به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 63
  1. #31
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام اقا رضا

    بله به نظرم بد گفتین!

    با توجه به اخلاقیات همسر شما و مشکلاتی که باهم دارید به نظرم همچین پینشهادی از سمت شما درست نیست... حالا اگر همسر شما یه ادم منطقی بود خب مطرح کردن این موضوع میتونست خیلی راحت انجام و تمام بشه...
    گوشی یه چیز شخصیه..یه جورایی مثه حریم خصوصی ادمه...بعضیا خیلی بهش حساسیت دارن.منظورم این نیست که شما نباید از محتویات گوشی همسرتون و همسرتون از محتویات گوشی شما بی خبر باشه...نه...اما ایشون دوست داره عکس پروفایلش عکس خواهر زاده اش باشه...با توجه به اخلاقیات ایشون و حالت های لجبازیش این حرف شما یه جورایی تشدید میکنه این حالتش رو....
    سر مسائل پیش و پا افتاده اعصاب خودتون رو خراب نکنید.
    شاید اون لحظه دلش خواسته عکس خواهر زادشو بذاره...دلیل بر این نیست که بچه اش رو دوست نداره یا خواهر زادشو بیشتر از بچه اش دوست داره
    منم عاشق برادر زادم هستم اما هیچوقت عکسشو نذاشتم پروفایلم...عکسای بچه های دیگه رو سرچ میکنم پیدا میکنم میذارم.اما این دلیل بر این نمیشه که برادر زادمو دوست نداشته باشم
    این یه انتخاب و سلیقه شخصیه...به حریم همدیگه احترام بذارید
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 مرداد 97 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1396-9-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    598
    سطح
    11
    Points: 598, Level: 11
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام ,
    بنده به عنوان مردی که تا حدودی وضعیت شبیه شما را دارم ( البته دشواری های من به مراتب بیشتر از شماست) نظرم رو در این رابطه میگم . تغییر مکان زندگی شما و انتقالی گرفتن توی دنیای امروز تقریبا فایده که نداره هیچ باعث هزینه های زیاد و البته کم فایده براتون میشه . چرا که امروز دیگه کسی برای دخالت یا اعمال نظرش به دیگران لزوما نباید جغرافیایی نزدیک باشه , این همه شبکه های اجتماعی هست , تلگرام , اینستاگرام , ووووو یعنی شاید شما خانواده همسرتون رو کمتر ببینید , اما همسرتون ارتباطش باقی خواهد موند و چه بسا بدتر خواهد شد . چون دیگه اتفاقهایی از دور ممکنه رخ بده که شما ازش بی اطلاع خواهید و بعد نتیجش رو بعدا که دیر شده میبینید . به طور مثال خود من بعد از اینکه خانمم قهر کرد و رفت منزل پدرش , تازه متوجه شدم که خواهر خانمم یه مدت طولانی توی تلگرام به خانمم میگفته که این کاری که میکنی درست نیست , تو سعیتو کردی , فایده نداره , بیا خونه بابا و به شوهرت بگو خونشو عوض کنه , اگه عوض نکنه به هیچ وجه برنگرد ,اگر میخواهید رابطه خودتون رو با خانواده همستون به طور کامل قطع کنید , مطمئن باشید مشکلتون بیشتر میشه . البته در مورد راح حل نظر ندارم چون خودم هم هنوز به نتیجه نرسیدم .

