به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 89
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام دوست عزیز،

    من هم اگه همسرم رو برای انجام دادن یا ندادن کاری، تحت فشار بگذارم، و براش خط قرمزهای پررنگ بکشم که مثلا دیدن فلان دوستت ممنوعه، به پنهان کاری رو میاره...

    روش شما اشتباه بوده. و پنهان کاری همسرتون قابل انتظاره.

    اگه بخواید دچار چنین مشکلی نشید، از یک طرف باید ظرفیت این رو داشته باشید که همسرتون آدمیزاد باشه، نه مثلا یه سگ یا گربه ی دست آموز. بپذیرید که شما نمی تونید به انجام کاری مجبورش کنید، مگر اینکه از راه قلب یا مغزش وارد بشید. راه دیگه ای وجود نداره. از طرف دیگه باید یاد بگیرید که باهاش دوست باشید.

    این چیزی که نوشتم، اول خطاب به خودمه (که شخصیتم کاملا شبیه به شماست و صد در صد احساستون رو درک می کنم) و دوم خطاب به شما.

    اما در مورد اینکه چطور از دلش در بیارید.

    شما اول باید متوجه بشید که کتک زدن دختری که داره گریه می کنه، عمل جنون آمیزی بوده. و همسرتون کاملا حق داره که از زندگی با شما بترسه.

    مشکلی که بین شما پیش اومده بوده، یک چیزه. و واکنش شما یک چیز دیگه.

    مثلا برای من هم پیش اومده که همسرم رو خیلی زیاد ناراحت کنم. اون هم می تونست برگرده بزنه توی صورتم. اما واکنشش این بود که سکوت کرد، اشک توی چشماش جمع شد و روشو ازم برگردوند.

    عصبانیت جنون آمیز و کتک کاری، فقط یکی از واکنشی هایی بود که می شد نشون داد. ولی این واکنشیه که شما بلدید. و اگه جدی نگیریدش و فکر کنید این یه چیز
    گذرا بوده و اگه از دل خانمتون در بیارید مشکل دیگه حل شده، شک نکنید که در آینده باز هم پیش میاد که خانمتون رو بزنید. و روز به روز همسرتون پنهان کار تر می شه.

    بنابراین به جای از دل درآوردن، اول به فکر درمان باشید. دوم به فکر مجازات. و سوم به فکر جبران.

    راهکار من برای شما اینه:

    اولا از یک روانشناس بالینی وقت بگیرید. و بصورت کاملا جدی روی این موضوع کار کنید. به همسرتون هم اطلاع بدید که به مشکلی که دارید آگاه هستید و دارید درمان می کنید (و تاکید کنید که این مشکل شما، ربطی به پنهان کاری ایشون نداره. و اون هم باید در جای خودش درمان بشه).

    دوم اینکه یک مجازاتی برای خودتون در نظر بگیرید. مثلا به مدت یک هفته، هر شب یکساعت بدون لباس گرم توی سرمای حیاط دراز بکشید. به همسرتون هم اطلاع بدید که این مجازات رو به ازای آسیبی که به ایشون زدید برای خودتون در نظر گرفتید. در صورت امکان ازش خواهش کنید که ایشون هم حضور داشته باشن. و مجازات خودتون رو متوقف نکنید، مگر اینکه ایشون خیلی خیلی زیاد اصرار کنه که خودتون رو ببخشید. در اینصورت نه تنها شما رو می بخشه، بلکه بیش از پیش عاشقتون می شه.

    خانمها اینطور هستند که وقتی از چیزی ناراحت هستند، باید بصورت مستقیم چیزی رو جایگزین کنید. یعنی شفاف و روشن باشه که چه چیزی به جای چه چیزیه.

    برای خود شما هم لازمه که خودتون رو مجازات کنید تا مغزتون دفعه ی بعد فرمان کتک زدن رو صادر نکنه. و بدونه درسته که این دختر ضعیف تر و محجوب تر از اینکه که اونم یکی بزنه توی صورت من، اما پشت این دختر یه مردی ایستاده که اگه یکی بزنم، ده تا می زنه توی صورتم.

