به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 67 , از مجموع 67
  1. #61
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    با مشورت خانواده، یک جلسه بیرون همدیگه رو دیدیدم. الان جناب آقای استاد خبر دادن که ایشون منو نپسندیده.

    مثل تمام موارد قبلی.

    باید حدس میزدم.

    در کل هیچ وقت کسی از من خوشش نیومد. حتی اون پسرخاله هم که فکر میکردم دوستم داره، نداشت. چون اگه داشت نمی رفت.

    در کل خودم میدونم که مشکلشون چیه. کلا از قیافه من خوششون نمیاد. در حدی که ارزش این رو حتی قایل نمیشن بیشتر بشناسن. البته حتی بشناسن هم آخرش با قیافم نمیتونن کنار بیان.

    همون چندین سال پیش به این نتیجه رسیده بودم که باید بپذیرم که کسی منو دوست نخواهد داشت و اینو قبول کنم. و قلبم رو هم بسته بودم روی بقیه و برای کنار اومدن هم سعی داشتم روی نکات منفی آقایون متمرکز بشم. اما نمیدونم چرا الکی باز چند ماه پیش تصمیم گرفتم قلبم رو باز کنم و به خودم فرصت بدم. اشتباه کردم.
    به هر حال این یک واقعیته که من ظاهرم زیبا نیست. البته تیپ مرتب و خوبی دارم. ولی ظاهرم دوست داشتنی نیست. این یک واقعیته و باید قبولش کنم.

    دیگه نمیخوام هیچ وقت باز هم طعم پسندیده نشدن رو بچشم. بارها و بارها تکرار شده. . اونقدر اتفاق افتاده که بتونم بهش استناد کنم. و "دیگه" نمیخوام تجربش کنم

    شاید اسمشو بذارید ضعف... یا بذارید کنار کشیدن . میدون رو خالی کردن.... اعتماد به نفس نداشتن....ولی واقعیت اینه که من فقط میخوام خودمو از باز هم آسیب دیدن و تجربه یک طعم تلخ دور نگه دارم. به خاطر همین هم دیگه به هیچ وجه حاضر نیستم موردی که به صورت معرفی باشه رو اصلا بررسی کنم. فقط اگر موردی مستقیم از طرف خود اون شخص در محیط درس و کار با خودم مطرح شد بهش فکر میکنم. در غیر این صورت نه. هرگز دیگه حاضر نیستم. البته میدونمم احتمال چنین موردی تقریبا صفره. اما باز هم دیگه بمیرم هم حاضر نیستم مورد معرفی و سنتی رو بررسی کنم.


  2. #62
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    تاپیک های مشابه تو تالار هست که چطور بدون اینکه شبهه ایجاد بشه و یا آبروی شما بره نظر خواستگارت رو بدونی.
    سلام.
    امیدوارم حال همگی خوب باشه.
    ببخشید، این تاپیک هایی که اشاره کردید رو با چه عنوانی باید سرچ کنم؟


  3. #63
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    ببخشید، این تاپیک هایی که اشاره کردید رو با چه عنوانی باید سرچ کنم؟[/quote]
    باسلام فکرمیکنم توی انجمن سوالات دختر وپسر تاپیکهایی شبیه پیداکنید یااگه اشتباه نکنم تاپیک آبی بیکران هم همین مدلی بود

  4. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 16 دی 96)

  5. #64
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    دوستان عزیز مورد دیگه ای هم مطرح شده به شکل سنتی.
    خصوصیات این آقا:
    -38 ساله
    -فوق لیسانس
    -خانوادشون هم فرهنگشون و سطح اقتصادیشون بهمون میخوره
    -به دلایلی فعلا شرایط شغلی مشخصی نداره و داره مقدمات راه انداختن یک شغل آزاد رو فراهم میکنه.
    - بیماری کلیوی داشته و پیوند کلیه شده.

