به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 234567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 162
  1. #111
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    ممنون پاییزه جان که برام نوشتی.....

    من از روزی میترسم که رابطه ام با خدا خراب بشه..

    روزی که به صدای اذان بی تفاوت باشم

    روزی که برام مهم نباشه اگر موهام بیرون باشه

    روزی که برام مهم نباشه قران حتما باید جایی بالاتر از سطح زمین باشه

    این ترسها منو میترسونه....

    نمازامو خوب نمیخونم.همه رو دارم نشسته میخونم....همه استخونام درد میکنه و دکترم برام مورفین نوشته....

    میدونم اگر بخوام میتونم ایستاده نماز بخونم اما انگیزشو ندارم.انگار با خدا لج کردم.خاک بر سره من که فکر میکنم با نشسته نماز خوندنم ضربه ای به خدا بزنم

    این روزها بدترین روزهای زندگی منه...پر از غم و درده...پر از اشک و ناراحتیه....

    هرهفته یکروز تعطیلم رو برای بچه های یتیم تا ورامین خوراکی و لباس و ...میبردم.چند کیلو استخونم میگرفتیم که سر راه به سگهای ولگرد و گشنه بدیم...سگهایی که باصدای ماشینمون با شوق و ذوق میان...اما دیگه نمیتونم برم.یعنی دلم نمیخواد برم.....
    به من چه که بچه ها چشم انتظارن؟مگه من چشم انتظار محبت خدا نیستم؟
    به من چه سگها گرسنه ان؟مگه من تشنه و گشنه محبت خدا نیستم؟
    به من چه به بچه ها قول دادم که میام برای شب یلدا پیششون؟پس خدا کی قولهاشو عملی میکنه برای من؟

    چرا همش من من من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Erica (سه شنبه 21 آذر 96), hamed-kr (چهارشنبه 22 آذر 96), mohamad.reza164 (سه شنبه 21 آذر 96), nasimmng (سه شنبه 21 آذر 96), محیا ناز (سه شنبه 21 آذر 96), زن ایرانی (سه شنبه 21 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96)

  3. #112
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    آیت الله مجتهدی تهرانی : شکر نعمت

    یکی از اولیاء خدا شب می رود به منزل به همسرشون می گن شام بیارید بخوریم

    همسرشون می گن هیجی نداریم بخوریم

    اون موقع ها مثل الان نبود یحچال و فریزر و برنج و .. قوت هر روز رو همون روز باید تهیه می کردند.

    ولی خدا به همسرش می گه پس روغن بیار چراغ رو روشن کنیم که همسرشون می گن روغن هم نداریم .

    خوش ترین شب های آن ولی خدا همون شب بود و تا صبح خدا رو شکر می کردند که خدایا من چه کاری کردم چه کار خوبی کردم که در یک شب دو نعمت به من دادی اینکه یکی سفرم را بدون نون کردی و یکی چراغم رو بی روغن کردی.

    یعنی نداری رو هم چون از طرف خدا صلاح می دونسته که امشب نون نداشته باشه وچراغ هم نداشته باشه را نعمت می دونسته و تا صبح شکر خدا رو می کرده.

    حالا ما اگر شام کباب داشتیم خدا رو شکر می کنیم اگر برق داشته باشیم خدا رو شکر می کنیم ولی اگر شام نداشته باشیم کلی غر به خدا می زنیم. اگر برق بره زنگ می زنیم اداره برق که این برق پس کی می یاد طلبکاریم چرا برق رفته.

    یکی از اوصاف متقین همینه که در نداری هم خوشن و خدا رو شکر می گن.


    هر دم که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی****************چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی

    تا وضعمون خوبه می گیم خدا وقتی اوضاعمون بد شد خدا رو فراموش می کنیم.

