به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 122
  1. #51
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    نسیم جان یک اخطار بسیار بزرگ/اگر شرایطش رو داری و میتونی حتما خودت هم در کنار وکیلت حاضر باش در دادگاه.که از نزدیک شاهد بر کارهای وکیلت باشی.من یکبار یک دادگاه رو نرفتم بخاطر شرایط روحیم و چنان گندی به کارهای من زد وکیلم که از لحاظ قانونی بسیار متضرر شدم و کارهام بهم گره خورد.انقدر به وکیلت اعتماد نکن.اون فقط میخواد قضیه تموم بشه نه اینکه ختم به خیر بشه.نمیخواد صحبت خاصی بکنی فقط حضور داشته باش.هم موقیعت صحبت با همسرت شاید پیش بیاد و هم اینکه احتمال زیرابی رفتن وکیلت هم به صفر میرسه.اما اگر نری در این دو تا موضوع میبازی.
    حتی میتونی زودتر بری اونجا و به کسیکه قراره رسیدگی کنه بگی بخاطر حفظ زندگیم ازتون خواهش میکنم (حالا قاضی یا دادورز) ما رو ارجاع بدین به مشاور وهمسرم از این قضیه بویی نبره.اگر طرف خداشناس باشه این کار رو میکنه و دادگاه از حالت خشک و سفت و اون حالتش درمیاد و شاید اصلا خوده قاضی پادرمیونی کنه.من به قاضی یکبار این رو گفتم و خدا خیرش بشه مثل یک پدر نشست بین من و همسر سابقم و واقعا بزرگی کرد و راهنمایی و نصیحت کرد که اگر اون اقا یک انسان نرمال بود و لجباز نبود زندگی ما دوباره جون میگرفت.همون قاضی به من گفت تو با این ادم به هیچ جا نمیرسی چون در مقابل من که یک قاضی ام درشتی کرد چه برسه به تو که همسرشی.
    در مقابل رفتارهای همسرت :
    اگر همسرت پیام محبت امیز میفرسته تو هم متقابلا جواب بده.مثل خودش.یعنی تو هم ابراز علاقه کن ولی بگو تو باعث شدی دست و پای من بسته و بشه و همچین تصمیمی بگیرم.
    عزيزم ممنون از راهنماييت ولي من اصلا حالم خوب نيست و مطمعنن اگه برم من گند ميزنم
    راستش اصلا دلم راضي نبود جوابشو بدم

  2. #52
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    منم با مریم موافقم ... خیلی زود و ناگهانی رفتی دنبال طلاق.

    یه اخطاری، الارمی ... چیزی می فرستادی، ببینی واکنش همسرت چیه.
    احساس و نظر خودت بعد فروکش کردن عصبانیتهای اولیه به کدوم سمت می ره.
    بعد می رفتی یهو همه مطالبات و درخواستهات را یک جا می ذاشتی روی میز قاضی !

    شنبه اگه بی نتیجه ی خاصی از دادگاه برگردی بهتره. فرصتی می شه برای بهتر فکر کردن هر دوتون.
    همسرت را اگه بتونی بکشونی پیش مشاورهای دادگاه، اونا با تجربه هستن، ممکنه از حرفهاش متوجه بشن قصدش زندگی هست یا فقط از مهریه ترسیده ...
    اگه مشکلش مهریه بود که شما پیشنهاد دادی مهریه را می بخشم، حق طلاق بده. قبول می کرد.
    شاید یه خورده زیادی بدبین شدی بهش

    همونطور که مریم گفت بهتره فعلا حرفی از طلاق نزنی.

    ---------------------
    همسرت را دوست داری؟ از ته دلت جدایی ازش برات سخته یا عادیه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nasimmng (پنجشنبه 27 مهر 96), ملودی 94 (پنجشنبه 27 مهر 96)

  4. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    منم با مریم موافقم ... خیلی زود و ناگهانی رفتی دنبال طلاق.

    یه اخطاری، الارمی ... چیزی می فرستادی، ببینی واکنش همسرت چیه.
    احساس و نظر خودت بعد فروکش کردن عصبانیتهای اولیه به کدوم سمت می ره.
    بعد می رفتی یهو همه مطالبات و درخواستهات را یک جا می ذاشتی روی میز قاضی !