  3. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام ، من فقط خدا خدا میکنم که خواهر مجرد خانمم زودتر ازدواج کنه و بره سر زندگیش ببینم تزهایی که برای زندگی ما میده رو میتونه تو زندگی مشترک خودش پیاده کنه . خواهرخانم مجرد بنده به هیچ وجه نمیزاره باجناقم پیش من خدایی نکرده کم بیاره مثلا چند ماه پیش من دنبال یه خونه بزرگتر بودم و جفت و جور کردن وام و خلاصه حسابی درگیر بنگاهی و اینا ، از یه طرف می دیدم خانمم یهه کمی سسته و اصلا رغبت نشون نمیده با وجود اینکه من حسابی خودمو مینداختم تو وام و سختی . یه شب که تو خونه شون بحث خونه و گرونی بود خواهر خانمم برگشت گفت آخه فلانی (همسر بنده) تو آپارتمان میترسه چطوری میخواد بره خونه ویلایی و ... خلاصه با نشونه هایو حرکات قبلیش گرفتم که یه جورایی راضی نبود مثلا ما یه تکونی به زندگیمون بدیم در حالیکه برا خود من فقط آسایش و راحتی خانواده مهمه و بس . کاری به کار باجناقم ندارم . تازه فهمیدم که مثل همیشه افکار و عقاید خانم از کی و کجا داره خط میگیره . خدا از هر کی که باعث سلب آسایش زندگی بقیه میشه نگذره . منم دیگه سرد شدم و قید خونه رو فعلا زدم چون میدونم بحثهای بعدیش اعصاب خردکنی همراهشه. از کدوم طرف این زندگی بگم براتون که هر طرفشو هم میزنم رد پای این خاله زنک بازیا و بدخواهی ها رو میبینم . بدون دلیل نیست که من دلم باهاشون نیست. الان خونه پدرشون هستن و فکر میکنن دنیا همین جوری بخور و بخوابه . کاش خدا صبرش این همه نبود

  4. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    آدمیزاد با انگیزه اس که میتونه کاری رو به سرانجام برسونه اما اگه عشق و جوششی در کارنباشه انگیزه ای هم در کارنیس

  5. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 16:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    617
    سطح
    12
    Points: 617, Level: 12
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقا رضای عزیز

    من هم مشکل عدم علاقه رو بعد از چند ماه عقد و در شرایطی ک هنوز نرفتیم خونه خودمون دارم ولی حرفای شمارو که نگاه میکنم مشکل من که بحث قده 15 سانت از خودم کوتاه تره اصلا مشکل نیست..

    ببین شما بزرگترین اشتباهت به نظر من اینه که فرمون زندگیتو محکم مگرفتی ظوری که افتاد دست خانومت و خانوادش و از حرفایی که میزنی استنباط میشه فکر بازی ندارن الان به این مشکل دچار شدی

    داداش گلم همه چیزه مرد اقتدارشه شما تمام قد خودتو بردی تو موضع ضعف میدونی چرا...

    یه نمونش اینه که دو سال و اندی بخاطر هر دلیلی توجه کن هرررر دلیلی که خانومت برا خودش تراشیده نرفتی خونه خواهرت حتی تنها و این ذهنیتو در خانومت نهادینه کردی که رضا بدون اجازه من آب نمیخوره و همین باعث شده هر روز خودش و خانوادش در برابرت جسارت بیشتری پیدا کنن..

    از نظر مالی بهشون وابسته نیستی
    از نظر شغلی بهشون وابسته نیستی
    از این عشقایی که غلام حلقه ب گوش ظرفم میشن که نیستی

    بابا از چی میترسی تو زندگیت مقتدر باش اضلا خانوما از اقتدار مرد بیشتر خوششون میاد تا ضعفش

    خانواده خانومت حقی ندارن حتی در تصمیماتت نظری بدون خواست خودت بدن چه برسه ب دخالت

    زیاد شد حرفام کلام اخر هر چی میکشی از نقطه ضعف هاییه که دادی دستشون

    بلند شو قوی باش

  6. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام مدتیه نبودم البته درگیر مشکلات و مسایلی که حال گفتنشو نداشتم ريا، عجیبه که از هر چی که میترسی سرت میاد
    فرزندم که الان 10 ماهشه اصلا من و خانواده مو نمیشناسه وقتی اونا رو میبینه میزنه زیر گریه ، در عوض ارتیاطش با خانواده همسرم عالیه تحمل این وضع برام سخت که هیچ غیر ممکنه
    دارم به جدایی جدی تر فکر میکنم ، سرزنش و تفکر دیگران دیگه برام مهم نیس

