به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array

    روش خواهرم درسته یا روش من؟؟؟؟

    با سلام واحترام

    چندوقتیه که دارم به بچه دار شدن فکر می کنم و همسرم هم خیلی اصرار دارن. حدود یه ماه هست که به اتفاق مادرم چکاب های قبل بارداری و دندان پزشکی رو انجام دادم . و خانواده خودم(مادرم و خواهرام)از تصمیمم خبر دارند و خانواده همسرم نمیدونن. من از همسرم خواستم نگه بهشتون فعلا.

    من فرزند بزرگتر خانوادم و خواهرم که یک سال ازم کوچیک تره هم متاهل هستن.امشب خبردار شدم که بارداره.اصلا چیزی به ما نگفته بود که می خواد بچه دار شه.حتی مامانم رو هم در جریان نذاشته بود.

    خونه مامانم بودم خواهرم با همسرش اومدن و خبر دادن من خیلی خوشحال شدم و رفتم بغلش کردم و تبریک گفتم و مامانم هم همین طور ولی مامانم اشک تو چشاش جمع شد و به خواهر گفت چرا منو در جریان تصمیمت نذاشتی و کمی دلگیر شد اما زیاد به روی خودش نیاورد و بیشتر شادی کردیم.

    من خیلی خوشحال شدم اما یکم نگرانم که مردم فک کنن من نتونستم بچه دار شم با اینکه یه سال بزرگترم.نمیدونن که خودم نخواستم.
    یکم از خواهرم دلگیر شدم که چرا بهم در مورد تصمیمش نگفته اما به روش نیاوردم.
    اما من تا تصمیم گرفتم برا چکاب برم خواهرم رو در جریان گذاشتم و بهش گفتم و به مامانم هم گفتم.

    از طرفی بهش حق میدم نگه چون ممکن بود حالا حالا ها نشه .اما چون من و خواهرم تقریبا سنگ صبور همیم ازش کمی دلگیرم اما جلوش فقط شادی نشون میدم.

    حالا دارم با خودم فکر می کنم شایدم من ساده ام و نباید چیزی بهه خانوادم می گفتم.گاهی حس می کنم خیلی ساده ام.


    نمیدونم..............
    ویرایش توسط *مونا* : یکشنبه 14 آبان 96 در ساعت 01:38

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    موضوع اینجاست که شما و خواهرت یکم تفاوت در شخصیت دارید
    ایشون آدم مستقلی هست و خودش تصمیم میگیره و برای خودش و تصمیمش و ارزش گذاری روی تصمیمش معیارها و ارزش های درونی داره
    ولی شما بسیار متفاوت عمل میکنی و عزت نفس بسیار پایینی داری و واسه تصمیم به تایید مادر و شوهر و مردم و بقیه داری
    آخه یعنی چی میترسم مردم فکر کنن که بچه دار نمیشم!!!!خوب فکر کنن مگه فکر اونا تاثیری در زندگی شما داره؟من واسه اینکه اونا دیگه این فکر رو نکنن باید بهشون ثابت کنم که میتونم بچه دار بشم؟؟؟وای به حال اون بچه ای که قراره زیر دست شما بزرگ بشه خانوم خواهش میکنم به غیر آمادگی جسمی قبل بچه دار شدن آمادگی روانی مادر شدن رو هم کسب کنید

  3. 4 کاربر از پست مفید mehdi.ma.mm تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 14 آبان 96), Happy.girl.69 (یکشنبه 14 آبان 96), نادیا-7777 (یکشنبه 14 آبان 96), بارن (یکشنبه 14 آبان 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ناراحتی از حرف مردم بابت ازدواج خواهر برادر کوچکتر رو شنیده بودم٬ بچه دار شدن رو نه والا
    راستش بنظر منم کار خواهرتون خیییلی بهتر بوده. اصلا خدای نکرده فقط یک درصد احتمال بدید یه نازایی یا تنبلی در همسرتون باشه٬ اینا رو مو به مو مادرتونم میفهمن. پس حریم خصوصی خانوادتون چی میشه؟

  5. 4 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 14 آبان 96), tavalode arezoo (یکشنبه 14 آبان 96), میس بیوتی (دوشنبه 15 آبان 96), بارن (یکشنبه 14 آبان 96)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    روش خواهرتون درسته.