    شنبه اگه بی نتیجه ی خاصی از دادگاه برگردی بهتره. فرصتی می شه برای بهتر فکر کردن هر دوتون.
    همسرت را اگه بتونی بکشونی پیش مشاورهای دادگاه، اونا با تجربه هستن، ممکنه از حرفهاش متوجه بشن قصدش زندگی هست یا فقط از مهریه ترسیده ...
    اگه مشکلش مهریه بود که شما پیشنهاد دادی مهریه را می بخشم، حق طلاق بده. قبول می کرد.
    شاید یه خورده زیادی بدبین شدی بهش

    همونطور که مریم گفت بهتره فعلا حرفی از طلاق نزنی.

    ---------------------
    همسرت را دوست داری؟ از ته دلت جدایی ازش برات سخته یا عادیه؟
    ممنون شيدا جان
    بنظر خودم همين زود پيش رفتن كارها باعث شد اونم يكم احساس خطر كنه
    خودش فرداي دعوا رفته بود طلاهاي منو از صندوق برداشته بود به خيال خودش من كاري نميكردم و ميخاست اين بار خودش رو محكمتر ببنده من دو هفته بعدش اقدام قانوني كردم اينه كه اصلا باور نميكنه نسيم هميشه گريان از اين كارها بكنه
    تو عمرش تو اين چند سال اينطور پيامي براي من نفرستاده بود
    اگه اخطار ميدادم قطعا نمي تونستم براي مهريه اقدام جدي كنم
    قطعا من هنوز ته دلم فراموشش نكردم ولي كارهاش نميذاره ببخشمشش
    ديگه اصلا دوست ندارم با مردي كه فحش ميده و دست ميندازه زندگي كنم
    شنبه به احتمال زياد ضرر مالي ميكنه كه همسرم همش اصرار داشت نره حالا خدا ميدونه چي پيش مياد هزارجور كلك ميتونه سوار كنه
    منم همينو ميگم من مهريه رو در قبال حق طلاق ميبخشيدم كه برگردم و زندگي كنم و يه حق قانوني داشته باشم كه خداي نكرده اگه روزي بابام نبود بتونم حداقل از خودم دفاع كنم
    ولي اين ميگه كل مهريه در برابر طلاق!!!
    من گاهي فكر ميكنم بخاطر مشكل جنسيش شايد حق طلاق رو نميده يا از محل كارش ميترسه واقعا نمي دونم مشكلش چيه چون اگه واقعا صادق بود و ميخاست تغيير كنه و زندگي كنه خواسته من به عنوان يك زن تو اين جامعه بد با اين قوانين مسخره منطقي بود

  5. #54
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها
    ممنون شيدا جان
    بنظر خودم همين زود پيش رفتن كارها باعث شد اونم يكم احساس خطر كنه

    این اسمش احساس خطر نیست. آخر خط بودنه. احساس خطر وقتی بود که یه اخطاری بهش می دادی ...

    خودش فرداي دعوا رفته بود طلاهاي منو از صندوق برداشته بود به خيال خودش من كاري نميكردم و ميخاست اين بار خودش رو محكمتر ببنده من دو هفته بعدش اقدام قانوني كردم اينه كه اصلا باور نميكنه نسيم هميشه گريان از اين كارها بكنه
    تو عمرش تو اين چند سال اينطور پيامي براي من نفرستاده بود

    اگه اخطار ميدادم قطعا نمي تونستم براي مهريه اقدام جدي كنم
    چرا؟
    بعد اخطار چیکار می کرد؟


    قطعا من هنوز ته دلم فراموشش نكردم ولي كارهاش نميذاره ببخشمشش
    ديگه اصلا دوست ندارم با مردي كه فحش ميده و دست ميندازه زندگي كنم
    شنبه به احتمال زياد ضرر مالي ميكنه كه همسرم همش اصرار داشت نره حالا خدا ميدونه چي پيش مياد هزارجور كلك ميتونه سوار كنه

    دقیقا ... مهریه گرفتن برای زنی که خودش متقاضی طلاقه و همسرش هم وجهه ی اجتماعی خوبی داره، کار آسونی نیست.

    البته اگه قصدت قطعا و حتما طلاق هست که این تنها راهی بوده که داشتی. بری درخواست طلاق همراه با حق و حقوقت را بدی.

