به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 89
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام من با اقای جوادیان و مریم جان موافقم.کار همسرتون کاااااااملا اشتباه بوده و شمام حق داشتین عصبی و ناراحت بشین.کتک زدن ایشون کار درستی نبوده ولی گاهی اوقات ادم از شدت عصبانیت و ناراحتی. ممکنه کنترلشو از دست بده و نتونه عکس العمل مناسب نشون بده.همین که شما به نادرست بودن رفتارتون پی بردین و از ایشون عذرخواهی کردین و تمرین کنین که تو موقعیتهای مشایه خشمتونو کنترل کنین کافیه.به نظرم دیگه بیشتر ازین اصرار نکنین و خیلی عادی رفتار کنین و حتی یه مقدار سرسنگین برخورد کنین...
    ویرایش توسط میس بیوتی : دوشنبه 13 آذر 96 در ساعت 16:18

  2. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    Amir A (دوشنبه 13 آذر 96), جوادیان (سه شنبه 14 آذر 96)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنون از دوستان
    احتمال این هست که از طرف اون زن چیزی بهش گفته بشه چون روش نفوذ زیادی داره و بهش خط میده خیلی وقت ها به خودم گفته که مثلا فلانی بهم گفته اینکارو بکن تو زندگیت خوبه. من همون شب دعوامون بهش گفتم که کلا رابطه ش با این خانم دیگه قدغن و تمومه ولی الان که از من فاصله گرفته و تماس زیادی با هم نداریم نمیدونم بازم با اون زن در تماس هست یا نه. حدس میزنم که در تماسن و ممکنه بهش چیزایی هم یاد داده باشه.


    فکر نمیکنم خودش متوجه کارش بشه منم بخاطر اینکه کنترلمو اون شب از دست دادم دیگه راجع به اینکه تو هم اشتباه کردی زیاد بهش چیزی نگفتم یعنی اشتباه من اشتباه اون رو کلا پاک کرد. ولی عذرخواهی کردن منم زیاد از حد نبود همون چند روز اول که خیلی عذاب وجدان داشتم و دیدم دستش کبود شده نگران حالش بودم و گریه میکرد چندبار اینکارو کردم ولی بعد دیگه نه بیشتر سعی کردم به روش های مختلف محبتمو بیشتر کنم که ناراحتیش بره ولی عذرخواهی دیگه نکردم.... الان مشکل اینه که رفتار عادی نمیشه باهاش داشت. به من نگاهم نمیکنه باید سرشو بگیرم خودم تو چشاش نگاه کنم. یا دستشو نمیده بهم باید به زور بگیرم.... کلا احساس نمیکنی داری با یه آدم زنده حرف میزنی بی احساس شده. میترسم این حالت هاش دائمی بشه و افسرده ش کنه.


    مشکل دیگه م خانواده شن که اگر این حالتهاش طولانی بشن و خانواده ش بالاخره بفهمن چه اتفاقی بینمون افتاده به احتمال زیاد بخوان عروسیو بهم بزنن. اگه تو خونه خودم این اتفاق می افتاد مدیریت کردنش راحت تر بود ولی الان که خونه پدرشه من نمیتونم نه بفهمم تحت تاثیر حرف کیا داره اینجوری میکنه نه اینکه بفهمم به چی میخواد برسه.


    دلمم براش خیلی تنگ شده میرم دیدنش حتی بیشتر از قبل به خودش میرسه ولی میشینه جلوم ساکت فقط منو حرص میده


    خودمم دلم میخواد با هم عادی باشیم و کم کم مثل قبل بشیم ولی نمیذاره... وقتی بی اعتنایی میکنه من واقعا عصبانی میشم جلوش نشون نمیدم ولی این مدت واقعا عصبی شدم داره دیوونه م میکنه... شایدم به قول خانم بیوتی گرامی من باید سرسنگین رفتار کنم باهاش واقعا نمیدونم چه عکس العملی نتیجه میده الان.