    موفق باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. 6 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), Erica (چهارشنبه 15 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96), paiize (سه شنبه 14 آذر 96), tavalode arezoo (سه شنبه 14 آذر 96), فکور (سه شنبه 14 آذر 96)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    بازم ممنون از همگی
    ممنونم از دعای خوب و نظر لطفتون خانم المای بله اون رفتار فقط یه رفتار هیجانی و آنی بود تا قبل این جریان ما کنار هم آرامش داشتیم من نمیدونم چرا باید دروغ بگه یا احساس عدم امنیت بکنه که دوستش ندارم وقتی اینو مرتب بهش میگم ولی ممکنه بخاطر همین عدم امنیت باشه که نمیذاره بهش دست بزنم ممکنه نگران باشه که بازم بخوام اینکارو بکنم.
    نمیتونم دقیقا حرفای اینجارو براش بنویسم یا بذارم بفهمه در همچین جایی هستم کافیه پاش به همچین سایت هایی باز بشه و خانمها بهش بگن با همچین مردی ازدواج نکن و اوضاع از اینی که هست شرتر بشه.
    جملاتی که خانم الهه زیبایی نوشتن رو میتونم حدودا بنویسم براش ولی نمیتونم به زبون بیارمش یکم عجیب غریبه و انگار یکی دیگه ست من نیستم اگه بخوام اینجوری باهاش حرف بزنم غیر از خط اولش بقیه شو نمیتونم در کلام بهش بگم
    خودمونی تر از اینا باهاش حرف زدم همون فرداش من اینکارو کردم با گل و کادو رفتم پیشش و بردمش پارک خودمم نشستم پایین پاش و یکساعت باهاش حرف زدم اونم گریه کرد ولی منو نبخشید.
    الانم من هر دفعه میرم دنبالش که بریم بیرون براش گل میبرم و معمولا هم گل هارو پرپر میکنه میریزه کف ماشین. یه دفعه م براش گلدون گرفتم نتونه برگاشو بکنه ولی تو خونه پدرش نبود فکر میکنم انداخته دور. یا براش همون فردای این اتفاق دستبند خریدم و خودم دستش کردم ولی جز اون روز دیگه دستش ندیدم. کادوهایی که براش میخرمو استفاده نمیکنه دیگه.
    این مشکل رو ما از ابتدا داشتیم که خانم من مسائل مهم رو جدی نمیگیره و ترجیح میده بره عقب تا من حلشون کنم




    راستش من خیلی به نوشته هاتون فکر کردم. از دیشب چندبار نظرات رو خوندم نوشته آقا یا خانم میشل بار اول که میخوندم حتی منو عصبی کرد.
    از نظر قانون و شرع من حق دارم که برای زنم تعیین تکلیف کنم که با کی ترک معاشرت کنه یا حق دارم بگم جایی نرو و اونم باید گوش کنه. ولی همچین چیزی ایده آل من نیست یعنی نمیخوام متوسل به زور بشم که باعث همین دروغ و پنهان کاری بشه. نمیخوام هم رابطه مون یخ زده باشه و با یه مرده زندگی کنم. ولی نمیدونم چطوری قلب یا مغزشو قانع کنم. مثلا من از معایب معاشرت با اون خانم مطلقه براش گفتم بارها خودشم حتی قبول داره که اون خانم مشکلاتی داره ولی تنها توجیهش اینه که دوستمه و نمیتونم بندازمش دور! خب این برای من سنگینه ما الان بخاطر همون دوستی که نمیشد بندازه دور دو هفته س رابطه مون بهم خورده. وقتی همچین مسائلی پیش میاد و نه عقلی و نه قلبی نمیتونم متقاعدش کنم برای من چه راهی جز مجبور کردنش میمونه؟
    اگه ولش کنم میره تاثیرات بد ارتباط با اون خانمو وارد زندگی خودمون دوتا میکنه. چه بسا اخلاق بد اون زن رو هم پیدا کنه.
    اگه بهش سخت بگیرم و محدودش کنم باعث فریبکاری و دروغش میشه و بینمون فاصله می افته.


    اما حرف دوستان راجع به آینده و اینکه دوباره همچین اتفاقی بیفته خیلی منو به فکر برد. خانم پاییزه من اصلا از حرف شما ناراحت نشدم و برعکس خیلی هم ازتون ممنونم که اولین تلنگر رو شما با گفتن تجربه تون به من زدین. من از دیشب که براتون نوشتم قصد همچین کاری برای بار دوم ندارم خیلی فکر کردم به اینکه آیا ممکنه بازم همچین شرایطی پیش بیاد؟ خب من واقعا قصدشو ندارم ولی در عمل نمیدونم چقدر میتونم کنترل داشته باشم. معمولا انسان به خودش مغروره و فکر میکنه میتونه در همه حال کنترل همه چیزو دستش داشته باشه. موقعیتهای گذشته رو بررسی کردم قبل از اینم شده بود من از دستش خیلی عصبانی بشم و حتی تو فکرم اومده که بزنمش ولی اینکارو نکردم و جلوی خودمو گرفتم. من الان از دوری زنم ناراحتم از اینکه اینکارو کردم پشیمونم چون نگران از دست دادنش هستم ولی فردا اگر آشتی کنیم و این مسئله کم کم فراموش بشه نمیتونم ضمانت بدم که در یک موقعیت مشابه یا بدتر از این بتونم حتما خشممو کنترل کنم. از نظر خودم من اون شب حتی تمام خشمم رو بهش نشون ندادم.... به خودشم گفتم که شانس آورده و اگر در حال رانندگی نبودم و دستم بند نبود احتمال اینم بود که اوضاع بدتر از این حرفا بشه که از این حرفمم ناراحت شد. البته ممکن هم بود اگه در شرایط ساکنی بودیم میتونستم ازش فاصله بگیرم و هیچ اتفاقی نمی افتاد.

