به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 162
  1. #81
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array
    همسرم بسیار بسیار عصبی و بداخلاقه..نمیتونم بگم چقدر...غذا نمیخوره .امروز هرکاریش کردم دستاشو باز کنه و بغلم کنه قبول نکرد که نکرد..بداخلاق و دست به سینه نشسته بود و من زورم نرسید دستاشو باز کنم.اخر سرم چند ثانیه دستاشو باز کرد و سرمو بوسید و گفت میخوام ماشین رو ببرم تعمیرگاه و من میدونم الکی گفت ...فقط میخواست بره از اونجا...همسرم رفت
    مریم جان.

    من نه شما رو دیدم، نه پیوند عاطفی خاصی با شما دارم، جز اینکه یه دوستی مجازی کمرنگی بینمون هست، ولی بعد از پست اخری که گذاشتم سعی کردم سکوت کنم و چیزی نگم. چون دقیقا همسرتون رو درک میکنم و احتمالا برخوردی مشابه همسرتون می کردم.

    درسته که شما در شرایطی هستین که باید درک بشین، به احساساتتون اهمیت داده بشه و همه جوره ساپورت بشین ولی به عنوان کسی که یک ماه پیش هیچ بیماری خاصی نداشته، با منطق و مشورت تو زندگیش پیش می رفته، کمی خودت رو بگذار جای همسرت، اصلا فرض کن یه کاربر دیگه اینجا تاپیک باز کرده و شما قراره بهش مشاوره بدی، چی بهش میگی؟ چه برخوردی می کنی؟ چه برخوردی با همسرش داشته باشه؟

  2. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), maryam123 (شنبه 11 آذر 96), nazaninIT (یکشنبه 12 آذر 96), tavalode arezoo (شنبه 11 آذر 96), فکور (شنبه 11 آذر 96), زندگی خوب (شنبه 11 آذر 96)

  3. #82
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    صبای عزیزم...یهو همه چیز بهم ریخته و من با یک بحران جدی در زندگیم رو به رو شدم...به خدا خودمم به همسرم حق میدم واسه همینه علیرغم همه بد قلقی هاش بازهم میرم سراغش.امروز که داشتم مثل گربه دورش میچرخیدم و داشتم از عدم توجه اش دیوونه میشدم یهو با دستش چونه ام رو ارود بالا.انقدر چونه من درد گرفت که بهش گفتم چیکار کردی؟اصلا نفهیدم چرا این کارو کرد.لبریز از خشم شده .میدونم.اما نباید به من اسیب بزنه.اصلا و ابدا...دیگه خبری از اون محبت های مردونه اش نیست.اگر بخواد بغلم کنه انقدر سفت فشارم میده که بدنم درد میگیره.اگر بخواد بینیم رو فشار بده تا خونش بند بیاد انقدر این کارو با خشم میکنه که صدام در میاد...امروز برای اولین بار اروم زد تو صورتم و گفت از این خواب لعنتی بیدار شو.اما خیلی بهم بر خورد.خیلی.باور کنید به جایی رسیدم که میترسم همسرم چیزی به خوردم بده و برداره ببرتم بیمارستان.

    صبا باورت میشه وقتی بعضی پست های قدیمیم برای بچه ها رو میخونم میگم اینا رو من نوشتم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
    نمیدونم چرا منطق از خودم دور شده....
    حقیقتا منم اگر کسی در جایگاهم بود و جوابی ازم میخواست میگفتم حتما به توصیه دکترات توجه کن
    یکم زمان لازم دارم
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 11 آذر 96), زن ایرانی (شنبه 11 آذر 96), صبا_2009 (شنبه 11 آذر 96)

