به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 67
  1. #31
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    يه موقع يكي دردش فقط نياز به يه همراهه.
    ولي خب... يه موقع درد تنهايي طولاني و بيدا نشدن يه مرهم بعد از يه شكست عاطفي سنكينه.

    به كذشته فكر نميكنم و اميدوارم محكومم نكنيد به دركيرذشته بودن. ولي نه سال از شكست لكذره و مرهمي بيدا نشه , خيلي سخته.

    شايد نتونيد درك كنيد . جون هر كسي فقط جيزي رو درست درك مبكنه كه خودش واقعا جشيده باسه.

    دوست ندارم ابنا رو بكم كه كسي بخواد دلسوزي و ترحم كنه يا بخوام بكم من خيلي بدبختم.

    فقط خواستم بكم دردم جه شكليه.


  2. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    المای (شنبه 11 آذر 96)

  3. #32
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    دوستان، خیلی دو دلم که کنکور ذکتذا ثبت نام کنم یا نه. واقعیتش اینه که من از درس خوشم میاد. و اون چند سالی که بین کارشناسی و ارشدم فاصله افتاد یک کمبود عمیق در خودم حس میکردم. البته باز وقتی قبول شده بودم فکر انصراف به سرم زده بود ولی بیشتر به خاطر روحیات منفی خودم بود نه اینکه واقعا از تحصیل بدم بیاد.

    الان هم ته دلم دلم میخواد بخونم. جدا از خود درس خوندن که درونا دوسش دارم، حضور توی محیط علمی و دانشگاهی رو دوست دارم. به خصوص توی دوران تحصیلات تکمیلی که خیلی خیلی متفاوت از دوره کارشناسیه و آدم ارتباط علمی بیشتری با اساتید داره.
    الان از یه طرف دلم میخواد بخونم و میگم حالا که یکم راه و چاه پژوهش و این چیزا دستم اومده حیفه وسط راه ولش کنم. حتی همین محیط خوابگاه و هم خوابگاهی هام رو هم وقتی فکر میکنم دیگه تکرار نشه اصلا دلم نمیخواد از دست بدم. همین ارتباط با هم سن و سالها، البته من از نظر سنی یکم از بقیشون بزرگترم. خانوادم هم خیلی دلشون میخواد بخونم.

    ولی از طرفی هم میگم من سی سالم شده و دیگه باید بچسبم به کار و استقلال مالی. و میدونم هم شرایط شغلی رشتم خوب نیست. قبل از قبولی توی ارشد یه جایی کار میکردم که هیچ ارتباطی با رشته خودم ندات و اصلا زمینش 180 درجه با درسی که خوندم فرق میکرد. ولی محیط و همکارای خوبی داشتم و خود کارش رو هم خیلی دوست داشتم. و اونها هم راضی بودن.نیمه وقت هم بود و حقوقش هم نسبت به نیمه وقت بودنش خوب بود. بعد از قبولی ارشد تا مدتی کار رو هم ادامه دادم ولی به خاطر بعد مسافت نشد ادامش بدم. و اونها هم نیرو جدید گرفتن. هفته گذشته از همونجا باهام تماس گرفتن و گفتن یکی از نیروهامون داره میره و تو میتونی بیای به جاش یا نه؟ من گفتم تا قبل از دفاع نمیتونم. ولی بعدش میتونم بیام. میدونم که استقلال مالی خیلی به آدم هویت متفاوتی میده و نگرانی های آدم رو کم میکنه.

    از طرفی هم دلم تجربه ی یه سری چیزای دیگه هم میخواد. مثلا دلم میخواد برم دنبال هنر وموسیقی که همیشه دوست داشتم. یا حتی دلم میخواد پول داشته باشم و برم مسافرت و تفریح. گاهی دلم میخواد یه ارتباط نزدیک با طبیعت یگیرم. مثلا برم کوهنوردی. برم بزنم به آب دریا. برم پابرهنه راه برم روی خاک و ساحل. برم زیر بارون. برم تی جنگل. برم تو شب کویر. تو شنهای کویر.یا مثلا یه جایی که شنیدم برف اومده یه بیط بگیرم و برم وسط برفها.... و میدونم باز درگیر درس شدن، اون هم برای دکتری که حداقل 4 سال زمان میبره و احتمالا کار درست و حسابی هم آخرش نصیبم نشه، یعنی بازم وقت نداشتن برای این کارا.

