به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 162
  1. #71
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوستام مهربونم....کاش میشد دست تک تکتون رو به گرمی فشار بدم و ازتون تشکر کنم که نگران حالم هستین...
    نمیدونم چرا از همسرم بیزار شدم..حوصله اش رو ندارم.انگار فقط واژه "سقط" رو یاد گرفته و مدام تکرار میکنه.بهش گفتم باشه فقط یکم فرصت بهم بده کنار بیام با خودم.اما حس میکنم دارم خودمو گول میزنم و اونم میدونه.واسه همین اصلا از اینکه من یکم نرمش نشون دادم استقبال نکرد.گفت الکی میگی و تا منو نکشی دست بردار نیستی.امروز که عصبانی شد و داشت میرفت بیرون دستمو گذاشتم رو دستگیره در و گفتم نمیذارم بری.سرده و لباست کمه.حداقل صبر کن کاپشنتو بیارم..دستشو گذاشت رو دستم که رو دستگیره در بود و فشار داد...همیشه وقتی ازش دلخور میشدم دستشو که فشار میدادم تواوج دلخوری میخندید و میگفت دیدی هنوز دوستم داری...اینکه دستمو فشار میدی یعنی هنوز دوستم داری.این کارش امروز داغونم کرد..انگار تلنگر بود بهم.چه کنم.خیلی خیلی مستاصلم بچه ها.خیلی فشار بدی رومه...

    دنیا جان
    منو بردی به دوران های سخت زندگیم که چدر این دعا ارومم میکرد...ممنونم ازت.شاید مثل وسیله ای بود که مدتها بود گمش کرده بودم و حالا پیداش کردم و چقدر به درد بخور و عالی بود.پرینت گرفتم و گذاشتم کنار تختم که هر شب بخونم.واقعا خودم میدونم اون مریم همیشگی نیستم ..اما منم یه انسانم با صبر و تحملی معمولی.شاید یکم بیشتر به خاطر گذشته و مشکلاتم.

    فرشته اردیبهشت عزیز
    دلم میخواد مثل یه زن قوی بایستم و بگم با قدرت پا رو احساسم میذارم و این کارو میکنم.اما نمیدونم چرا نمیتونم.بخدا میفهمم همسرم شرایط خوبی نداره.درک میکنم حالشو.ولی من یه زنم.یه زن زجر کشیده با احساساته خودش.زنی که تو زندگی قبلیش همه جور سختی رو تحمل کرد و فکر میکرد که با شروع یه زندگی جدید میتونه روزهای بهتری رو بسازه..من دوست داشتم طعم خوشبختی رو بچشم..مثه این همه زن که مادر میشن در بهترین شرایط و کنار همسرانشون...

    اویژه جان
    بله.دکتر ها رو دیدم و غیر از یکیشون که کمی امیدواری داشت بقیه میگفتن سقط بهتره.یکیشون هم گفت اول و اخر سقط میشه این بچه چه تو بخوای چه نخوای و من گفتم ترجیح میدم خودش سقط بشه .به همسرم گفتن باید یکسری برگه امضا کنه که اونم فعلا زیر بارش نرفته.حضور روانپزشکا هم همون طور که گفتم فقط برای اماده سازی روحی من برای سقط هستش و نه چیز دیگه ای.دکتر زنان گفت که رشد جنین تا این لحطه عادی بوده .اما معلوم نیست به همین منوال پیش بره.اویژه جان اون قسمتم که مال من نبودو خوندم ! دقیقا هم درست بود چون پلاکتام روز به روز داره کمتر میشه .و همه ترس دکترها از اینه که موقع زایمان من بخاطر خونریزی بمیرم.حتی همین الانشم میگن کوچکترین خونریزی برات خطرناکه.امروز هم خون دماغ شدم دقیقا لحظه ای که با همسرم داشتم جر و بحث میکردم و تا یکساعتی خونش بند نیامد.همه گردن و گلو و تا داخل لباسام شده بود خون.سرامیک کف اشپزخونه سینک دستشویی و ...همه جا خون بود و انقدر همسرم محکم بینیمو فشار میداد که از دردش اشکام میامد.
    اویژه جان وقتی دکتر میگه خودش سقط میشه و اصلا این بارداری نباید شکل میگرفت، خب چرا منتظر نمونم خودش سقط بشه؟