  5. #83
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محیا ناز نمایش پست ها
    سلام مریم جان امیدوارم هر چه زودتر سلامتیت رو به دست بیاری, ما هم اگه قابل باشیم برات دعا میکنیم, در مورد بارداریت به جای اینکه بر اساس احساسات تصمیم بگیری به حرف پزشکها عمل کن, تعجب میکنم از حرف دوستانی که مریم رو تشویق به ادامه بارداری و انتظار معجزه میکنن در حالی که جونش رو به خطر میندازه
    نمیخواستم تاپیک مریم اشغال بشه ولی ناراحت شدم از اینکه درست نمیخونید و پست میگذارید.من فقط حرف از معجزه زدم بین دوستان ولی اگر دقت میداشتید میدیدید که گفتم نشون دهنده معجزه است ولی اگر لازمه حتما سقطش کن.و بار دوم هم گفتم سقط شدن جنین چقدر سخت و خطرناکه.هیچ کدوم تشویقی بر ادامه بارداری نبود.تشویق به دیدن این که معجزه هم هست بود.
    لطفا بدون دقت و فکر هیچ حرفی نزنید

  6. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    maryam123 (شنبه 11 آذر 96)

  7. #84
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام مجدد
    مریم جان در تصمیم گیریت این رو هم در نظر داشته باش که تصمیم شما فقط زندگی خودت رو تحت تاثیر قرار نمیده بلکه روی زندگی اطرافیانت خصوصا همسرت بسیار موثره

    شما الان داری برای همسرت تصمیم می گیری که به از دست دادن همسرش فکر کنه اون هم صرفا برای به دنیا آوردن بچه ای که احتمالا سالم هم به دنیا نیاد
    آیا همسرت توان مراقبت از یه بچه که احتمالا سالم هم نباشه رو به تنهایی داره؟حتی اگر توانش رو هم داشته باشه آیا علاقه ای به این کار داره؟شما به نظر خودت داری خودت رو فدا می کنی ولی در واقع داری همسرت رو فدا می کنی

    من نمیگم قطعا برو سقط کن
    من میگم احساس رو بذار کنار کاملا
    برو خیلی زود با هر چی دکتر می شناسی مشورت کن
    اگر حتی 10 درصد هم احتمال خطر جانی برای شما وجود داره (10 درصد بیشتر از یه بارداری عادی) اصلا به ادامه بارداری فکر نکن

    و ذهنت رو هم از ربط دادن مسائل به هم پاک کن
    اینکه نوشتی تاریخ احتمالی زایمان با تاریخ تولد همسرت یکیه
    به این چیزا توجه نکن
    اولا که هیچ موقع بچه توی اون تاریخی که دکتر حدس میزنه متولد نمیشه و اون صرفا یه احتماله
    دوم اینکه مثلا خواهر من بچه اولش زود به دنیا اومد و سه روز دستگاه بود و فوت شد بچه بعدیش دقیقا همون تاریخ به دنیا اومد جالبیش به اینه که برادرم هم تاریخ تولدش دقیقا همون روزه به نظرت این موارد چه ربطی به هم دارن و اصولا چه اهمیتی دارن؟ به نظر من نه ربطی به هم دارن و نه اینکه هیچ اهمیتی دارن
    اصلا مهم نیست که تاریخ تولد دو نفر عینا مثل هم باشه و نشون دهنده هیچ چیز ماورائی نیست

    خودت رو به جای همسرت هم بذار حتی جای مادرت هم میتونی خودت رو بذاری و بعد تصمیم بگیری

    شما زیاد نباید زمان بذاری برای این تصمیم
    خیلی زود خودت رو از نظر روحی آماده کن و تصمیم بگیر

    امیدوارم خدا بهت توانایی تصمیم گیری درست رو بده حالا اون تصمیم هرچی که هست
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  8. 7 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 11 آذر 96), nazaninIT (یکشنبه 12 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), نادیا-7777 (شنبه 11 آذر 96), بارن (شنبه 11 آذر 96), زندگی خوب (شنبه 11 آذر 96), صبا_2009 (شنبه 11 آذر 96)