    در خطبه همام که در اوصاف متقین هست امیرالمومنین می فرمایند :متقین یکی از صفاتشون این هست که موقعی که وضعشون خوب نیست خدا رو شکر می کنند و این را از ناحیه خدا می دونند ، لذا هیچ ناراحتی ندارند ، هیچ از خدا گله ندارند ، میگن صلاح من این بوده.



    ==================

    جضرت زینب چرا بعد از واقعه کربلا فرمودند : جز زیبایی چیزی ندیدم .

    آنچه حضرت زینب در مقابل طعنه وطنز دشمنان نسبت به این حادثه بیان داشتند ، بیشتر آرزوی برادرش امام حسین (ع) بود که در طلیعه این سفر آرزو و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه

    پیش می آید و آنچه اراده خداست خیر برای او و یارانش هست چه به صورت فتح چه به شکل شهادت .

    این جمله نشون دهنده تجلی کمال آدم ، تجلی رضا به قضا ، رسم الخط حق و باطل ، تبلور فتح ناب ، حرکت در مسیر مشیت خدا و ... می باشد.



    ====================

    دوستی دارم که فرزند ناخلفی داشت که سالها کل زندگی شون تحت ااشعاء رفتارهای این فرزندشون بود ، فرزندی که روی پدر و مادر دست بلند کرده بود ، به اعتیاد رو آورده بود ، یک ازدواج ناموفق علی رغم مخالفت خانواده در کارنامه اش به ثبت رسونده بود ، یک محیط متشنج و پر استرس به وجود آورده بود .

    توی گوشی دوستم اسم فرزندش را ذخیره کرده بود : م.بهترین فرزندم .

    می گفت م. در تمام این سال ها موجب شد من به خدا نزدیک تر بشم و از این بابت از همه بچه هام بیشتر دوستش دارم.



    ==============================

    و در آخر یک جمله از سعدی :

    منت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون برمی‌آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.



    از دست و زبان که برآید ******** کز عهدة شکرش به درآید
    ویرایش توسط بی نهایت : سه شنبه 21 آذر 96 در ساعت 20:03

  4. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Erica (سه شنبه 21 آذر 96), maryam123 (سه شنبه 21 آذر 96), mohamad.reza164 (سه شنبه 21 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 21 آذر 96), بارن (چهارشنبه 22 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96)

  5. #113
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1396-6-31
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,324
    سطح
    20
    Points: 1,324, Level: 20
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    221

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حیفه تا اینجای امتحان اومدی و از بقیه ش انصراف بدی
    درسته روزهای سختیه و شدت غم و ناراحتی زیادی رو تحمل میکنی، ولی مسلما این روزها تموم میشن و بالاخره روزهای خوب میان. بدون شک.
    یه روز میزنی رو شونه ی خدا و میگی «جنبه رو حال کردی؟»
    درسته این روزهای دردناک خیلی سختن، ولی دیگه همش از یه مشکل ناشی میشن. به این فکر کن که اگه دردات داره هرروز بیشتر میشه درد جدید نیست، همش یه درده. اصلا به بیشترین شدت مشکلت فکر کن. خب بعدش ؟
    من مطمئنم از پس این بیماری بر میای. اونی که داره بهت تلقین میکنه خواهی باخت، دشمنیه به اسم ...

  6. 6 کاربر از پست مفید nazaninIT تشکرکرده اند .

    Erica (سه شنبه 21 آذر 96), maryam123 (سه شنبه 21 آذر 96), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 21 آذر 96), بی نهایت (سه شنبه 21 آذر 96), بارن (چهارشنبه 22 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96)

  7. #114
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    ممنونم از کسانی که به تاپیکم سر میزنن...واقعا نمیتونم بگم چقدر منت دار حضورتون هستم....