    خانم پاییزه ممنونم از تذکرتون. شاید خانم من حق داره که الان اینجوری رفتار کنه و داره پیشگیری میکنه که من حواسمو جمع کنم از این به بعد. اگر بیاد بگه هدفش اینه اشکالی نداره و من اونقدر صبر میکنم و محبت میکنم تا خودش راضی بشه و بیاد طرفم ولی نگرانی من از همین فکریه که شما هم بیان میکنید که بخواد کلا قید منو بزنه. در این صورت من نمیتونم بپذیرم و اگرم بخواد طلاق بگیره نمیتونم طلاقش بدم. حتی اگه شده بدزدمش و ببرمش خونه خودم نمیتونم اجازه جدایی بهش بدم. اینم احساس من به عنوان یه مرد نسبت به این مسئله ست.
    اگه در اون لحظه فکر کار بکنه هیچ مردی این کارو انجام نمیده مطمئن باشین. کتک زدن حرکت از پیش تعیین شده ای نیست که بشه براش برنامه ریزی کرد و ناخوداگاه و از روی عصبانیت اتفاق می افته ولی حق باشماست و باید ازش پیشگیری کرد. منم باید اون شب جایی پیدا میکردم و از ماشین پیاده میشدم و عصبانیتمو جور دیگه ای خالی میکردم.


    صبا خانم از شما هم ممنون به نظرتون بهتر نیست اول خودم برم پیش یک مشاور و باهاش صحبت کنم که یک زمان جلوی خانمم تجویز طلاق برامون نکنه؟ ممکنه خانمم الان قصد طلاق داشته باشه یا در آینده همچین قصدی پیدا کنه. نمیخوام هم کسی تو سرش فکر طلاقو بندازه


    خانم بیوتی کاش همه مثل شما فکر میکردن متاسفانه این جریان برای من مثل ارتکاب به قتل شده دیگه مهم نیست عمدی بوده یا سهوی یا چی باعثش شده بهرحال گناهکار هستم و خودمم قبول دارم.

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    اگر خانمتون برای اولین بار هست که این شدت عصبانیت شما رو دیده به احتمال زیاد دچار نوعی شوک شده. من هم برای بار اول که فهمیدم شوهرم چنین اخلاقی داره این حالت رو تجربه کردم. در حقیقت ایشون هنوز نمیدونند چی کار باید بکنند. البته اگر بیان اینجا و تاپیک بزنند من حتما براشون مینویسم که به هیچ وجه با این مرد عروسی نکن .شما کار خیلی اشتباهی کردید. غرور همسرتون خدشه دار شده . شما واقعا فکر میکنید صحبت در مورد این رفتاربرای همسرتون خیلی اسون هست.؟ هیچ فکرش رو کردید که همسر تون چقدر وتحقیر شده.؟ صحبت در مورد اینهمه احساس خجالت و تحقیر کار ساده ای نیست . خانمهایی از پسش برمیان که اعتماد به نفس خوبیدارندهمسرتون اگر خانم سرد و گرم چشیده ای باشه و بتونه با خانواده اش مطرح کنه برای شما خیلی بد میشه . ولی من فکر نمیکنم ایشون توان مقابله با این شدت تحقیر و خجالت رو داشته باشه. ایشون الان داره رفتار شما رو میسنجه. با خودش کلنجار میره که ایا در زندگی اینده این رفتار تکرار خواهد شد یا نه. شما باید نه با عذر خواهی که با رفتارهای عاقلانه و تغییراتی که در خودتون و رفتارتون ایجاد میکنید به ایشون پشیمانی تون رو اثبات کنید. البته نه با حرف که با عمل. اگر این رفتار بدتون رو اصلاح نکنید اسیب جدی و غیر قابل جبرانی به رابطه تون وارد خواهید کرد. دروغگویی همسرتون به هیچ وجه کار درستی نبوده . و شما نباید به این رفتار ایشون بی توجه باشید. اگر به جای کتک کاری با خانواده اش مشکل رو مطرح میکردید نتیجه بهتری میگرفتید. در هر شرایطی خشمتون رو کنترل کنید.
    فعلا با خونسردی رفتار کنید. و کمی تنهاش بزارید تا فکر کنه. بهش فرصت بدید تا بتونه ببخشه. و عصبانیتتون رو مهار کنید.

    در ضمن مطمین باشید اگر رفتارتون رو اصلاح نکنید بعد از اینکه عروسی کردید این رفتار شما شدت بیشتری پیدا خواهد کرد و خانمتون هم مصمم تر و قوی تر خواهد شد و در نتیجه یک روز خواهید دید که شما رو ترک کرده. شما انگار فکر میکنید بعد از عروسی هر طور دوست داشتید میتونید با خانمتون رفتار کنید. ولی بدونید که اشتباه فکر میکنید.
    ویرایش توسط maadar : دوشنبه 13 آذر 96 در ساعت 18:48

  5. 3 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    Amir A (دوشنبه 13 آذر 96), paiize (دوشنبه 13 آذر 96), پامچال (دوشنبه 13 آذر 96)

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    من کلمه آگاه رو بکار بردم برای مشاور و فکر نمی کنم هیچ مشاوری حتی تازه کار بخواد تجویز طلاق کنه مگر اینکه اون فرد یه فمنیست افراطی باشه.

