به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array

    از تلاش های یک طرفه و بی سرانجام خسته و دلسردم

    با سلام به تمام دوستان عزیز همدردی

    یه مدت پستی نذاشتم و سعی کردم از راهنمایی های دوستان و مشاوره ای که از مدیر گرامی گرفتم استفاده کنم و ببینم نتیجه بخشه یا خیر.
    از اوایل تیر ماه که حدودا میشه 4 ماه حدود 80 درصد از راهنمایی ها رو عملی کردم.

    1- سعی کردم کمالگراییم رو کنترل کنم

    2-پذیرفتم که همسرم جلو دیگران رفتارش با من سرده و صبوری کردم و سعی کردم حساس نباشم و در اون موقعیت طبیعی رفتار کنم و خونه اومدیم انگار اتفاقی نیفتاده رفتار کنم

    3-سعی کردم شاد باشم و به خودم برسم و کارهای عاشقانه انجام بدم ما در یکی از شهرهای نزدیک به مشهد هستیم و چون در حرم محرم شدیم هر سال سالگرد ازدواجمون میرفتیم حرم و پارسال همسرم با اینکه می تونست اینکارو نکرد و با هم بحثمون شد و من امسال سعی کردم به طور غیر مستقیم بهش بفهمونم خواستمو و از سخنرانی های دکتر حبشی که می گفتن مثلا بگین چقدر دلم هوای حرم کرده و اینجور حرفا زدم پروفایل تلگرامم و عکس حرم گذاشتم به همراه نوشته اما توجهی نکرد و منو نبرد منم نخواستم مثله پارسال بحثمون شه و براش کادو خریدم و کیک پختم و خونه رو با شمع تزیین کردم و سوپرایزش کردم اومد خیلی خوشحال شد و تشکر کرد و طوری وانمود کرد که انگار شرمنده شده.منم اصلا به روش نیاوردم و فردای اون روز فقط یه شاخه گل برام خرید و بازم منو نبرد مشهد و کادویی بهم نداد ولی من با همون یه شاخه گل کلی براش ذوق کردم.

    براش همیشه صبحانه میزارم و نوشته عاشقانه گاهی میذارم تامحل کارش در حال صبحانه خوردن سوپرایز شه و تشکر می کنه.

    4-به دیر اومدناش گیر نمیدم و هر وقت می خواد میره و میاد و وقتایی خونس کاری می کنم بهش خوش بگذره اما ایشون باز هم از صبح تا 9 شب سر کاره و فقط یه ساعت ظهرا برا ناهار میاد و میره.(تغییری نکرده)

    5-در مورد خساستش که بهم پول نمیداد مدیر گفتن که اگه سرکار نرم و ایشون ببینه خودم در آمدی ندارم بهم پول بده و منم یه مدته که از کار بی کار شدم ولی اصلا به روی خودش نمیاره بهم پول بده و من با اصرار زیاد ازش پول می گیرم.انقدر اصرار که دیگه بیزارم می کنه.

    6-اینکه دیگه شریکه با پدرش و همه زندگیمونو سرمایه کرده بدون اینکه پدرش سرمایه بذاره و کاری کنه سود می بره هم دیگه حرفی نزدم و دخالت نکردم ولی همچنان شریکن و حتی شغل اصلیه خودشم می خواد جمع کنه و سرمایشو بزنه به این شغل جدیدی که با پدرش شراکت داره.

    7-در مورد خونه خریدن هم دیگه بهش چیزی نگفتم اما ایشون باز هم به فکر خرید خونه نیست (پارسال قرار بود خونه بخریم و پول خونمون رو صرف راه اندازی شغل دوم کرد که پدرشم بدون هیچ سرمایه ای شریک شده و سود می بره)

    من یه این موارد هشتاد درصد مواقع پای بند بودم اما تا وقتی رفتارم باهاش خوبه و منفعلانه همه خواسته هاشو اجرا می کنم و کاری به کارش ندارم روابطمون خوبه اما من خسته شدم از این تلاش یه طرفه و اینکه در مورد موارد 6 و 7 خیلی نگرانم و چیزیم نمی گم اما خیلی روحیم خراب میشه و دلسرد میشم از زندگی.