  9. #85
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    صبای عزیزم...یهو همه چیز بهم ریخته و من با یک بحران جدی در زندگیم رو به رو شدم...به خدا خودمم به همسرم حق میدم واسه همینه علیرغم همه بد قلقی هاش بازهم میرم سراغش.امروز که داشتم مثل گربه دورش میچرخیدم و داشتم از عدم توجه اش دیوونه میشدم یهو با دستش چونه ام رو ارود بالا.انقدر چونه من درد گرفت که بهش گفتم چیکار کردی؟اصلا نفهیدم چرا این کارو کرد.لبریز از خشم شده .میدونم.اما نباید به من اسیب بزنه.اصلا و ابدا...دیگه خبری از اون محبت های مردونه اش نیست.اگر بخواد بغلم کنه انقدر سفت فشارم میده که بدنم درد میگیره.اگر بخواد بینیم رو فشار بده تا خونش بند بیاد انقدر این کارو با خشم میکنه که صدام در میاد...امروز برای اولین بار اروم زد تو صورتم و گفت از این خواب لعنتی بیدار شو.اما خیلی بهم بر خورد.خیلی.باور کنید به جایی رسیدم که میترسم همسرم چیزی به خوردم بده و برداره ببرتم بیمارستان.

    صبا باورت میشه وقتی بعضی پست های قدیمیم برای بچه ها رو میخونم میگم اینا رو من نوشتم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
    نمیدونم چرا منطق از خودم دور شده....
    حقیقتا منم اگر کسی در جایگاهم بود و جوابی ازم میخواست میگفتم حتما به توصیه دکترات توجه کن
    یکم زمان لازم دارم
    همسر شما بخاطر لجاجت و عدم اهمیت حرف ایشون از سوی شما از فاز محبت رفتن تو فاز خشم و عصبانیت..

    یعنی احساس میکنن رفته رفته دارن شمارو از دست میدن و هیچ کاری از دستشون در قبال شما بر نمیاد.. چون سرسختیه شمارو در مقابل تشخیص دکتر مثله سد محکم میبینن و سعی دارن این سد و بشکنن..

    تعارض زیباییست که محبت ایشون نسبت به شما مثله خشم نمود پیدا کرده و شما از اون ناآگاهید ..

  10. 8 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), maryam123 (شنبه 11 آذر 96), nazaninIT (یکشنبه 12 آذر 96), نیلوفر:-) (شنبه 11 آذر 96), بارن (شنبه 11 آذر 96), زندگی خوب (شنبه 11 آذر 96), صبا_2009 (شنبه 11 آذر 96)

  11. #86
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام مریم جان.

    عزیزم،

    همه ی ما با توجه به شناختی که از شما داریم، می دونیم خانم عاقل و فهمیده ای هستی.

    از طرف دیگه همه ی ما می دونیم حتی اگه عاقل ترین آدم هم باشیم در شرایطی که دچار اضطراب و استرس می شیم نمیتونیم مثل شرایط عادی فکر کنیم و تصمیم بگیریم.

    اینکه ما نمی تونیم کار درست رو در زمان استرس تشخیص بدیم دلیل بر نادانی نیست ولی اینکه کار درست رو بهمون بگن و انجام ندیم چیزیه که اشتباهه.

    پناه بردن به توهمات در جایی که واقعیت چیز دیگه ای رو نشون میده، انکار شرایط موجود و ندیدن خطر های در کمین به وضوح نشان دهنده ی فعال شدن مکانیزم دفاعی در بدن شماست.

    شما فقط ترسیدین عزیزم.

    مثل کسی که در مسیر ریل راه آهن نشسته و در حالی که قطار با سرعت به طرفش میاد به جای بلند شدن و دور شدن از ریل ، حرکت قطار به سمتش رو انکار می کنه!!!

    عزیزم

    مریم جان!!!

    شما الان دقیقا روی ریل نشستید!!!!

    قطار داره به سمتتون میاد..... با سرعت....

    به خودتون بیایید!!!

    از خواب بیدار شید....

    به عقل و واقعیت رجوع کنید.

    خواهید دید عاقلانه ترین راه گوش دادن به حرف پزشکتونه.

