به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام شمیم الزهرا جان

    یک نگاه اجمالی به تاپیک هات انداختم.

    داستان زندگی ات خیلی شبیه به یکی از بستگان نزدیک من است.

    اون خانم به اصرار همسرش ادامه تحصیل داد به اجبار همسرش رانندگی یاد گرفت، به اجبار همسرش یک شرکت در حیطه تحصیلی اش زد .

    اون خانم الان یکی از چهره های معروف شهرشون شده وبرای خودش کلی سرمایه و اعتبار به دست آورده .

    زندگی اش الان تقریبا به آرامش نسبی رسیده. البته هنوز هم همسرش سریع عصبی می شه اما خوب قلق همسرش دستش اومده.

    اتفاقا امروز با ایشون صحبت کردم و راجع به شما هم صحبت کردم و از ایشون پرسیدم چه روندی رو طی کرده که الان به این آرامش نسبی رسیده؟

    ایشون 18 سال هست که از زندگی مشترکشون می گذره وحدو 40 سالشونه.

    این خانم الان به اقسام بیماری ها که ناشی از فشارهای عصبی زیاد هست مبتلا شده اند از قبیل کم کاری تیرویید، قند ، تپش قلب شدید .

    با اینکه از لحاظ مالی این خانم پیشرفت زیادی داشته البته همسرش هم خیلی در این راه کمکش کرده اما نمی تونه بدون اجازه همسرش برای درآمدش برنامه ریزی کنه.

    اکثر مسوولیت ها به عهده اون خانم هست ، راننده بچه هاشه ، مسوول خریده منزل هست ، برگزاری مهمانی ها و مراسم ها همه به عهده خانم هست چون آقا فامیل پرجمعیتی داره و این خانم با رفتار خوبش وگذشت هاش همه فامیل همسرش رو جوری محبت می کنه که هیچ حرف و حدیثی باقی نمی گذاره.

    به تمام معنا اون خانم خودش را وقف همسرش و زندگی اش کرد و همه جوره به حرف همسرش بود جور ی که از جونش مایه گذاشت . همون طور که گفتم الان خیلی بیماری های جسمی داره.

    اون آقا دایم به خانواده این خانم ایراد می گرفت .تا جایی می رفت بهانه گیری می کرد ، اخم و تخم می کرد ، همه بدنشون می لرزید کاری نکنند که این آقا ناراحت بشه و بهش بربخوره.

    کلی عزت و احترام به ایشون می گذاشتند اما همیشه بعد از اینکه به خونشون می رفتند از همه شاکی بود.

    حتی سر لباس خریدن اون خانم هیچ وقت به میل خودش نمی تونست لباس بخره ، با اینکه از لحاظ مالی خودش مستقل بود .

    شم اقتصادی اون آقا خیلی خوب بود و هست و الان با فشارهایی که به همسرش آورده و به کار گیری نیرو و انرژی خانمش تونستند سرمایه زیادی رو به دست بیارند البته اون اوایل خیلی تنگی کشیدند اما الان جزو مرفهین به حساب می آیند.

    با اینکه اون خانم در حق خانواده همسرش هیچ کم کاری نداشت و همیشه در گرفتاری های خانواده همسرش نفر اول بود که به کمک همه می رفت اما بعد از مرگ مادر همسرش ، تازه متوجه شد که یکی از دلایل رفتارهای همسرش مادر همسرش بوده.

    چون بعد از مرگ مادر همسرش ، همسرش تغییر رفتار بسیار فاحشی پیدا می کنه وخیلی رفتار های عصبی اش کمتر می شه.

    خدا رحمتش کنه رن خیلی مهربانی بود اما با محبت و مهربانی هایش تاثیر زیادی روی پسرش می گذاشت. به گونه ای که اون آقا کمتر به همسرش از لحاظ عاطفی توجه داشت.

    با این حال اون خانم از بس دل پاک و رئوفی دارد هیچ زمان در طول حیات مادر همسرش ، هیچ مشکلی با روابط مادر و پسری آنها نداشت. می گم تازه بعد از مرگ مادر همسرش با تغییر رفتارها متوجه شد.

    در پی مشکلات روحی که برای خانم به وجود آمد اون آقا تازه متوجه شد که چقدر همسرش تحت فشار قرار داده و بعد از مراجعه به روان پزشک برای خانم ، این آقا بود که برایش دارو تجویز شد.
    اون آقا حتی یک دوره دارو هم به خاطر مشکلات زود جوش بودن ، و اضطرابش مصرف کرد.

    با اون خانم که صحبت می کردم دلیل آرامش تقریبی فعلی شون رو چند مورد ذکر کرد ،

    یکی اینکه زمان هایی که همسرش وارد فاز عصبی می شد سکوت کامل می کنه ،

    در زمان هایی که از خانواده اش ایراد می گیره ، جبهه نمی گیره و فقط می گه به خودشون بگو ، هر ناراحتی داری به خودشون بگو ، حتی شده یه مدت رابطه را با خانواده خودش کم می کنه تا حساسیت ها پایین بیاد و خود آقا پیشنهاد بدن که برون ، اگر آقاشون پیشنهاد رفتن داد در اینجا شرط می کنه که اگر قرار است دوباره شاکی شوی یا همون موقع به خودشون بگو یا قید رفتن رو بزن.

    وقتی به یک مهمانی می رند و می بیند همسرش دارد وارد فاز عصبی و ناراحتی می شود قید بقیه مهمانی را می زند و به خانه بر می گردند.

    اون خانم زبان شیرینی دارد یاد گرفته ایراد های همسرش را در قالب شوخی به همسرش می گوید تا آقا متوجه شود که خودش هم گل بی عیبی نیست و این همه از خانمش ایراد نگیرد.

    وارد شدن به سن بالا ، پختگی می آورد الان هم اون آقا هم خانم بیشتر از 40 سالشونه.

    سن بالا موجب شده هم خانم خیلی نجربه به دست بیاره که چطور با آقاشون برخورد کنه و پیش بینی کنه چه کارهایی موجب پرخاش گری همسرش می شه انجام نده ، همون آقا هم تا حدی در موارد خودش را کنترل می کنه.

    اینها را شمیم جان بهت گفتم که بگم اون خانم در کنار اینکه خیلی اذیت شد و خیلی از خودش مایه گذاشت اما خوب پیشرفت هایی هم در زندگی داشته.

