگ با منتقد درونم هستم خیلی سخته می دونم
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
چند شب پیش دوست همسرم زنگ زد که بیا صبح زود باهم بریم نماز صبح مسجد بعدم بریم دنبال کارای ماشینم (حالا شوهر من که یه شب احیا نمیاد نماز صبح بره مسجد ) منم ناراحت شدم گفتم درست نیست 4 صبح از خونه بری بیرون خلاصه باهم بحثمون شد گفت تو حق نداری برا من تعیین تکلیف کنیو ... منم گفتم اگه صبح رفتی بیخیال من میشی گفت ناراحتی همین الان برو حالا تا 1 ساعت پیشش من همه زندگیش بودم !!!! دیگه طاقت نیوردم و یه عالمه گریه کردم تا خوابم برد دیدم صبح انگار قرارش بهم زد سعت 5:30 رفت بیرون خلاصه ساعت 8 اومدم بیام سر کار دیدم اومده خونه کلی قربون صدقه و ... منم باهاش سرسنگین بودم خلاصه یه دوروزی هی میومد طرفم منم خیلی تحویلش نمی گرفتم تا5 شنیه که قرار شد بریم گردش و بعدم باهم حرف بزنیم خلاصه همه جا رفتیم وقتی رفتیم که باهم حرف بزنیم باز هنگ کردم یک کلمه هم از حرفایی که تو سرم یه عالمه با خودم تکرار کرده بودم نتونستم بگم و فقط حرفهای خیلی معمولی زدیم اومدیم خونه البته خیلی سعی میکرد این چندروز همه چی بدل من باشه ولی خیلی ازش ناراحتم فقط چون شما گفتید قهر یعنی منفعل شدن قهر نکردم ولی حضور دوستش و موبایل جدیدش شده معضل جدید ما این یکیو دیگه چیکار کنم؟؟ جدیدا" هم یاد گرفته وقتی یه چیزی بر خلاف میلش سریع داد میزنه بعدش زود اروم میشه ولی عصبیم میکنه تن صداش
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جون
من تو این مورد حق می دم به شوهرت
تو در واقع با این کارت بهش گفتی تو نمی تونی تصمیم بگیری و تو ازادیش و تصمیم گیریش دخالت کردی
در واقع مثل مامانا که به بچه اشون میگن این خوبه و این بد باهاش برخورد کردی
بعدشم اومده نازتو کشیده بازم ناز کردی
به نظر همسرت خیلی هم خوب رفتار کرده و تو خیلی بد رفتار کردی
بعدشم قرار بود یه مدت تنش ایجاد نکنی!!!!
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیم جان
شما بودی چجوری برخورد میکردی؟
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا،
یکی از مسائلی که دائم روش تاکید می کنم اینه که سعی نکنید در یک گفتگو برنده باشید...سعی نکنید حرفهای مهم بزنید! به خدا همسرتون، رئیستون نیست! وزیر نیست... وکیل نیست! اگر هم باشه، نقشش همسر شماست! با هم حرف بزنید... چرا اینقدر فشار ؟ چرا این همه استرس...
وقتی ایشون می گن می خوام برم نماز صبح مسجد... بگید برو به سلامت! التماس دعا! همین!
شرطی نذارید که عزت نفس شما پایمال بشه...
در بسیاری از مواقع، در گفتگوی همسران، زمانیکه سعی نمی کنید برنده باشید، برنده می شید!
وقتی سعی می کنید که به نظرات، خصوصیات، اختیارات و شخصیت همسرتون احترام بگذارید... همه چیز خوب پیش می ره...
صحرا! ذهن سطحی فعال شما، داره پوستت رو می کنه! تا آرومش نکنی، اون سرزنشت می کنه...
وقتی می گی برو! می گه: بفرما! ولش کردی کجا؟ نذاری بره ها! (ببخشید) هالوووو.... بی عرضه!!!! رفت... تو اصلا ادم حساب نکرد...فکر کرده تو احمقی!
وقتی می گید نرو: می گه: چرا می گی نره؟ چرا نمی تونی دو دقیقه درست حرف بزنی؟ چرا اینطوری گیر می دی؟
اون در هر شرایطی شما رو سرزنش می کنه... مگر اینکه آرومش کنید! پا ندید بهش... اگر روش زیاد بشه شبها می خواد تا صبح سخنرانی کنه!
همسرتون دوستتون داره و شما همه دنیای او هستید..شک نکنید!
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
[size=x-large]جناب دانشمند نوشته:
در بسیاری از مواقع، در گفتگوی همسران، زمانیکه سعی نمی کنید برنده باشید، برنده می شید! [/size]
به نظر من اين جمله را بايد با طلا نوشت و قاب كرد. خصوصا در بلند مدت واقعا جواب مي ده.
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا جان به این فکر کن که شوهرت همون ساعت چهار میرفت ، شماهم که هیچ کاری نمیتونستی انجام بدی، اون وقت چقد بهت برمیخورد؟ چقدرناراحت میشدی؟
صددرصد باز بعدش سرسنگین میشدی و اونم واسه اینکه به نظر خودش کاربدی انجام نداده و حقش بوده، نمیومد عذرخواهی و همین طوری این سیکل باز تا چند روز ادامه پیدا میکرد.