    توکل به خدا زمانی معنا داره که عقلی هم باشه وگرنه توکل بدون تفکر.... توکل نیست عین مسخره کردن خداست.

    بچه تون رو اگه دستور پزشکه بدون فوت وقت سقط کنید.

    از مسیر قطار دور بشید.

    فقط یک قدمه....قرار گرفتن در مسیر درمان. همین!!!!

    دارو هاتون رو درست و سر وقت مصرف کنید.

    مطمئن باشید ، بدون شک!!! بعد از هر سختی ای، آسانی ای در راه خواهد بود.

  12. 9 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), maryam123 (شنبه 11 آذر 96), tavalode arezoo (شنبه 11 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), نیلوفر:-) (شنبه 11 آذر 96), بارن (شنبه 11 آذر 96), جوادیان (شنبه 11 آذر 96), صبا_2009 (شنبه 11 آذر 96)

  13. #87
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام به شما دوستام مهربون و باوفام

    دنیای عزیزم...هیچ پستی تاپیک من رو اشغال نمیکنه و من ممنونم از تک تکون که زحمت میکشین و با انگشتهای نازنینتون برای من تایپ میکنید ....

    فکور عزیزم
    کاملا درست میگی...تصمیمی هست که اطرافیانم رو هم تحت تاثیر قرار میده...

    اقای جوادیان عزیز
    ممنون که دوباره برام نوشتین..درسته...دیروز که همسرم بازوم رو فشار داد دردم گرفت.امروز متوجه شدم که جای انگشتاش رو بازوم کبود شده!! اما من این خشم و تندی رو نمیخوام.هر روز بین ساعتهای کاری بهم یه اس ام اس عاشقانه میداد ..یا تماس میگرفت در حده یک دقیقه هم که شده حالم رو میپرسید...اما خب الان مدتیه این کارا همه تعطیل شده.حتی بهش مسیج میدم جواب نمیده و میگه سرم شلوغ بود نتونستم.

    زندگی خوب عزیز
    ممنونم که اومدی به تاپیکم
    مثال خوبی زدی.دقیقا درست میگی....من میترسم.خیلی

    من دارم به این نتیجه میرسم سقط بهترین کاره.بخاطر خودم و خانوادم و همسرم که بهترین موجودی بود که تا به حال دیدم و برای من عزیز ترین کسه، مردی که مثل کوه همیشه پشتم بوده و بهترین یار و یاور منه.باور نمیشه این مردی که تا به حال از گل کمتر بهم نگفته داره به بدن من ناخواسته اسیب میرسونه...و همه اینها به دلیل علاقه اش به منه...

    انشالله دوباره تا اخر هفته میرم دکتر و جواب و نتیجه قطعی رو میگم خدمتتون.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  14. 11 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Erica (یکشنبه 12 آذر 96), Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), mohamad.reza164 (یکشنبه 12 آذر 96), paiize (شنبه 11 آذر 96), فرشته اردیبهشت (شنبه 11 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), نیلوفر:-) (شنبه 11 آذر 96), بی نهایت (یکشنبه 12 آذر 96), بارن (یکشنبه 12 آذر 96), زندگی خوب (یکشنبه 12 آذر 96), صبا_2009 (شنبه 11 آذر 96)

  15. #88
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1396-6-31
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,324
    سطح
    20
    Points: 1,324, Level: 20
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    221

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در مورد بیماریت ان شاءا... هرچه زودتر درمان ها نتیجه بده
    اما در مورد بچه خواهشمندم حداقل اگر نگران خودت نیستی با خودخواهی، اطرافیانت رو اذیت نکن. حالا که همسر به این خوبی داری اذیتش نکن

  16. 3 کاربر از پست مفید nazaninIT تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 12 آذر 96), بی نهایت (یکشنبه 12 آذر 96), صبا_2009 (یکشنبه 12 آذر 96)

  17. #89
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    مریم عزیز و همه دوستان تا می توانید مواد غذایی که دارای آنتی اکسیدان هستند بخورید بخصوص دوستانی که در شهرهای بزرگ آلوده هستند ...

