سلام
اقای یه دوست ممنون از راهنماییتون. در مورد مهر توضیح دادم والا این اقا خواستن طلاق بدن من متاسفانه با همه معایب بازهم راضی به ادامه بودم....و هستم!!!!
چون مشکل قابل حلی بود اگه همکاری میکرد....و واقعا کاراشو بچه بازی میبینم به نظرم این اقا نمونه بارز یه ادم
بچه نه نه و لوس بودن که واقعا انگار علاقه ای به من نداشتن و فقط یکیو میخوان که از صب تاشب تروخشکشون کنه...
باورتون نمیشه یکی از حرفاش اینه که چرا کم گفتم دوست دارم!!!واقعا جای زن و مرد عوض شده....
در مورد صحبت با خانواده م بله حتما صحبتمو هرطوری که هست چه خودم چه با کمک بقیه منتقل میکنم ولی واقعا از کنترل خارج هستن مادرم هم به این صورت هستن هرچیم میگم نکنید انقد زندگی منو جار نزنید بی فایده س....
در هرصورت من حرفمو میزنم ولی با حفظ حرمت اصلا و ابدا راضی نیستم بی احترامی بشه مخصوصا اینکه پدرم مریض احوال هستن دیروز جلوی وکیل اشکمو دیدن به شدت بهم ریختن کارشون به دکتر رسید....واقعا راضی نمیشم با این حال خیلی فشار بیارم....به اندازه کافی با ندونم کاری یه مرد باید ببخشید بیشعور دارن اذیت میشن....من حرفمو میزنم بقیه ش با خدا...
درمورد محل کارم پدرم حرف بدی نمیزنن میگن ساعت پنج صبح سخته بری تهران برا کار بهتر اینه تو شهر خودمون باشه البته بهش گفتم که کار خوب باشه میرم ایشونم موافقت کردن ولی از اون ادما هستن که میگن باشه ولی پشت پرده کارخودشو میکنن.اگر واقعا موقعیت خوب باشه می ارزه برم.
در مورد خونه مستقل هم واقعا فکرشو نمیتونم بکنم با همه شرایط سخت خونه پدرم چون به قول شما اینده م در گرو اینکاره از طرفی نهایت بیست تومن پول گیرم بیاد با ماهی چهارصد ترجیح میدم با پول یه کار دیگه کنم تا پول و بدم برا رهن یا اجاره یه خونه!!!
برام دعا کنید کار تو شهر خودم جور شه من اگه کار پیدا کنم هیچ مشکلی ندارم چون تایم زیادی نیستم از سرکارم که میام خسته میشم میخوابم ...خانواده من خانواده بدی نیستن اونقدر شکر راضیم یه سری حرفا میزنن که ما هرکاری کنیم حرف حتما پیش میاد منم در حد خودم جلو حرفاشون وایمیستم مودبانه بقیه ش با خداس....یعنی در واقع با فکر و راهنمایی شما دوستان بعد این تاپیک به این نتیجه رسیدم...شاید واقعا شرایطم بحرانی باشه ولی واقعا باید واقع بین بود و صبر داشت....
و اینکه مشکل بعدیم همین کارمه که اگه پیدا شه این محدودیت جای شغل و بحث درمورد کار بین منو پدرم تموم میشه...مابقی مشکلی دیگه نمیمونه....البته فعلا.دیگه باید پذیرفت خیلی چیزارو سخته ولی واقعا بدتر ازمنم زیاد هستن...
در مورد حق و حقوقم همونطور که گفتم اگر کار به دادگاه میکشید نهایت هفت تومن دستمو میگرفت نقد....و واقعا جو دادگاه و کاراش زجر دهنده س تازه اگه اقا لج نکنه دبه نکنه بگه طلاق نمیدم حالا که مهرو فلان کردی و مارو درگیر کنه... مورد زیاد دیدم طرف بعد یه سال تازه راحت شده خب یه سال ارامش سلب شدن واقعا فاجعه س....از اون مهمتر واقعا پدر مادر و خودم تحمل این کشمکشو نداریم با حساب کتاب و مشورت با چن نفر نتیجه گرفتم این راهو انتخاب کنم....
ولی واقعا چرا بعضی اقایون اینجوری هستن....ادم بدبین میشه به همه....من با اعتماد کامل زندگی میکردم اصلا باورم نمیشه اینکارو باهام کرد...فک کنید قاضی بگه چرا طلاقش میدی اونم بگه دوستم نداشت.....البته اگه بیاد....فک نکنم دیگه بیاد....از خدا میخوام به همه کمک کنه...همه مشکل دارن...خواهشا براهم دعا کنیم.....
علاقه مندی ها (Bookmarks)