    ولی برای اینکه از میزان مهارت مشاور خیالتون راحت بشه بد نیست که خودتون جلسه اول تنها برید و دغدغه هاتون رو بیان کنید.

  7. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (دوشنبه 13 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96), paiize (دوشنبه 13 آذر 96), فکور (سه شنبه 14 آذر 96)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    آقای امیر
    شوک بزرگیه واسه یه خانم توی دوران نامزدی.به نظرم قبل ازاینکه نگران باشیدکه خانمتون به فکرطلاق بیفتن نگران این باشین که خدایی نکرده این رفتاردوباره ازشماسربزنه.
    پیشنهادمن اینه که فعالیتتون توی این سایت روادامه بدین تابعدازازدواج وحتی توی سالهای بعد.شمااول یه تاپیک بازکنیدکه چطورپیشگیری کفنیدازلین رفتار.
    مشاوره خصوصی همین تالار یامشاوره حضوری بگیریدتابتونیدخودتون روکنترل کنید.
    اگرهمسرشمامتوجه تغییراتتون بشه مطمئن باشیداین یکباروفراموش میکنه اماخب زمان میبره.خیلی هم طول میکشه ممکنه حتی بعدازدوسال که ازازدواجتون بگذره هم همسرتون یادش بیفته وتغییرفازبده واصلا شمامتوجه نشیدکه چراحالش بدشدیه دفعه!!!اینارومیگم چون میدونم اینجوریه.

    به نظرم اصلا به این موضوع اشاره نکنیدکه آیا بااون خانم دراتباط هستن یانه!
    یاداره ازجایی خط میگیره.این خودش یه نوع شک وبدبینی هستش.تعجب میکنن که چطوربعضی ازکاربرها خیلی راحت فکرمراجع رونسبت به همسرشون مخدوش میکنن.مراقب باشیدکه این حرف چه عواقبی میتونه داشته باشه.
    همسرشماالان میزان حساسیت شمانسبت به اون خانم رومتوجه شده پس اجازه بدین خودش باسبک وسنگین کردن وکم کم ارتباطش روبااون خانم قطع کنه.اصلا به روش نیاریدوجوری وانمودکنیدکه بهش اعتماددارین ومیدونی دیگه سراغش نمیره.حتی اگه رفت ومتوجه شدین به روش نیارید که مجبوربشه دروغ بگه مطمئن باشید اگه این کاروکنیدواون اعتمادرومتوجه بشه خودش خیلی راحت اون خانم روحذف میکنه.
    امااگه حساسیت نشون بدین فقط اوضاع روبدترمیکنیدواون خانم میشه فرشته نجاتش.خواهش میکنم اینورعایت کنید.راهواشتباه نرید.مثل پدرومادری که متوجه سیگارکشیدن پسرشون میشن یاخطای دخترشون.روابط بایدبرپایه اعتمادباشه بین هرکسی که میخوادباشه.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...
    ویرایش توسط paiize : دوشنبه 13 آذر 96 در ساعت 19:48

  9. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (دوشنبه 13 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    من نمیخوام این رفتارو دوباره تکرار کنم هرگز و به هیچ عنوان. آدم عصبی و پرخاشگری هم نیستم در حقیقت اونقدرها هم پیش نمیاد که عصبانی بشم. قبلا هم پیش اومده که ازش عصبانی شدم و خودمو کنترل کردم
    اصلا شما چندتا مرد متاهل میشناسین که بیان تو این انجمن و اعتراف کنن همچین کاری کردن و بگن پشیمونن یا دنبال راه چاره بگردن که از دل زنشون دربیارن؟؟ همه مردا یه جور نیستن و مردی هم که خطا کرده و دست بلند کرده آدمه، الزاما هیولا نیست. یعنی چی که به هیچ وجه با من ازدواج نکنه؟ مثلا مردهای دیگه کلا بی ایراد هستن؟
    دوسال دیگه تغییر فاز بده؟ مگه یه زن چقدر میتونه کینه ای باشه؟ من باید چی کار کنم که الان فراموش کنه و دوسال دیگه و ده سال دیگه این موضوع تو سرش نیاد؟