    الان همسرش بسیار وابسته اون خانم هست جوری که هر روز روزی 10 بار با ایشون تماس می گیرد و جویای احوال ایشون می شود.

    همه اخلاق این آقا را می شناسند و ایشون رو پذیرفته اند.

    این آقا خیلی اهل زندگی و خانواده اش هست و از جون برای تامین رفاه ، آسایش و شاد کردن بچه هاش و خانمش مایه می گذاره.

    در عوض خانمش هم خیلی جاها کوتاه می یاد و مراعات می کنه که همسرش عصبی نشه.

    شمیم جان اینکه فکر کنی چطور می شه شرایط را تغییر بدی و یا همسرت تغییر کنه ، امکان پذیر نیست ، باید به این فکر کنی ، چه کار کنی که در این شرایط کمتر آسیب ببینی و از اون قسمت خصوصیات مثبت همسرت نهایت استفاده رو ببری.

    اینکه چه کارهایی انجام بدی که کمتر عصبی بشه ، از اون خصوصیات مثبتش چگونه استفاده کنی که خودت را باز سازی کنی و انرژیت را شارژ کنی.

    به سلامتی ات اهمیت بدهی ، چک آپ کامل برو حتی اگر شده پیش یک دکتر برو وشرایط روحی ات را توضیح بده و اینکه اون دکتر با همسرت صحبت کنه که بیشتر مراقب سلامتی شما باشه.

    از زمانی که اون خانم یک سری بیماری ها رو گرفت چون اون آقا خیلی هم عاطفی بود بیشتر سعی می کرد در مواقع آرامش به خانمش برسه حداقل جبران زمان های عصبی بودنش را بکند چون چنین آدم هایی تا خودشون به صورت تخصصی اقدام نکنند این حالت عصبی شون برطرف نمی شه. این نمونه عصبی شدن ها احتیاج به درمان پزشکی و روان درمانی و بالینی داره.

    پس تمام تلاشت رو بکن که بتونی همسرت را درک کنی و پیش گیری کنی چرا که ایشون نمی تونه کنترلی روی رفتارهاش داشته باشه و نیاز به درمان داره و تا خودش هم نخواد نمی شه.

    همسر شما از درون احساس حقارت می کنه و این یکی از دلایلی است که موجب بروز این رفتارها می شود.

    می دونم که همسرت خوبی هایی هم داره .

    زندگی هر کس پر از مشکلات هست هر کس به نحوی . اینقدر خود خوری نکن .

    حرف خیلی دارم و یک سری تکنیک های موردی در مورد فرزندت اگه شد باز هم برات پست می گذارم.

  2. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 02 آذر 96), نیلوفر:-) (پنجشنبه 02 آذر 96), مهرسا مامان (پنجشنبه 09 آذر 96), بارن (جمعه 03 آذر 96), شمیم الزهرا (شنبه 04 آذر 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام عزیزم.وقتت بخیر

    توی تاپیک های قبلیتون انقدر همسرت عصبانی نبود ک!!! چی باعث شده به اینجا برسه به نظر خودت؟
    درس خوندن توی شهر دیگه و هفته ای چندروز خونه نبودن؟ بدون استراحت و یه بارداری ناخواسته و مشکلات و سختیای دوران بارداری و درگیری همسرت با این مسائل؟ بدنیا اومدن گل پسرتون و طبیعتا تغییر زیاد زندگیتون و اینکه همسرت میبینه زندگیتون کلا عوض شده و شاید دیگه حالا حالا اون آرامشو نبینه‌.
    همسر شما عصبی هستن ولی خب اون چیزی که من میبینم و در موردت واضحه اینه که شما در عین انفعال یه محدوده رفتاری مشخص داری که پاتو ازش بیرون نمیذاری‌یه پیله ای دورت تنیده هست حتی اینجا هم همینطوریه.تازه پیله دورتو باز کردی و یکم حرف میزنی. در رابطه با همسر این مدلی زیاد جالب نیس شاید اونم تو ذهنش خودشو ازت دور میبینه.
    بعدشم اینجوری که شما میگی همسرت همیشه عصبانیه. چون این اتفاقات جز ریزترین اتفاق های روزمره است که همیشه ممکنه پیش بیاد پس همیشه اوقات تلخی دارین چرا بهش اعتراضتو نمیگی؟ نمیگم وایستا دعوا کن و بدتر جواب بده ولی از اینکه از دعوا هم بترسی من راستش خوشم نمیاد اینجوری چون از حق خودت اونقدر گذشتی که دیگه الان گرفتن حقت برات خیلی سخت شده و دادنش هم برای همسرت سختتر.... حق تو زندگی آرومه.حق تو اینه که در مورد پسرت تصمیم بگیری نه اینکه خودتو ببری یه گوشه تاریک و بگی من چقدر بدبختم چه شوهر بدی دارم اصلا دوستم نداره!!!! به خودت بیا لطفا.
    تو به نظر من رفتی کنار میگی حالا فلانی دوستم داشته باشه.من بهش زنگ نمیزنم اونم زنگ نمیزنه من جوابشو نمیدم ولی بدتر داد میزنه ...واقعا گویا قبلا خوددارتر بودن الان که دیگه اختیار خشمشو نمیتونه نگه داره اصلا. و این حالات شماهم شک نکن که مزید بر علته..
    موفق باشی

    - - - Updated - - -

    من نمیدونم چرا پستم دوبار ارسال شده.عذر میخوام که تاپیکتو اشغال کرد

  4. 3 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (پنجشنبه 02 آذر 96), بارن (جمعه 03 آذر 96), شمیم الزهرا (شنبه 04 آذر 96)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    این موضوع رو چند سال پیش ایجاد کرده بودم گفتم شاید برای شما مقید باشه خوندنش. خوندن دوبارش برای خودم مفید بود.

    http://www.hamdardi.net/thread16213-2.html
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  6. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 04 آذر 96), Glut.tiny (جمعه 03 آذر 96), شمیم الزهرا (شنبه 04 آذر 96)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط esm نمایش پست ها
    همسرتون دکترای چی میخوونن؟ اگه رشته ایشون تو زمینه های علوم انسانی باشه باید بدونن بخشی از عزت نفس بچه در دو سال اول زندگیش شکل میگیره.
    شاید بد نباشه بدون هیییچ بحثی یه مقاله پیدا کنید و براشون بفرستید تا مطالعه کنن و فقط بگین خووندم جالبه و شما هم بخوون. کلی از روشهای نگهداری از بچه هست که اسیب زننده به شمار میاد‌. یکیش همینه که بیش از یک نفر ازش نگهداری کنن.