    شغل دومشون طوری هست که یه شاگرد گرفتن و براشون کار می کنه اما امروز یکی از دوستان مادرم که همسرشون خیلی تصادفی شاگرد کارگاه همسرم رو می بینه (نمیدونسته کارگاه همسرم کار می کنه)و ازشون می خواد که برای کار بره خونشون و همسرم هم اصرار داشت که خودش بره و شاگردشون در کارگاه باشه تا بسته نشه. من خیلی پیش ایشون از همسرم و خانوادش تعریف کردم و دوست نداشتم همسرم بره خونه اونها برای کار و می گفتم شاگردتون رو بفرست بره اونها تورو ببینن می شناسنت و من خوشم نمیاد فک کنن تو سیار می ری خونه ها کار کنی(چون اصلا کارشون به این صورت نیست)ولی اصرار می کرد که بره منم گفتم من خیلی جلو اونها از تو تعریف کردم و بهت افتخار می کنم و حس بدی پیدا می کنم بخوای بری گفت باشه نمیرم و شاگردمون میره ولی دروغ گفته بود و رفته بود و برای خواست من هیچ ارزشی قائل نشده بود و خیلی ناراحت شدم ازش و گفتم بهش برام اصلا اهمیتی قائل نشدی من ازت همین یه چیزو خواستم اما تو اهمیت ندادی و بهم قول دروغ دادی و خودت رفتی.اما اصلا زیر بار نمیرفت و همش قولشو انکار می کرد و می گفت من اینجوری نگفتم.و حالا چی میشه مگه رفتم که رفتم .تو دیگه لازم نکرده بری پیش این و اون به من افتخار کنی.

    فقط دلش می خواست آبروی منو ببره.

    جدیدا هم اصرار خیلی زیادی به بچه دار شدن داره و من هم دوست دارم بچه دار بشیم و بچه دوست دارم اما می ترسم از اینکه توی این زندگی همیشه از ترس اینکه روابطمون خراب بشه حرف نزنم و چیزی نگم .می دونم که من چنین آدمی نیستم و صبرم تموم میشه.همین الان هم گاهی کفرم بالا میاد و می خوام مثله آتشفشان فوران کنم اما همش میام و توی دفترم با خودم می نویسم و خودمو به صبر دعوت می کنم و آروم میشم.
    ما یه هفته قهر بودیم و یه هفته آشتی گاهیم قهرامون خیلی طولانی میشد 11 روز 25 روز ولی الان حدود 4 ماهه که فقط دوتا قهر داشتیم و اولیش که حدود سه روز بود و آخریشم یه روز.


    الان سوالم اینه که ایا من با وجود این رفتار های همسرم بازم به تلاش منفعلانه خودم ادامه بدم؟یا نه میشه صبوری کردنم طور دیگه ای باشه
    خواهش می کنم دوستان نظراتشون رو بفرمایند
    با تشکر از همراهیه همیشگیتون

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    به نظر شما روی کار و مشخصا شرکت ایشون با پدر و اینکه پدرشون بدون سرمایه گذاری سود میبره حساسیت دارید.

    * این چه کاری است؟ چه قدر سود داره؟ منظورم عدد نیسیت. کمه؟ زیاده؟
    * پدر شوهر شما تو خونه نشسته داره سود میگیره یا فعالیت هم میکنه؟ بعیده کسی مفتی به کسی پول بده. حتی پدر به پسر بی دلیل پول بخشش نمی کنه، چه برسه پسر به پدر. حتما ایشون کارهائی هم انجام میدهند نظیر مدیریت، مشاوره، دراختیار قرار دادن تجربه، استفاده از روابط ...
    * درآخر شما حقی ندارید نسبت به این موضوع حساس باشید. مگه همسر شما ازنظر تامین زندگی کوتاهی کرده و اموالش رو به پدر و سایرین میده؟

    *درمورد مخارج خانواده گاه و بیگاه تقاضای خرجی نکنید. یکبار بنشینید و تصمیم بگیرید ایشون در چه مقطعی از ماه (مثلا اول هر ماه) فلان مبلغ رو دراختیار شما قرار بدند و شما اون پول رو تا آخر ماه مدیریت کنید.

    * منفعل یا فعال بودن امر دائمی نیست. باید موقع شناس باشید کدوم رفتار چه موقع مصلحت است و بهتر جواب میده.

    موفق باشید

  3. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    *مونا* (جمعه 28 مهر 96), ملودی 94 (دوشنبه 24 مهر 96)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام و احترام

    تشکر فراوان از آقای یه دوست گرامی

    این چه کاری است؟ یه کارگاه فروش پروفیل و ساخت در و پنجره است چه قدر سود داره؟همسرم که میگن سودی نداره اما به نظر پرسود است

    پدرشون در آنجا کار نمی کنن و نمیدونم چرا پدرش رو شریک کرده سر در نمیارم.