    منم همينو ميگم من مهريه رو در قبال حق طلاق ميبخشيدم كه برگردم و زندگي كنم و يه حق قانوني داشته باشم كه خداي نكرده اگه روزي بابام نبود بتونم حداقل از خودم دفاع كنم
    ولي اين ميگه كل مهريه در برابر طلاق!!!
    من گاهي فكر ميكنم بخاطر مشكل جنسيش شايد حق طلاق رو نميده يا از محل كارش ميترسه واقعا نمي دونم مشكلش چيه چون اگه واقعا صادق بود و ميخاست تغيير كنه و زندگي كنه خواسته من به عنوان يك زن تو اين جامعه بد با اين قوانين مسخره منطقي بود
    نسیم همچنان لج و لجبازی و بچه گانه به موضوع نگاه می کنی.

    اگه واقعا طلاق می خوای و هیچ چیز دیگه ای مد نظرت نیست، خب پس دیگه تاپیکت کمک خاصی بهت نمی کنه.
    وکیلت می ره و طلاقت را می گیره.

    به نظرم شما بیشتر ضرر مالی می کنی تا همسرت.
    به هر حال مهریه دینی هست که به گردنش بوده. پس باید بده. ضرر نیست که. مگه شما بدهیت را به دوستت می دی می گی ضرر کردم؟ بدهی هست، باید بده.

    اما خودت ضرر می کنی. چون سی میلیون دادی که بتونی طلبت را (مهریه) نقد کنی.
    اونم که چطوری قسط بندی کنن و چطوری بهت بدن ...

    واقعا سخته احساس و شرایط کس دیگه ای را درک کردن. ما جای شما این چند سال با این آقا زندگی نکردیم که بتونیم درک کنیم چی می گی.

    ولی یه چیزی توی طلاق شما برای من گمه.
    امیدوارم هر چیزی که خیره، پیش بیاد.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nasimmng (پنجشنبه 27 مهر 96), tavalode arezoo (جمعه 28 مهر 96), میس بیوتی (پنجشنبه 27 مهر 96)

  7. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    نسیم همچنان لج و لجبازی و بچه گانه به موضوع نگاه می کنی.

    اگه واقعا طلاق می خوای و هیچ چیز دیگه ای مد نظرت نیست، خب پس دیگه تاپیکت کمک خاصی بهت نمی کنه.
    وکیلت می ره و طلاقت را می گیره.

    به نظرم شما بیشتر ضرر مالی می کنی تا همسرت.
    به هر حال مهریه دینی هست که به گردنش بوده. پس باید بده. ضرر نیست که. مگه شما بدهیت را به دوستت می دی می گی ضرر کردم؟ بدهی هست، باید بده.

    اما خودت ضرر می کنی. چون سی میلیون دادی که بتونی طلبت را (مهریه) نقد کنی.
    اونم که چطوری قسط بندی کنن و چطوری بهت بدن ...

    واقعا سخته احساس و شرایط کس دیگه ای را درک کردن. ما جای شما این چند سال با این آقا زندگی نکردیم که بتونیم درک کنیم چی می گی.

    ولی یه چیزی توی طلاق شما برای من گمه.
    امیدوارم هر چیزی که خیره، پیش بیاد.
    همين ديگه درست ميگين شيدا جان كاملا فهميده آخره خطه بنظر خودش ما انقدر مشكل نداشتيم. اون روز آخري كه باهاش حرف زدم گفتم من اصلا به وضع قبلي برنميگردم كه داشت عصباني ميشد كه مگه وضع قبلي چي بود كه خودشو جمع كرد
    بنظر اينها عيب مرد فقط اعتياد هست
    وگرنه محبت نداشتن و فحاشي و كتك كاري و بي احترامي به خانواده همسر كه چيزي نيست
    درمورد اون سي ميليون اگه محكوم شه از اون ميگيرن
    آخه ديروز بچه پر رو زنگ زده ميگه اگه واقعا طلاق ميخاد مهريه اشو ببخشه فردا بريم دفترخانه كه حتي اون هزينه وكيل ما رو هم كه طبق قانون اون بايد بده نده
    اينش برام مشكوك بود كه حدود يك ساعت بعد از وكيلش زنگ زد و پيام داد
    فكر ميكنم رو اعسار مهريه حساب باز كرده بود ولي نمي تونه چون يك سري اموال به اسمش هست

    حتي اومد دمه خونه ولي درو باز نكرديم زنگ زد بابام گفتيم خونه نيستيم
    كاملا واضحه كه من جايي براي برگشت ندارم من خطايي نكرده بود هميشه تحقير و توهين ميكرد واي بحال الان كه به دادگاه رسيديم