    فکر کنم یه فایل صوتی از دکتر هلاکویی باشه در موردش.

    شما نمیتونین بهشون بگین که مادرم پیر شدن و توانشو ندارن؟ و شما هم برای سلامتی مادرتون نگرانید و هم اینکه مثلا یه وقت بچه از دستشون بیفته یا ‌‌...؟
    در مورد بیان خواسته هاتون یه نکته دارم‌. به جای گفتن اینکه من از این رفتار خوشم نیومد اینو جایگزبن کنید: چقدر این کارتو دوست دارم ولی اون کارت منو ناراحت میکنه ولی اون یکی کارت هم واقعا عالیه. یعنی انتقاد رو بین دو جمله مثبت بپیچونید‌. در موقع بیان نقد زبون مهربون و لحن مهربون داشته باشید. منفعل بودن اخرین مرحله در ارتباط دو ادمه

    موفق باشید
    سلام دوست عزیز
    دکترای عمران. ایوشن کلا این حرفارو قبول ندارن و معتقدن روانشناسی علم نیست و زاده یک سری نظریه که اصلا قابلیت اثبات نداره هست

    کلا در این زمینه که تربیت فرزند رو باید اموخت چجوری باید پیش برم؟ البته همسر من به طور کلی هیچ سخنرانی نه گوش میدن و نه اصلا قبول دارن. من تا الان جز مادرشون ندیدم همسرم کسی رو قبول داشته باشه

    چرا میشه از نکهداری مادرم ایراد بگیرم ولی قلبا ازین کار رضایت ندارم. ولی اگه بگم مامان هرچیزی میده بهش بخوره . خونشون سرده و... مطمئنم همسرم دیگه اشتیاقش برای اونجا گذاشتن کم میشه
    گرچه همیشه میگه من میگم بذاریمش اونجا واسه اینه کس دیگه نداریم وگرنه من اصلا مامانتو قبول ندارم تو بچه داری. که من یک بار گفتم خب بذاریمش جای مادر تو که قبولشون داری و نمیدونین چه دعوای بزرگی شد...

    برای بیان خواسته سعی میکنم طبق کید مرد حرف بزنم البته اصلا جواب نداده
    کلا در این زمینه هر مقاله یا صوتی بهم بگین خیلی خوشحال میشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    سلام شمیم الزهرا جان

    نظر من بر اساس تجربه اینه که برای بیان خواسته هات و به خصوص برای پیشگیری از موقعیت هایی شبیه به اونچه تعریف کردید نیازه نیازها و علایق و خواسته های همسرتون رو خوب مد نظر داشته باشید و مدتی تمرین کنید. در خواسته هاتون به دنبال این باشید که این خواسته من چه نفعی می تونه برای همسرم داشته باشه از همون در وارد بشید. مثال. همسر من اصرار داشت من زمانی که کودکم شیر خوار بود سر کار بروم. اما من مخالف بودم تنها راه راضی کردنش رو در این دیدم که خواسته ام رو جوری مطرح کنم که انگار دارم از طرف اون خواستمو بیان می کنم. چون همسرم مسائل مادی براش مهمه حساب کردم که ببین این مقدار هزینه مهد میشه این مقدار هزینه رفت و امد این مقدار هزینه سرویس رفت و امد فرزند بزرگتر و در کل هزینه ها با حقوق من تفاوت اندکی داره و الان نمی ارزه. ضمن اینکه شما و بچه ها هم اذیت میشید.
    یا مثلا برای شیر دادن هم گفتم ببین هزینه شیر خشک زیاده فشار میاد ضمن اینکه دائم باید دکتر باشیم و ....

    در مورد رفت و امد هم شما دوست داشتید برید خونه برادرتون و رفتید در اونجا اولویت با همسرتون بوده باید می رقتید در تیم همسر و از حضار عذر خواهی می کردید و زودتر بیرون میومدید تا همسرتون احساس کنه شما رو در کنار خودش داره.

    حالا در مورد رفت و امد فرصت کردم بیشتر میام می نویسم.
    خیلی نکته خوبی بود. فقط مصداق اگه بازم خاطرتون بود و مخصوصا از چیزهاییکه من از زندگیم میگم برام بازش کنین ممنون

    مثال: همسرم برای کادو دادن خیلی بیش از حد بین خانواده من و خودش فرق میذاره
    اگه خاطرتون باشه تولد برادرزادم چه خونی به دل من کرد سر کادو که ده تومن بالا پایین شده بود (کادو برای بچه های خانواده من حدود 50 تومن بیشتر تاحالا ندادیم)

    اما به برادرزاده خودش ربع سکه داد. خیلی دلم شکست. یا برای زایمان خانم برادر من ربع و برای خانم برادر خودش سکه کامل داد.

    من باید چطوری اونجا خواستمو بگم؟ جواب همسرم همیشه اینه پول خودمه به تو ربطی نداره!

  8. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام شمیم الزهرای عزیز

    واکنش همسرت وقتی غرق در لطف و محبت تو میشه چیه؟ آیا واکنش مثبتی میده؟ و ممکنه لطف و محبت تو باعث این بشه که همسرت روز آرومی رو سپری کنه و در برخورد باهات آسون بگیره؟

    منظور از لطف و محبت کارهای روتین زندگی نیست ، لطف و محبتی هست که انتظارش رو نداره و بهش ابراز میکنی مثل یه قدردانی جانانه از ابعاد مثبت شخصیتش و کارها

    و زحماتی که برای زندگی شما میکشه . مثل یه نامه تشکرآمیز و عشق آمیز... .

    واکنش همسرت در این شرایط چی هست؟

    و اینکه لطفا از ویژگی های مثبت همسرت هم مقداری بگو .

