سلام به تک تک همدردی های عزیز که در این شرایط سخت و بغرنج کنارم هستین....تا اخر هفته تصمیم قطعی رو میگیریم و منتظر یکسری جواب ازمایش هستیم...حال روحیم خوبه ولی جسمیم نه.همسرم یکم بهتر شده ولی هنوزم خشنه..هنوزم زیر چشماش گوده و رنگش پریده...دیشب بعده مدتها بهم ابراز علاقه کرد..شاید یخاطر اینه که اونم میدونه من دارم از خره شیطون پیاده میشم!
نازنین عزیز
ممنونم دوست خوبم.بله.همسر من بهترین موجوده روی زمینه...درسته از دار دنیا دستش خالیه اما دنیا دنیا مرام و معرفت داره.با وجودیکه مجرد بود و با وجود مشکلات زیاد با خانوادش منو انتخاب کرد.
سلام بی نهایت جان..ممنون که بهم دوباره سر زدی
نه...باور کن من هیچ لذتی دریافت نمیکنم از این نوع وارونه محبت همسرم.اصلا و ابدا.حتی دیروز که بهم نزدیک شد ازش فاصله گرفتم.چون فکر میکردم ممکنه دوباره بهم اسیب برسونه و من به دلیل بیماریم ،پوستم حساس شده و با کوچکترین تلنگری مویرگهام پاره میشه و بدنم کبود میشه (اسم بیماری که همزمان با سرطان خون تو بدنم اتفاق میفته ترومبوسیتوپنی هست ).من تشنه دریافت محبت هایی که همسرم قبلا بهم میکرد هستم.محبت همراه با خشونت به شدت ازارم میده...ممنونم ازت که به این نکات ریز توجه کردی و او تا تایپک رو سیو کردم و در اسرع وقت میخونم.ممنونم ازت
فرشته مهربان عزیز
ممنونم
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
ویرایش توسط maryam123 : یکشنبه 12 آذر 96 در ساعت 22:23
علاقه مندی ها (Bookmarks)