    از طرفی هم توی این دوسال واقعا یکم ذهنم خسته شده. یعنی حتی وقت تفریح هم استرس درسها رو داشتم و هیچ تفریحی به دلم ننشسته.

    از طرف دیگه هم پدر و مادر من پا به سن گذاشتن و مام خواهر و برادرهام هم ازدواج کردن و به جز یه خواهرم، همه از ما دور هستند. و مامان و بابا خیلی تنها شدن و با اینکه خدا رو شکر رو پا هستن ولی خب نیاز هست حذاقل از نظر عاطفی مراقبشون باشم. یا حتی مراقبت های دگه هم شاید لازم داشته باشن. تا حالا خانوادم همه جوره منو ساپورت کردن و توی این چند سال با این مشکلات خلقی و بدرفتاریهای من ازم مراقبت کردن. و من راستش کاری نتونستم کنم که جبران بشه. و میدونم هم ته دلشون خیلی دغده آینده منو دارن و نگران هستن. به خاطر همین میگم شاید اگه برم دنبال کار و درامد و استرس درس ازم دور بشه فشار روی اونها هم از نظر مالی هم از نظر وحی کمتر بشه. گرچه میدونم اونها هیچ محدودیتی برای من قایل نشدن و حتی تشویق به ادامه تحصیل هم میکنند.

    میدونم شرکت کردن و کنکور دادنش ضرری نداره. ولی کافیه مثلا مجاز شم. اونوقت دو دلیم بیشتر میشه.

    دوستان راهنمایی لطفا.

    -------------------------------------------------
    ضمنا بگم که چند روزه صبح زود بیدار میشم و ورزش میکنم. و تونستم یه سری اطلاعاتی در مورد گروهای دوچرخه سواری و کوهنوردی شهرمون و برنمه هاشون پیدا کنم. و تصمیم دارم فعلا برنامه های کوهنوردی رو شرکت کنم و بعدا که رفتم سر کار و تونستم یه دوچرخه خوب بخرم دوچرخه سواری رو هم حرفه ای تر دنبال کنم.

    سه ماه بود هیچی درس نمیخوندم ولی کارهای مقاله هام این یک هفته اخیر یکم راه افتاد و یکم عقب افتادگی هام رو جبران کردم.

    ویرایش توسط Pooh : چهارشنبه 08 آذر 96 در ساعت 00:03

  4. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    المای (چهارشنبه 08 آذر 96), بی نهایت (چهارشنبه 08 آذر 96)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 فروردین 00 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1396-4-04
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    7,380
    سطح
    57
    Points: 7,380, Level: 57
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 170
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 290 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام pooh جان
    به نظر من اگه واقعا از نظر مالی ساپورت هستی و مشکلی نداری مخصوصا که تنها فرزند خونه هستی و خواهر و بردارهات ازدواج کردن و مستقلن... من اگه جای شما بودم دکتری میخوندم و در کنارش تفریحاتی که اسم بردی رو هم انجام میدادم، به عنوان دختری که دقیقاا سه سال پیش توی همین دو راهی گیر کرده بودم (شاغل شدن و دکتری خوندن) و در نهایت شاغل شدن رو انتخاب کردم توصیه من به شما اینه که دکتری بخونین... من شرایطم خیلی فرق داشت و از نظر مالی نیاز داشتم که خودم درامد داشته باشم و روم نمیشد مثلا از بابا پول بگیرم، من هم عاشق درس خوندن بودم و همین طور محیط دانشگاه و جو دانشجویی رو خیلی دوست داشتم اکثر هم دوره های من دکتری دارن میخونند و من ولی کار میکنم هر چند پشیمون نیستم چون به هر حال تو محیط کار هم کلی تجربه و مهارت کسب کردم ولی هیچی مثل درس خوندن لذت بخش نیست اونم واسه دختر... من گاهی این قد دلم پر میکشه برای جو دانشگاه و کلاس و استاد که حد نداره.. و تو برنامه بلند مدتم هست انشالله دکتری خوندن.. خلاصه که ببین اگه نیاز مالی نداری پیشنهاد من اینه که برو سراغ دکتری... انشالله هر مسیری انتخاب کردی موفق باشی
    ویرایش توسط المای : چهارشنبه 08 آذر 96 در ساعت 00:43