    بی نهایت دوست خوبم
    برام خیلی با ارزش بوده که احساسامو درک کردی.اصلا با همسرم مشاجره نمیکنم.چون اصلا اهل بگو مگو نیستم.از اول هر وقت بحثمون شده یا اون کوتاه اومده یا من و قضیه کش دار نشده.این اولین باره این قضیه انقدر داره کش میاد.ممنون.فیلم رو حتما میبینم.

    فکور عزیزم
    واقعا هیچ جوابی برای حرفای منطقیت ندارم....


    - - - Updated - - -

    برادر خوبم اقا حامد
    ممنون که دوباره بهم سر زدین...حتما یه وقت میگیرم و صحبت میکنم.من میگم خدا معجزه میکنه...این همه معجزه کرده.واسه خودمم خیلی معجزه کرده.تو زندگیم.چرا همش چشمم به دهن دکترا باشه که هرچی بهم میگن انجام بده...مگر نه اینکه این کار یعنی من توکل به خدا ندارم.مگه خدا قدرت لایزال نداره؟مثلا خدا بیشتر میدونه یا پروفسور سمیعی؟ مگر نه اینکه بهترین دکترها در محضر خدا بنده ضعیفی بیش نیستن؟پس من چرا خدا رو رها کنم و به دکتر ها اکتفا کنم؟
    توروخدا اگر کسی میتونه جواب بده بهم
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 10 آذر 96), زن ایرانی (جمعه 10 آذر 96)

  3. #72
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    بعضی وقتا ذهن ما عادت میکنه به شرایط سخت، چرا؟ چون از تغییر می ترسیم؛ شکست رو دوست داریم کاری می کنیم که اتفاق بیافته چون نتیجش برامون قابل پیش بینیه ؛ اگه بخوایم کاری بکنیم که شکست نخوریم هر نتیجه ای غیر از شکست نسیبمون میشه نتیجه ای که نمیدونیم چیه ، و همین ندونستنه باعث میشه بترسیم پس میگیم راهی رو میرم که میدونم تهش چیه حتی اگه بد باشه.

    نمیدونم شاید شما هم دچار همین مورد شده باشین که علی رغم نظر پزشکاتون و همین طور همسرتون اصرار دارید. شاید عمق فضای ذهنتون یا ناخودآگاهتون ترجیح میده شما رو سوق بده به این سمت؛ سمتی که سختی کشیدن نتیجشه. چون عادت کردید. ولی اینبار لطفا یه راه دیگه رو برید.

    و یه چیز دیگه؛ تا اونجا که یادمه یه اصل فقهی بود که میگفت : لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام ،

    به غیر از خودتون ببینید به چه افراد دیگه ای ضرر می زنید؟
    درسته که من هیچ وقت نمیتونم درک کنم یه مادر چه احساسی به فرزندش داره و میدونم که چقدر بچه دوست دارید اما الان بحث اولویت هاست. اولویت های اصلی رو پیدا کنید. مطمئنم خودتون میدونید چیا هستند.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  4. 7 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 10 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), paiize (جمعه 10 آذر 96), آویژه (جمعه 10 آذر 96), بارن (جمعه 10 آذر 96), زن ایرانی (جمعه 10 آذر 96), زندگی خوب (شنبه 11 آذر 96)