    بهرحال احتمال این زیاد هست که بعد از آشتی هم خانم من بازم کاری انجام بده که خلاف نظر من هست و منم نمیتونم از اون بخوام که هیچ کار اشتباه یا خلاف نظر من رو انجام نده که من عصبانی نشم هرکس باید مسئول رفتار خودش باشه و فرمایش دوستان راجع به کنترل خشم درست و منطقیه و من باید این مسئله رو به هر طریق برطرف کنم.
    وقتی من اومدم اینجا تنها هدفم این بود که خانمم آشتی کنه و بتونم از دلش دربیارم و با هم مثل قبل بشیم ولی الان حس میکنم مسائل مهمتری در برابرمون قرار گرفته. اینکه منم بلد نیستم با زن ها چطوری برخورد کنم هست و از قبل هم اینو میدونستم. اگر دوستان فایل صوتی ای در زمینه مهارت های زناشویی و رفتار با زن ها دارن ممنون میشم بهم معرفی کنن. متاسفانه وقت خوندن ندارم و نوشتن اینجا هم وقت زیادی ازم میگیره تیکه تیکه مینویسم


    راهکار در سرما موندن ایده کارآمد و مفیدی به نظر میاد و به نظرم جواب میده بعد از اینکه بردمش مشاوره و راضی شد باهام صحبت کنه اینو امتحان میکنم. البته نمیذارم بیاد ببینه که بخواد ناراحت بشه یا از سر دلسوزی منصرفم کنه از خودم فیلم میگیرم بعد بهش میدم. امیدوارم تا اون موقع برف نیاد


    آرمین نه مسئله سر یه عذرخواهی نبود منظورم این بود که اگر عذرخواهی میکرد عصبانیت من میخوابید وگرنه من بخاطر عذرنخواستن که نزدمش. واقعیت اینه که من نمیدونستم توی اون خونه چه خبر بوده و با وجود دروغگوییش راجع به اونجا نرفتن، اون موقع مجبور شدم فرض رو بر این بذارم که در این مورد داره راست میگه که مجلس زنونه ست نمیتونستم هم به زور وارد خونه دیگران بشم که ببینم واقعا چه خبره یا حرکتی بکنم که متهم به شکاکی و بی اعتمادی بشم این فکرا به همراه حاضرجوابی و طلبکار بودنش که قبول نداشت اشتباه کرده منو اون لحظه دیوونه کرد.
    پدر و مادر هم ممکنه تو عصبانیت بچه شونو بزنن ولی دلیل نمیشه که قلبا دوستش نداشته باشن یا بدیشو بخوان. این رفتار بخاطر نفرت از اون عمله نه نفرت از اون شخص و البته به خاطر عدم کنترل اعصاب پیش میاد نه عمدی و اختیاری.


  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    حالا که ناراحت نشدین بازهم مینویسم.
    بله درسته مشکل فقط آشتی کردن خانمتون نیست.مشکل یادگیری مهارتهای ارتباطی هستش.
    من باوجودگذشت شش سال واین همه مطالعه ووقتی که اینجامیگذرونم هنوزیادنگرفتم پس فکرنکتیدباگوش دادن به یک فایل صوتی یاچندتامشکل حل میشه.تمرین وتمرین وتمرین وتمرین...
    قسمت جستجوهمین سایت بنویسید مهارتهای ارتباطی یاهدموضوعی که مدنظرتونه ومطالعه کنید.مطالعه مطالعه مطالعه...نگیدوقت نمیکنم.که این خودش به نظرم حرفیه که نشون میده هنوزمتوجه عمق مطلب نشدین.حتی روزبیست دقیقه هم کافیه!

