به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 70
  1. #31
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array



    سلام



    ذهن ناخوداگاه ،،، شبیه باغ حاصل خیزی ست، که اگر بذرهای محصولات مرغوب تر در آن کاشته نشود ،،به سرعت علف های هرز در آن خواهند روئید ،،،

    بیایم باغ خود را وجیین کنیم ،،،

    بیایم باغ خود را درست تغذیه کنیم ،،




    وجین کردن باغ ذهن :


    - سه تفکر مخرب درون باغ ذهنتان که مایلید آن ها را هرس کنید کدامند؟






    تغذیه باغ ذهن :


    - دوست دارید برای جایگزین کردن باورهای مخرب ،،چه نوع بذر تفکری در باغ غنی و حاصل خیز ذهنتان بکارید ؟


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 20 آبان 96 در ساعت 21:48 دلیل: ویرایشی

  2. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Glut.tiny (شنبه 20 آبان 96), mohamad.reza164 (شنبه 20 آبان 96), فرزانه 123 (شنبه 18 مرداد 99)

  3. #32
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array


    مقاله 19







    چرا بعضی از اتفاقات خیلی دور در زمان گذشتمون را یادمان نمی آید ؟

    و بعضی ها را یادممون می یاد ؟

    مثلا من 18 آبان اول دبستان یادم هست ولی 20 آذر آن یادم نیست !





    بعضی موقع ها از خودم می پرسم کاشکی مغز هم به طور طبیعی کلیدی داشت در اختیار انسان،،،، که با اون تمام خاطرات دلخواه خودمان را پاک می کردیم ،،،،

    کلیدی برای پاک کردن
    وابستگی ها - فکرها و دغدغه هامون ،،

    اما ....

    بعد ها فهمیدم مغز اطلاعات را پاک نمیکنه – مغز اطلاعات را کم رنگ میکنه – وقتی کم رنگ کرد می ندازه اون پایین پایینا ،،،

    می ندازه تو دره اعماق خودش.،،،


    خب در این مورد در این تاپپک صحبت کردیم ،،لذا یه مرور میکنیم :





    دستورات مغز به سایر اندام ها به وسیله نورون ها جابه جا و تفسیر و به مغز ارسال می شود . (رشته عصبی )

    این سیستم شامل میلیارد ها نورون هست ،،

    هر یک از این نورورن ها ، خودش یک کامپیوتر کوچک هست ،،، سرعت این نورون در هر رفتاری ،،،،در هر فرد فرق میکنه ،،

    به عنوان مثلا کسی که نقاشی خوبی داره ، سرعت این نوررون ها و جابجایی و انتقال آن به مغز سریع تر هست تا فردی که نقاشی خوبی نداره ،

    مثلا شما می بینید که یه بچه 10 ساله از یه شخص 20 ساله بهتر نقاشی میکشه – یکی از دلیلاش برا این هست .



    مغز هم تقویت میشود ،، مثلا کسی که نقاشی اش خوب نیست میتونه با تمرین ، این نورون های مغزی را تقویت کنه و بعد یه مدت نقاشی اش خوب بشه ،،،

    ولی اون بچه 10 ساله که این جوری میکشه – نشون میده این نورون ها در این قسمت سرعت بیشتری دارنند تا فرد عادی .

    این جاست که مثلا به اون فرد میگوییم فرد با استعدادی هست




    ما می توتنیم مغز خود را تقویت کنیم - یا به عبارتی خودمان را باهوش تر کنیم .

    یکی از تمرین هایی که باعث تقویت نورون ها و یا قدرت مغز میشه ، همان تمرین نقاشی کردن - یا اگر دست راست هستید از این به بعد سعی کنید با دست چپ غذا بخوردید

    و.....





    دانشمندان نورون شناس ، پیوندهای نورونی را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که نورون ها پیوسته پیام های الکترو شیمایی را به مسیرهای عصبی ارسال می کنند ،،،

    یعنی : در مسیر آنها هیچ گونه ترافیکی وجود ندارد.

    این ارتباطات در یک لحظه صورت می گیرد – هر ایده یا خاطره در مسیر خود حرکت می کند. و ترافیک ایجاد نمیشه .