    سلام عزیزم
    همسرم در کذشته یعنی تا همین دو سال پیش از نظر عاطفی خیلی بهتر بود و کلا از اول ازدواج مرد با احساسی بود که الان ابدا نیست برای همینم وقتی من کارهای عاشقانه انجام بدم خوشحال میشه و خوش اخلاق میشه و سعی میکنه اونم به شیوه خودش محبت کنه البته خیلی کم اما کافیه تو اوج خوبیمون من بگم میای بریم خونه مامانم؟ دوباره اخماش میره تو هم و همه چی تموم میشه. من ندیدم که روابط عاشقانه بتونه کاری کنه ذره ای کوتاه بیاد از موضعش

    اگه هم خواسته ای نداشته باشم و اتفاقات یا حرف یا هرچیز ناراحت کننده ای پیش بیاد میبینم که واکنش تند نشون نمیده اما بعد یک مدت مثلا چند ساعت یا حتی یک روز یک دفعه فوران میکنه و یک دعوای شدید میشه چون ناراحتیشو تحمل کرده بوده و بروز نداده و به قول خودش صبر کرده و دیگه صبرش تموم شده

    خصوصیات خوب همسرم:
    1. اهل رفیق بازی، اعتیاد، خیانت نیست و کلا خانواده دوسته.
    2. اهل تفریحه و تو تفریحات ادم باحالیه که در کنارش به ادم خوش میگذره اما به همون اندازه هم حساسه و ممکنه یک چیز کوچیک تفریحو بهمون زهر مار کنه
    3. برای من خسیس نیست و رفاه ما براش مهمه
    4. مرد زحمتکشیه و به فکر ارتقا مالی خانوادست
    5. قبلا وقتی عصبانی نبود مهربون و با محبت بود ، کارهای محبت امیز گهگداری انجام میداد اما دو سالیه که اینطور نیست تا حدی که حتی سالگرد ازدواجمون هم دو ساله یادش نیست و منم یاداوری میکنم هیچ فایده ای نداره درحالیکه قبلا هیچوقت اینقد یخ نبود

    فعلا چیزی یادم نمیاد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    سلام عزیزم.وقتت بخیر

    توی تاپیک های قبلیتون انقدر همسرت عصبانی نبود ک!!! چی باعث شده به اینجا برسه به نظر خودت؟
    درس خوندن توی شهر دیگه و هفته ای چندروز خونه نبودن؟ بدون استراحت و یه بارداری ناخواسته و مشکلات و سختیای دوران بارداری و درگیری همسرت با این مسائل؟ بدنیا اومدن گل پسرتون و طبیعتا تغییر زیاد زندگیتون و اینکه همسرت میبینه زندگیتون کلا عوض شده و شاید دیگه حالا حالا اون آرامشو نبینه‌.
    همسر شما عصبی هستن ولی خب اون چیزی که من میبینم و در موردت واضحه اینه که شما در عین انفعال یه محدوده رفتاری مشخص داری که پاتو ازش بیرون نمیذاری‌یه پیله ای دورت تنیده هست حتی اینجا هم همینطوریه.تازه پیله دورتو باز کردی و یکم حرف میزنی. در رابطه با همسر این مدلی زیاد جالب نیس شاید اونم تو ذهنش خودشو ازت دور میبینه.
    بعدشم اینجوری که شما میگی همسرت همیشه عصبانیه. چون این اتفاقات جز ریزترین اتفاق های روزمره است که همیشه ممکنه پیش بیاد پس همیشه اوقات تلخی دارین چرا بهش اعتراضتو نمیگی؟ نمیگم وایستا دعوا کن و بدتر جواب بده ولی از اینکه از دعوا هم بترسی من راستش خوشم نمیاد اینجوری چون از حق خودت اونقدر گذشتی که دیگه الان گرفتن حقت برات خیلی سخت شده و دادنش هم برای همسرت سختتر.... حق تو زندگی آرومه.حق تو اینه که در مورد پسرت تصمیم بگیری نه اینکه خودتو ببری یه گوشه تاریک و بگی من چقدر بدبختم چه شوهر بدی دارم اصلا دوستم نداره!!!! به خودت بیا لطفا.
    تو به نظر من رفتی کنار میگی حالا فلانی دوستم داشته باشه.من بهش زنگ نمیزنم اونم زنگ نمیزنه من جوابشو نمیدم ولی بدتر داد میزنه ...واقعا گویا قبلا خوددارتر بودن الان که دیگه اختیار خشمشو نمیتونه نگه داره اصلا. و این حالات شماهم شک نکن که مزید بر علته..
    موفق باشی
    سلام دنیا عزیز
    نه همسر من از همون اول به شدت عصبی بود تا همین الان و اصلا بدتر یا بهتر نشده. فقط به خاطر یک سری کارها که من یاد گرفتم تعدد دعواها کمتر شده.

    ولی خب اون چیزی که من میبینم و در موردت واضحه اینه که شما در عین انفعال یه محدوده رفتاری مشخص داری که پاتو ازش بیرون نمیذاری‌یه پیله ای دورت تنیده هست حتی اینجا هم همینطوریه.تازه پیله دورتو باز کردی و یکم حرف میزنی. در رابطه با همسر این مدلی زیاد جالب نیس شاید اونم تو ذهنش خودشو ازت دور میبینه.
    میشه بیشتر توضیح بدین. برام جالب بود

    نه همسرم همیشه عصبانی نیستن. ما شاید هفته ای یکبار بریم خونه خانواده من که بعدش بخواد دعوا بشه و هفته ای شاید یکی دوبار هم خودم برم که بعدش دعوا شه و اتفاقاتی که بهش حساسه باید بیفته تا عصبانی شه
    کلا میتونه یک هفته بگذره هیچ اتفاقی هم نیفته

    اتفاقاتی که در سالهای اول زندگی من افتاد رو حتی وقتی فکر میکنم بهش گریه میکنم! خیلی شرایط بدی رو من گذروندم و الان خیلییییییی اوضاع بهتر شده نه بدتر. همسر من از اول عصبی بود ولی اوایل منم خیلی نادون بودم البته الان هم خیلی خیلیییی چیزی کم میدونم و اشکالات زیادی دارم که امیدم به هموناست که با اصلاحش اوضاع بهتر بشه

    منم دلم میخوااد زندگی طبیعی بدون استرس از عصبانی شدن همسرم بدون ترس داشته باشم اما بلد نیستم. لطفا راهنماییم کنین اما واضحتر که بفهمم چیکار کنم

  9. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    donya. (شنبه 04 آذر 96)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    سلام شمیم الزهرا جان

    یک نگاه اجمالی به تاپیک هات انداختم.