    درآخر شما حقی ندارید نسبت به این موضوع حساس باشید. مگه همسر شما ازنظر تامین زندگی کوتاهی کرده و اموالش رو به پدر و سایرین میده؟


    در این مورد باید بگم ما هنوز مستاجریم و خونه نداریم و یه خونه اجاره ای زندگی می کنیم این برام اصلا قابل فهم نیست چرا پول خرید خونمون رو بدون اطلاع من زد به چنین کاری و اون موقع بهم قول داد از سود این کار بعد از 6 ماه خونه بخره اما حرص و طمع نمیذاره و همش می خواد کارش رو توصعه بده و به من میگه چیزی نداره نمی تونم خونه بخرم.

    در رابطه با توجیبی هم با هم حرف زدیم که هفتگی بهم پول بده اما میزنه زیرش میگه ندارم.یا به سختی راضی میشه

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    * با این حساب شما براساس "نمی دونم ها" دارید درباره همسرتان و پدرشون قضاوت می کنید. خوتون رو ناراحت نکنید و در خانواده نیز حساسیت بی مورد ایجاد نکنید. مطمئن باشید هرکسی به فکر منافع خودش است ازجمله همسرتان.

    * افرادی که امکان و توانائی انجام کار آزاد دارند ولی سرمایه فراوان ندارند طبیعی است که به جای خرید منزل همان پول رو صرف سرمایه گذاری کنند "به امید" اینکه به تدریج اون پول رو افزایش بدند تا حدی که هم سرمایه لازم برای ادامه کار رو داشته باشند و هم بتوانند خانه و ماشین هم خریداری کنند. البته این کار مثل همه کارهای دیگه ریسک هم داره. بهتره زن و شوهر با هم همفکری و همکاری داشته باشند تا این مراحل رو بگذرنند.

    شما سعی کنید به جای مانع بودن، تعدیل کننده باشید. با خوشروئی، همفکری و سیاست خط دهی کنید. مثلا وارد جرئیات کارهای ایشان نشوید. سعی کنید با سیاست ورزی مدیریت هزینه خانه رو بدست بگیرید. اگر خرجی به موقع و کامل نمیده مهم نیست. غر نزنید. شما هم متوجه شون کنید بعضی چیزهای موردنیاز فراهم نیست. مثلا غذای مورد علاقه شان رو نمیشه پخت چون مواد اولیه آن را ندارید. ... اجازه بدید خوشون احساس کنند که به شما برای مدیریت هزینه های داخلی نیاز دارند و باری از روی دوش شان برمی دارید.

    *به نظرم اگر مجددا شاغل شوید برای آینده خانواده بهتر است. ولی قبل از آن روشن کنید که آقا در هر شرایطی مسئول تامین هزینه های خانواده است و نه خانم. شاید زمانی که بر سر خرجی دادن و نظایر آن به تفاهم عملی برسید برای این کار مناسب باشه.

    موفق باشید
    ویرایش توسط Ye_Doost : جمعه 28 مهر 96 در ساعت 12:36

  6. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    *مونا* (شنبه 29 مهر 96)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام و احترام

    ممنون از همراهیه شما آقای یه دوست گرامی

    منظورم از اینکه میگم نمیدونم رو چه حسابی با پدرش شراکت داره اینه که سر در نمیارم چرا بدون هیچ زحمتی همسرم پدرش رو شریک سودش کرده و هر چیم بهش میگم میگه حالا که شریک شدیم و به خاطر حرف مردم نمی تونم بهمش بزنم.اخه در این مورد پدر همسرم با اینکه دارایی زیادی دارند اما یکم سرمایه گذاری در کار نمی کنه و فقط سود می بره.

    جدا از این حرفا من خیلی دیگه روی این قضیه تاکید ندارم که از پدرش جدا کنه کارش رو فقط دلم می خواد هر چه زودتر یه خونه بخریم از مستاجری در بیایم چون توانش رو داره اما فقط کارش رو گسترش میده اگه کار و سود مال خودش بود حرفی نبود اما برام خیلی ناراحت کنندس که مستاجر بمونم و هزینه خونمون توی کاری سرمایه بشه که پدر ایشون هم بدون هیچ چیزی نصف اون سود رو بردارن.