    یک بار بیرون دیدمیم همو. من به همراه مامان رفته بودم و ایشون هم به همراه پدرشون اومده بودن. چیزی که در دیدار اول به نظرم اومد آدمیه خیلی اجتماعی که خیلی راحت میتونه ارتباط برقرار کنه. بسیار پر حرف. ساختار و شکل بدنش هم از اون آدمهایی که بدن شل و نرمی دارن و با اینکه مثلا خود لباسهاش تر و تمیز و مرغوب بود، ولی توجهی به اینکه لباسش رو مرتب کنه و صاف و محکم بشینه نداشت. حتی محکم راه نمیرفت.از حرفهایی که میزد غهمیدم از اون آدمهای خیلی دل نازکه که اصلا تحمل غم دیگران رو نداره و محل کار قبلیش رو هم چون با بیماران سرطانی در ارتباط بوده و میگه اصلا خیلی برام سخت بود و ناراحت میشدم از غم و رنجشون، و تحمل نداشتم اومدم بیرون. دروغ و دوز و کلک نداشت. خودش بود. در به قوا خودش از اینکه مسخره بازی در بیارم و دیگرانو بخندونم خوشم میاد. میگه دوست دارم خونم وسط بازار شهر باشه و همه جور آدمی ببینم و باهاشون حرف بزنم.

    یک جلسه هم اومدن خونمون. و با اینکه پدر و خواهر و خانواده من رو اولین بار بود دیده بود، ولی اونقدر با برادرم گرم گرفت و کلا تمام اون دو سه ساعتی که خونمون بودن رو حرف زد و خاطره تعریف کرد و گفت و خندید، که اصلا انگار نه انگار جلسه خواستگاریه. کلا خانواده گرم و صمیمی و خودمونی و شادی بودن. توی رفتارشون یک آرامش و اعصاب راحت مشهود بود. با هم رفیق بودن.
    ولی توی اون جلسه حتی نخواستن که ما با هم حرفی بزنیم. و جالب اینه که حتی یک بار هم با من حرف نزد و حتی توی حرف زدنهاش همونقدر به من نگاه میکرد که به بقیه نگاه میکرد. منظورم اینه که در کل تماس چشمی خوبی با جمع موقع حرف زدن و خاطره تعریف کردنش داشت. ولی توجه بیشتری به من، نسبت به بقیه نداشت.

    جالبه که حتی توی اون جلسه با خواهرم که 37 ساله است، بحثشون گرم شده بود. و من انگار در حاشیه بودم.

    تماس تلفنی در طول این مدت نگرفته به جز برای هماهنگی اینکه چه روزی بیان. فقط یک بار دیگه هم زنگ زد که فقط گفت که کارهای پایان ناتون چطور پیش میره و توضیحی هم در مورد دوره ای که خودش داره میره داد و تمام. و در صداش هم احساس و علاقه ای به نظرم نیومد. و حتی نو با کلمه شما و فعل جمع صدا نمیکنه. میگه تو.... کارات چطور پیش میره....

    یکی دوبار هم آهنگ فرستاده. که موسیقی های کلاسیک غربی بود. قشنگ بود. ولی من خودم شاید موسیقی های پاپ داخلی و سنتی خیلی دوست دارم و تا حالا زیاد تمایلی به گوش کردن موسیقی های کلاسیک خارجی نداشتم.

    -----------------------------------------------------------------------------------------