    داستان زندگی ات خیلی شبیه به یکی از بستگان نزدیک من است.

    اون خانم به اصرار همسرش ادامه تحصیل داد به اجبار همسرش رانندگی یاد گرفت، به اجبار همسرش یک شرکت در حیطه تحصیلی اش زد .

    اون خانم الان یکی از چهره های معروف شهرشون شده وبرای خودش کلی سرمایه و اعتبار به دست آورده .

    زندگی اش الان تقریبا به آرامش نسبی رسیده. البته هنوز هم همسرش سریع عصبی می شه اما خوب قلق همسرش دستش اومده.

    اتفاقا امروز با ایشون صحبت کردم و راجع به شما هم صحبت کردم و از ایشون پرسیدم چه روندی رو طی کرده که الان به این آرامش نسبی رسیده؟

    ایشون 18 سال هست که از زندگی مشترکشون می گذره وحدو 40 سالشونه.

    این خانم الان به اقسام بیماری ها که ناشی از فشارهای عصبی زیاد هست مبتلا شده اند از قبیل کم کاری تیرویید، قند ، تپش قلب شدید .

    با اینکه از لحاظ مالی این خانم پیشرفت زیادی داشته البته همسرش هم خیلی در این راه کمکش کرده اما نمی تونه بدون اجازه همسرش برای درآمدش برنامه ریزی کنه.

    اکثر مسوولیت ها به عهده اون خانم هست ، راننده بچه هاشه ، مسوول خریده منزل هست ، برگزاری مهمانی ها و مراسم ها همه به عهده خانم هست چون آقا فامیل پرجمعیتی داره و این خانم با رفتار خوبش وگذشت هاش همه فامیل همسرش رو جوری محبت می کنه که هیچ حرف و حدیثی باقی نمی گذاره.

    به تمام معنا اون خانم خودش را وقف همسرش و زندگی اش کرد و همه جوره به حرف همسرش بود جور ی که از جونش مایه گذاشت . همون طور که گفتم الان خیلی بیماری های جسمی داره.

    اون آقا دایم به خانواده این خانم ایراد می گرفت .تا جایی می رفت بهانه گیری می کرد ، اخم و تخم می کرد ، همه بدنشون می لرزید کاری نکنند که این آقا ناراحت بشه و بهش بربخوره.

    کلی عزت و احترام به ایشون می گذاشتند اما همیشه بعد از اینکه به خونشون می رفتند از همه شاکی بود.

    حتی سر لباس خریدن اون خانم هیچ وقت به میل خودش نمی تونست لباس بخره ، با اینکه از لحاظ مالی خودش مستقل بود .

    شم اقتصادی اون آقا خیلی خوب بود و هست و الان با فشارهایی که به همسرش آورده و به کار گیری نیرو و انرژی خانمش تونستند سرمایه زیادی رو به دست بیارند البته اون اوایل خیلی تنگی کشیدند اما الان جزو مرفهین به حساب می آیند.

    با اینکه اون خانم در حق خانواده همسرش هیچ کم کاری نداشت و همیشه در گرفتاری های خانواده همسرش نفر اول بود که به کمک همه می رفت اما بعد از مرگ مادر همسرش ، تازه متوجه شد که یکی از دلایل رفتارهای همسرش مادر همسرش بوده.

    چون بعد از مرگ مادر همسرش ، همسرش تغییر رفتار بسیار فاحشی پیدا می کنه وخیلی رفتار های عصبی اش کمتر می شه.

    خدا رحمتش کنه رن خیلی مهربانی بود اما با محبت و مهربانی هایش تاثیر زیادی روی پسرش می گذاشت. به گونه ای که اون آقا کمتر به همسرش از لحاظ عاطفی توجه داشت.

    با این حال اون خانم از بس دل پاک و رئوفی دارد هیچ زمان در طول حیات مادر همسرش ، هیچ مشکلی با روابط مادر و پسری آنها نداشت. می گم تازه بعد از مرگ مادر همسرش با تغییر رفتارها متوجه شد.

    در پی مشکلات روحی که برای خانم به وجود آمد اون آقا تازه متوجه شد که چقدر همسرش تحت فشار قرار داده و بعد از مراجعه به روان پزشک برای خانم ، این آقا بود که برایش دارو تجویز شد.
    اون آقا حتی یک دوره دارو هم به خاطر مشکلات زود جوش بودن ، و اضطرابش مصرف کرد.

    با اون خانم که صحبت می کردم دلیل آرامش تقریبی فعلی شون رو چند مورد ذکر کرد ،

    یکی اینکه زمان هایی که همسرش وارد فاز عصبی می شد سکوت کامل می کنه ،

    در زمان هایی که از خانواده اش ایراد می گیره ، جبهه نمی گیره و فقط می گه به خودشون بگو ، هر ناراحتی داری به خودشون بگو ، حتی شده یه مدت رابطه را با خانواده خودش کم می کنه تا حساسیت ها پایین بیاد و خود آقا پیشنهاد بدن که برون ، اگر آقاشون پیشنهاد رفتن داد در اینجا شرط می کنه که اگر قرار است دوباره شاکی شوی یا همون موقع به خودشون بگو یا قید رفتن رو بزن.

    وقتی به یک مهمانی می رند و می بیند همسرش دارد وارد فاز عصبی و ناراحتی می شود قید بقیه مهمانی را می زند و به خانه بر می گردند.

    اون خانم زبان شیرینی دارد یاد گرفته ایراد های همسرش را در قالب شوخی به همسرش می گوید تا آقا متوجه شود که خودش هم گل بی عیبی نیست و این همه از خانمش ایراد نگیرد.

    وارد شدن به سن بالا ، پختگی می آورد الان هم اون آقا هم خانم بیشتر از 40 سالشونه.

    سن بالا موجب شده هم خانم خیلی نجربه به دست بیاره که چطور با آقاشون برخورد کنه و پیش بینی کنه چه کارهایی موجب پرخاش گری همسرش می شه انجام نده ، همون آقا هم تا حدی در موارد خودش را کنترل می کنه.

    اینها را شمیم جان بهت گفتم که بگم اون خانم در کنار اینکه خیلی اذیت شد و خیلی از خودش مایه گذاشت اما خوب پیشرفت هایی هم در زندگی داشته.