    شخصی ترین و خصوصی ترین مساله هر خانواده اقدام به بارداریه. مادر شما هرچقدر هم صمیمی و دلسوز تو این حریم راهی ندارن.

  7. 8 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 14 آبان 96), Eram (دوشنبه 15 آبان 96), Happy.girl.69 (یکشنبه 14 آبان 96), maryam123 (یکشنبه 14 آبان 96), Shayeste (یکشنبه 14 آبان 96), tavalode arezoo (یکشنبه 14 آبان 96), میس بیوتی (دوشنبه 15 آبان 96), بارن (یکشنبه 14 آبان 96)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    باسلام
    ممنون از پاسختون دوستان عزیز

    بله درسته من اعتماد به نفسم پایین اومده و دلیلشم از نظر خودم اینه که ازدواج خواهرم نصبت به من موفق تر بوده .یه جور حس سرخوردگی دارم.قبلا اعتماد به نفسم بالاتر بود .
    و دلیلشم مقایسه ای است که از اول من و خواهرم رو در فامیل می کردند و تا قبل ازدواج همیشه از همه نظر زیبایی درسی و همه چی من اول بودم ولی بعد ازدواج خواهرم خودم متوجه میشم بهش احترام بیشتری گذاشته میشه نصبت به من.این چیزها رو می بینم کمی غصه می خورم.

    در رابطه به اینکه مامانم نباید در جریان قرار میدادم دلیلش این بود که ترسیدم مامانم متوجه بشن ناراحت بشن و دلشون بشکنه همونطور که دیشب کمی از خواهرم دلخور شدن.
    اما الان می بینم که بهتره از این به بعد این تصمیم رو پنهان کنم و فکر کنند که فعلا منصرف شدم.اما نمیدونم چی بگم که دروغ نباشه.
    اینکه مامانم رو در جریان نذارم بهم عذاب وجدان میده.
    ویرایش توسط *مونا* : یکشنبه 14 آبان 96 در ساعت 10:39

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 12:33]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,889
    سطح
    32
    Points: 2,889, Level: 32
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام شما هنوز چيزي نشده در حال مقايسه هستيد خدا به داد روزي برسه كه بچه دار شديد حالا ميخواهيد بچه خواهر خودتونو با بچه خودتون مقايسه كنيد يا رفتار ديگران رو نسبت به اين دوتا بچه مقايسه كنيد
    به نظرم فعلا بچه دار نشيد اول روي خودتون كار كنيد تا رفتار و گفتار ديگران روي شما تاثير نداشته باشه بعد
    ببخشيد كمي تند صحبت كردم

  10. 4 کاربر از پست مفید taranom-na تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 14 آبان 96), Erica (یکشنبه 14 آبان 96), mehdi.ma.mm (دوشنبه 15 آبان 96), Shayeste (یکشنبه 14 آبان 96)

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    همین مقایسه کردن ها افت های زندگی هستن.نیازی نیست شما همراه با مادرت چکاپ هات رو انجام بدی.شما یک زن مستقل و بالغ و متاهل هستی که خودش باید توانایی انجام کارهای شخصیش رو داشته باشه و اگر به کمکی احتیاج داشتی از همسرت کمک بگیر و حس پدری و مسئولیت پذیری در اون بیدار نگه دار.فردا پس فردا هر اتفاقی در مورد بچه ات بیفته میگه برو به مادرت بگو .
    دوست خوبم قضیه بارداری یک قضیه کاملا وبسیار شخصیه.حتی مشاوری میگفت تا یکی دو ماه بعده بارداری هم به کسی چیزی نگین (اطرافیان) که اگر خدایی نکرده مشکلی بود دیگه هرکسی در جریان قرار نگیره..
    دلیلی نداشته خواهر شما چیزی درمورد تصمیم شخصیش و روابطش با همسرش به شما بگه و کار درست رو ایشون کرده.پس حریم بین زن و شوهر چی میشه تکلیفش؟
    شما باحفظ احترام به مادرت کم کم ایشون رو متوجه کن که شما مستقل تصمیم میگیرید و قرار نیست ایشون در جزییات تصمیم گیری شما قرار بگیره.اگر شما این حس رو در مادرت پر و بال بدی ممکنه به جایی برسه که ایشون در مورد جزیی ترین مسائل هم از شما بخوان که در جریان قرار بگیرن که صورت خوشی نداره.
    این اتفاقا و توقعات کم کم حریم خانوادگی شما و همسرت رو دچار اختلال میکنه..
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : یکشنبه 14 آبان 96 در ساعت 12:16