    آقاامیرحتمامشاوره حضوری بریدنه برای لینکه باخانمتون آشتی کنیدفقط برلی کنترل خشم خودتون.
    اگرشمابابقیه هم که عصبانی میشید ممکنه کتک کاری بکنیدپس واقعا خیلی جدی به این موضوع رسیدگی کنید.
    همونطورکه خودتون هم گفتین هیچ تضمینی برای تکرارنکردن این حرکت نیست.مخصوصااینکه فکرشم کردین توی موقعیتهلی دیگه.
    برادرگرامی شماالان توی دوران نامزدی هستین وزیریک سقف نرفتیدتوی خونه خودتون موقعیت خیلی بیشترفراهمه واسه اینکار.مشکلات بیشترمیشه ودرنظرداشته باشیدتب عشقتون هم پایین میاد.پس قبل ازاینکه واردزندگی بشید این مشکلات روحل کنید.
    هم اینکه هرکدوم جداگانه شمابرای کنترل خشمتون.خانمتون برای پنهان کاری شون.وهم اینکه هردوباهم درجهت یادگیری مهارتهای زندگی.
    نترسید ازاینکه خانمتون بیاداینجا یامشاوره.اتفاقا خوشحال بشیدچون اینجورفضاهاست که راه درست زندگی روبه آدم نشون میده نه به قول خودتون دوستای ناباب.

    یه سوال اگه دوست داشتین صادقانه پاسخ بدین!
    شماتوی خانواده خودتون این رفتارهاهست؟خودتون توی دوران کودکی باهاتون اینجوررفتارشده؟
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...
    ویرایش توسط paiize : سه شنبه 14 آذر 96 در ساعت 12:52

  5. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 آذر 96)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    امیر آقا من تجربه ای در مورد مسئله شما ندارم
    ولی فکر می کنم مهمترین چیزی که باعث میشه همسر هر کس عمق ناراحتیش رو درک کنه سردی و عدم توجه هست دقیقا همین عکس العملی که همسر شما داره نشون میده
    اگر به جای ایشون شما این عکس العمل رو داشتی ببین الان چقدر همه چیز بهتر پیش رفته بود. اگر اون شب حرف دلتون رو به خانمتون می گفتید و وقتی هم ایشون معذرت نمی خواست و توجیه الکی میکرد به جای کتک کاری، می آوردی دم خونه پدرش پیاده اش میکردی و از فرداش کمی سردی نشون می دادی و محبتت رو از 100 مثلا به 10 می رسوندی تا الان خانم شما معذرت خواهی هم کرده بود و یه فکری هم برای کم کردن رابطش با دوستش می کرد.
    الان کتک کاری کردی و از حالت طلبکار تبدیل شدی به حالت بدهکار

    اما در مورد احساس خانمتون
    اولا در نظر داشته باشید که این احساس خشم و حقارتی که از این واقعه داشته به مرور براش کم رنگ میشه ولی از بین نمیره و نیاز به زمان داره
    ولی من فکر می کنم با اینکه قهر هست و سرد هست باز هم به حضور شما نیاز داره
    ظاهرا با شما به بیرون از منزل هم میاد پس برای اینکه خانوادش هم متوجه شرایط شما نشن هفته ای یکی دو بار با ایشون برید بیرون برای گردش حتی اگر به شما چندان هم خوش نمیگذره. اگر ایشون حرف نمیزنه شما بیشتر حرف بزنید ولی از امور جاری. کلا صحبت از اون واقعه و اون شب نداشته باشید. زیاد هم سعی نکنید دائم دستش رو بگیرید. در این زمینه هم بذارید احساس کنه در صورت اشتیاق ایشون شما هم اشتیاق به تماس با ایشون دارید

    ولی حضور خودتون رو از ایشون دریغ نکنید
    خانمها اتفاقا دقیقا همان زمانی که ظاهرا قهر هستن و سرد هستن به حضور و همینطور محبت نسبی همسرشون نیازمندترن. فکر نکنید سردی ایشون نشان از بی نیازی ایشون داره و اتفاقا برخورد شما در این زمان هم اثرش تا مدتها در ذهن همسرتون می مونه. اینکه دقیقا آن زمان که به حضورتون نیاز داشت رهاش کردید یا رهاش نکردید

    در خلال صحبتهاتون با ایشون بهشون بگید که در صورتی که ایشون هم مایل باشن حاضرید یه مشاور کارکشته پیدا کنید تا دلخوریها رو بشنوه و راهکاری برای حل دلخوریها بهتون بده و از همسرتون بخواین هر وقت تمایل به این کار داشت به شما اطلاع بده (در همین حد اطلاع بدید و اصلا اشاره مستقیم به اون شب و اون واقعه نداشته باشد)

    خیلی عادی رفتار کنید تا گذر زمان ناراحتی و حقارت حاصل از اون جریان رو در ذهن خانم شما کم رنگ کنه ولی مراقب باشید که اگر دوباره این اتفاق بیفته همین ناراحتی کم رنگ شده پر رنگ خواهد شد و سردی ایشون چند برابر اون چیزی خواهد بود که الان مشاهده می کنید.