    بی نهایت عزیز ..دوست قدیمیم....منو با کیا مقایسه میکنی؟؟!!! منه ضعیف و پر از گناه کجا ؟؟؟؟حضرت زینب کجا؟؟من اگر ادم خوبی بودم که انقدر مصائب نداشتم....کاش یکروز فقط خدا ارومم میکرد...امروز میدونی چی شد؟؟؟ یه اتفاق عجیب افتاد....یکی از همکلاسی های لیسانسم بهم زنگ زد و بعده کلی احوالپرسی گفتم چرا کم پیدایی مرضیه جان؟؟ گفت چشمت روزه بد نبینه...خواهر همسرم سرطان خون !! گرفته بود و بعده کلی درد و مشقت فوت کرد...نمیدونمی مریم این دختر زجرکش شد و مرضیه گفت و گفت و گفت....بهم گفت چرا ساکتی؟؟ گفتم دلم برای خواهر شوهرت سوخت..اما به مرضیه دردم رو نگفتم....عجیب نیست این اتفاقا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    گوشی رو که گذاشتم فقط سقف خونه رو نگاه کردم و گفتم خدایا بس میکنی ؟! بذار منم بعده این همه بدبختی نفس بکشم

    نازنین عزیزم...ممنون که برام نوشتی....وای که چه روزیه اونروز بزنم رو شونه خدا بگم جنبه رو حال کردی ؟! اما مطمئن باش تا الانم خدا پیش خودش میگه عجب این بنده پوست کلفتیه !! اما منم میخوام بهش گله کنم...احساس میکنم خدا انقدر داره فشار میاره که بنده اش کم بیاره...نمیدونم چی رو میخواد ثابت کنه یا به چه نتیجه ای میخواد برسه....
    تو خدای بزرگی، تو قدرتمندی و منم بنده ضعیفت...خب من که تسلیمم.هربلایی هم دلت میخواد داری سرم میاری...دیگه چی راضیت میکنه؟همون کارو بکن که جفتمون راحت شیم..هم من هم خودت
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (سه شنبه 21 آذر 96), mohamad.reza164 (سه شنبه 21 آذر 96), nasimmng (سه شنبه 21 آذر 96), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 21 آذر 96), بارن (چهارشنبه 22 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96), صبا_2009 (سه شنبه 21 آذر 96)

  9. #115
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    ممنونم از کسانی که به تاپیکم سر میزنن...واقعا نمیتونم بگم چقدر منت دار حضورتون هستم....

    بی نهایت عزیز ..دوست قدیمیم....منو با کیا مقایسه میکنی؟؟!!! منه ضعیف و پر از گناه کجا ؟؟؟؟حضرت زینب کجا؟؟من اگر ادم خوبی بودم که انقدر مصائب نداشتم....کاش یکروز فقط خدا ارومم میکرد...امروز میدونی چی شد؟؟؟ یه اتفاق عجیب افتاد....یکی از همکلاسی های لیسانسم بهم زنگ زد و بعده کلی احوالپرسی گفتم چرا کم پیدایی مرضیه جان؟؟ گفت چشمت روزه بد نبینه...خواهر همسرم سرطان خون !! گرفته بود و بعده کلی درد و مشقت فوت کرد...نمیدونمی مریم این دختر زجرکش شد و مرضیه گفت و گفت و گفت....بهم گفت چرا ساکتی؟؟ گفتم دلم برای خواهر شوهرت سوخت..اما به مرضیه دردم رو نگفتم....عجیب نیست این اتفاقا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    گوشی رو که گذاشتم فقط سقف خونه رو نگاه کردم و گفتم خدایا بس میکنی ؟! بذار منم بعده این همه بدبختی نفس بکشم