    من خودم آدم نسبتا کم حرفیم. و بعضی وقتها خیلی خیلی ساکت و کم حرف. آرومم. حتی مثلا فعالیت هام رو اگر هم پرانرژی باشه دلم میخواد تنهایی انجام بدم. مثلا دوست دارم تنهایی دوچرخه سواری کنم. یا حتی اگر با گروه هستم، ازشون فاصله داشته باشم و یه جای دنج برای خودم پیدا کنم.
    توی جمع هم که باشم خودم حرف کم میزنم. ولی اگر خاطره ای تعریف بشه یا اتفاقی بیفته که خنده دار باشه، منم میخندم. ولی اینکه خودم نقل مجلس باشم، نه.
    رفتارم در کل مودبانه و اتو کشیده و رسمیه. به نظر خیلی ها خشک و نچسب.
    احساساتی هم هستم. و خودم فکر میکنم توقع عاطفی زیادی از طرف مقابلم دارم. یعنی خیلی نیاز به دوست داشته شدن و توجه دارم. به اینکه طرف مقابلم توی نگاهش محبت ببینم، یا جملات عاشقانه بشنوم و فقط هم شنیدنش نه، حتی نوع لحن و حس بیانش برام خیلی مهمه.
    کلا اینکه کسی هی بخواد بهم گیر بده کارات چطوره و چی شد و هی نصیحتم کنه و اینا روی اعصابمه. کلا از تحت فشار بودن اصلا خوشم نمیاد و مضطرب و عصبی میشم.
    خودم از آدمهایی که رسمی و محکم باشن بیشتر خوشم میاد.
    حتی اینکه بهم میگه تو و ... و هیکلش هم از من خیلی درشت تره، و همین هم که میدیدم با خواهرم که سنشون به هم نزدیکتره بیشتر حرفها و دنیای مشترک برای حرف زدن داشت تا من، حس میکنم بیشتر از اینکه احساس و عشق بتونم بهش داشته باشم، حس یک خاهر کوچکتر بهش دارم. یعنی راستش اونم خیب رفتارش مثل برادر بزرگا بود تا یکی که منو برای زندگی بخواد.


    نمیدونم من حساسم یا اینکه واقعا این چیزا و تفاوتایی که به نظرم اومده واقعا جای تامل داره؟

    هیچ ایرادی نمیخوام به ایشون بگیرم. ولی اگه بخوام صادق باشم اصلا احساس تمایلی بهش پیدا نکرده ام.

    واقعا نمیدونم توی این سن من، این فکرا مته به خشخاش گذاشتنه؟ و باید توی این چیزا کوتاه بیام آیا؟


    مامان اینا میگن یه جلسه دیگه بیرون همو ببینید و حرف بزنید. خودشون هم اون روز که اومده بودن خونه، وقت خداحافظی باباش به بابام گفته بود شما هم تشریف بیارید منزل ما.

    نمیدونم همینجا تمومش کنم یا باز ادامه بدم؟

    و اگر لازمه ادامه بدم، اول یک بار بیرون همو ببینیم، یا اینکه اول ما یه سر بریم خونشون؟

    ممنون میشم نظرتون رو بگید.


  6. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    بی نهایت (یکشنبه 17 دی 96)

  7. #65
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    هنوز زوده برای تصمیم گیری.

    دوره نامزدی برای همین چیزاست.

    اگر دلیل قانع کننده ای برای نه گفتن ندارید اجازه بدید بیشتر با هم آشنا بشید.

    در مسایل عاطفی و بازخوردهای عاطفی که مد نظرتون هست یه مقدار ایده آل گرا به قضیه نگاه می کنید نه تنها این آقا به صورت کلی باید اون رو تعدیل کنید.

    گرچه در شروع یک رابطه، هیجانات و جوشش احساسات بیشتر از هر زمانی در طول یک زندگی باید باشه . اما نباید با انتظار یک زندگی کاملا رمانتیک وارد اون شد.

    یه مدت فرصت بدهید با روحیات همدیگه بیشتر آشنا بشید. همین که ایشون می خوان که جلسات ادامه پیدا کند یعنی به شما به عنوان یک گزینه فکر می کند این رو هم مد نظر داشته باشید که آقایی در سن ایشون به احتمال زیاد خواستگاری های زیادی باید رفته باشه و این طبیعی هست که از همون اول خودش رو درگیر احساسات نکنه و بخواهد به صورت منطقی مورد رو بررسی کنه.

    البته یه نکته ای رو شما باید مد نظر داشته باشید و آن بیماری کلیوی است که ایشون داشته و همه جوانب این موضوع را در رابطه با خودتون بررسی کنید که آیا توان تحمل اثراتی که این بیماری می تونه در آینده روی زندگی تون داشته باشه را در خودتون بررسی کنید.