    الان همسرش بسیار وابسته اون خانم هست جوری که هر روز روزی 10 بار با ایشون تماس می گیرد و جویای احوال ایشون می شود.

    همه اخلاق این آقا را می شناسند و ایشون رو پذیرفته اند.

    این آقا خیلی اهل زندگی و خانواده اش هست و از جون برای تامین رفاه ، آسایش و شاد کردن بچه هاش و خانمش مایه می گذاره.

    در عوض خانمش هم خیلی جاها کوتاه می یاد و مراعات می کنه که همسرش عصبی نشه.

    شمیم جان اینکه فکر کنی چطور می شه شرایط را تغییر بدی و یا همسرت تغییر کنه ، امکان پذیر نیست ، باید به این فکر کنی ، چه کار کنی که در این شرایط کمتر آسیب ببینی و از اون قسمت خصوصیات مثبت همسرت نهایت استفاده رو ببری.

    اینکه چه کارهایی انجام بدی که کمتر عصبی بشه ، از اون خصوصیات مثبتش چگونه استفاده کنی که خودت را باز سازی کنی و انرژیت را شارژ کنی.

    به سلامتی ات اهمیت بدهی ، چک آپ کامل برو حتی اگر شده پیش یک دکتر برو وشرایط روحی ات را توضیح بده و اینکه اون دکتر با همسرت صحبت کنه که بیشتر مراقب سلامتی شما باشه.

    از زمانی که اون خانم یک سری بیماری ها رو گرفت چون اون آقا خیلی هم عاطفی بود بیشتر سعی می کرد در مواقع آرامش به خانمش برسه حداقل جبران زمان های عصبی بودنش را بکند چون چنین آدم هایی تا خودشون به صورت تخصصی اقدام نکنند این حالت عصبی شون برطرف نمی شه. این نمونه عصبی شدن ها احتیاج به درمان پزشکی و روان درمانی و بالینی داره.

    پس تمام تلاشت رو بکن که بتونی همسرت را درک کنی و پیش گیری کنی چرا که ایشون نمی تونه کنترلی روی رفتارهاش داشته باشه و نیاز به درمان داره و تا خودش هم نخواد نمی شه.

    همسر شما از درون احساس حقارت می کنه و این یکی از دلایلی است که موجب بروز این رفتارها می شود.

    می دونم که همسرت خوبی هایی هم داره .

    زندگی هر کس پر از مشکلات هست هر کس به نحوی . اینقدر خود خوری نکن .

    حرف خیلی دارم و یک سری تکنیک های موردی در مورد فرزندت اگه شد باز هم برات پست می گذارم.
    بی نهایت مهربونم خیلی زحمت کشیدی چند بار پستت رو خوندم
    داشتم به پیشگیری فکر میکردم.. گاهی پیشگیری نمیتونه خودش باج دهی بشه؟ مثلا من چون میدونم از برادرم خوشش نمیاد و بریم اونجا عصبی خواهد شد برای پیشگری بیام بعد خونه برادرم کارهایی که همسرم دوست داره بکنم مثلا همونجا میگفتم بیا امشب پسرمونو بذاریمو پیش مامان بریم باهم سینما!
    اینکار درست بود؟ راستش من تا حدی که عقلم بکشه سعی میکنم پیشگیری کنم ولی گاهی برخی کارهارو صلاح نمیدونم انجام بدم
    واقعا اگه کاری که گفتمو اون شب میکردم هیچ اتفاقی نمیفتاد
    اما من درست نمیدونم که بی دلیل پسرمو بذارمو برم. مخصوصا که الان تو سن اضطراب جدایی داره قرار میگیره و به من وابسته میشه
    یا همسرم خیلی دوست داره شب نیاریمش خونه. یک بار به خاطرش اینکارو کردم اما خیلی حالم بد شد خیلی

    باورتون نمیشه ما از اول ازدواج سر بچه دار شدن حتی چه دعواها داشتیم که همسرم عاشق بچه دار شدن بودن و من میگفتم نه! حالا حاضر نیست چند دقیقه بچرو نگه داره...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    این موضوع رو چند سال پیش ایجاد کرده بودم گفتم شاید برای شما مقید باشه خوندنش. خوندن دوبارش برای خودم مفید بود.

    http://www.hamdardi.net/thread16213-2.html
    عالی بود.... باید ماه ها روش وقت بذارم تا بفهممش...

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شمیم الزهرا نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    همسرم در کذشته یعنی تا همین دو سال پیش از نظر عاطفی خیلی بهتر بود و کلا از اول ازدواج مرد با احساسی بود که الان ابدا نیست برای همینم وقتی من کارهای عاشقانه انجام بدم خوشحال میشه و خوش اخلاق میشه و سعی میکنه اونم به شیوه خودش محبت کنه البته خیلی کم اما کافیه تو اوج خوبیمون من بگم میای بریم خونه مامانم؟ دوباره اخماش میره تو هم و همه چی تموم میشه. من ندیدم که روابط عاشقانه بتونه کاری کنه ذره ای کوتاه بیاد از موضعش

    اگه هم خواسته ای نداشته باشم و اتفاقات یا حرف یا هرچیز ناراحت کننده ای پیش بیاد میبینم که واکنش تند نشون نمیده اما بعد یک مدت مثلا چند ساعت یا حتی یک روز یک دفعه فوران میکنه و یک دعوای شدید میشه چون ناراحتیشو تحمل کرده بوده و بروز نداده و به قول خودش صبر کرده و دیگه صبرش تموم شده

    خصوصیات خوب همسرم:
    1. اهل رفیق بازی، اعتیاد، خیانت نیست و کلا خانواده دوسته.
    2. اهل تفریحه و تو تفریحات ادم باحالیه که در کنارش به ادم خوش میگذره اما به همون اندازه هم حساسه و ممکنه یک چیز کوچیک تفریحو بهمون زهر مار کنه
    3. برای من خسیس نیست و رفاه ما براش مهمه
    4. مرد زحمتکشیه و به فکر ارتقا مالی خانوادست
    5. قبلا وقتی عصبانی نبود مهربون و با محبت بود ، کارهای محبت امیز گهگداری انجام میداد اما دو سالیه که اینطور نیست تا حدی که حتی سالگرد ازدواجمون هم دو ساله یادش نیست و منم یاداوری میکنم هیچ فایده ای نداره درحالیکه قبلا هیچوقت اینقد یخ نبود

    فعلا چیزی یادم نمیاد

    - - - Updated - - -


    سلام دنیا عزیز
    نه همسر من از همون اول به شدت عصبی بود تا همین الان و اصلا بدتر یا بهتر نشده. فقط به خاطر یک سری کارها که من یاد گرفتم تعدد دعواها کمتر شده.