    من دیشب داشتم نوت هایی که از راهنمایی ها و لینک هایی که در مشاوره خصوصی از مدیر گرفتم رو مرور می کردم دیدم اینو که باید بعد از اینکه اقدامات خوبی در جهت موفقیت زندگی کردیم از اونها مراقبت کنیم.راستش این روزها خیلی به خاطر اینکه من دارم تلاش می کنم و منفعلانه صبر می کنم و چیزی تغییر نکرده نه خونه خریدیم و نه هیچی اعصابم خورده و می ترسم این صبر یهو تموم بشه و یهو منفجر شم و دوباره روابطمون بهم بریزه.
    اگه ممکنه راهنماییم کنید من چطوری با سیاست و صبر حرفم رو بزنم که اثرگذار باشه.یه پستی فرشته مهربان در پست ملودی جان گذاشتن که به صورت گفتن رویا خواستشو برا اجاره منزل بیان کنه می خواستم ببینم از این موارد من هم اجرا کنم خوبه ؟

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    اینکه گفتم با سیاست مدیریت هزینه ها و خرجی رو بعهده بگیرید یعنی کاری کنید که اگر خرجی نمیدند کارهای خانه لنگ بمونه و ایشون متوجه بشه کمبودها و کاستی های خانه نتیجه ندادن مخارج به اندازه کافی است. مثال ساده ای هم زدم. بقیه اش رو باید خودتون بگیرید که منظورم چیست.

    در مورد کار ایشون و اینکه خانه بخرند بستگی به شرایط و اهداف خودشان و خیلی مسائل دیگه داره. مثلا قیمت خانه دلخواه در اون شهر بخصوص چه حدودی است؟ برنامه های آینده فرد برای توسعه کارش چی است؟ کل دارائی و سرمایه فرد چقدر است؟ ... کسی نمی تونه از دور بگه برای خرید خانه الان زوده یا دیره. بهتره شما با خوشروئی همفکر و درصورت امکان مشاور همسرتان باشید. اگر هم ایشان شراکتی دارند که در رودروایسی پدرشان مانده اند وقتی شما بتونید در تصمیم گیری همسرتان تاثیرگذاری مثبت داشته باشید و اصطلاحا خودتان رو جا بیندازید درآینده آن را هم می تونید حل کنید.

    و خیر، فکر نمی کنم اگر شما بگید در خواب و رویا صاحبخانه شده اید تاثیری داشته باشه. احتمالا میگه خواب خانم ها برعکس تعبیر میشه.

    موفق باشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    *مونا* (شنبه 29 مهر 96)