    گذر زمان مشکل فعلی شما رو حل می کنه
    فعلا توقع شور و هیجان و محبت از همسرتون نداشته باشید
    محبت بیش از حد هم نکنید
    فقط با یک محبت نسبی به اندازه کافی حضور داشته باشید و تنهاش نگذارید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  7. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 آذر 96), بهاره جون (سه شنبه 14 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 آذر 96)

  8. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنون از راهنماییتون باشه سرچ میکنم. باور میکنید من روزی بیست دقیقه وقت یک سره هم سخت پیدا میکنم؟ من گاهی از هفت صبح تا دوازده شب سر کارم. چون مواقعی که باید برم پیش خانمم یا کاری بیرون شرکت پیش میاد باید از کارم بزنم مجبورم مواقع دیگه از استراحت سر و ته صبح و شب هم بزنم و بشینم سر کار. هر چند وقتم یه روزه باید برم ماموریت جنوب و برگردم. اینه که بیست دقیقه هم برام تایم زیادیه و معمولا میام اینجا هم در حد تایم های پنج دقیقه ای وقت میکنم نوشته هارو بخونم و دوباره برم بیام. یا نوشتن همینطور ولی چشم حتما مطالب رو پیدا میکنم و به مرور میخونم.


    فعلا وقت گرفتم مشاوره وقتی برم برای کنترل خشم هم بهش میگم.


    راجع به سوالتون هم اینطوری بگم که پدربزرگم پدرمو میزده پدرم منو میزده و منم برادرمو میزدم چون مسئولیت برادرم تقریبا از شش هفت سالگیش با من بوده. این روند هنوزم هست یعنی مسئولیت برادرم بیشتر با منه تا پدرم خرجشو من میدم و با من زندگی میکنه نه با پدرم. ولی یک صدم اون سخت گیری ای که من نسبت به برادرم دارم رو هیچ وقت با خانمم نداشتم. خودمم تا پونزده سالگی از پدرم کتک میخوردم.




    دقیقا درست میفرمایین و اگر من اون شب خودمو کنترل میکردم همه چیز برعکس میشد. این سردی و بی اعتنایی از تحمل فحش و کتک خیلی سخت تره. من در برابر همه بلدم این حالت بی اعتنایی و سردی رو داشته باشم غیر از خانمم. حتی الانم یه صبح تا غروب نهایت زمانیه که من میتونم ازش فاصله بگیرم و هیچ تماس و پیامی باهاش نداشته باشم.
    بله با من بیرون میاد ولی به سختی! مثلا اگه از قبل بهش زنگ بزنم که بیا بریم تئاتر بلیط گرفتم میگه خوابم میاد نمیاد فقط جلوی پدر و مادرش بهش بگم بریم بیرون ظاهرسازی میکنه و میاد وگرنه میدونم دوست نداره باهام جایی بیاد. خوش که نمیگذره هیچی بی اعتنایی و سردیش منو عصبی میکنه و بعد رفتنش من تا چند ساعت شدیدا عصبانیم و سر دیگران دارم عصبانیتمو تخلیه میکنم. برای مشاوره هم نمیتونم از قبل بهش بگم ممکنه بگه نمیام چه میدونم تو سرش چی میگذره برنامه م اینه که همینجوری ببرمش بیرون و تو راه بهش بگم.


    براش حرفای خانم الهه زیبایی رو فرستادم البته یکم عوضش کردم ولی کلیت همون بود دید ولی جوابی نداد واقعا حیف این همه اراده که داره در راه مزخرف لجبازی خرجش میکنه. فایده ای نداره هرچی منتشو میکشم بیشتر خودشو میگیره فقط با اینکاراش داره کم کم صبر منو لبریز میکنه

  9. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    Erica (چهارشنبه 15 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 آذر 96)

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    آقای امیر
    به نظرم بهش فرصت بدید.رفتارعادی روازسربگیرید.شماهرچی که بایدبهش گفتین.بزاریدخودش پیش خودش مشکلشوحل کنه.رفتارتون بااحترام باشه باهاش امادیگه اینقدرآویزون نباشیدوالتماس نکنید.شایداگه کمی بی مهری ببینه به خودش بیاد.مثلا چندروزبی مهری کنیدبعدازچهاریاپنج روزکه هیچ محبتی نوردین امابااحترام بودین یه دفعه سوپرایزش کنید.
    این مطلب روپیداکردم گفتم شایداستفاده کنید
    فکرمیکنم باحرفی که درموردبرادروپدرتون زدیدتاحدودزیادی ریشه این رفتاردرشمامشخص شده.خواهش میکنم اینوجدی بگیرین

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    تک زدن نتیجه خشمه ، یعنی واکنش ناشی از خشم است ، چه توسط زن اتفاق افتد چه توسط مرد .