  7. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.6012 نمایش پست ها
    با سلام مدتیه نبودم البته درگیر مشکلات و مسایلی که حال گفتنشو نداشتم ريا، عجیبه که از هر چی که میترسی سرت میاد
    فرزندم که الان 10 ماهشه اصلا من و خانواده مو نمیشناسه وقتی اونا رو میبینه میزنه زیر گریه ، در عوض ارتیاطش با خانواده همسرم عالیه تحمل این وضع برام سخت که هیچ غیر ممکنه
    دارم به جدایی جدی تر فکر میکنم ، سرزنش و تفکر دیگران دیگه برام مهم نیس
    سلام برادر عزیز
    من تمام تاپیکاتونو نگاه کردم.
    شما از اول بی عشق و علاقه، بدون در نظر گرفتن نیازهای فردیتون، بدون تحقیق و آنالیز طرف مقابلتون و صرفا برای ازدواج قدم برداشتین.
    شاید اگر اول میگذاشتین مشکلاتتون حل بشه و بعد صاحب فرزند میشدین بهتر بود.
    من توی تمام تاپیک ها و نوشته هاتون مردی ضعیف دیدم که تابع و پیرو رفتارهای زنش و خانواده زنش هست، کسی که میاد اینجا فریاد میزنه اما توی خونه یه سرباز تحت امره.
    چرا باید با خواهرتون رابطه نداشته باشین؟ چون همسرتون دوست نداره؟
    چرا باید خواهرتونو دعوت نکنین؟ چون همسرتون دوست نداره؟
    از نیازهای خودتون غافل شدین و بجاش فقط باج میدین. همسرتون زندگی عادیشو میکنه و شما یه مرد سست و ضعیف در حاشیه زندگی قرار دارین و بسختی میگذرونین.
    شما باید نیازها و کاستی ها رو جدی بگیرین و به طرف مقابلتون نشون بدین چقدر مصمم هستین.
    اون نوزاد بچه ی شما هم هست بغلش کنین و به بغل خواهرتون و مادر و پدرتون بدین. بچه غریبی میکنه چون اونها روبیشتر از خانوادتون حس کرده و میشناسه.
    تابحال بقول خودتون و بدید من بازنده بودین از حالا به حرف من عمل کنین؛
    از امروز رابطتتون رو با خانوادتون از سر بگیرین. تماس تلفنی، پیامک و دعوت... همسرتون قبول کرد که هیچ ، نکرد میتونه حضور نداشته باشه.
    از امروز به منزل اقوامتون میرین با بهترین لباس و شیرینی.. همسرتون اومد هیچ ، نیومد میتونه خونه بمونه.
    شما از امروز نظر و عقیده دیگران رو در زندگیتون خط میزنین و راهی رو میرین که خودتون تشخیص میدین درسته. دیگر اجازه ندین کسی براتون نظر و رای بده و اختیار زندگیتونو بدست خودتون بگیرین.
    برای بچتون وقت بگذارین.
    از امروز همون آدم سالهای قبل بشین لباسی بپوشین که دوست دارین، آدمی باشین که بودین... اتفاقا خیلی بخودتون برسین و عیب ها و ایرادهای خودتونو برطرف کنین.
    بنظرم میاد که اگر در توانتون هست تغییر مکان بدین و اتفاقا تهران جایی هست که آدم بیکار نمیونه. مراوده داشته باشین و سعی کنین شغلی دست و پا کنین و مکان رو تغییر بدین.
    کمی از سستی و ضعف خارج بشین ، بخودتون برسین تا دیگران قبولتون داشته باشن.
    حتما و حتما با خانوادتون ارتباط بگیرن و این اولویت شما باشه. بچه رو با خانوادتون آشنا کنین.
    اگر همسرتون پرخاش کرد و قهر کرد توجه نکنین تا ایشون از مواضعش عقب نشینی کنه و به رفتار اشتباهش فکر کنه.
    به هیچ عنوان نه بی احترامی کنین ، نه پرخاش و نه قهر ... تا ایشون شما رو با این شخصیت جدید بپذیره .
    مثل قبل با همسرتون زندگی کنین و باهاش مهربان باشین اما شخصیت جدیدی از خودتون بسازین و از نیازها و حقوق خودتون عقب نشینی نکنین.
    در پایان درباره سکه فرمودین وقتی شما راضی به طلاق نباشین ایشون نمیتونن سکه ای بگیرن مگر توافق کنن .
    اما دست گیر بدین و زندگیتونو بسازین... ببینیم چی پیش میاد.