    نازنین عزیزم...ممنون که برام نوشتی....وای که چه روزیه اونروز بزنم رو شونه خدا بگم جنبه رو حال کردی ؟! اما مطمئن باش تا الانم خدا پیش خودش میگه عجب این بنده پوست کلفتیه !! اما منم میخوام بهش گله کنم...احساس میکنم خدا انقدر داره فشار میاره که بنده اش کم بیاره...نمیدونم چی رو میخواد ثابت کنه یا به چه نتیجه ای میخواد برسه....
    تو خدای بزرگی، تو قدرتمندی و منم بنده ضعیفت...خب من که تسلیمم.هربلایی هم دلت میخواد داری سرم میاری...دیگه چی راضیت میکنه؟همون کارو بکن که جفتمون راحت شیم..هم من هم خودت
    می دونی چیه؟ این محرم یک خانمی رو مسجدمون دعوت کرده بودن که بعد از ظهرها سخنرانی می کرد. حرفهای خیلی عجیبی میزد. شاید حرفهاش زیاد برای من قابل درک نبود. اما یک جلسه از حرفاش برام ترسناک اومد. مراحل توبه رو توضیح میداد. توبه به معنای برگشتن به خدا به عنوان آدم. اینکه در هر مرحله چه اتفاقی میوفته. شاید نتونم حرفاشو درست نقل قول کنم جون خیلی مقدمه برای فهمش لازم داشت. اما می گفت توی یک مرحله ای مثل جنین که می خواد از رحم مادر خارج بشه چقدر توی تنگنا و فشار باید قرار بگیره تا بتونه بیاد بیرون و صورت مادرش رو ببینه؟ در بدن مادر چه زلزله ای شکل می گیره؟ چنین اتفاقی برای آدم میوفته در چنان پیچش و زلزله ای قرار می گیره تا خالص بشه هرچی مواد دنیایی توی وجودش بوده ازش خارج میشه و اون مرجله از توبه رو رد می کنه
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  10. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 21 آذر 96), mohamad.reza164 (چهارشنبه 22 آذر 96), بارن (چهارشنبه 22 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96)

  11. #116
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.

    تبریک میگم بابت تصمیم شجاعانه تون. چقدر خوب تونستین خودتون رو مدیریت کنید.

    حرفاتون رو خوندم. گلایه هاتون رو هم همین طور.

    من حتی شما رو نمیشناسم اما دوستتون دارم. عجیب نیست واقعا !!!!

    وقتم رو میذارم و حرفاتون رو می خونم. چرا آخه؟؟؟

    من دارم یه فکری میکنم ...

    دارم خودم رو با خدا مقایسه میکنم....

    خدایی که شما رو آفریده.... کسی که نعمت و فرصت زندگی بهتون داده... اگه فقط به اندازه ی من، شما رو دوست داشته باشه، فکر نمی کنید خیلی دوستتون داره؟

    اگه فقط به اندازه ی من براتون وقت بذاره فکر نمی کنید کامل حرفاتون رو می شنوه؟

    من از صمیم قلب دوستتون دارم.

    فکر نمی کنید خدایی که از انسان برتره بیشتر از من مهر و شفقت داره؟

    قضیه اینه، وقتی من دلم میخواد کمکتون کنم، خدا هم دوست داره کمکتون کنه.

    میشه لطفا کمک خدا رو بپذیرید؟!!!! همون طور که به حرف بچه های همدردی گوش می دید. لطفا به خدا هم گوش بدید.

    وقتی دستتون روی آتیشه، قطعا خواهید سوخت!!!! قطعا....

    دوست عزیزم،

    زندگی همینه.

    زندگی خود آتیشه.... خود خدا گفته..... خواهید سوخت....

    خدا به هیچ کس تضمین سلامتی نداده.

    نه به مرضیه، نه به راضیه، نه به علی نه به x ، نه به y.... بنابراین به مریم 123 هم تضمینی نداده.اگه قبول دارید که انسانید، قبول کنید که در رنج آفریده شدید.

    خودتون رو از قید و بند این تفکرات ناراحت کننده ی چرا من یا اینکه سرطان بدبختی هست یا اینکه زندگی سختی داشتید ... خلاص کنید.