  5. #73
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام اقا رضا
    ممنون که برام نوشتین.نوشته هاتون منو به فکر فرو برد...بذارید حالمو براتون توصیف کنم.انگار من یک مریم دیگه هستم و اون زنی که بیماره و میخواد هر طور شده بچه اش رو نگه داره یه مریم دیگه است...و این دو تا مریم باهمدیگه در حال جنگن.حق با شماست.من انقدر تو زندگیم سختی کشیدم که هر تایپیکی رو میدیدم ، برام جالب بود که من این مشکل رو هم تجربه کردم.راستش من بچه دوست داشتم اما نه انقدر.هیچ برنامه ای برای بچه دار شدن هم نداشتیم.حداقل تا وقتی که درس من تموم بشه.حتی حرفشم زیاد نمیزدیم.نمیتونم بیشتر باز کنم که چرا کار به اینجا کشید علیرغم نخواستن هر دومون.اما شوک بزرگی بود برای هر دو.به نظر شما چرا این اتفاق الان باید بیفته؟؟؟چرا تو این دو سال نیفتاد؟؟این سوالا فکرمو مشغول میکنه..
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96)

  7. #74
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    اویژه جان وقتی دکتر میگه خودش سقط میشه و اصلا این بارداری نباید شکل میگرفت، خب چرا منتظر نمونم خودش سقط بشه؟
    یه عالمه دلیل براش هست:
    شرایط تو خاصه، وقتی این پروسه کنترل شده باشه و تحت نظر باشی خطر کمتری متوجهت هست، اگر توی خونه باشی، تا متوجه علایم بشی و خودت رو برسونی مرکز درمانی، ممکنه زمان زیادی از دست بره. همونطور که خودت هم گفتی یه خونریزی ساده در شرایط تو اگه کنترل نشه، آسیب رسانه.
    غیر از اون، سقط دو ماه اول سبک‌تره و کم‌تر به تو فشار میاره.
    دلیل بعدی اینه که الان گزینه‌های مختلف برا انتخاب روش سقط داری. با گذشت زمان انتخابها محدودتر می‌شه.
    دیگه اینکه با گذشت زمان ممکنه از نظر روانی به چند سلول قد لوبیای کنونی وابسته بشی، اون وقت علاوه بر آسیب جسمی، آسیب روحی رو هم باید تا مدتی تحمل کنی.
    به حرف‌های فکور عزیز خوب فکر کن.


    مگه خدا قدرت لایزال نداره؟مثلا خدا بیشتر میدونه یا پروفسور سمیعی؟ مگر نه اینکه بهترین دکترها در محضر خدا بنده ضعیفی بیش نیستن؟پس من چرا خدا رو رها کنم و به دکتر ها اکتفا کنم؟
    توروخدا اگر کسی میتونه جواب بده بهم

    از کجا خواست خدا رو تشخیص دادی؟! نکنه وحی می‌شه بهت؟! آخه دختر هم هستی پیامبر زن نمی‌شه که :)) گذشته از شوخی بفرما، اینم فتوای آقای خامنه‌ای که دوستان توصیه کرده بودند بپرسید:

    س 1262: پزشک بعد از معاینه در ماههای اول حاملگی به زن گفته است که استمرار بارداری احتمال خطر جانی برای او دارد و در صورتی که حاملگی ادامه پیدا کند، فرزندش ناقص‏الخلقه متولد خواهد شد و به همین دلیل پزشک دستور سقط جنین داده است، آیا این کار جایز است؟ و آیا سقط جنین قبل از دمیده شدن روح به آن جایز است؟
    ج: ناقص‏الخلقه بودن جنين، مجوّز شرعی برای سقط جنين حتّی قبل از ولوج روح در آن محسوب نمی‏شود، ولی اگر تهديد حيات مادر بر اثر استمرار حاملگی مستند به نظر پزشک متخصص و مورد اطمينان باشد، سقط جنين قبل از ولوج روح در آن اشکال ندارد.

    اینم نظر آقای مکارم :
    آیا سقط جنین صورت مجازى دارد؟
    جواب : در صورتى که یقین، یا خوف خطر، یا ضرر مهمّى براى مادر داشته باشد، در مراحل اولیّه جایز است.