    ویرایش توسط sahar.66 : جمعه 18 اسفند 96 در ساعت 11:27

  8. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    آیـدا (جمعه 17 فروردین 97)

  9. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام و یک دنیا ممنون از شما
    چون شما منو نمیشناسین دارم میگم بهتون: بغض تو گلومه که دارم اینا رو مینویسم یه راهنمایی دیگه از شما و دوستان میخوام ، امروز از طریق یکی از آشنایان متوجه شدم که برادر خانمم با یک از فامیلای نزدیک من شریک شده و چندین ماهه دارن با هم کار میکنن . دریغ از یه صحبت کوچولو از خانواده همسرم، تقریبا همه میدونستن حتی همسرم الا من ، بدجوری آتیشی شدم دارم میسوزم من که همیشه خوبی اینا رو خواستم چرا از من یه نفر مخفی میکنن؟؟؟؟ دلم میخواد برم همه کاسه کوزه شونو بریزم به هم . اصلا هم به روی خودشون نمیارن !
    شماها بگین چیکار کنم؟ به روی خودم نیارم یا به خانمم بگم اگه بهش بگم میفهمه از خواهرم شنیدم و دوباره باهاش قهر میشه و روز از نو روزی از نو . اگرم نگم آتیش میگیرم که منو احمق فرض میکنن . لطفا راهنماییم کنین

  10. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.6012 نمایش پست ها
    سلام و یک دنیا ممنون از شما
    چون شما منو نمیشناسین دارم میگم بهتون: بغض تو گلومه که دارم اینا رو مینویسم یه راهنمایی دیگه از شما و دوستان میخوام ، امروز از طریق یکی از آشنایان متوجه شدم که برادر خانمم با یک از فامیلای نزدیک من شریک شده و چندین ماهه دارن با هم کار میکنن . دریغ از یه صحبت کوچولو از خانواده همسرم، تقریبا همه میدونستن حتی همسرم الا من ، بدجوری آتیشی شدم دارم میسوزم من که همیشه خوبی اینا رو خواستم چرا از من یه نفر مخفی میکنن؟؟؟؟ دلم میخواد برم همه کاسه کوزه شونو بریزم به هم . اصلا هم به روی خودشون نمیارن !
    شماها بگین چیکار کنم؟ به روی خودم نیارم یا به خانمم بگم اگه بهش بگم میفهمه از خواهرم شنیدم و دوباره باهاش قهر میشه و روز از نو روزی از نو . اگرم نگم آتیش میگیرم که منو احمق فرض میکنن . لطفا راهنماییم کنین
    سلام خدمت شما
    اول اینکه من بهتون توصیه میکنم سعی کنین این بغض بشکنه. گریه کنین. اما تنها... من توصیه میکنم اینکارو حتما انجام بدین تا قدری از فشارهای روانی شما کاسته بشه.
    بهتون در پست بالا توصیه هامو کردم پس اکتفا میکنم به چند جمله.
    بردار خانوم شما با هر کسی که بخواد میتونه شریک شه و نباید توقع داشته باشین همه چیز رو برای شما تعریف کنن. اتفاقا خیلی خیلی به نفعتون هست. چرا؟ چون فردا اگر با اون فامیلتون هم به شکست و مشکل بر بخورن و فامیلتون بشما مراجعه کنه میتونین بگین فلانی شما روز اول پیش من اومدی؟ منو در جریان گذاشتی که امروز اومدی گله میکنی؟