  12. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 14 آبان 96), tavalode arezoo (یکشنبه 14 آبان 96), میس بیوتی (دوشنبه 15 آبان 96), صبا_2009 (یکشنبه 14 آبان 96)

  13. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    تشکر از لطف دوستانم که خیلی در زندگی بهم کمک کردن
    من اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم و خیلی برام مفید بوده واقعا ممنونم

    مشکل اینجاست که من الان مادرم ماملا در جریانه که من قصد بارداری دارم ولی الان پشیمونم چرا منم گفتم و من هم باید نمی گفتم چون با شناختی که از مادرم دارم ایشون حالا که دیده خواهرم باردار شده همش ازم می پرسه چیکار کردین شد یا نشد؟

    من خوشم نمیاد که سین جین شم.الان راهی هست که جوری بفهمند که منصرف شدم و دروغ هم نباشه؟

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    همون اول که گفتی حدود یه ماه چکاب های بارداری و دندون پزشکیو به اتفاق مادرت انجام میدین پیش خودم گفتم مگه میشه ...

    بنظرم الانم نگران ناراحتی مادرت نباش و دیگه راجع به این موضوع توضیحی به کسی نده با ارامش از مادرت بخواه که دیگه سوال نکنه همین دلیلیو بیار که اعصابت خورد میشه و اینا و بگو هر وثت شد سوپرایزتون میکنمو میگم ... شما که تو یه موضوع به این خصوصی خوانوادتو در جریان قرار دادی در بقیه موارد چیکار میکنی پس ...
    این اخلاق به مرور زمان به ضررت تمام میشه .. کلا بهتره دیگرانو زیاد در جریان زندگی متاهلی و زناشوییت قرار ندی فرقی نداره مادر باشه یا غریبه
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  15. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    Happy.girl.69 (یکشنبه 14 آبان 96)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    صد در صد که روش خواهرتون درسته و اینکه ایشون الان به اتفاق همسرشون یه خانواده جدا هستن ، اینم روش خانوادشون هست که از تصمیماتشون کسی خبر دار نشه.
    خب وقتی مادرت میپرسه چی شد ، در جواب بگو هر وقت خدا بخواد :|

    خواهر خودم که باردار شد ، بعد دو ماه به من گفت ، من ازش خواهش کردم حداقل تا چهار پنج ماه به کسی چیزی نگه ، حتی پدر و مادرمون ، چون خدایی نکرده به هر دلیلی ، هر اتفاق بدی بیفته و ........ خانواده که ناراحت میشن ، مردم هم حرف در میارن گرچه هیچ اهمیتی نداره حرف مردم.
    بعد از فهمیدن پدر و مادر که اصلا ناراحت نشدن ، خیلی هم خوشحال شدن.
    ولی خب همین نگفتنِ این چیزا به نظرت یه سیاست جالبی هست.
    حتی دیگه بعدش به فامیل هم خودمون چیزی نگفتیم ، همه از رو ظاهر خواهرم متوجه شدن و کسی ناراحت نشد و همه خوشحال شدن.

    شما هم سعی کن به مرور زمان یکمی روش زندگیتو عوض کنی دوست عزیز ، به نفع خودت خواهد بود...
    چه خوب شد حالا به خانواده همسرت چیزی نگفتی.

  17. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    *مونا* (دوشنبه 15 آبان 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا خواستگارایی در سطح خودم ندارم؟؟؟؟
    توسط مهنا67 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 اسفند 92, 23:16
  2. به نظرتون این کار برای یه ازدواج همراه با عشق درسته؟؟؟؟
    توسط Mr.Anderson در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 بهمن 92, 17:01
  3. پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 دی 92, 17:49
  4. چرا خواستگاری رو به تاخیر می اندازد؟؟؟؟
    توسط ناز در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 89, 16:26
  5. وابستگي شديد به همسر؟؟؟؟
    توسط yasamin در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 مهر 89, 16:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.