    ممکنه واقعا دچار شوک شده باشه چون من باهاش اینجوری دعوا نکرده بودم قبلا. دعوا کردیم نه که اصلا نکرده باشیم ولی به این شدت نبوده و زدن هم نداشته منو به این حد عصبانی ندیده بود. بیشتر رابطه ما بعد عقد توی خوشی گذشته بیشتر اوقات خودم به شوخی و باخنده ناراحتی هارو جمع کردم حتی اون عصبانی بوده من باهاش شوخی کردم که از ناراحتی دربیاد ولی شاید فکر کرده قراره تا ابد همینجوری باشه و هرکاری کرد هم به روش نیارم
    البته عصبانیت من سر دیگرانو دیده بود چندبار ولی با خودش نه من خیلی ملاحظه شو میکردم بهرحال زن ها حساس و لطیف هستن.


    فکر نمیکنم خودش مستقیم به خانواده ش بره حرفی بزنه اگه میخواست بگه تا الان گفته بود ولی نگرانم که خانواده ش شک کنن و از زیر زبونش بکشن بیرون. نمیدونم رفتارش با اونا چطوریه جلوی من که کلا سرد و بیحاله و حتما خانواده ش تا الان متوجه تغییرش شدن یه دلیلی که نمیتونم بحال خودش بذارمش همینه که فکر کنه برام مهم نیست و بره به خانواده ش جریانو بگه.


    دقیقا با چه رفتاری میتونم پشیمونیمو بهش ثابت کنم؟
    خب اینکه احساس خجالت کنه بخاطر دروغ و کاری که کرده باید باشه همونطور که من هنوز احساس شرم دارم برای زدنش ولی غرور رو متوجه نمیشم چه ربطی داره. خب کار اشتباهی کرده بود و توقع جایزه که نباید داشته باشه. من فردای اون روز ازش خواستم که اونم منو بزنه و تلافی کنه تا بی حساب بشیم ولی گفت دیگه فایده ای نداره یعنی بخاطر همین غروریه که میفرمایین؟ چی کار کنم غرورش برگرده و فکر نکنه قصد تحقیرشو داشتم؟ من واقعا هم همچین قصدی نداشتم در واقع اصلا فکر نمیکردم اینطوری که شما میگین باشه و انقدر زن ها به این مسئله حساس باشن. من بیشتر تا الان فکر میکردم بخاطر اینکه دعواش کردم یا همون بحث بی اعتمادی که تو تصورشه و دردی که کشیده انقدر ناراحته ازم و دلش شکسته



    راجع به دوستش هم نه تصمیم ندارم اصلا بهش حرفی بزنم. باید اول مشکل خودمون حل بشه و بعدم بهش گفتم که نباید دیگه باهاش در رابطه باشه الان اگرم در تماس باشه حتما از من پنهون میکنه و میخواد بازم دروغ بگه. بخوام ته توی مسئله رو دربیارم خودم باید اقدام کنم نه که مستقیم ازش بپرسم


    فعلا یه مرکز مشاوره پیدا کردم و وقت گرفتم که تنها برم صحبت کنم قصدم این نیست کسی رو واسطه کنم که خانمم با من آشتی کنه اصلا اینکار نه درسته نه فایده ای داره. میخوام فقط متقاعدش کنه که از قهر دربیاد و باهام حرف بزنه تا خودم بتونم دلشو به دست بیارم
    فعالیتم اینجارو هم مجال باشه حتما ادامه میدم. البته وقت ندارم همیشه بیام ولی این روزا خیلی فکرم درگیره و جدا ممنونم برای راهنمایی هاتون. همین که بتونم بفهمم خانمم حدودا تو چه فکرایی هست هم خیلی میتونه کمک کنه