پس چقد خوبه به قول آقای sci شرطی نذاریم که عزت نفسمون پایمال بشه...
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام به همه دوستای خوبم
شما درست میگید هیجانی عمل کردم و اشتباه کردم .ولی خود شما اقای sci گفتید رفتار جراتمندانه داشته باش من که اولش داد و بیداد نکردم گفتم وقتی این ساعت من و تنها میذاری احساس بدی بهم میده لطفا" دیرتر برو وقتی اون وایستاد بحث کرد منم دعوام شد !!! پس وقتی من صلاح نمیدونم به هر دلیلی اون یه کاریو انجام بده چیکار باید بکنم اگه حرف نزنم که یه جوره اگر حرف بزنم که اینجوری میشه پس چیکار کنم؟
میخوام حرف های مهم نزنم میخوام خیلی عادی حرف بزنیم ولی این حرفهای مهم خیلی روم سنگینی میکنه هرچند که نمیتونم به همسرم بگم ولی نه یادم میره و از ذهنم پاک میشه نه میتونم مطرح کنم و حل و فصلش کنم . البته تو حال حاضر سعی کردم کنترل اوضاع بینمون تو دستم باشه روابطمونم خوبه ولی بلاخره یه سری مشگلات جدیمون باید حل بشه لطفا" بگید چه زمانی وقت طرح این مسایل و چطوری بگم که اثر گذار باشه ؟
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا عزيز
من مدت زياديه كه ميام توتالار وتاپيكهارا دنبال ميكنم وتاپيك شمارا هم دنبال كردم،من فقط يك نظر شخصي ميدم
هرچقدر حرف زدن درمورد مسائلي كه باعث ناراحتيت ازشوهرت شده را عقب بندازي مثل يه غده چركي بزرگ ميشه و اين غده يموقعي ميتركه كه همه زندگيتو زهراگين ميكنه يا اينكه تو برخوردت با همسرت مثل قضيه نماز صبح تورا هيجاني ميكنه يعني تو يجورايي ميخواي تلافي كني واصلا اينكه تو دوست داري تلافي كني درست نيست چون خودت ديدي نتيجه اش بدتره ،وگرنه الان باخودت صادق باش آيا دليلي منطقي داشتي كه نزاري همسرت بره نماز صبح؟فقط چون ساعت 4 ميخواست بره بيرون؟
اقاي دانشمند گفتند رفتار جراتمندانه شما خوب اين رفتار درك كرديد اما موقعيت نشون دادن اين رفتار شايد هنوز متوجه نشديد كي هست؟من ونامزدم خيلي مشكلات داريم وهميشه مثل همه زن وشوهراي ديگه دعوامون ميشه اما راهي كه ما درنظر گرفتيم اينه دلخوريامونو بعد هر دعوا وبحثي وقتي اروم شديم ميگيم مثل درددل يه دوست با يه دوست ديگه .شما هم سعي كن شوهرتو مثل دوستت ببيني وهمينو بهش بگو ،بگو تو تنها محرم دل مني به تو ميتونم همه حرفهاي دلمو بزنم همه دلخوريام ميخوام امروز(امشب) هرچي تاحالا توزندگيمون باعث شده دلخور بشم بهت بگم كمي سبك بشم دلم ميخواد با يكي حرف بزنم وفقط حس ميكنم تويي كه ميتوني دركم كني واز دلخوريات بگو از چيزاي كوچيك شروع كن مثلا بگو يبار تو عقدمون دلم ميخواست تو فلان مهموني توبهم بگي بيا كنارم بشين اما نگفتي ناراحت شدم اما بعدش خودم فهميدم خوب شايد تو حواست نبوده يا نميدونستي وهمينطور از چيزاي ديگه بگيد
سعي كنيد لحنتون اروم وبدور ازكنايه باشه،چيزي كه من ياد گرفتم اينه مردها از حرف زدن تو قالب تيكه وكنايه بدشون مياد ودرضمن بيشترموقعها متوجه منظور نميشوند واين كار را بدتر ميكنه پس رك وراست بگو البته رك وراست نه تند وتيز ;)
فقط سعي كن اون مسائل بزرگي كه باعث دلخوريتون شده را جوري بيان نكني كه گلايه توش باشه .
اينو تجربه شخصي من اگر فكر كنيد شوهرتون دوستتونه وباهاش درددل كنيد هم شوهرتون اون دردل قبول ميكنه هم اينكه يجورايي خوشحالم ميشه وقتي ميفهمه اينقدر بهش اعتماد داريد .
البته ميگم اين فقط يه نظر شخصي بود اميدوارم زندگيتون شاد شاد بشه.