    زندگی همه سخته. همه امکان سرطان دارن، همه آدما بدبختی دارن، همه ی آدما گرفتاری دارن.... و مرگ آخر زندگی همه ی ماست. هیچ کس مستثنا نیست.

    زندگی کوتاهه.

    حتی 1000 سالش مثل یک روزه.

    بالاخره که قرار بود به انتها برسید!!! از اول قرارمون با خدا این بوده و فراری ازش نیست.

    بعد از اینکه سرطانتون خوب شد آیا خود شما قرار نیست بمیرید؟

    حالا با تصادفی، سر زایی، سقوطی، توی بهمنی .... بالاخره که تموم میشه....

    پس عزیز دلم، چرا خودتو آزار میدی و از سرطان ناراحتی؟

    سرطان یه مرحله از زندگی توئه. حتی اگه سخت، حتی اگه دردناک عزیزم، شکر گذار باش که هنوز زنده ای!!!! هنوز نفس می کشی.

    این زندگی توئه.

    می فهمی؟

    حتی اگه با سرطان باشه، مال توئه.قرار نیست با گلایه اضافه بشه!!! هر وقت تموم شد دیگه تموم شده....

    زندگی کن. خدا تضمینی بهت نداده بود که ازش الان ناراحتی.

    خدا بهت فرصت داده بود. می فهمی فرصت!!!!

    مشخص نیست فرصتت چقدره.

    هیچ وقت مشخص نبود.

    اون وقتا خواب بودی.فکر می کردی تا ابد هستی...

    الان یه هشدار کوچیک گرفتی که ممکنه فرصتت تموم بشه.

    نمی خواد دست و پاتو گم کنی....

    زندگی تو از اول هم قرار بود تموم بشه... این تو بودی که تو بی خبری روزگار می گذروندی....

    پس حالا که فهمیدی بی خیال ناراحتی.

    زندگی کن عزیزم.

    حتی با سرطان.

  12. 4 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 22 آذر 96), mohamad.reza164 (چهارشنبه 22 آذر 96), sanjab (چهارشنبه 22 آذر 96), میشل (پنجشنبه 23 آذر 96)

  13. #117
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    دلجو دلتنگ عزیزم...ازت خیلی چیزا تا حالا یاد گرفتم...اما درمورد چیزی که نوشتی سوالی دارم ازت:
    متن عجیبی بود و قشنگ.خیلی بهش فکر کردم
    سوالم اینه: من تا حالا چه گناهی کردم که مستحق این همه درد و رنج و عذاب باشم و به قول اون خانومه که گفتی باید مثل جنین در تنگنا و فشار قرار بگیرم؟
    اصلا نمیگم ادم خوبی ام...اصلا.خودمم بارها گفتم گناهکارم
    اما گناه من چی بوده ؟ادمهایی رو میشناسم که دزدی و هیزی و تهمت و حق الناس کردن کوچکترین کارشونه...راحت دارن زندگی میکنن...نه امتحان الهی نه مشقتی...هیچی
    مگه اونا بنده خدا نیستن؟
    میدونی مثل چی میمونه؟اینکه شما چراغ قرمز رو رد کنی، اما مثلا یکسال ببرنت زندان..به هر حال اون جزا باید با گناه ادم سنخیت داشته باشه دیگه.نه؟


    زندگی خوب عزیزم..
    ممنونم از حرفات...من از همین میترسم...که وقتم تموم بشه و حتی نتونم یکروز رو در ارامش زندگی کرده باشم
    بخدا قسم توقع زیادی نیست که من دارم...من میخوام یکروز رو با ارامش زندگی کنم...
    هجوم این افکار و ترس از چیزهایی که تو زندگی بهش نرسیذم هنوز من رو خیلی ازار میده...خیلی
    من واقعا خیلی ارزوها دارم...بعده جریان سقط بچه ، منی که خیلی بچه دوست نبودم خیلی خیلی حساس شدم به این قضیه...
    فکر اینکه نتونم و ...ازارم میده.
    چقدر ادم خوب میتونه واسه بقیه لالایی بخونه و بگه نگران اینده نباشید...کسی از یک ثانیه بعده خودش خبر نداره...اما نوبت خودم که میشه ترس وجودمو میگیره
    و این یعنی من فقط بلدم حرف بزنم نه عمل
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  14. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 22 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 22 آذر 96)