  11. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    المای (دوشنبه 13 آذر 96), صبا_2009 (دوشنبه 13 آذر 96)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 فروردین 00 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1396-4-04
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    7,380
    سطح
    57
    Points: 7,380, Level: 57
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 170
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 290 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام اقا امیر
    انشالله درستی و به خیر حل میشه همه چی.. از نوشته هاتون این طور میاد که پسر فهمیده و خوش قلبی هستین.. حالا هم شما هم خانم اتون یه اشتباهی کردین که چون هر دو مهارت ارتباطی تو شرایط اختلاف و ناراحتی رو نداشتین این اتفاق افتاده
    اقا امیر یه خانم بزرگترین خواسته اش از مرد زندگیش حس امنیت هست، کاش میشد نوشته های شما رو میخوند.. یا مثلا براش توی تلگرام تمام حرفهاتون رو مینویشتین.. چون تو پست های شما عشق و دوست داشتن همسرتون هویداست.. خانم اتون باید این رو متوجه بشه که شما واقعا دوستش دارین و اون فقط یه رفتار هیجانی بوده و دیگه تکرار نمیشه در مقابل خانم شما هم باید متوجه بشه که دروغ گفتن به همسر قابل قبول نیست و اگه خواسته ای داره جراتمندانه مطرح کنه نه این که میون بر بره و بعد باعث دردسر برای خودش و شما بشه.. حیف هست دوران نامزدی که باید کلی شیرین باشه به قهر بگذره‌.. امیدوارم هر چی زودتر دلش صاف بشه و باهاتون حرف بزنه.. اگه تلگرام دارن براشون حرفهاتون رو دقیقا مثل همین جا که برای ما مینویسین .. بنویسین
    اگه هم شما هم همسرتون خودش رو بذاره جای طرف مقابل به راحتی بخشش اتفاق بیفته بین هر دوتون و باز صمیمیت بر می گرده.. درست میشه همه چی و شما انشالله به خوبی این مشکل رو حل میکنید.. موفق باشین

  13. 2 کاربر از پست مفید المای تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), paiize (دوشنبه 13 آذر 96)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام

    1. عدم شناخت روحیه زن و مرد و مهارت های زندگی زناشویی از سوی هر دو بزرگوار

    (گاهی ی اتفاق بد ی خوبی هم توش داره.....به نظر من فرصتیه که مهارت های زناشویی رو یاد بگیرید)

    2. شدت خشم بالا در شما و دست سنگین!!!!!

    3. بی سیاستی همسرتون

    اما از همه اینها مهم تر اینکه خانومتون بر عکس شما مسئله رو حل نمیکنه!!!ازش فرار میکنه

    (هر چند همین که راه رو براتون باز گذاشته نشونه خوبیه)

    باید خانومتونو به حرف بیارید

    با ی شاخه گل برید پیشش و توی خلوتتون شروع کنید به صحبت.....حین صحبت دستاشو تو دستتون بگیرید

    من این جمله ها به نظرم موثر باشه

    عزیزم نازنینم (هر لفظی که خانومتون دوست داره)
    دیدن غم چشمای تو زندگی رو برام سرد کرده.....بدون تو همه گل ها رنگ باختن
    از اون شب کذایی مردونگی من شکسته .....زندگیم پژمرده شده.....تو طراوت زندگی منی.....
    من و تو روزی تعهد دادیم که تو غم و شادی ها و سختی هاکنار هم باشیم
    و پاشو امضا کردیم.....این اولین سختی زندگی ماست......ازت انتظار دارم بیای مثل دو تا ادم بالغ حرف بزنیم و بهم کمک کنیم که
    موقع اختلاف نظر چه طوری رفتار کنیم تا عشق مون قربانی نا پختگیمون نشه و برای همیشه این نا پختگیمونو کنار بذاریم
    عشق من
    من می خوام کنار تو ایراداتم و برطرف کنم و از هر چی که احساس ی مرد و خدشه دار میکنه بهت بگم تا بدونی چطوری هوای عشقم و داشته باشی.....

    براتون ارزوی خوشبختی میکنم

  15. 2 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), paiize (دوشنبه 13 آذر 96)

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام مجدد
    من منظورم این نبودکه حتمابایدآدم کینه ای باشه که یادش بیاد به هرحال اتفاق بدیه توی زندگی یه زن ومن میخواستم بالین حرف عمق زخمی روکه به روح نامزدتون زدین رومتذکربشم نه به جسمش!
    اینکه شمادنبال راه حل هستین عالیه وجای تحسین داره اماخب قبول کنیدکه ممکنه بازخانمتون ازیکی ازخط قرمزهلی زندگیتون ردبشه ولین اتفافها تکراربشه البته بعیده چون شماخداروشکرازخودتون مطمئنید.