    کلاً در بخش سلامت جسم خورد و خوراک و شناخت کافی نسبت به اثرات و کیفیت و ترکیبات موجود در مواد غذایی و چگونگی استفاده از آنها و هم چنین مصلح های مواد خوراکی و مواد غذایی که با هم خوردنشان مضر است را بشناسید و تغدیه ای آگاهانه داشته باشید تا سیستم ایمنی قوی ای داشته باشید .... هرچه سیستم ایمنی قوی تر باشد تهدید کننده که همه جا و همیشه هستند ناکام از آسیب زدن می شوند و بر عکس آن نیز صادق است .... رادیکالهای آزاد مهمترین تضعیف کنند سیستم ایمنی هستند که باید دقت داشته باشیم تا مواد غذایی دارای آنتی اکسیدن را همیشه در برنامه غذایی داشته باشیم تا محفوذ از آسیب رادیکالهای آزاد باشیم

    در بخش بهداشت روانی هم مهمترین آسیب زننده احساس محوری است که آرامش را مختل می کند و قوت روحیه را تضعیف می نماید ..... و درشرایطی مثل مریم عزیز .... تحمل شرایطی که بهتر از تغییرش داد و یا توان ما بری تحمل کشش ندارد و قوت کافی نداریم ....

    امید دارم مریم با پشتکار پیگیر درمانها طبیعی از طریق متخصصین آن و قوت و روحی و امید خواهد بود و ما هم با دعا و راهنمایی ها در این زمینه همراهش خواهیم بود تا بهبودی کامل

    ان شاء الله
    با سلام

    در لینک زیر مصلح های مواد غذایی مختلف را بشناسید و در نظر داشته باشید و مواد غذایی که با هم ضدیت دارند نخورید که تولید سموم می کند و سموم هم زمینه ساز سرطانها .

    لیست مصلحات مواد غذایی به تفکیک نوع طبع





  18. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 12 آذر 96), Erica (یکشنبه 12 آذر 96), maryam123 (یکشنبه 12 آذر 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 12 آذر 96)

  19. #90
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام مریم جان

    از اینکه داری به نتیجه درست می رسی خیلی خوشحال شدم.

    دو تا مطلب هست که شاید بتونه در اینکه زودتر تصمیم بگیری موثر واقع بشه.

    اول اینکه مراقب باش بی مهری ها و بی توجهی های همسر سابقت موجب نشده باشه که از این توجه و محبتی که به خاطر شرایطتت ، هر چند به صورت خشم و عصبانیت در همسرت بروز کرده ، در تو ایجاد یک نوع لذت منفی و یک نوع عکس العمل وارونه کند و همین سبب بشه که نا خود آگاه برای استمرار دادن به اون لذت بابت دریافت چنین توجهاتی ، چنین تصمیم مهمی را به تاخیر بیندازی!!!

    عزیزم این مطلبی که گفتم نه اینکه شما اینگونه هستی فقط خواستم بگم در خودت بررسی کن که این مساله وجود نداشته باشه.

    دومین مطلب هم اینکه مراقب باش مجاورت های ذهنی ات از قبیل هم زمانی بارداری ات با بیماری ات و یا همزمانی زایمان با تاریخ تولد جنین باعث نشانه سازی هایی در تو شود که موجب بشه یک سری توجیهات احساسی برای سرکوب این همه دلایل عقلی و پزشکی ایجاد کنه.

    در دو پست زیر گرچه موضوع متفاوته ولی مساله اصلی همین اشتباه در نشانه سازی ها بر اساس مجاورت های ذهنی است برای ملموس تر شدن ماجرا پیشنهاد می کنم بخونشون.


    http://www.hamdardi.net/thread12987-4.html#post119727


    http://www.hamdardi.net/thread-34666.html#post345406

  20. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Erica (یکشنبه 12 آذر 96), Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), maryam123 (یکشنبه 12 آذر 96), mohamad.reza164 (یکشنبه 12 آذر 96)


 
صفحه 9 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.