  15. #118
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array

    6 سلام مريم خانم

    گاهي به همدردي سر ميزنم زياد وفادار نيستم ولي هميشه بيادبچه هاي همدرديم و شريك احوالات دوستان هر چي باشد.همه دوستان هم شريك غم و شادي همند و خود بهتر ديديد كه همسفر و همدرداي خوبين و منم از يكايكشون تشكر ميكنم مريم عزيز آنچه براي شما همرا شده از جنس خودته خود بدنته لذا تنبيه و اصلاحش هم بدست خودت هست خداوند هيچگاه براي بندگانش برنامه زجر و حال نميريزد كه بخواهيم برنامشو عوض كن نه جاي گله هست و نه تشكر ما تاثيري در اراده الهي دارد بلكه هر چه هست بهره گيري خود ما از خلقت و قوانين و بركات الهي است . آنرا كه خبر شد خبري باز نيامد خود را بخدا بسپار ازش نخواه ببردت يا نگهت دارد. تو هستي پس اراده خدا به بودنت بوده و دوست داري باشي پس باش به همين راحتي و به هر حالتي كه هستي اگر دوست داشت اراده كنه بهش بپيوندي مخالفت نكن تو فقط كار خودت را بكن چون هستي و اراده بر بودنته دستور بده همه سلولهايت درست كار كنند سركشي نكنند خود محوري نكنند خودشان را ترميم كنند بازسازي كنند و درست كنند.باهاشون اتمام حجت كن بگو كه من براي پيوستن بخدا مشكلي ندارم پيش او برام دلپذيرتره شما هم خود دانيد خواستيد بمانيد پس درست و سالم كار كنيد خيالتو از خواهش و خواستن راحت و تخليه كن زندگي كن بقول دوستان صلاح باشد امتحان بزرگي را براي بزرگوارتر شدن پشت سر ميگذاري.و هر لحظه از زندگيت را به همون شكل كه هست شاكر باش و ازش بهره و لذت ببر و برسان.

  16. 3 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 22 آذر 96), mohamad.reza164 (چهارشنبه 22 آذر 96), زندگی خوب (چهارشنبه 22 آذر 96)

  17. #119
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.

    ممنون که حرفامو خوندی.

    به فکرت هستم.

    دوست عزیزم، مریضی انتقام خدا از انسان ها نیست که به خاطر گناهکاری یا دزدی یا هر چیزی دیگه حالشون رو بگیره.بیماری بخشی از زندگی طبیعیه و مرحله ای از زندگی هر کدوم از

    ماست. مثلا اگه تکثیر سلولی نبود که ما بیشتر از 2 ثانیه نمی تونستیم عمر کنیم. بر اثر یک سری اتفاقات احتمال داره، این تکثیر سلولی در بدن همه ی ما به تکثیر سرطانی تبدیل

    بشه.

    خالا تکثیر سلولی بده یا انسان گناهکاره ؟

    هزار جور دلیل برای بیماری هست. ژنتیک نهفته، استرس و اضطراب ، غذای نا مناسب ، محیط نا مناسب و هزار تا چیز دیگه.

    خدای خوب و مهربون، نحوه ی زندگی رو گذاشته به عهده ی خود ما.

    یه مثال میزنم.

    مثلا ازنظر ژنتیکی من استعداد زیادی برای سرطان گرفتن دارم. اون وقت بی توجه به عاقبت کارهام و با گفتن اینکه چرا همه سرخ کردنی می خورن و چرا صبحا همه ی

    ایران چای شیرین می خورن!!! من هم حق خودم می دونم که این کارها رو بکنم.فکر میکنم طبیعیه، فکر میکنم کار درستیه، غافل از اینکه صرفا دارم میرم به سمت مریضی.