    بگذارین هر طور دوست دارن زندگی کنن، شما هم زندگی خودتونو داشته باشین. با خانواده خودتون و بستگانتون تعامل پیدا کنین و رابطه داشته باشین. از این انزوا و قفس خارج بشین و طبق نوشته های بالاتر که براتون ارسال کردم عمل کنین.
    درباره مسایل مالی و شراکت هم اصلا به روی خودتون نیارین و چیزی به فامیلتون نگین.. اگرم گفتن بگین شرمنده بمن مربوط نیست به خانمم مربوطه.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  11. 4 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 21 اسفند 96), نادیا-7777 (دوشنبه 21 اسفند 96), آیـدا (جمعه 17 فروردین 97), بارن (یکشنبه 20 اسفند 96)

  12. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1396-12-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به اقارضا وباقی دوستان که خیلی نگرشهای خوبی داشتن.یکسری راهنمایی ها هست که به ظرفیت و توانایی شخص بستگی داره تا منجر به موفقیت بشه....مثلا توصیه بزرگواری که به اقارضا میگه از خودت شروع کن...یا میگن که شما کاسه ات رو از خانمت جدا کن...یا میگن اقتدار خرج کن....یا میگن با بقیه کار نداشته باش و....
    برداشت من از اقارضا شخصی با تفکر ویژه در زندگی هست که دوست داره زن و مرد یار وهمراه و پایگاه هم باشن و اصطلاحا باهم یکی بشن و هرکدوم زندگی جدید رو خانواده اصلی خودشون بدونند و مراعاتی که احتمالا خودش و خانوادش برای خوب موندن زندگیشون میکنن انتظار داره همسرش و خانواده همسرش هم بکار ببندند.
    حالا هم قافیه رو باخته...نه جنگ و لجبازی و ازینا....همسرش کشش درک همچین زندگی رو نداره....اگر بخوایم تحلیل کنیم همسرش از بابت مهریه باج اصلی رو از اقارضا گرفته که خیالش راحته....قاعدتا خانواده اقارضا در قسمتی از زندگی پشت اقارضا رو خالی کردن وگرنه همسرش بخودش اجازه نمیداد که اونطرف رو ندید بگیره و حتی خانواده همسر اقارضا هم به دخترشون اجازه نمیدادن که خانوده اقارضا رو ندید بگیره.
    اگر اقارضا خانمش رو خیلی مراعات کرده برای اینکه احتمالا خانمش اسیب پذیره و نمیتونه با خانومش خیلی صادق باشه.....اقارضا قبل ازین تاپیک مشکلی داشته که مقبولیت اجتماعی اش رو پیش همسرش از دست داده و خانومش پیوند با خانواده پدریش رو محکمتر کرده....اوضاع وخیم هست برای اقارضا و علیرغم نظر دوستان وضع خوبی نیست برای کسی که میخواد زندگی نرمال وسرشار از مهر داشته باشه.
    میشه یک شخصی رو به مشورت و مقبولیت تام دوطرف انتخاب کرد که بی قید و شرط هم اقرضا وهم همسرش قبول داشته باشند و این شخص راجع به مسائل جاری اظهارنظر کنند و ایشان عمل کنند...چون اقارضا به خاطر دل چرکین بودن و حفظ انتخاب همسر و زندگی محال بنظر میرسه بخواد خیلی از کارها رو خلاف میل باطنی انجام بده و خانمش هم که اصلا ظاهرا مشکلی نمیبینه...پس مقدمه راهکار اینه که خانمش احساس کنه مشکلی هست! و این خیلی راهها داره برای اینکه خانمتون بپذیره مشکلی هست و قبول کنه راهکارهای مشاور رو خلاف میلش انجام بده...اخرین وضعیت خانمی است که به زندگی زناشویی علاقه داره واز بین رفتن اون بترسه...خانم اق رضا برای از دست دادن چه چیز حاضربه همکاری میشه؟!


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.