  10. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام و احترام
    ممنون از همراهیتون جناب یه دوست گرامی ان شاالله عاقبت به خیر شین
    در رابطه با خرجی دادن همسرم مایحتاج خونه رو تهیه می کنن و لباس هم لازم داشته باشم برام تهیه می کنن اما پول توجیبی به سختی میدن بهم.
    اون حرفی هم که گفتم فرشته مهربان عزیز به ملودی عزیز گفتن که ایا خوبه منم بکار ببرم یا نه این است :
    در ضمن خواسته هایت را با تصویرهای فانتزی عشقولانه ای مطرح کن مثلاً بگو امروز رفته بودم توی خیالات و رویا بافی .... چقدر شیرین بود ....( بگذار کنجکاو بشه و بپرسه چه خیالاتی ) بعد از پرسشش بگو .... تو غافلگیرانه توی زمان و وقتی که انتظار نداشتم بهم زنگ زدی و گفتی خوب و تند و سریع آماده شو بیا بریم بیرون .... منم گفتم کجا بیام و گفتی دم در خونه ام و منتظرتم عشقم
    باورم نمی شد ... چقدر غافلگیر کننده و قشنگ و منم ذوق زده زود آماده شدم و اومدم دم در و دلم میخواست می شد بپرم توی بغلت از ذوقم و .... پرسیدم کجا می بری منو ( به الفاظم دقت کن نگفتم پرسیدم کجا میریم بلکه دارم میگم پرسیدم کجای می بری منو ) ... گفتی یه جای خوب .... پرسیدم خب کجا .... گفتی می بینی .... وای که چه حس خوبی داشت که همسرم اینجوری توی خماری نگهم داشته بود و منم از فضولی می ترکیدم و ذوق داشتم کجا میریم ..... منو بردی جلوی یه آپارتمان و کلید انداختی و درو باز کردی .... پرسیدم خونه کیه .... و فکر کردم کلید خونه دوستی یا فامیلی که خونه نیستن رو گرفتی و اومدی دنبالم که بریم خلوتکده .... جوابمو ندادی منم یه نگاه باز زبان بی زبانی گویای ای ناقلا بهت انداختم و همه تصورم همین بود .... توی یکی از طبقات جلوی یه واحد کلید انداختی و درو باز کردی گفتی بفرما خانمم .... و من از این با احترام بفرما گفتن و خانمم از ته دل گفتنت دلم غنج رفت و رفتم داخل و دیدم یه خونه خالی و ..... تصور کردم الآن جایی در حد زیر اندازی چیزی هست و خونه آشناییه که خریدن و میخوان بیان توش و ... تو کلید گرفتی که همون که فکر می کردم یعنی خلوت .... در سکوت بودم که خب حتماً همینایی که فکر کردم را بهم میگی و منتظر همینها بودم که پرسیدی خوبه ؟ خوشت میاد .... غافل گیر شدم و گفتم من خوشم بیاد ؟ مال کیه ؟ گفتی حالا خوب همه جا را ببین تا بگم مال کیه .... منم یه دید همه جا زدم و دیدم نه بابا همه جا خالی خالیه و زیر انداز و وسیله ای در کار نیست و فهمیدم نیومدیم اینجا بمونیم اما موضوع چیه .... که پرسید خب نگفتی خوشت اومده یا نه .... یه لحظه به ذهنم رسید که نکنه اینجا را اجاره کردی و چون باورم نمی شد و فکرشو نمی کردم هاج و واج نگاهت میکردم که گفتی چیه چرا هاج و واج مونی .... اینجا را اجاره کردم و دادم تمیزشم کردند و آماده برای وسیله چیدن ..... مونده بودم پس چرا منو برای انتخاب خبر نکرده و .. .... که گفتی می دونم الآن ممکنه ناراحت بشی که چرا به تو نگفتم و نیاوردمت ببینی و بعد اجاره نامه و .... راستش میخواستم سورپرایزت کنم ... می دونستم داری صبوری می کنی و دیگه از خونه حرف نمی زنی و پس فکرشم نمی کنی حالا حالاها خونه بگیرم .... میخواستم غافلگیر بشی .... من که باورم نمی شد مات و متحیر مونده بودم و راستش ازت خجالت هم می کشیدم .... از اینکه تو چقدر به فکر بودی و من .... و اومدم توی بغلت سرمو گذاشتم روی سینه ات و .... ( این نمونه ای بود که هرچند ذکر همین موارد خصوصی هم برای من در یک فضای عمومی سخت بود اما گفتم که یاد بگیری و فانتزی بسازی و نیازه هاتو با ابتکار و زنانه و عشقولانه و انگیزه بخش ... با این باور که او درک می کند و توجه دارد و ... بیان کنی و دنبال نتیجه هم نباشی

  11. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    Ye_Doost (شنبه 29 مهر 96)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام


    این پست مدیر همدردی را بخونید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    *مونا* (شنبه 29 مهر 96)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام و احترام

    ممنون شیدای عزیز

    پست رو خوندم و خیلی مفید بود هم از شما و هم از مدیر همدردی تشکر می کنم.
    فکر می کنم چنین منظوری در پست وجود داشت که من باید همراه با صبر کردن به گفتن خواستهام هم اقدام کنم.البته بدون درگیری احساسم رو بگم و در جهبه مقابل همسرم نباشم و مثله یه دوست حسم رو بهش بگم تا باهام همدردی کنه.و سرزنشش نکنم که در گذشته اینکارو کردی و اینها.مثلا در مورد خرید خونه بهش بگم:
    _وقتی نمی تونم با خیال راحت در مورد دکوراسیون منزلمون فک کنم دلم می گیره.
    _(اصرار به بچه دار شد داره همسرم و خودم هم تمایل دارم)بهش بگم انقد دلم می خواد وقتی بچمون دنیا میاد لحظه ای که می خوایم بیاریمش خونه خونه خودمون باشه و ما با خیال راحت وسایلش رو توی اتاقش بچینیم
    یا اینکه بگم وقتی می بینم ما هنوز خونه نخریدیم دلم می گیره و حس غربت می کنم.

    درسته منظورشون همین بود؟

    خداروشکر روابط عاطفیمون خوب شده برای همین هم دوست دارم مهارت حرف زدنم بالا ببرم تا صبرهای این مدتم خراب نشن و درست خواستم رو بگم
    با تشکر
    ویرایش توسط *مونا* : شنبه 29 مهر 96 در ساعت 19:35

  15. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام و احترام

    دوستان عزیز همونطور که گفتم خداروشکر روابط من و همسرم از لحاظ احساسی خوب شده و ایشون کم تر از قبل پنهون کاری می کنه و اکثر چیزها رو برام میگه.خیلی خوشحالم از این قضیه.

