نسیم جان ، عزیزم ، به خاطر بیانم در این پست لطفا من رو ببخش ،
این جوری که شما داری تخته گاز پیش می روی ، عنقریب به طلاق ، افسردگی ، یاس و ناامیدی می رسی ،
اگه شما ده تا پل پشت سرت داشتی که تا امروز فقط دو تا شو خراب کرده بودی و هشت تا پل دیگه داشتی برای ساختن این زندگی آنچنان چکشی برداشتی که به مانند بلدوزر داری از اساس و پایه هم ریشه خودت رو در اول و هم ریشه زندگی ات رو در مرحله قطع می کنی
در هر صورت چه دوباره با همسرت زندگی کنی و چه جدا بشی ، تنها چیزی که اهمیت داره این هست که تو حالت خوب باشه ، روحیه ات قوی باشه ، تو احساس خرسندی بکنی
ولی شما به شدت داری سقوط می کنی ، جوری که داری با مخ می خوری زمین
من نمی دونم شما چگونه آشنا شدید و ازدواج کردید ، لیکن از پست های شما اینگونه بر می آید که بدون آمادگی لازم زندگی مشترک را آغاز کرده اید ، که اینگونه دچار مشکل شده اید
حداقل ، حداقل، حداقل برای طلاق و جدایی آمادگی لازم را کسب کن ، تا کمتر آسیب ببینی
====
شرایط زندگی من خیلی افتضاح بود ، توی سن کم ازدواج کرده بودم ، و بعد از ده سال زندگی مشترک با یه بچه در فروپاشی کامل بودم ، هشت ماه همسرم من و فرزندمون رو ترک کرد و رفت بدون هیچ خبری ، من بودم و فرزندم توی یه شهر غریب ..... از اول زندگی مون مشکل داشتیم و همه هم می دونستند تا اون زمان که همسرم ترکمون کرد و رفت .... همه گفتند طلاق بگیر .... این شوهر خوب نیست و تو خیلی حیفی که با همسرت موندی .... دیگه هیچ راهی برای ادامه زندگی تون نیست همه حرمت ها شکسته شده و ....
من فقط و فقط به یک درک رسیده بودم ، " زود ازدواج کرده بودم ، بدون بدست آوردن شناخت از زندگی زناشویی ، لذا نمی خواسم زود طلاق بگیرم ، بدون بدست آوردن و آشنا شدن با طلاق و شرایط بعد از طلاق "
واقعا هم می گفتم طلاق می گیرم ، ولی نه به این سرعت ..... توی اون هشت ماهی که همسرم نبود به کمک همین بچه های تالار فقط و فقط روی خودم کار کردم و آموختم و نحوه رست زندگی کردن رو یاد گرفتم
دلم می خواست هرآنچه که آموخته ام را به تو نیز یاد بدهم ولی متاسفانه گویا زبانم قاصر هست
(این آخرین پستی بود که برایت می گذارم ، فقط برایت دعا می کنم ، توی دلت خوشحالی و شادی بیاد.... آمین )
علاقه مندی ها (Bookmarks)