  8. #56
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    اميدوارم خوب باشين
    دادگاه هاي من گذشتن و هردوشو محكوم شد
    مهريه ام و جهزيه محكوم شد
    جهزيه رو يكشنبه رفتيم جمع كرديم خودش تهران نبود براي سالگرد باباش رفته شهرستان
    قفل خونه رو عوض كرده بود همه عكس هاي من رو از تو خونه جمع كرده بود
    خيلي وضع بدي بود
    همش پيام ميداد كه نكن نرو من پشيمونم
    ولي من حس ميكردم بخاطر پول حساب بانكيش كه الان بخاطر مهريه توقيفه به من ميگفت نرو
    خيلي ناراحتم
    الان ديگه من چيزي تو دست ندارم
    وكيلم فعلا نميتونه براي طلاق اقدام كنه
    صبح تا شب تو خونه دعواس و زخم زبان
    كلاس زبانم رو ول كردم
    وضع ماليم خرابه حتي نمي تونم مشاوره برم

  9. #57
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    Maryam123 عزيز و ديگر كارشناس هاي محترم ممنون ميشم نظراتون رو بگين

  10. #58
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام عزیزم
    من خیلی تو فکرت بودم.فکر شما و ملودی....حتی روز شنبه هم که دادگاه داشتی چند بار سر زدم سایت ببینم نتیجه رو میگی بهمون یا نه.....

    خب مهریه و جهیزیه چیزی بود که قطعا همسرت محکوم میشد/

    نسیم جان...

    تو داری میجنگی با زندگیت...بخدا عاقبت نداره.من و همسر سابقمم چهار سال باهم جنگیدیم.کاری نبود علیه هم نکنیم.ایشون پاش رو فراتر گذاشت و زد تو فاز تهمت زدن و ....اخر سر هم من طلاق یکطرفه گرفتم و با این وجود همه حق و حقوقم رو گرفتم.
    من درک میکنم الان احساس سربازی رو داری که در جبهه جنگه و تیراش هم تموم شده.اولا تیرهای تو تموم نشده و اگر لازم باشه راهای زیادی برای گرفتن بقیه حق وحقوقت هست که وکیلت بهت میگه.دوما اینکه این اقا همسرته هنوز.تا اینجا پیش رفتی ؟؟ گوشه چشمی بهش نشون دادی ؟؟
    دیگه دست نگه دار.دیگه هرکاری کردی بسه.تو و خانوادت الان عصبی هستین.و در عصبانیت بدترین تصمیم ها رو ادم میگیره.
    باور کن نه شما حرف گوش میدی نه ملودی.انگار فقط وقایع رو اینجا مینویسین.
    من چقدر بهت گفتم برو سرکار؟؟؟؟ برو یه جا بچه نگه دار.برو پرستاری کن.برو منشی شو.برو جوابگوی تلفن بشو.فقط از تو اون خونه با اون همه تنش بکن و بزن بیرون.خودت به خودت ارامش بده.شاید این وضع تو بخواد چند سالی طول بکشه.اگر مثل مال من 4 سال طول کشید ، میخوای این چهار سال صبح تا شب شب تا صبح بشینی تو خونه و بجنگی با خودت و خانوادت؟؟؟؟؟؟

    یک توصیه که من اواخر کار دادگاهم بهش رسیدم ولی خب بازم برای چند ماه خوب بود و الانم که اون اقا سر مهریه هرچند وقت یکبار ادیت میکنه عملی کردم :
    به خانوادت در مورد دادگاه و جلسات رسیدگی و ...تا حد امکان چیزی نگو.چون نه تنها کمک نمکینن بلکه خراب ترم میکنن.با وکیلت مستقیم در تماس باش.و نتایج رو بپرس ازش.دیگه دلیل نداره خانوادت هم جزییات رو بدونن.چون در هر صورت وکیلت کارهای قانونی رو میکنه دیگه.اینجوری تنش ها به حداقل میرسه.من مثلا اگر ابان ماه جلسه دادگاه داشتم، پدرم از شهریورش شروع میکرد به داغون کردن اعصاب من و خودش و بقیه اعضای خانواده.بگذریم که روز دادگاه و شب قبلش هم تا اشک منو درنمیاورد ول کن نبود.از سر دلسوزی بود ولی اشتباه میکرد.....الانم روزهایی که دادگاه دارم (سالی یکی دو تا) اصلا به خانواده ام نمیگم و میرم و کارامو میکنم و برمیگردم.