    سلام گلم.من منظورم به این بود که گویا قبلا دعواهاتون کمتر بود یا شما در عین این که راهنمایی میخواستی اونقدری نمیگفتی ازش.چون الان ازش بیشتر گفتی از مکالمات بینتون و ....

    ولی خب اون چیزی که من میبینم و در موردت واضحه اینه که شما در عین انفعال یه محدوده رفتاری مشخص داری که پاتو ازش بیرون نمیذاری‌یه پیله ای دورت تنیده هست حتی اینجا هم همینطوریه.تازه پیله دورتو باز کردی و یکم حرف میزنی. در رابطه با همسر این مدلی زیاد جالب نیس شاید اونم تو ذهنش خودشو ازت دور میبینه.
    میشه بیشتر توضیح بدین. برام جالب بود


    ببین عزیز.همین که بهت میگم الان تازه داری بیشتر ازش میگی.چون من تا اونجایی که یادمه با اینکه دانشجو بودی ولی خیلی بهتر تو ارتباط با همسرت پیش رفته بودی و اون چیزاییم که ازش میگفتی نشان از رضایتش از این شرایط داشت به نظرت چیشد که به یکباره تغییر کرد؟ توی اون زمان چیزی باعث دوری تو ازش نمیشد.مثلا توی بارداریت با توجه به اخلاق همسرت که انتظار توجه بیشتری داشتی ازش دعواهاتون باعث نمیشد که ازش دور بشی؟توی ذهنت این بیاد که ببین من براش همه کار میکنم آخر این جوابشه؟ این یک احتماله ولی تو توی خودت میریزی و از حقت ابدا دفاع نمیکنی...یعنی اینکه دعواهای همسرت باعث شده ازش بترسی و مدام کوتاه بیای در حالیکه مدام میریزی توی خودت و میگی حقم اینا نیست و این زندگی درست بشو نیست باعث میشه توی دلت ازش ناراحت باشی و کم کم باعث میشه ازش دور بشی و اونم ناراحت از این وضع بیشتر از تو دور میشه و میفتین توی یک دور باطل که باعث دوری بیشترتون میشه.و اصل ماجرا اینه که تو باید اوضاع رو سعی می کردی درست کنی ولی با توجه به اونی که بهت گفتم که پیله میتنی دورت توی خودت فرو میری و نتیجه اش دوری بیشتر از همسرته....
    ...اینا فقط یک احتماله عزیز....

    نه همسرم همیشه عصبانی نیستن. ما شاید هفته ای یکبار بریم خونه خانواده من که بعدش بخواد دعوا بشه و هفته ای شاید یکی دوبار هم خودم برم که بعدش دعوا شه و اتفاقاتی که بهش حساسه باید بیفته تا عصبانی شه
    کلا میتونه یک هفته بگذره هیچ اتفاقی هم نیفته
    خب یک هفته واقعا زمان کمیه برای آرامش... شما با اینکه خیلی به نسبت اوایل ازدواجت بهتر شدی بازم هنوز کارداریهنوز زیادم مهارت نداری تو صحبت کردنات که البته به خاطر خستگیته از شرایط موجود.بیا یک هفته نرو خونه مامانت ولی توی شرایط خوبتون و ببین اول حوصله اش رو داره با همسرت یکم صحبت کن.نیازتو بهش نشون بده نه با یک کلمه حرف که دست همو بگیریم یا منو ببوس. خب نتیجه این حرف منفیه.بچه رو بخوابون یا ببر خونه مامانت ،چیزی که شوهرت می پسنده، و اینبار تو پیشقدم شو و دستشو بگیر و باهاش حرف بزن.اینکار تو یکم شاید برات سخت باشه ولی باعث میشه حداقل حرفات رو بزنی فقط در حدی که از نیازهات بگی و اینکه به محبتش احتیاج داری بعدم بحث رو ادامه نده و برو.اما بهش محبت کن.اونم به محبت تو احتیاج داره شک نکن.شاید برای بچه خیلی وقت میذاری و همسرت میخواد به اونم توجه کنی.مردها واقعا بعضی مواقع باید مثل یه بچه ازشون مراقبت بشه.حواست خیلی بیشتر به همسرت باشه لطفا

    اتفاقاتی که در سالهای اول زندگی من افتاد رو حتی وقتی فکر میکنم بهش گریه میکنم! خیلی شرایط بدی رو من گذروندم و الان خیلییییییی اوضاع بهتر شده نه بدتر. همسر من از اول عصبی بود ولی اوایل منم خیلی نادون بودم البته الان هم خیلی خیلیییی چیزی کم میدونم و اشکالات زیادی دارم که امیدم به هموناست که با اصلاحش اوضاع بهتر بشه

    به اون اتفاقات دیگه فکر نکن.نذار دلت بیشتر از این سیاه بشه سعی کن به خوبیاش بیشتر فکر کنی.اون اتفاقات توی شرایط الانت فقط دوریت رو تسریع میکنه و هیچ سود دیگه ای برات نداره.شک نکن...

    منم دلم میخوااد زندگی طبیعی بدون استرس از عصبانی شدن همسرم بدون ترس داشته باشم اما بلد نیستم. لطفا راهنماییم کنین اما واضحتر که بفهمم چیکار کنم
    موفق باشی عزیزم

  12. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (سه شنبه 07 آذر 96)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 دی 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-29
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    6,907
    سطح
    54
    Points: 6,907, Level: 54
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    57

    تشکرشده 80 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم چقدر زندگی شما شبیه زندگی منه و خود شما خیییییییییلی شبیه من هستید. نمیدونم حکمت خدا چیه که دخترای آروم و صبور گرفتار مردای عصبی و پر استرس میشن گاهی وقت ها از اینکه میشنوم خانمی میگه زود عصبی میشم داد میزنم شوهرم خیلی صبوره ... حسودیم میشه آرزو به دلم مونده منم یه بار داد بزنم خودمو خالی کنم ولی با وجود سکوتمون شوهرامون اینقدر دادو بیداد میکنن . عزیزم من حتی دیگه حوصله تاپیک زدنم ندارم ولی تاپیک شما رو پیگیری میکنم ایشالا به نتیجه برسیم فقط حواست خیلی به پسرت باشه پسر من الان 4 سالش هست و لکنت زبون گرفته الان تا صدای باباش بلند میشه میگه بازم دعواتون شد خیلی براش ناراحتم حتی فکر میکنم شاید جدایی ما از هم آرامش بیشتری برای پسرم داشته باشه خدا خودش راه درست رو پیش پامون بزاره برا هردومون دعا میکنم موفق باشی عزیزم

  14. کاربر روبرو از پست مفید مهرسا مامان تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (دوشنبه 27 آذر 96)

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    شمیم جان سلام

    گفته بودی همسرت خیلی روی سلامتی پسر قند عسلتون حساسه. از همین می تونی به عنوان نقطه قوتی استفاده کنی و ازش بهره ببری.