    لذا وقتی کاری را برای اولین بار انجام می دهیم ، یه ارتباط فیزیکی و یک رشته ی عصبی نازک ایجاد می کنیم ( نورون ها )

    در واقع این کار باعث میشه ما به آن احساس و به آن رفتار دسترسی داشته باشیم ،،،

    مثلا اگر ما تا حالا به آب جوش دست نزده باشیم – دست زدن به آب جوش ، باعث میشه اون احساس در ذهنمان ثبت بشه (رفتار )

    به عبارتی ، این احساس به ضمیر ناخواداگاه می رود.

    هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی یا نورون ها ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم





    مثلا کسانی که سیگار میکشند را در نظر بگیرید :

    بار اول که اون فرد تا حالا سیگار نکشیده – سیستم مغزی اون از سیگار چیزی نمی فهمیده

    با کشیدن اولین نخ سیگار – یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شود

    وقتی بار دوم این کار کند – این رشته قوی ترمیشه

    وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه

    وقتی یک سال بگذرد ،،،،، شاید همه بگن اون عادت کرده به سیگار کشیدن .

    در واقع عادت یعنی ،،،،درون سیستم عصبی خودش شبکه یی از پیوند های عصبی قوی ایجاد کرده .

    شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم ( هر رفتاری )

    آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم - تا این که اون رشته نازک ،،، تبدیل به یک کابل بزرگ میشه،،،







    در دستان ما دکمه ای نیست که با آن بتونیم اطلاعات و خاطرات خودمان را پاک کنیم

    وقتی یه رفتاری یا یه
    وابستگی ای در ذهنمان ثبت میشه ،،،با توجه به تکرار ما نسبت به اون رفتار ،،،رشته هایی بوجود می یاد

    هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره - و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند ،،

    اگر ما این ارتباط را کم کنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .





    اگر ما به اتفاقات روز دلخواهمان که برایمان افتاده همیشه در حال تفکر باشیم ،،، در واقع داریم این پیوندهای عصبی مغز را قوی تر میکنیم ،،،

    این رشته ها قوی و یه روزی تبدیل به ضخامت کابل میشنند ،،،

    بعد به خودمان میگیم :چرا نمیتوانیم اتفاقات روز مورد نظر را فراموش کنیم ،،،

    اگر ما این ارتباط را کم کنیم ،،،، این شبکه ها ضعیف تر میشند

    وقتی شبکه ها ضعبف شدند ،،،برای مغز بی اهمیت میشند ،،،

    وقتی بی اهمیت شدند ، یه جورایی دیگه پاک شدند .




    برا همین هست که من روز 18 آبان اول دبستان یادم هست ،،،ولی 20 آذر اول دبستان یادم نیست .

    در اولی برام اهمیت داشته و هر روز تداعی کردم در ذهنم - در دومی چون برام اهمیت نداشته و به مرور زمان کم رنگ شده ،،،،و سپس یادم رفته !

    در حالی که الان هم دو در مغز هست .







    ویرایش توسط باغبان : جمعه 17 مرداد 99 در ساعت 02:06 دلیل: افزودن عکس

  4. #33
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام بر ، پرندگان مهاجر





    مقاله 20



    بعضی ها میگن باد لازمه شادی و طراوت درخت هاست ،،،چون با تکون خوردن برگ هاشون ،، رقص و آوای قشنگی در طبیعت ایجاد می کنند ،،

    ولی به نظرم چیزی که به یه درخت شادی میده ریشه اونه ،،،نه برگ ها و محصولات اون ،،

    چون درخت میدونه همیشه بهار نیست ،،،تابستان - پاییز و زمستان هم هست ،،،

    برای همین درخت همیشه به ریشه خودش شاد ِ ،،،،نه برگ هاش

    برای همین میگن زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست ،،،امتحان ریشه ها ست .