    حالا اگه من سرطان گرفتم فکر کنم که خدا خواسته حال من رو بگیره؟ بعد بشینم فکر کنم و گناهامو پیدا کنم . نه عزیزم من فقط اشتباه زندگی کردم و نتیجه ی بی توجهی میشه بیماری.

    قربونت بشم، خدا نه با تو مشکلی داره نه با اون دزد و هیز و قاتل. همون نسبت که انسان مومن می تونه سرطان بگیره یا تصادف کنه و قطع نخاع بشه، انسان گناهکار هم احتمال داره که

    دچار اتفاق بشه.

    عزیزم بین آدم دزد و من و شمایی که با نون حلال زندگی می کنیم تفاوتی نیست. اون دزد بدبخت یا نیازمند بوده یا بیمار.

    آدم هیز و قاتل هم همین طور. بالاخره یه مشکلی داره که نمی تونه درست زندگی کنه. آیا خدا اون قدر نامرده که به خاطر مشکلی که اون فرد رو مجبور کرده به دزدی بیمارش کنه؟

    انسانی که سالم زندگی می کنه فقط فقط آرامش بیشتری از دیگران داره و بیشتر از دیگران از زندگی لذت می بره. چون که بلده زندگی کنه.

    خدا نیازی به انتقام نداره عزیزم. ماها کی هستیم که اصلا بتونیم خدا رو ناراحت کنیم!!!

    اگه خوب زندگی کردی تا الان و با کمترین گناه، خوش به حالت.

    اگه با گناه زندگی کردی، ایرادی نداره هنوز برای زندگی فرصت زیاده. سعی کن خوب زندگی کنی.

    عزیزم سرطان مرگ نیست.

    یکی از بستگان ما سرطان داره، همه نگران هستن که فوت کنه ولی چندین ساله داره زندگی میکنه و بسیاری از اون هایی که نگران از دست دادن اون فرد بودن با تن سالم زودتر از اون دنیا

    رو ترک کردن.

    پس نه سرطان مرگه و نه سلامتی تضمینی برای زندگی.

    سعی کن یه خدا اطمینان کنی.

    من می فهممت.فکر نکن صدام از جای گرم بلند میشه.

    مشکل شما فقط سرطان نیست . مشکلت این هم هست که بلد نیستی از زندگی لذت ببری.

    تو خوبی و قلب رئوف و مهربونی داری. گناه کار نیستی اما هیچ کدوم از این ها دلیل نیست که آرامش و روز خوش داشته باشی. آدما تنها زمانی روز خوش دارن که بلد باشن چه طوری

    زندگی کنن و مهارت زندگی کردن رو یاد گرفته باشن.

    وگرنه پول و مقام و شوهر و بچه حتی اگه آدم بهتریناش رو داشته باشه ولی بلد نباشه چه طور زندگی کنه فایده ای نداره. نماز و قرآن و صلوات هم همین طور.

    چرا منتظری در آینده روز خوش بیاد و تو یک روز ارامش داشته باشی؟

    همین الان که هستی، همین ثانیه رو استفاده کن.

    قول میدم وقتی حالت خوب شد، تازه میفهمی که چقدر کار خوبی کردی از خود زندگی حتی با سرطان لذت بردی.

    راستی بابت هیچ کدوم از احساساتت، حتی خشم ، حتی تنفر احساس گناه نداشته باش. مرحله ی اول پذیرش بیماریه.

    ما تو همدردی در کنارت هستیم که حرف بزنی و احساساتت رو تخلیه کنی.

    بذار احساساتت بیان بالا و خودشون رو نشون بدن. می تونه تو بهبود سرطان نقش بزرگی داشته باشه. بذار خشم وجودت بیاد بالا. خجالت نکش.