  6. 2 کاربر از پست مفید المای تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 08 آذر 96), بی نهایت (چهارشنبه 08 آذر 96)

  7. #34
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array

    Posticon (1)

    سلام.
    میدونم اگر شرکت نکنم بعدا خیلی حسرت میخورم که کاش شرکت کرده بودم و هی میخوام خودمو سرزنش کنم. پس شرکت میکنم و سعی میکنم وقتم رو جوری برنامه ریزی کنم که به همه ی این کارها هم بتونم برسم.

    جدیداها خیلی دلم بچه نی نی میخواد. شاید اگه بشه برم یه شیرخوارگاهی پیدا کنم گاه گاهی برم به نی نی ها سر بزنم بغلشون کنم.

    و اینکه همین یک هفته ای که صبح زود بیدار میشم و ورزش میکنم خیلی روحیم بهتره.

    و نکته دیگه اینکه دلم برای آقای اس سی آی تنگ شده. یادش به خیر بنده خدا چقدر تلاش کردن این چیزا رو به من بفهمونن و همون چند سال پیش منو به فعالیتهای مثبت برای رفع مشکلاتم تشویق کنند. ولی من اصلا اون موقع اونقدر حال بدی داشتم که فقط در حال مقابله و مقاومت و اصرار بر نطر و دید و مشکل خودم داشتم. امیدوارم ایشون هر جایی هستن حالشون خوب باشه و موفق باشن. و به خاطر همه زحماتشون هم ازشون ممنونم.

    و از جناب مدیر همدردی، فرشته مهربان، آقای آمین و تک تک دوستان و اعضای تالار

    ویرایش توسط Pooh : چهارشنبه 08 آذر 96 در ساعت 10:53

  8. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    المای (شنبه 11 آذر 96), بی نهایت (چهارشنبه 08 آذر 96)

  9. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    به نظرم اگه بتونی برنامه ریزی داشته باشی می تونی به همه این کارها برسی . شاید کمی اولش بهت فشار بیاد ولی زمانت خیلی پر می شه؟

    خیلی از دانشجوهای دکترا مگر آقایونی نیستند که سرپرست یک خانواده هستند که هم درس می خونند و هم شغل و حرفه ای دارند و هم مسوولیت یک زندگی.

    حتی خانم ها هم همین طور .

    مهم اینه که هم توانایی هاتون بسنجی ، هم برنامه ریزی داشته باشی.

    خیلی از خوندن پست های اخیرت خوشحال شدم . به همین روندت ادامه بده. اگر جایی هم یک سری احساس های دلتنگی ونیاز اومد سراغت نخواه که سرکوبشون کنی.

    این ها همه روال طبیعی یک زندگیه . به هر حال نیاز به یک همراه و همدم حق طبیعی تو هست اما اینکه زندگی ات را دچار خلل و یا انحراف کنه اون اشتباهه .

    خیلی مراقب خودت باش و از شرایطی که داری نهایت لذت و استفاده را ببر.

  10. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Pooh (چهارشنبه 08 آذر 96), المای (شنبه 11 آذر 96)

  11. #36
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    من الکی دارم زور میزنم. توی زندگی من نه چیزی تغییر میکنه نه چیزی درست میشه نه چیزی برای از دست دادن دارم که بخوام برای حفظش تلاش کنم.