    حالا به نظرت کدوم مسیر، رها کردن دست خداست؟!
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  8. 6 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 10 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), paiize (جمعه 10 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), بارن (جمعه 10 آذر 96), صبا_2009 (جمعه 10 آذر 96)

  9. #75
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها


    دنیا جان
    منو بردی به دوران های سخت زندگیم که چدر این دعا ارومم میکرد...ممنونم ازت.شاید مثل وسیله ای بود که مدتها بود گمش کرده بودم و حالا پیداش کردم و چقدر به درد بخور و عالی بود.پرینت گرفتم و گذاشتم کنار تختم که هر شب بخونم.واقعا خودم میدونم اون مریم همیشگی نیستم ..اما منم یه انسانم با صبر و تحملی معمولی.شاید یکم بیشتر به خاطر گذشته و مشکلاتم.

    من خیلی با خوندن این دعا حالم خوب میشه.معنی زیبایی داری. از خدا بخواه کمکت کنه ولی خب یکی از راه های کمک خداوند به وسیله بنده هاشه.. شاید یکی از اونا همون دکترایی باشن که باهاشون در ارتباطی.
    تو همون مریمی فقط یکم سردرگم شدی. خوندن سوره حمد رو به شدت بهت توصیه میکنم که واقعا شفاست مخصوصا اگر بهش اعتقاد داری.

    " هر که در این بزم مقرب تر است
    جام بلا بیشترش میدهند"
    اینو به عمه ام هم گفتم که در سن بالا و بعد از مشت سر گذاشتن یه زندگی واقعا سخت رسیدن به خط یک سرطان پیشرفته. واقعا هم همینه انسان ها تو مشکلاتشون به پختگی میرسن... بی رپدلیل این ها سرراه آدم قرارنمیگیرن. حکمت خدا تو همیناست.حکمت مریضی عمه من این بود که شوهر بداخلاقش الان به شدت نرم و مهربون شده.نگران حال خانمشه و بارها براش گریه کرده و کلا یه آدم دیگه شده.همونی که عمه ام میخواست توی کل ۳۰ و خرده ای سال زندگی.
    یکم به خودت استراحت بده احساس میکنم همه چی ر ریختی توی یک میکسر و داری همه رو مخلوط میکنی.
    مادرشدن زیباست و حق توست اما بچه خودش بخواد سقط بشه برات که خیلی خطرناکه.دقیقا مثل زایمانه ولی دیگه یکبار انجام نمیشه و تموم بشه چندبار باید اون پروسه سخت طی بشه.. و خودت بهتر در جریانی.

    همسرت حق داره نگران حالت باشه اونم تحت فشاره سعی کن این روزا رو باهم بگذرونین.هردوتون بهم احتیاج دارین.

  10. 4 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 10 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), بارن (جمعه 10 آذر 96)

  11. #76
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    فراموش نکنید به دنیا آوردن فرزند ضعیف یا ناقص ظلم وحشتناکی به اون بچه خواهد بود. شما که نمی خواهید فرزندتون رو مجبور به تحمل یک عمر رنج و سختی کنید. الان که هنوز روح ندارند و تبدیل به انسان نشده اند این کار رو بکنید.

    خودتون، همسر و خانواده هاتون رو شکنجه نکنید. کاری رو که دکترا میگند انجام بدید. انشاا... در آینده مجددا بچه دار خواهید شد و اینبار با سلامت کامل برای خود و فرزندتون.

  12. 7 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 10 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), nasimmng (جمعه 10 آذر 96), tavalode arezoo (جمعه 10 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96), جوادیان (جمعه 10 آذر 96), صبا_2009 (جمعه 10 آذر 96)

  13. #77
    تمنای عشق
    مهمان
    سلام خدمت اعضای همدردی های عزیز

    مریم جان خوبی خانومی؟ آرام دل سابق هستم نمی دونم منو میشناسید یا نه؟ با اسم تمنای دل هم بودم که رمز و جمیل اون اسمو نداشتم.