    موفق باشید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    Pooh (یکشنبه 17 دی 96)

  9. #66
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    هنوز زوده برای تصمیم گیری.

    دوره نامزدی برای همین چیزاست.

    اگر دلیل قانع کننده ای برای نه گفتن ندارید اجازه بدید بیشتر با هم آشنا بشید.

    در مسایل عاطفی و بازخوردهای عاطفی که مد نظرتون هست یه مقدار ایده آل گرا به قضیه نگاه می کنید نه تنها این آقا به صورت کلی باید اون رو تعدیل کنید.

    گرچه در شروع یک رابطه، هیجانات و جوشش احساسات بیشتر از هر زمانی در طول یک زندگی باید باشه . اما نباید با انتظار یک زندگی کاملا رمانتیک وارد اون شد.

    یه مدت فرصت بدهید با روحیات همدیگه بیشتر آشنا بشید. همین که ایشون می خوان که جلسات ادامه پیدا کند یعنی به شما به عنوان یک گزینه فکر می کند این رو هم مد نظر داشته باشید که آقایی در سن ایشون به احتمال زیاد خواستگاری های زیادی باید رفته باشه و این طبیعی هست که از همون اول خودش رو درگیر احساسات نکنه و بخواهد به صورت منطقی مورد رو بررسی کنه.

    البته یه نکته ای رو شما باید مد نظر داشته باشید و آن بیماری کلیوی است که ایشون داشته و همه جوانب این موضوع را در رابطه با خودتون بررسی کنید که آیا توان تحمل اثراتی که این بیماری می تونه در آینده روی زندگی تون داشته باشه را در خودتون بررسی کنید.

    موفق باشید.
    سلام.ممنون از راهنماییتون.

    در مورد اینکه ایشون خواستگاری زیاد رفتن یا نه، سوالی نکردم. ولی خودشون یک بار توی حرفاشون گفتن که فقط یک بار تا حالا خواستگاری رفتن. اون هم سه سال پیش.

    در کل اینجور احساس میکنم که با اینکه آدم خوش قللبیه، ولی از نطر احساسی سرده.

    خب من اگر هم دلم میخوا ازدواج کنم، دلیل اصلیش نیاز به یک رابطه عاطفی قوی و احساساته. اگر بخوام وارد یه زندگی سرد بشم که خب فقط بار رو دوش خودم رو سنگین کردم بدون داشتن دلخوشی به وجود علاقه. منظورم هم رمانتیک بودن نیست. ولی یک حداقل ته دل رضایت داشتن لازمه. نیست؟

    و آیا همین دلیل قانع کننده برای نه گفتن نیست؟

    در مورد اثرات بیماری ایشون هم سعی میکنم تحقیقات انجام بدم.


  10. #67
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    دوستان, من در ارتباطم با تمام اقايون,جه بسرخالم, جه كساني كه در يك مقطعي در كذشته باهاشون ارتباطي شبيه دوستي داشتم, يك انتقاد و اعتراض مشترك شنيدم:"تو خودخواهي"

    ولي من نميفهم منظورشون جي بود

    توي خانواده هم, خيلي در سالهاي اخير بيش اومده كه ميكن فقط خودتو ميبيني.

    حتي توي همدردي هم ديدم كه يكي از اعضا كفته بود تو فقط حرف خودت رو قبول داري.

    .
    منظور از اينها جيه? من دركش نميكنم. خودم بع نظر خودم مياد كه اتفاقا ديكران رو ميتونم درك كنم و اتفاقا خيلي وقتها ا
    خودم به خاطر ديكران كذشته ام.
    نميفهمم وقتي ميكن خودخواه هستي يعني جي?
    واقعا خودخواهم? يعني ججوريم? يا اكه ججوري باشم يعني خودخواه نيستم?



 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نداشتن ثبات شخصیتی
    توسط امید زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 شهریور 93, 22:18
  2. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 15 دی 92, 12:13
  3. چگونه شخصیتی مردانه و جذاب داشته باشم.
    توسط achilis در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 مرداد 92, 14:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.