  12. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    خودت که میگی چیزی برای از دست دادن نداری؛ چند سال به گفته خودت تلاش خاصی نکردی. برای اینکه عادلانه رفتار کنی؛) چند سال هم بیا تلاش کن؛ دقیقا به همون تعداد سال؛ اگه هیچ نتیجه ای نگرفتی دوباره برگرد به حالت قبلی.

    پیشنهادم به نظرت منطقیه ؟

  13. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 11 آذر 96), المای (شنبه 11 آذر 96)

  14. #38
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    خودت که میگی چیزی برای از دست دادن نداری؛ چند سال به گفته خودت تلاش خاصی نکردی. برای اینکه عادلانه رفتار کنی؛) چند سال هم بیا تلاش کن؛ دقیقا به همون تعداد سال؛ اگه هیچ نتیجه ای نگرفتی دوباره برگرد به حالت قبلی.

    پیشنهادم به نظرت منطقیه ؟
    سلام. نه. به نظرم منطقی نیست.

    من شاید دکتری قبول شم. شاید کار گیرم بیاد. شاید درامد داشته باشم. ورزش کنم. کوه برم دوچرخه سواری برم. دنبال موسیقی و آواز برم..... ولی من دلم شاد نیست. مشکل من اینه.

    من فقط دارم خودمو به چیزهایی سرگرم میکنم. سرگرم به درس. به ورزش به ارتباطاتم با آدمها. ولی حس زنده بودن نمی کنم. خودمو سرگرم میکنم چون فقط زندم و این وقت باید یه جوری بگذره.

    راستش رو بخواید خیلی وقتا ته دلم آرزوی مرگ دارم. این همه ادم یهو تصادف میکنن و در جا می میرن. به حالشون حسودیم میشه. به سرظانی ها... به اونهایی که قراره زود راحت شن از زندگی.

    آدم دلش که مرده باشه با درس و کار و فعالیت اجتماعی و ... درست نمیشه.

    یه مرده است که فقط ادای زنده ها رو داره در میاره.


  15. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    المای (شنبه 11 آذر 96)

  16. #39
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    دل شاد داشتن یه خصیصه مادرزادی نیست؛ باید واسش تلاش کنی مثل تلاشی که برای درس خوندن می کنی؛ برای پول درآوردن و ...
    تازه به فرض که ازدواج کنی و مادر بشی علاوه بر اینکه برای شادی خودت تلاش می کنی باید برای شادی همسر و فرزندت هم تلاش کنی.

    به نظر من که حتی اگر مرده هستی یه مدت ادای زنده ها رو دربیار؛ چه ضرری داره؟

    این قسمت رو یواشکی بهت میگم م جنبه مشاوره ای نداره: مرگ و بیماری هم دنبال آدم های پویا و زنده هستند. حتی اگه هدفت مردنه باید تبدیل بشی به گزینه ای که مرگ دنبالت بیاد و اونم تنها راهش تلاش کردن و سرزندگی هست.
    ویرایش توسط صبا_2009 : شنبه 11 آذر 96 در ساعت 14:19

  17. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 11 آذر 96), المای (شنبه 11 آذر 96), بی نهایت (شنبه 11 آذر 96)