    من توی تمرین هستم برای تقویت اراده م تا آنلاین نشم.
    هشت صفحه با تاپیک شما جلو اومدم اما طاقت نیاوردم و دوست داشتم برای شما بنویسم

    عزیزم ، من به حال شما غبطه میخورم به ایمان قوی که دارید
    بدونید من از شما و نوشته هاتون درس بزرگی میگیرم

    این را من به ما بگم شما به زودی حالتون خوب میشه . جدا از دعاهایی که پشت سرت هست ! بخاطر ایمانی که داری اینو میگم شما شِفا گرفته ای
    عزیز دلم این به دلم برات شده هست

    دلم میگه شما میلاد رسول الله (ص) شِفا میگیرید و فرزندتون هم صحیح و سالم به دنیا میارید

    یکی از عزیزان من شهید هستند که خیلی ها من جمله خودم ازش حاجت گرفتند
    اسم این شهیدو به فرشته مهربان دادم به شما بگند سرچ هم کنید تو گوگل مشخصاتش بالا میاد باهاش صحبت کنید به آرامش میرسید.

    با ایمانی که دارید از پس این امتحان الهی بر میاید شک نکنید.

    ان شاءالله به حق دل شکسته خانوم رقیه (س) شِفای عاجل پیدا کنید

    من برای تمرینی که هستم تا بهمن نمیخوام آنلاین بشم اما می بینم پست شما را که میگید شِفا گرفتید عزیزم

    من هم برای شما دعا و نذر می کنم اما بدونید من به دعای شما بیشتر احتیاج دارم گلم
    خدا صداتونو میشنوه

  14. 2 کاربر از پست مفید تمنای عشق تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 10 آذر 96), گیسو کمند (یکشنبه 12 آذر 96)

  15. #78
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها

    برادر خوبم اقا حامد
    ممنون که دوباره بهم سر زدین...حتما یه وقت میگیرم و صحبت میکنم.من میگم خدا معجزه میکنه...این همه معجزه کرده.واسه خودمم خیلی معجزه کرده.تو زندگیم.چرا همش چشمم به دهن دکترا باشه که هرچی بهم میگن انجام بده...مگر نه اینکه این کار یعنی من توکل به خدا ندارم.مگه خدا قدرت لایزال نداره؟مثلا خدا بیشتر میدونه یا پروفسور سمیعی؟ مگر نه اینکه بهترین دکترها در محضر خدا بنده ضعیفی بیش نیستن؟پس من چرا خدا رو رها کنم و به دکتر ها اکتفا کنم؟
    توروخدا اگر کسی میتونه جواب بده بهم
    سلام دوباره..

    مریم خانم اولویت اول شما الان حفظ جون خودتونه.. اولویت اولی که خوب رقم بخوره بعدا سر فرصت بازم میتونید بچه دار بشید ..مهم اول خودتونید.. خدا همیشه سر معامله هائی که با بندگان داره اول

    سلامتیه بنده هاشو اولویت قرار داده..

    مثله شکستن روزه هنگام بیماری و غیره..

    اما در مورد نوشته بولد شدتون براتون بگم که درسته عمر دست خداست , ولی اگه ما به حرف دکتر گوش داده بودیم و بوقتش مادرمونو میبردیم شهرستان الان حال مادرم با پیوند زده شده خوب بود و کنارمون بود..

    دکتر ها عوامل خدا رو زمین هستند و شما نباید مثله فیلمهای ایرانی عمل کنین و منتظر معجزه بمونید..

    وقتی همه متخصصان میگن باید سقط کنین باید به حرفشون عمل کنین.. چون اونها نمونه های مشابهی مثل مورد شما دیدن و تجربه کسب کردن..