    انسان باید برا خودش یه فلسفه ای داشته باشه ،،،،فلسفه ای برای زندگی ،،

    فلسفه ی زندگی ( دیدگاه معنوی یا فکری یا .....هرچی که تکیه گاه ما باشه ) میتونه شبیه یه میله ای باشه تو زمین که ما دستانمان را به آن گره کردیم ،،

    با این کار دیگه نگران باد و طوفان نیستیم ،،،،چون برا خودمون یه فلسفه ای و یه لنگری داریم !

    اگر فلسفه زندگی نداشته باشیم باعث میشه هر فکری ،،هر ایده ای ،،هر اتفاقی ما را مثل برگ در مسیر باد جابه جا کنه .

    شاید فلسفه ی زندگی یه شخصی این باشه :

    " همیشه با روحیه و قوی باشم ،،و با اتفاقات زندگی دوست باشم و خودم را در این راستا توسعه دهم ،،""


    حالا فلسفه ی زندگی شما چیه ؟

    هر چی فلسفه اصلی زندگیمون قوی تر باشه ،،آرامش بهتری داریم .






    یکی از تکنیک ها ی خوب برای آرامش ذهن می تونه این باشه که یه فلسفه ی اصلی زندگی داشته باشیم ،،،

    زیرا با داشتن فلسفه اصلی زندگی،،، می تونیم در شرایط سخت پایدارتر و با آرامش تر باشیم .

    از طرفی سعی کنیم سبک تر باشیم ،،،سعی کنیم خودمون را از وابستگی ها رها کنیم !

    هر چی وابستگی های دنیای دنیوی ما بیشتر باشه ،دغدغه های ما بیشتر میشه ،،،

    افزایش این دغدغه ها ،،باعث میشه نتونیم در راستای آرامش ذهن حرکت کنیم .




    رویا و هدف های که داریم مهم هستند،،،

    اما :

    شادی و موفقیت ما نباید فقط وابسته به رویاهایمان باشه ، ،،،

    شادی و موفقیت می بایست در مسیر این تعالی باشه - مسیری که به ما میگه باید همیشه توکل داشته باشیم و همیشه تلاش کنیم ، و از این مسیر لذت ببریم .

    به قول دوستی ، حکایت ما آدم ها شاید شبیه پرنده ای باشه که در قفس زندانی هست ،،اینکه با آرزهای دور و دراز ، وابستگی ها ، ترس ها ، نگرانی ها و ..... خودمون را زندانی می کنیم .

    باید پرنده را آزاد کنیم و بذاریم در آسمان پرواز کنه .










    ویرایش توسط باغبان : شنبه 18 مرداد 99 در ساعت 04:24 دلیل: تصحیح تایپی

  5. #34
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array


    مقاله 21




    یادم می یاد کارتون پینوکیو و گربه نره و روباه مکار ،،،یه قسمتش درباره درخت پول بود ،،

    یعنی اومدند سکه را دادند به پینوکیو گفتند : بکار درخت که زد بیرون ،، بهت میوه های طلا میده ،،،

    بعضی موقع ها صداهایی در گوش ما نجوا میکنه ،،،

    صداهایی که افکار اشتباه را در ذهنمان تداعی میکنه ،،،که باعث میشه خودمون را اذیت کنیم .

    صدایی از جنس : وسواس فکری - بدبینی - خودخوری فکری و...

    یادمان باشه بعضی از افکار ما هم مثل حکایت داستان پینوکیو ست (
    درخت پول )

    یعضی موقع ها شیاطین تو گوش ما پچ پچ زیاد میکنند !

    مواظب باشیم گول نخوریم .





    می تونیم برای مدیریت ذهن و افکارمان برای خودمان یه نشونی بذاریم ،،،

    من خودم تو دستم یه انگشتری دارم ، وقتی تو زندگی ناراحت میشم یا فکرم پرت میشه ،، بهش نگاه میکنم - و به خودم میگم باغبان حواست باشه !

    یه نشونی برای خودتون بذارید برای اینکه یادتان باشه به خودتون قول دادید ،، ( مثلا حلقه ازدواج - یا انگشتر معنوی یا ..... هر چی که باورش کنی !)

    این هم میتونه روشی خوب برای تکنیک توقف فکر باشه .