    عمیقتر از این ، یعنی اگر فردی بدون خشمگین شدن اقدام به کتک زدن کند و به عبارتی از این کار لذت ببرد ، این از نشانه های مشکلات و بیماریهای روانی یا اختلالات جنسی یا عصبی ژنتیکی است و لذا به بررسی بالینی نیاز دارد .

    قطعاً در اینجا اونچه می تونه مورد بحث باشه ، کتک زدنهای هیجانی ، یعنی ناشی از خشم است . که به طور روشن اگر بخواهید بحث به شکل مناسب هدایت شود ، بهتره به این شکل دنبال شود ، که در چه کسانی و چه شرایطی خشم با کتک زدن بروز می کند ، به عبارتی بررسی شخصیتی افرادی که خشم خود را با کتک زدن دیگری بروز می دهند را دنبال کنید . چون هستند کسانی که خشم خود را به گونه های دیگری بروز می دهند .

    نظر خود بنده اینه که کسانی که خشم خود را کنترل نمی کنند و نهایتاً با کتک آنرا بروز می دهند ، شرایط تربیتی ناهنجار داشته اند ، مثلاً یا خود نیز در کودکی یا حتی نوجوانی مورد کتک خوردن بزرگتر خود قرار گرفته اند ، یا مثلاً مورد توجه زیاد بوده اند و کنترل احساس را نیاموخته و در مقابل خشونتهایشان راه کار درست به کار گرفته نشده ، یا حتی در موادری اندک به مسائل عصبی ژنتیکی باز می گردد

    ی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  11. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 15 آذر 96), Erica (چهارشنبه 15 آذر 96), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 15 آذر 96)

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم خانم پاییزه خیلی زحمت میکشید و وقت میذارین مشورت میدین به بنده
    همین کارو دارم میکنم ولی فکر میکنم مادرش دیشب متوجه شد که بین ما مشکلی هست منم امروز دیگه نمیتونم برم دیدنش تهران نیستم
    دیشب خونه پدرش یکم سنگین باهاش برخورد کردم اونم نه خیلی ولی نشستم بیشتر با پدرش حرف زدم و مثل قبل دیگه کاریش نداشتم اونم انگار ناراحت شد بدون اینکه شب بخیر بگه رفت اتاقش و مادرش یکم بعد گفت سرش درد میکرده خوابیده. این اولین باری بود که همچین کاری میکرد... با این وضعیت اگر من چند روزم دیدنش نرم براش اهمیتی نداره و فقط احتمال داره بیشتر ازم فاصله بگیره هرچند شاید اعصاب خودم آرومتر بشه ولی الان بحث خانواده ش هم هست که نباید به هیچ عنوان متوجه چیزی بشن اگر متوجه بشن بعیده دیگه بتونم مشاوره ببرمش احتمالا میخوان عروسی رو بهم بزنن و منم مجبور میشم قانونی اقدام کنم و همه چیز سخت تر میشه نمیخوام همچین مسائلی پیش بیاد
    فکر کردم همین یکشنبه که خواستم برم مشاوره خودشم ببرم و بیشتر از این دیگه صبر نکنم. اگه میتونستم حتی تا یکشنبه هم از خانواده ش جداش کنم خوب بود.
    نگران اینم هستم که با این درجه از ناراحتی و سردی که نسبت به من پیدا کرده خودشم قصد جدایی داشته باشه این همه مدت قهر به خاطر یه دعوای چند دقیقه ای خیلی زیاده و هیچ جور با منطق من سازگار نیست

  13. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,289 در 742 پست

    Rep Power
    202
    Array
    نه جناب امیر خان میدون و خالی نکنید

    مرد این ماجرا شمایید مثل ی مرد قوی باشید

    پس از محبتتون کم نکنید!!!