  18. #40
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    دل شاد داشتن یه خصیصه مادرزادی نیست؛ باید واسش تلاش کنی مثل تلاشی که برای درس خوندن می کنی؛ برای پول درآوردن و ...
    برعکس شما من فکر میکنم شادی مادرزادیه و اتفاقات زندگی اونو ازمون میگیره.
    برای پول در آوردنمیدونی که باید یه مهارتی بلد باشی و باهاش کار کنی و بری سر کار.
    برای درس خوندن میدونی باید بری فلان کتاب رو بخری و سر کلاس فلان استاد بشینی و فلان منابع رو بخونی و امتحان بدی و .....
    میتونید حالا بگید برای شاد بودن باید دقیقت چی کار کرد و چه تلاشی کرد؟ مطمئنم که میگید روابط اجتماعیت رو قوی کن، ادامه تحصیل بده، ورزش کن، درآمد داشته باش، مطالعه داشته باش، تفریح کن و .... نه؟
    خب من همین کارا رو دارم میکنم. ولی شاد نیست دلم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    تازه به فرض که ازدواج کنی و مادر بشی علاوه بر اینکه برای شادی خودت تلاش می کنی باید برای شادی همسر و فرزندت هم تلاش کنی.
    من نگفتم شادی رو باید در ازدواج جستجو کرد. منظورم شادی به طور کلی بود. اما اصلا منکر ین نیستم که اگه کسی بود که به این نیاز داشت که من شادش کنم خیلی خوشحال میشدم و حداقل یه معنا و دلیلی برای زنده موندن و وجود داشتنم بود.
    حدس میزنم الان بخواید بگید خب این همه آدم که ممکنه به اینکه تو شادشون کنی نیاز داشته باشن مثل بچه های یتیم و پدربزرگ مادربزرگهای خونه سالمندان و ....
    شما خانم صبا فکر میکنم متاهل هستید. نه؟ شما اگر راه های رضایت بخش دیگری برای زندگی کردن بود چرا ازدواج کردید؟ میتونید بگید کدوم روز توی زندگیتون شادی بخش تر از روز ازدواجتون بود؟ حاضر بودید کل دنیا رو همین الان بهتون میدادند ولی ازدواج در تقدیرتون نبود؟ حاضر بویدید همه نعمتهای دنیا رو داشتید ولی مثلا شوهرتون بهتون خیانت میکرد؟ اگر خیانت میدیدید واقعا دنیا باز هم براتون همونقدر شیرین بود و دلتون مثل قبل میموند؟
    خانم هاییی که مادر هستید.... شما چطور؟ حاضر بویدید کل دنیا رو داشتید ولی هرگز مادر نمی شدید؟ کدوم لحظه شادتر از لحظه ای بود که بچتون رو برای اولین بار بغل کردید؟ حاضرید یک لحظه شادی شنیدن صدای خنده بچتون رو با هزارا مدرک ی و بالاترین مدارج شغلی عوض کنید؟

    میدونم نیتتون کمک و دلداری دادن و راهنماییه. ولی شعار دادن خیلی راحته. من نیت خیر شما رو درک میکنم اما فکر نمیکنم شما منو درک کنید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    به نظر من که حتی اگر مرده هستی یه مدت ادای زنده ها رو دربیار؛ چه ضرری داره؟
    اگه نگم ده سال، ولی حداقل دو ساله دارم همین کارو یکنم.
    نگفتم ضرری داره. ولی سودی هم نداشته جز پر کردن وقت. اما واقعا حال دلم رو عوض نکرده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    این قسمت رو یواشکی بهت میگم م جنبه مشاوره ای نداره: مرگ و بیماری هم دنبال آدم های پویا و زنده هستند. حتی اگه هدفت مردنه باید تبدیل بشی به گزینه ای که مرگ دنبالت بیاد و اونم تنها راهش تلاش کردن و سرزندگی هست.
    اینجور که شما میگید، پس راز جاودانگی که توی افسانه ها دنبالش میگشتن کشف شد:تلاش نکردن و سرزنده نبودن. چون طبق گفته شما مرگ سمت اونایی که تلاش نکنن و سرزنده نباشن نمیاد.

    --------------------------------------------------------------------------------------------------------

    مدیران محرتم، فکر میکنم تاپیک آماده قفل شدن باشه.

    ویرایش توسط Pooh : شنبه 11 آذر 96 در ساعت 23:13


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نداشتن ثبات شخصیتی
    توسط امید زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 شهریور 93, 22:18
  2. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 15 دی 92, 12:13
  3. چگونه شخصیتی مردانه و جذاب داشته باشم.
    توسط achilis در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 مرداد 92, 14:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.