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 27 آبان 96 در ساعت 21:51 دلیل: نگارشی

  6. #35
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رابطه بین : فکر ، احساس ، اقدام

    به نام خدا



    سلام
    هر فکری که به ذهن ما می رسد ،منتهی به یه نوع احساس در ما می شود ،، و در نتیجه آن احساس ،، ما رفتار مشخصی از خود بروز می دهیم.
    فکر ......> احساس > اقدام عملکرد


    مثلا فرض کنید می خواهید درجمعی سخنرانی کنید ،اگه به خودتون بگویید من تجربه کافی ندارم ( فکر ) و امکان داره اشتباه کنم به من بخندند ،،احساسی که بر شما بوجود می یاد ، احساس ترس هست
    و در نتیجه عملکرد ضعیفی بر خودتون ایجاد می کنید .
    اما اگر بگویید (فکر ) من به موضوع تسلط دارم و قبلا هم از این کارها انجام دادم احساسی که در شما بوجود میاد اعتماد به نفس هست ،،در نتیجه عملکرد خوبی هم دارید .




    یه مفهوم هست به نام مفهموم » نردبان پردازش اطلاعات :
    دریافت اطلاعات ...> تفسیر اطلاعات ....> احساس ...> تصمیم گیری .....> اقدام




    مثال :
    شما یه آزمونی داده اید و خراب کرده اید ،،،می خوهیم درخت نردبان پردازش اطلاعات در مثال را بررسی کنیم :


    حالت اول :
    اطلاعات :
    آزمون را خراب کرده ام
    تفسیر اطلاعات : چون خنگ هستم
    احساس :نا امیدی و افسردگی
    تصمیم گیری :بهتر هست خیلی تلاش نکنم چون نتیجه نمی گیرم
    اقدام : تنبلی



    حالت دوم :
    اطلاعات : آزمون را خراب کرده ام
    تفسیر اطلاعات :
    احتمالا کم خوانده ام ، یا منابع درست را مطالعه نکردم
    احساس :
    کنجکاوی ، خوش بینی
    تصمیم گیری :
    تحلیل آزمون + مشورت
    اقدام :
    تلاش برای یادگیری
    حالت اول و دوم را بررسی کنید ،،،



    می بیند جایگاه ها و بینش ها چطوری تغییر ایجاد می کنه !



    ------------------------

    منابع کمک گرفته شده :
    کتاب1،2،3 بدرخش ( دکتر شهاب اناری )




    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 31 تیر 99 در ساعت 00:22 دلیل: نگارشی

  7. 6 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 14 فروردین 99), miss seven (جمعه 03 آبان 98), Mvaz (پنجشنبه 17 مرداد 98), میشل (جمعه 18 مرداد 98), رنگین (چهارشنبه 03 مهر 98), سرشار (سه شنبه 07 آبان 98)

  8. #36
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه مثال تالیفی :
    عاشق دختری میشید و بعد یه مدت به نتیجه نمیرسید
    درخت نردبان پردازش اطلاعات :




    حالت اول
    اطلاعات : عاشق دختری میشید و بعد یه مدت به نتیجه نمیرسید
    تفسیر اطلاعات : تو عشق شکست خورده ام
    احساس : من بی ارزش هستم
    تصمیم گیری : بهتر هست به ازدواج فکر نکنم
    اقدام : افسردگی - کینه و نفرت از دنیا




    حالت دوم
    اطلاعات : عاشق دختری میشید و بعد یه مدت به نتیجه نمیرسید

    تفسیر اطلاعات : من نمی تونم تمام مولفه ها را کنترل کنم - ازدواج یه مساله دوطرفه ست - طرف مقابل هم حق انتخاب داره - همه مسائل فقط به دوش من نیست - ما انتخاب هم نبودیم
    این فاجعه نیست .

    احساس : کنجکاوی برای سفر به خودشناسی - خودآگاهی - مفهوم زندگی
    تصمیم گیری :
    مطالعه بیشتر در حوزه ازدواج - یادگیری از مشاوران - این اتفاق را تجربه گرانبها بدانم
    اقدام :
    در مسیر رشد و آگاهی ، باتوکل به خدا به زندگی ادامه میدهم - ورزش - مهارت های شغلی - توسعه مهارت های عمومی و....خیلی چیزهای خوب دیگه .