    اون فهمیده که شماپشیمونید.من کارخانمتون رواصلا تایید نمیکنم.اینجاما فقط به شمادسترسی داریم پس طبیعیه که راجع به شماحرف بزنیم.
    مطمئن باشین اگه خانمتون میومدوتاپیک میزدحتماسهم اشتباهشو بهش میگفتیم.

    یادگرفتن مهارتهای زندگی مدتهازمان میبره.واسه همینه که گفتم سعی کنیدهمیشه اینجاباشی تامقاله هاوتجربه های بقیه رومطالعه کنیدوگرنه فرقی نمیکنه چه این سایت چه جای دیگه چه مشاوره حضوری وچه حتی مطالعه کتابهایی درباره بهترزندگی کردن وبهتردرک کردن روحیه خانم ها.وقت گذاشتن برای یادگیری مهارتهاوتقویت کردن اونها ازهمه چی مهمتره چون بالینهاست که آدم هامیتونن زندگی بهتری داشته باشن
    من قصدنداشتم توهیچ تاپیکی شرکت کنم چون نمیتونم اماتاپیک شما منوراغب کردتاازتجربه ام بگم.

    به هرحال اگه ازحرفهام ناراحت شدین معذرت میخوام.
    امیدوارم مشکلتون باکمک وراهنمایی های خوب دوستان حل بشه.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  17. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), nazaninIT (سه شنبه 21 آذر 96)

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir A نمایش پست ها
    ممنون از توجهتون
    بنده 30 ساله هستم و ارشد مکانیک دارم خانمم 25 ساله و لیسانس زبان انگلیسی داره
    چهارسال پیش در مهمونی شامی که یکی از دوستان پدرم گرفته بود خانمم رو دیدم و ظاهر و رفتارش رو پسندیدم... همونجا پدرم با پدر ایشون صحبت کرد و قرار خواستگاری گذاشتیم. رفتم خواستگاری گفتن سربازی نرفتی نمیشه و من رفتم سربازی ولی با خانمم در تماس بودم و هر روز علاقمون بهم بیشتر شد... از سربازی برگشتم دوباره رفتم خواستگاری گفتن خونه از خودت نداری نمیشه.... یه سال جزیره ماموریت گرفتم و میرفتم و می اومدم و بازم نمیشد مرتب کنارش باشم بالاخره برگشتم و تونستم یه زمین بگیرم و الان در حال ساخته... رفتم خواستگاری برای بار سوم این دفعه قبول کردن و بالاخره عقد کردیم.البته خانمم هم اون مدت خیلی اذیت شد و بخاطر من مقاومت کرد.


    روحیات هم خانم من تک دختره و خیلی روحیه حساسی داره تا قبل این جریان خیلی پرانرژی و بانشاط بود. یکمم سربه هواست و مسائل مهمو ساده میگیره... منم دور و برم زن و دختر نبوده مادر نداشتم یه جورایی برادرمو من بزرگ کردم... سختی زیاد کشیدم و مسئولیت پذیریم زیاده ولی به نظر خانمم سخت گیرم
    قبل از این جریان خیر اختلاف جدی ای نداشتیم و خیلی هم رابطه مون خوب بود ایشونم ناراحتی و قهرش هیچ وقت نصف روزم طول نمیکشید.