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
سلام به همه دوستای خوبم
شما درست میگید هیجانی عمل کردم و اشتباه کردم .ولی خود شما اقای sci گفتید رفتار جراتمندانه داشته باش من که اولش داد و بیداد نکردم گفتم وقتی این ساعت من و تنها میذاری احساس بدی بهم میده لطفا" دیرتر برو وقتی اون وایستاد بحث کرد منم دعوام شد !!! پس وقتی من صلاح نمیدونم به هر دلیلی اون یه کاریو انجام بده چیکار باید بکنم اگه حرف نزنم که یه جوره اگر حرف بزنم که اینجوری میشه پس چیکار کنم؟
میخوام حرف های مهم نزنم میخوام خیلی عادی حرف بزنیم ولی این حرفهای مهم خیلی روم سنگینی میکنه هرچند که نمیتونم به همسرم بگم ولی نه یادم میره و از ذهنم پاک میشه نه میتونم مطرح کنم و حل و فصلش کنم . البته تو حال حاضر سعی کردم کنترل اوضاع بینمون تو دستم باشه روابطمونم خوبه ولی بلاخره یه سری مشگلات جدیمون باید حل بشه لطفا" بگید چه زمانی وقت طرح این مسایل و چطوری بگم که اثر گذار باشه ؟
رفتار جرات مندانه شما تبديل به رفتاري پرخاشگرانه شده، وقتي ديديد كه ايشون اصرار مي كنه و حاضر نيست كه نظر شما رو بپذيره! مي دونيد چرا چون رفتار شما در اظهار نظر خودتون به نظر جرات مندانه بوده اما رفتار جرات مندانه اگر يك طرفه باشه، هر چند محترمانه، جرات مندي نيست بلكه پرخاشگريه! يعني شما مي گيد تو اگر بري من احساس بدي دارم... اما حاضر نيستيد با نظر شما مخالفت بشه! به عبارتي خيلي محترمانه به ايشون مي گيد نرو!!! حق نداري بري! در صورتيكه اصل مهم در رفتار جرات مندانه اين است كه شما نظر خودتون رو اظهار كنيد و به طرف مقابلتون هم حق اظهار نظر، اعتبار رفتار، حق مخالفت بديد و بهش احترام بگذاريد... پس براي همينه كه كلام شما جرات مندانه مي شه كه اين درخواست با همدلي همراه باشه... :
مي دونم خيلي دوست داري بري نماز صبح و با دوستت باشي! خيلي حس خوبيه براي منم دعا كن! اما اگر برات ممكنه تا جائيكه مي توني دير تر برو كه من كمتر تنها بمونم... از اين بابت ازت ممنونم و نمي خوام مزاحمت بشم! اگر برات مقدور بود...
در جملات بالا شما به ايشون احترام مي ذاريد...براي اينكه ايشون تصميم بگيرند محدوده تعيين نمي كنيد و ايشون رو انسان مي دونيد... ضمن اينكه بايد بدونيد كه جملات بالا يك ترفند نيست! بايد بدونيد كه ايشون حق داره كه با نظر شما مخالفت كنه و بگه برام مقدور نيست!اما شما نظر خودتون رو گفتيد ( البته تجربه نشون مي ده در شرايط سلامت رواني طرفين، اين اتفاق خيلي به ندرت حادث مي شه) شما در جملات بالا سعي نمي كنيد احساس خوب شوهرتون رو زير سوال ببريد... محدودشون كنيد و برنده باشيد! بذاريد ايشون برنده باشه... و مهمتر از همه اينكه به معني واقعي به طرفتون احترام بذاريد!
پس براي عنوان يك درخواست صحيح: اول همدلي/ دوم درخواست/ و شرط مهم اينه كه درخواست در شرايط مساعد و مناسب مطرح بشه... لازم نيست تا چيزي مي شنويد، چهره بر افروخته... ناراحت، درهم و برهم بريد و بگيد و ... بايد صبر كنيد تا زمانش برسه! اون موقع است كه شما حرفه اي عمل كرديد... وگرنه فكر كنيد يه جراح تا يه مريض رو مي بينه كه اتاق عمل نمي بره... صبر مي كنه! عكس مي گيره، فكر مي كنه! بررسي مي كنه...بعدشم ريكاوريش مي كنه! گاهي مي گم براي اينكه درخواستتون تاثير بهتري داشته باشه، لباس خوب بپوشيد، خوشبو باشيد، با زبان بدنتون حرف بزنيد، وضعيت ظاهري خوبي داشته باشيد! شيك باشيد... درخواست يك بار كافيه! مطمئن باشيد اگر در زمان مناسب گفته بشه، اصلا نياز به تكرار نيست!
حرفهاي مهم در دل حرفهاي غير مهمه! در متن حرفهاي عاديه... در حرفهاي عاديه كه شما نظراتتون رو مي گيد... حرفهاي دلتون رو مي زنيد... درد دل مي كنيد و مي گيد از چي خوشتون مي آد و از چي خوشتون نمي آد! قرار نيست بريد با شوهرتون تو محكمه و براش تفسير كنيد و اعتراض كنيد و ناراحت بشيد...
اما گفتگوي عادي رو هم بايد تمرين كرد/ احترام گذاشتن و اعتبار سازي رو هم بايد تمرين كرد/ كارهاي ساده اي نيست!
هرگز با كنايه و نيش حرف نزنيد... واضح و صريح بگيد!
خيلي هواي هم رو داشته باشيد...