    شما ویزگی های مثبت خوبی دارید
    حق پذیری
    تغییر پذیری
    معرفت
    حس مسئولیت محبت

    فقط کاش هممون صبر رو هم تمرین کنیم

    واقعا حیفه ک ناپختگی عشقتونو قربانی کنه

    شما اسمش و میذارید ی دعوای چند دقیقه ای!!!!!!!!!!!پست خانم پاییزه و مادر دوباره بخونید تا بدونید احساس ی خانم چیه وقتی
    تمام عشقش و به پای کسی میریزه ....وقتی ی حساب دیگه روش باز میکنه که اگه کسی به من چپ نگاه کنه اون هوامو داره....تکیه منه...بعد اون وقت
    خود اون طرف میاد ی جوری میزنه که به کبودی میرسه.....ماشالا دست سنگینی هم دارید وگرنه من نمیدونم از پشت فرمون تو اتوبان با اون سرعت ....چطوری زدید
    که کبود شده...همین که برگشتید گفتید بیا تو هم بزن ....معلومه هیچ حس ی خانم و درک نمیکنید.....اون غرورش عشقش همه حسی که داشته نمیگم از بین رفته
    ولی زیر سوال رفته....اون وقت شما میگید ی دعوای چند دقیقه ای!!!!!!!!!!معذرت می خوام ولی اگه کسی به ناموس ی مرد جسارت کنه بعد بگه بیا تو هم به ناموس من جسارت کن به نظرتون درست میشه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!عشق و احساس ی زن اولویت اول زندگیشه.....

    و از طرفی میگید پای شما خیلی وایستاد تا بهتون برسه.....پس دختر احساساتیه

    و ی چیز خیلی بد که ظاهرا با هیچ کس حرف نمیزنه ...........احتمالا چون خانوادش مخالف بودن الان نمیتونه با اونها حرف بزنه تا نکنه سرزنشش کنن که مامخالف بودیم

    همون موقع هم گفتیم و.....اصلا غرورش احترامش دوباره میشکنه اگه بخواد دوباره به زبون بیاره و تعریف کنه چط.ری زدینش!!!!!

    الان خودش تو بد برزخیه....نیاز داره شما درکش کنید....ایشون هم کم تجربه است...منم اگر چند سال قبلم بود مثل خانومتون عمل میکردم...ولی گذر زمان ادمها رو پخته میکنه.....به هم کمک کنید تا تجربه زندگی متاهلی رو بدست بیارید

    باید به حرف بیاد تا بیشتر تو خودش نریزه...

    من ی احتمال دیگه هم میدم ولی خداکنه اشتباه کنم...
    .................................................. .............................
    اینا رو نگفتم که بگم تمام تقصیر ها متوجه شماست.....من میدونم شما هم خق داشتید ولی به قول دوستان کاری کردید که

    به جای اینکه شرمندش کنید حالا بدهکار شدید

    ولی فعلا شما احساساتتو کنترل کن سر فرصت از حق خودتم دفاع کن

    چون زندگی متاهلی قشنگیش به همینه یا بهتر بگم لازمه موفقیتش همینه که گاهی شده برای ی مدت از حق خودت کوتاه بیای بخاطر همسرت....

    اگرم دورید از هم تکست یادتون نره....من فک نمیکنم قطع ارتباط موثر باشه....این به عقل من میرسید
    .................................................. .................................................. ....
    اگر هم وقت مقاله خوندن ندارید سخنرانی های خانواده دکتر فرهنگ و دانلود کنید تو ماشین گوش کنید

    صبور باشید و مثل یک مرد بالغانه رفتار کنید

    اگر تهران هستید من میتونم شماره دکتر خوبی بهتون بدم که راهکار هاش خوبه توصیه به طلاق هم نمیکنه

    ان شا الله خدا به هر دوتون کمک میکنه درست میشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    Amir A (چهارشنبه 15 آذر 96)

  15. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    اگه مجبورید که ازش دوربشید اماتماس روباهاش داشته باشین.
    رفتاربااحترام یادتون نره.محبت نکردن معنیش این نیست که بی احترامی کنیدتاخدلیی نکرده به فکرهایی که احتمالا الان درموردشمامیکنه بیشتردامن بزنید.
    مثلا دیشب که بدون شب بخیرگفتن واحتمالا هم بدون خداحافظی اونجاروترک کردین بایدوقتی مامانش گفت سرش دردمیکردخوابید شمامیگفتین ان شالله بلا دوره وهمزمان بلندمیشدین میرفتین توی اتاق پیشش وبهش میگفتین ....(اسمش بدون هیچ پسوندی)اگه کمکی ازم برمیادبگو بعدشم ازش خداحافظی میکردین ومیگفتین استراحت کن مزاحمت نمیشم.
    بعدمیومدین به خانوادش میگفتین چیزی نیست استراحت کنه خوب میشه من باهاش خرف زدم.اینجوری خانوادش هم شک نمیکنن.
    پس رفتاربااحترام یعنی مثل دورانی که تازه باهم آشناشده بودین وهنوزدل وقلوه نمیدادین به هم.
    نگران نباشید ان شالله درست میشه.
    توکل کنید بخدا.راهکارهای دوستان روهم به کاربگیرید.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  16. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (چهارشنبه 15 آذر 96), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 15 آذر 96)