    ازبچه ها بدت میاد، حق داری.

    از دست آدما عصبانی هستی حق با توئه.

    دلت میخواد گریه کنی، هر چقدر دلت میخواد خودتو تخلیه کن.

    یه نامه بردار و توش هر کسی رو که اذیتت کرده خطاب کن و تا دلت خنک شه توش فحش و بد و بیراه بنویس.

    حتی اگه اون یه نفر خدا باشه، تو شرایط تو اشکالی نداره.

    امیدوارم تونسته باشم متوجه کنم شما رو که علت بیماری تون هر چه هست، انتقام خدا یا بد بودن شما نیست. اتفاقیه که افتاده و شما باید به جای تنش و اضطراب با امید به آینده مثل قبل

    تلاش کنید. یک بیماری اومده و اگه بتونید احساساتتون رو درست مدیریت و تخلیه کنید و درست فکر کنید و درست و به موقع عمل کنید قطعا سلامتی تون رو به دست خواهید آورد.
    دعا میکنم خداوند درایت و درکی به شما بده که بدونید سرطان اصلا عددی نیست که بخواد جلوی شما رو برای رسیدن به آرزوهاتون و زندگی خوب بگیره !!!

    سرطان همیشه در وجود شما بوده و مرگ هر لحظه کنار گوشتون شما که تا حالا نمردی و برای زندگی تلاش کردی. الان هم اتفاقی نیوفتاده. نترس از مردنی که هر لحظه قرار بود برات اتفاق

    بیوفته و نیوفتاده .

    نترسید.

    می دونم که اونقدر توانمند هستید که خیلی زود به این درایت برسید و به جای کمر خم کردن در مقابل ترس به خاطر از دست دادن آینده ای که هنوز نیومده از داشته هاتون لذت ببرید.

    نمی خواستم اذیتتون کنم.حتی نمیخواستم دیدگاهم رو به شما تحمیل کنم فقط دوست داشتم بدونید راز موفقیت آدما تو کنار اومدن با مشکلاتشون اینه که بدون گشتن دنبال دلیل فقط

    می پذیرنش. مرگ یا سرطان رو اگه بپذیرید که طبیعی هستن راحت تر زندگی خواهید کرد. اگه براتون سخته ... دنبال دلیل بگردید تا قانع بشید.

  18. 4 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 23 آذر 96), maryam123 (چهارشنبه 22 آذر 96), sanjab (چهارشنبه 22 آذر 96), میشل (پنجشنبه 23 آذر 96)

  19. #120
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیدوارم هر چه زودتر حالتون بهتر بشه. راستش من تو زندگیم سختی هایی کشیدم و همه ش میگفتم به خدا چرا من؟ به نظرم همه ی این چیزا برمیگرده به اینکه به عدل خدا ایمان نداریم. در حالیکه یکی از 5 اصل مهم دین ماست. اینکه دائم خودمون رو با بقیه مقایسه کنیم برمیگرده به اینکه داریم با عقل و منطق خودمون عدالت خدا رو می سنجیم. این رو اول از همه برای یادآوری به خودم گفتم وگرنه من خیلی کوچیکتر از شمام که بخوام شما رو نصیحت کنم.

    راستی نمیدونم دعای "حاجت خواهی" از صحیفه ی سجادیه رو خوندین یا نه؟ بهتون پیشنهاد می کنم که بخونین. من حتی وقتی که حاجتی هم ندارم اما دلم گرفته این دعا رو با معنی میخونم. به شدت قشنگه و پر از مفاهیم عالیه.

    آرزوی سلامتی کامل رو دارم براتون. همه چیز دست خداست امیدتون به خدا رو از دست ندین.

  20. 2 کاربر از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 23 آذر 96), maryam123 (چهارشنبه 22 آذر 96)


 
صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 234567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.