    چند وقتی بود که همسرم به این نتیجه رسیده بود که نمی تونه روی این دوتا شغل به اندازه کافی تمرکز کنه و استرس زیادی داشت.(شغل اولشون لوازم یدکی خودرو سواری و شغل دوم که به صورت شراکت با پدرشونه فروش آهن آلات و ساخت دروپنجره آهنی )

    من با توجه به کمک های شما عزیزان و راهنمایی های مدیر محترم سعی می کنم وقتی که همسرم باهام حرف میزنه این اصول رو رعایت کنم:


    1-کاملا به حرفاش توجه کنم و حرفاشو با گفتن بله درسته تحسین کنم

    2-وقتی حرفش تموم میشه پرس و جو کنم و یه سری سوالات برای بهتر فهمیدن حرفاش بپرسم.

    3-تعمق:در مورد حرفایی که میزنه فکر می کنم ودقت می کنم تا برداشت درستی از حرفاش داشته باشم

    4-گاهی مواقع صحبت طوری واکنش نشون میدم که انگار دارم خیلی چیزا رو تازه از ایشون یاد می گیرم

    5-مجدد چک می کنم و برداشتم از صحبت هاشو میگم .مثلا میگم منظورت شما این بود که......؟ یا اینکه میگم :تو می گی که................؟

    6-سعی می کنم هدفم درک کردنش باشه

    7-در آخر هم نظر خودم رو با احترام بیان می کنم .احساسم رو بدون حمله کردن به ایشون بیان می کنم.و پیشنهادم رو بهشون میدم

    با این وجود ایشون چند وقتیه که در مورد اینکه نمی تونه هردوتا کارش رو به خوبی اداره کنه حرف میزد و می گفت خیلی استرس داره و من در آخر (بعد از رعایت اصولی که بالا گفتم که من اسمش رو گذاشتم هفت خان رستم)بهشون پیشنهاد دادم که جای اینکه دوتا کار داشته باشن یه کار که درآمد بهتری داره رو انتخاب کنه و دوتا رو یکی کنه که گفت کار آهن آلات درآمدش با توجه به سرمایه ای که داره بهتره.منم گفتم با پدرت حرف بزن و یه جوری راضیش کن که حالا که می خوای سرمایه لوازم یدکیت رو هم بیاری توی کار آهن آلات دیگه شریک نداشته باشی و خودت تنها باشی.که حرفم رو قبول کرد و گفت حتما همین کارو می کنه.و این روزا به پدرش حرف میزنه.

    امروز اومد خونه و گفت داره کم کم (با توجه به شناختی که از پدرش داره )آمادش می کنه تا بهش بگه قضیه رو و راضیش کنه منم بهش گفتم آفرین بهترین کار همینه عجله نکن و کم کم راضیش کن(غر نزدم که انقدر لفتش نده زود برو همه چیزو بگو)

    امروز گفت که یکی از همکارانشون که دومین لوازم یدکیه شهرمونه از لحاظ سرمایه و موفقیت به همسرم برای شعبه دومش پیشنهاد شراکت داده و ایشون یه جوری بود که خیلی دلش می خواست قبول کنه البته منم خیلی خوشم اومد از این پیشنهاد ولی همش می گفت که بازم دست تنها نمی تونم هر دوتا رو بچرخونم و داشتیم با هم مشورت می کردیم. من بهش پیشنهاد دادم که قبول کنه و من هم بهش کمک می کنم هر دوتا مغازه و کارش کنار همه دیوار به دیوار.بهش گفتم من می تونم داخل لوازم یدکی باشم و مشتری اومد بهت خبر بدم تا بیای و کارهای حساب و کتابت رو انجام بدم و خودتم داخل آهن فروشی باشی که خیلی خوشحال شد و گفت اگه اینکارو بکنی که خیلی خوب میشه و گفت اگه بتونه پدرش رو راضی کنه بره کنار خیلی خوبه.
    حالا من نمیدونم کارم درست بود که بهش پیشنهاد همکاری دادم یا نه؟؟؟؟؟

    دوستان لطفا نظرتون رو بفرمایید
    ویرایش توسط *مونا* : پنجشنبه 04 آبان 96 در ساعت 18:02

  16. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    masamasa (پنجشنبه 04 آبان 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.