  17. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    خانم الهه زیبایی این احتمالی که میدین چی هست؟ خواهشا بگین من فکرم به این ذهن پیچیده زن ها قد نمیده واقعا. باید هر کاری که ممکنه انجام بده رو بتونم پیش بینی کنم که بتونم جلوشو بگیرم. تو فکرم فرداشب برم دنبالش به زورم شده ببرمش خونه خودم و به یه بهونه ای نگهش دارم تا یکشنبه ولی هنوز نمیدونم چطوری. خیلی نگرانم دسته گل آب بده و قضیه رو برای کسی بخواد تعریف کنه
    حرفاتونو میخونم متوجه میشم چی میگین ولی کلا با مدلی که من قبلش فکر میکنم خیلی متفاوته مثل این بحث غرور و اینا که اصلا نمیدونستم. اینکه گفتم تو هم بزن برای این بود که خودشو خالی کنه و قضیه زودتر تموم بشه همون جریان چشم در برابر چشم. بالاخره یه جوری باید این ناراحتیش از بین میرفت منم همین به فکرم رسید
    آره صبر مهمه من صبرم اونقدرها زیاد نیست ولی تو این جریانم فشار زیاد رومه و نگرانم که میخواد چی کار کنه و چی تو فکرش میگذره اینه که سختمه دست رو دست بذارم و یهو مثلا بخوام بفهمم رفته مهریه شو اجرا گذاشته یعنی اگه همچین کاری بخواد بکنه میدونم صبرم دیگه تمومه و رفتارم صد و هشتاد درجه باهاش عوض میشه.


    علت دست سنگینم اینه که من چند سال بوکس کار میکردم حرفه ای کلا هم دستای بزرگی دارم. متاسفانه اون شبم کم نزدمش نمیدونم چقدر شد حالیم نبود اصلا چی کار میکنم فقط تو دهنش مراعات کردم یکی زدم و یواش تر زدم اگه در حال رانندگی نبودم کارمون به بیمارستان میکشید


    آره دختر فوق العاده احساسی ای بود خیلی بانشاط خیلی شلوغ وسط خیابون یهو شروع میکرد دویدن و آواز خوندن دوستای زیادی داره اگر با یکیشون بشینه درددل کنه و تاثیر بگیره همه چی تمومه دوست ندارم بریزه تو خودش ولی تو این مسئله ترجیح میدم ساکت بمونه و فقط با خودم حرف بزنه
    خانواده شم بله من مشکلم همینه که اونا نظر خیلی موافقی نسبت به من نداشتن چون پدر من زن و زندگی مجزایی از من و برادرم داره و من و برادرم ده یازده ساله باهم زندگی میکنیم احتمالا دید خوبی به این مسئله نداشتن حمایت مالی ای هم من از طرف کسی نداشتم و هرچی بوده خودم بدست آوردم احتمالا به خاطر این مسائل فکر میکردن مورد مناسبی برای دخترشون نیستم
    الانم اگر بفهمن من همچین کاری کردم به احتمال قوی بخوان طلاقشو بگیرن


    دکتر روانپزشک منظورتونه؟ ممنون میشم شماره شو بدین ممکنه بهتر از مشاوره هم باشه من این جایی که وقت مشاوره گرفتم صرفا به خاطر نزدیکیش به محل کارم بوده شناختی از کارشون ندارم


    راستش میخواستم اینکاری که میگین رو بکنم و برم اتاقش حالشو بپرسم ولی واقعیت بهم برخورد کارش توهین آمیز بود برام. برای همین جلوی خودمو گرفتم نرم ولی مثل اینکه باید میرفتم الان اینکه خانواده ش مشکوک بشن بدتره. با این حال از خونه شون رفتم بهش پیام دادم و حالشو پرسیدم فقط گفت خوبم و تا الانم دیگه باهاش تماسی نگرفتم و جلوی خودمو گرفتم
    من هرچی میخوام بهش یه جوری حالی کنم که منم حق دارم ناراحت باشم نمیشه و فقط یک طرفه باید نازشو بکشم اینم سخته یعنی بیست روز مداوم اینکارو انجام دادن سخته. منم عادت به همچین چیزی نداشتم تاحالا. معمولا تو خانواده ما اون کسی که کتک میخورد میرفت معذرت خواهی نه برعکس.


    نمیدونم بالاخره باید رفتار با احترام و جدی باهاش داشته باشم یا بازم نازشو بکشم؟ کدوم رو یه دختر در این موقعیت زودتر جواب میده؟
    ویرایش توسط Amir A : چهارشنبه 15 آذر 96 در ساعت 23:11


 
صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.