    بینش ها تغییر ایجاد می کنه در انسانها .






    سال ها دل طلب ِ ،،جام جم از ما میکرد
    آنچه خود داشت ، زبیگانه تمنا میکرد
    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 17 اسفند 02 در ساعت 17:06 دلیل: تایپی

  9. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 03 آبان 98), رنگین (چهارشنبه 03 مهر 98)

  10. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,945 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    257
    Array
    سلام

    نوشته هاتون خیلی خوب و سنجیده ست .

    من به این نتیجه رسیدم بدترین نوع احساس که باید خیلی کنترلش کنیم « خشم » هستش .

    ان شاءالله خدا به هممون کمک کنه بتونیم خشممون رو کنترل کنیم چون اگر کنترل نشه منجر به عواقب بدی میشه .
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  11. 2 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    سرشار (سه شنبه 07 آبان 98)

  12. #38
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array




    فکر : مثلا تحلیل کردن،استدلال،خیال پردازی....
    عمل(اقدام) : راه رفتن،سخنرانی کردن،مبارزه کردن....
    احساس : ترس،شادی،غم،یاس..
    فیزیولوژی : عرق کردن،تپش قلب بالا،لرزش....




    دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند ، و چرخ های عقب ،، تابع چرخ های جلو خواهند بود
    آقای دکتر گلسر اعتقاد دارنند که می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….

    ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم
    سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!

    پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….
    به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…

  13. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    miss seven (سه شنبه 21 آبان 98), Mvaz (جمعه 11 بهمن 98), سرشار (جمعه 05 دی 99)

  14. #39
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array

  15. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 14 فروردین 99), Mvaz (پنجشنبه 01 اسفند 98), سرشار (جمعه 05 دی 99)

  16. #40
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,804
    سطح
    100
    Points: 89,804, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,801 در 2,397 پست

    Rep Power
    0
    Array


    مقاله 22


    شکارچیان میمون


    در آفریقا روش جالبی برای شکار میمون وجود دارد، شکارچی مقداری غذای مورد علاقه میمون را در شکاف درخت یا تخته سنگ قرار می دهد و گوشه ای به انتظار می نشیند.
    بلاخره یک میمون که شاهد این ماجرا هست تسلیم حس کنجکاوی خود می شود و دست خود را در شکاف فرو می کند،، حال میمون غذای محبوبش را در دست دارد اما دست مشت شده اش از سوراخ بیرون نمیاید.
    حیوان که شاهد نزدیک شدن شکارچی است جیغ و داد می کند اما از سوی دیگر جرائت باز کردن مشت خود و رها کردن غذای محبوبش را ندارد.
    میمون موقعی میفهمد باید مشتش را باز و فرار کند که دیگر خیلی دیر است زیرا اسیر شکارچی شده است.
    اصل این داستان بر این بنا نهاده شده است که قربانی بخاطر منافع کوچک، خود را گرفتار تله می کند، اما همچنان شانس رهایی وجود دارد به شرطی که از منافعی که به دست آورده، بگذرد.
    قربانی در مقابل از دست دادن منافع مقاومت می کند و این تعلل باعث از دست دادن منافع بسیار بزگتری برای وی می شود.



    میمون می تونست غذای محبوش را رها کند و با رها کردن آن ،،جانش را نجات دهد و سپس دنبال غذای دیگری بگردد
    شایدفکر کنید ما انساها این کار را نمی کنیم!
    ولی :
    ذهن انسان هم بعضی موقع ها مانند مشت بسته میمون است، ،،تقلا می کند و بی تاب می شود و روی یک مسئله قفل می شود،،در حالی که چاره در رها کردن و آزادی از قید و بندهای ذهن است .




    ویرایش توسط باغبان : شنبه 04 مرداد 99 در ساعت 00:26 دلیل: افزودن عکس

  17. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 04 مرداد 99), فرزانه 123 (شنبه 18 مرداد 99), خادم رضا (شنبه 04 مرداد 99), سرشار (جمعه 05 دی 99)


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.