    روی رفتارهای پسرت ریز شو ، اشکالات رفتاری اش رو در بیار .

    تو اینترنت سرچ کن و درباره معایب دور بودن کودک از مادر تحقیق کن و همه اینها را با ظرافت به همسرت منتقل کن.


    چند تا مطلب مثل مطالب زیر :

    ============================

    اين تصور غلط است كه كودك خردسال مادر وغير مادر را نمي فهمد وجدايي را مي تواند تحمل كند. بررسي ها نشان داده است كه كودك 1.5 ماهه نسبت به جدايي واكنش مي دهد وحتي اگر خوب هم تغذيه شود از جدايي رنج مي برد.

    جدا ماندن طفل ازمادر موجب اختلالاتي در روان و در رفتار كودك خواهد شد. بررسي ها نشان داده كه برخي از آنها سختگير ومهاجم، نامتعادل، بي عاطفه و لاابالي مي شوند ونسبت به همه چيز بي قيد مي گردند و به هيچ جامعه اي نمي پيوندند. برخي ديگر لجباز مي شوند بهانه گيري مي كنند، راه فرار از منزل را مي آموزند، احساس بي محبتي مي كنند و از نظر رواني ارضا نمي شوند.

    كودك نيازمند به نوازش ومحبت واقعي است و كار مربي وپرستار از اين حيث كامل نمي تواند باشد. در جنبه رشد بررسي ها نشان داده كه كودكي اين چنين از لحاظ رشد نيزدچارعقب ماندگي مي شود وهر چه جدايي بيشتر باشد اين جنبه بيشتر است. بخصوص براي كودكي كه داراي هوش سرشارتري باشد. شخصيت چنين كودك در جنبه هاي اخلاقي و عاطفي كمتر توسعه مي يابد واين امر حتي براي دوران بزرگسالي هم آثار نامطلوب از خود بر جاي مي گذارد. اين مساله شامل رشد رواني كودك نيز خواهد بود و از آن بابت هم كودك دچار تاخير رواني است.

    غيبت هاي مكرر مادر در كودك بي تفاوتي عاطفي ايجاد مي كند كه برای طفل امري زيانبخش است و كودك حاضر نيست فرد ديگري را به عنوان جانشين مادر بپذيرد و دائما در حال عصيان و ظغيان است.

    ============================
    ویا اینکه در موردی که کودک ممکنه در خواب دچار ترس و سراسیمگیب شه حتی سفارش شده که حتما فرزند کنار پدر و مادر بخوابد و و تا سن 4 یا 5 سالگی در این مورد اشکالی نیست.

    ============================
    وقتی روی رفتارهای کودکت ریز بشی حتما متوجه اثرات نامطلوب این جدایی ها خواهی شد ، اونها رو پر رنگ نشون بده و با
    بیان دلایل علمیبه صورت عاطفی ابراز نگرانی کن.

    ================================================== ==================

    شمیم جان احساس می کنم در تعاملاتت با همسرت جدی ومنطقی به نظر می آیی ، اگر احساسم درست گفته باشه لازمه که روی این مورد هم مشاوره بگیری و مهارت هات رو بالا ببری.

    باید یاد بگیریم خیلی از خواسته ها و حتی گلایه هامون رو با طنازی و عاطفی بیان کنیم. مخصوصا برای مواردی که همسرمون زود عصبی می شود.

    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 09 آذر 96 در ساعت 12:13

  16. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 09 آذر 96), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 آذر 96)

  17. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    در اولین پستی که براتون نوشتم به صورت خلاصه می خواستم این مطلب رو بگم که همسر شما پرخاشگر هستند و زود عصبانی می شوند

    گرچه این رفتارها برای اطرافیان آزار دهنده هست اما برای ادامه زندگی لازمه این شرایط را بپذرید و رفتارهای همسرتون رو نوعی بیماری ببینید

    و کمکش کنید وبیشتر تلاش کنید که پیشگیری داشته باشید و اگر هم چنین شرایطی به وجود آمدصبوری کنید و با ایشون بجث و کل کل نکنید.

    خانم دلجو دلتنگ مطلب اثر گذاری گفته بودند اینگه با صبوری هاشون و برقراری آرامش به فرزندشون به صورت تجربی صبر و اثرات اون را انتقال می دهند

    و این فرصتی است برای شما که یک سری از نقاط ضعف خودتون رو به نقطه قوت تبدیل کنید.


    ���������������� �������������

    مدیر همدردی :

    وقتی کسی مرا ناراحت میکند یا به چالش میکشد یا مشمئز میکند، از خود میپرسم این فرستاده شده تا چه درس مهمی را به من یاد بدهد؟
    در این لحظه فاقد کدام ویژگی شخصیتی و روانی هستم که باعث شده متحمل درد و رنج شوم؟


    ✅ انسانهای کند ذهن و کم هوش به شما صبر و بردباری می آموزند.


    ✅ انسانهای عصبانی، آرامش و خونسردی را می آموزند.


    ✅ انسانهای تحقیر گر، عزت نفس را به شما می آموزند.


    ✅ انسانهای بی احساس، عشق بی قید و شرط را می آموزند.


    ✅ انسانهای لجباز، انعطاف را به شما می آموزند.
    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 09 آذر 96 در ساعت 12:33

  18. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 09 آذر 96), Erica (پنجشنبه 09 آذر 96), شمیم الزهرا (دوشنبه 27 آذر 96)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.