    مسئله دعوامون هم... خانم من یک دوست آرایشگر داره که این خانم مطلقه ست و از نظر من مورد داره و زن موجهی نیست از ابتدا مایل نبودم خانمم باهاش زیاد در تماس باشه یه مدتم خانمم تو آرایشگاهش کار میکرد که باعث شد من متوجه شخصیت این زن بشم و اجازه ندادم دیگه بره اونجا. ولی متاسفانه دوستیشون ادامه پیدا کرد.... دو هفته پیش این خانم مهمونی گرفته بود و من به خانمم گفتم که نمیشه بری و اونم قبول کرد و گفت پس من میرم منزل خاله م و منم اون شب تا دیر وقت شرکت موندم ساعت ده زنگ زدم بهش که اگه میخواد برم دنبالش و بریم خونه پدرم که دیدم جواب نمیده و به خاله ش زنگ زدم اونم هول کرد و اولش گفت اینجاست بعد که گفتم میام دنبالش گفت نه اینجا نیست!... منم دیگه اصلا نفهمیدم چطوری خودمو به منزل اون زن رسوندم بیشتر از اینکه عصبانی باشم اون موقع نگران شده بودم و تو راه چندبار بهش زنگ زدم که برنداشت و پیام دادم که بیاد پایین وگرنه من میام بالا و برای خودش بد میشه که من رسیدم اونجا اومده بود پایین و نذاشت من وارد خونه بشم و گفت مجلس زنونه ست! ما از همونجا وسط کوچه دعوامون شروع شد تا سوار ماشین شدیم و تو راه. من مشکلم بیشتر این بود که چرا به من دروغ گفته اونم میگفت چرا به من اعتماد نداری و اصلا چرا اومدی منو بپای! حرفشم این بود که دروغ نگفته و واقعا رفته خونه خاله ش ولی این دوستش بهش زنگ زده و اصرار کرده که حتما بیاد و دلش سوخته رفته! منم میگفتم تو که میدونستی من مخالفم چرا رفتی و چرا اصلا به من خبر ندادی... که اونم میگفت تو نمیذاشتی برم پس توجیه میکرد که حق داشتم بی خبر برم! تو اون موقعیت هرچی به من گفت نمیدونم چرا منو عصبی تر کرد اگه یه عذرخواهی خالی میکرد همه چی حل میشد ولی اصرار داشت که اشتباه نکرده و منم هی عصبانی تر شدم باید اون لحظه ماشینو میزدم کنار و پیاده میشدم ولی هم وسط اتوبان بودیم هم من اصلا اون موقع این فکر به ذهنم نرسید و بعدا بهش فکر کردم. اولش چندتا داد سرش زدم که گریه ش گرفت و از گریه ش بیشتر عصبانی شدم و گفتم گریه تو ادامه بدی میزنمت که ول نکرد و منم چند تا زدم رو شونه و بازوش که متاسفانه کبود شد و یکی هم توی دهنش زدم.
    کار خودمو توجیه نمیکنم ولی همون شبم ازش عذرخواهی کردم فرداش براش کادو و گل بردم و بازم رفتم عذرخواهی و اونم اولش باهام حرف میزد و حتی تو بغلم گریه میکرد ولی بعد دو سه روز رفت تو فاز قهر و الان هرکاری میکنم نمیتونم دیگه درش بیارم


    من این مدت کاملا یه طرفه بهش محبت کردم ولی نتیجه ای نداشته و تازه حس میکنم بدترم شده یکی دو روز اول که هنوز عصبانی تر بودم و جدی تر باهاش برخورد میکردم حداقل نرفته بود تو قهر و باهام حرف میزد!... الان هرچی من میرم طرفش اون سردتر میشه... نمیدونم دیگه دوستم داره یا نه. ما خیلی سختی کشیدیم برای اینکه بهم برسیم اون موقع ها براش خواستگار پیدا میشد و زنگ میزد به من و گریه میکرد که خودشو میکشه ولی حاضر نیست با کسی دیگه ازدواج کنه ولی الان این دختر دیگه اون دختر سابق نیست... منم توقع محبت دیدن ندارم الان ازش فقط میخوام از این حالت قهر دربیاد و اجازه بده از دلش دربیارم وقتی انقدر خودشو سفت گرفته من چی کارش کنم؟ تنها کاری که به فکر خودم رسیده اینه که تغییر رویه بدم و یه مدت سراغشو نگیرم شاید خودش دلش تنگ شد ولی احتمال بدتر شدنشم هست و خودمم دلم نمیاد نبینمش و صداشو نشنوم

    سلام اقا امیر
    شما برای بدست اوردن خانم تون این همه زحمت و تلاش کشیدید
    اون وقت به خاطر یه عذر خواهی ساده این کار و انجام دادید !
    قدر همسرتون و بدونید و اینقدر زود عصبانی نشید
    ما ادم ها بعضی اوقات به خاطر یه کار اشتباه ممکنه تا اخر عمرمون حسرت این و بخوریم که ای کاش اون کار و انجام نمیدادم
    کسی که قبلن یکی رو دوست داره حتی تو اوج ناراحتی هم نمیتونه بدی عشقش و بخواد
    چه به اینکه این کار و انجام بده
    امیدوارم مشکلتون حل بشه
    شبتون بخیر
    ......دگر حوصله ای نیست

  19. 2 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    Amir A (سه شنبه 14 آذر 96), tavalode arezoo (سه شنبه 14 آذر 96)


 
صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.