    زیاد وقتو تلف نکنین تا روح در نطفه دمیده نشده..

    منم به معجزه ای که شما دوس دارید بشه خیلی راغب هستم اما شاید هیچ وقت انتفاق نیفته و زود دیر بشه..

  16. 5 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 10 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), nasimmng (جمعه 10 آذر 96), nazaninIT (یکشنبه 12 آذر 96), صبا_2009 (جمعه 10 آذر 96)

  17. #79
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام مریم جان امیدوارم هر چه زودتر سلامتیت رو به دست بیاری, ما هم اگه قابل باشیم برات دعا میکنیم, در مورد بارداریت به جای اینکه بر اساس احساسات تصمیم بگیری به حرف پزشکها عمل کن, تعجب میکنم از حرف دوستانی که مریم رو تشویق به ادامه بارداری و انتظار معجزه میکنن در حالی که جونش رو به خطر میندازه

  18. 3 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), maryam123 (جمعه 10 آذر 96), nazaninIT (یکشنبه 12 آذر 96)

  19. #80
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوستای عزیزم

    همسرم بسیار بسیار عصبی و بداخلاقه..نمیتونم بگم چقدر...غذا نمیخوره .امروز هرکاریش کردم دستاشو باز کنه و بغلم کنه قبول نکرد که نکرد..بداخلاق و دست به سینه نشسته بود و من زورم نرسید دستاشو باز کنم.اخر سرم چند ثانیه دستاشو باز کرد و سرمو بوسید و گفت میخوام ماشین رو ببرم تعمیرگاه و من میدونم الکی گفت ...فقط میخواست بره از اونجا...همسرم رفت و من خوابیدم.توی خواب خون دماغ شدم و وقتی برگشت من بیدار شدم و سراسیمه داشتم اثار رو پاک میکردم اما همسرم رسید و دید .فقط داد میزد که واسه من میخوای بچه نگه داری؟لعنت بر این بچه....لعنت بر روزیکه این بچه به دنیا بیاد....و از این حرفهای اعصاب خوردی....

    راستی دوستان دکتر گفته اگر همه چیز درست پیش بره تاریخ زایمانی که بهم داده دقیقا با روز تولد همسرم افتاده.و اینم برام عجیبه...

    ممنونم اویژه جان که بازم با قلم قشنگت نوشتی برام..فعلا بین دکتر ها هم اختلاف افتاده و یکیشون میگه میتونیم نگه داریم.اما امیدش چند درصده...

    سلام دنیا جان
    ممنونم ازت یه دنیا....واقعا هم همه چیزو ریختم تو میکسر و دارم بهم میزنم و هی هم بدترش میکنم.

    ممنون اقای یک دوست
    از خدا میخوام بهم قدرت بده تا همین تصمیم رو بگیرم.

    ارام دل عزیزم سلام
    بله شما رو یادمه...ممنون که برام نوشتی.اسم اون شهید چی بود؟

    اقای جوادیان محترم
    خدا مادرتون رو رحمت کنه...ممنون که برام نوشتین.سپاسگزارم

    محیا ناز عزیزم
    من هم میخوام این کار رو بکنم اما قدرتم کمه

    دارم کم کم به این نتیجه میرسم که این کار بهتره و باید این بچه از بین بره...اما زمان میخوام...یکم زمان میخوام.فکرم بهم ریخته است و جسمم داغونه.وزنم کم شده و شدم پوست و استخون ....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  20. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Erica (شنبه 11 آذر 96), mohamad.reza164 (جمعه 10 آذر 96), صبا_2009 (جمعه 10 آذر 96)


 
صفحه 8 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه نامشروع (موضوع فراگیر، راه حلی هست؟)
    توسط رامتین 777 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 اردیبهشت 97, 00:08
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 تیر 93, 04:32
  3. شروع یک زندگی با شک و تردید؟
    توسط fariborz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 91, 15:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.