    خلاصه بگم برات...
    1.حتما برو سرکار.از اسمون برات پول نمیاد
    2.هرکاری تا اینجا کردی دست نگه دار
    3.خانوادت رو تا حد امکان کمتر در جریان قرار بده

    به نظرم در مورد همسرت قضاوت نکن.هرچند کار خودتو کردی.اما شاید این اتفاقا تکونی بهش بده.حواست باشه اگر قبح قضیه بریزه دیگه نمیشه جمع کرد اوضاع رو ها.
    دیگه تا اینجا هر کاری کردی دست نگه دار و منتظر عکس العمل همسرت باش.حتما سر خودتو گرم کن.بذار حداقل روزی چند ساعت دور باشی از این اتفاقا و دستت هم خالی نمونه.من حالت رو درک میکنم.اما خواهش میکنم ازت انقدر سریع پیش نرو.انقدر انفجاری تصمیم نگیر.تمام این تصمیم ها دلیلش اینه که در عصبانیت و با عجله تصمیم میگیری.دختر خوب اروم...با ارامش.یه مدت فکر کن کلا جدا شدی از همسرت.رهاش کن.اگر خانوادت بحث راه میندازن فقط سکوت کن.انقدر خسته بیا خونه که فقط بخوای بری بخوابی.
    هر بلایی سر خودت بیاری این روزها باید باید باید بگذره.هیچ چاره ای هم نیست
    .این دیگه بستگی به خودت داره که این روزها رو با این وضع بگدرونی یا اینکه تلاش کنی که همه چیز رو از دست ندی و بازنده صد در صد نباشی.
    من اون زمان ها با بدرتین وضعیت میرفتم سرکار.یعنی وقتی پای تخته میخواستم چیزی بنویسم اشک از چشمام میامد پایین.دقیقا هم جایی که تدریس میکردم روبه روی منزل مشترکم بود.وقتی شبها میدیدم چراغ خونه روشن شده غصه ام میگرفت....که اونجا خونه منه ولی من نباید برم.اما همون کار باعث شد کمتر غصه بخورم و فاصله بگیرم و دقیقا پایه شغلی من همونجا استارتش خورد و برای امروزمم راضی ام.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : پنجشنبه 11 آبان 96 در ساعت 18:31

  11. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    nasimmng (پنجشنبه 11 آبان 96), بارن (جمعه 12 آبان 96)

  12. #59
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    من خیلی تو فکرت بودم.فکر شما و ملودی....حتی روز شنبه هم که دادگاه داشتی چند بار سر زدم سایت ببینم نتیجه رو میگی بهمون یا نه.....

    خب مهریه و جهیزیه چیزی بود که قطعا همسرت محکوم میشد/

    نسیم جان...

    تو داری میجنگی با زندگیت...بخدا عاقبت نداره.من و همسر سابقمم چهار سال باهم جنگیدیم.کاری نبود علیه هم نکنیم.ایشون پاش رو فراتر گذاشت و زد تو فاز تهمت زدن و ....اخر سر هم من طلاق یکطرفه گرفتم و با این وجود همه حق و حقوقم رو گرفتم.
    من درک میکنم الان احساس سربازی رو داری که در جبهه جنگه و تیراش هم تموم شده.اولا تیرهای تو تموم نشده و اگر لازم باشه راهای زیادی برای گرفتن بقیه حق وحقوقت هست که وکیلت بهت میگه.دوما اینکه این اقا همسرته هنوز.تا اینجا پیش رفتی ؟؟ گوشه چشمی بهش نشون دادی ؟؟
    دیگه دست نگه دار.دیگه هرکاری کردی بسه.تو و خانوادت الان عصبی هستین.و در عصبانیت بدترین تصمیم ها رو ادم میگیره.
    باور کن نه شما حرف گوش میدی نه ملودی.انگار فقط وقایع رو اینجا مینویسین.
    من چقدر بهت گفتم برو سرکار؟؟؟؟ برو یه جا بچه نگه دار.برو پرستاری کن.برو منشی شو.برو جوابگوی تلفن بشو.فقط از تو اون خونه با اون همه تنش بکن و بزن بیرون.خودت به خودت ارامش بده.شاید این وضع تو بخواد چند سالی طول بکشه.اگر مثل مال من 4 سال طول کشید ، میخوای این چهار سال صبح تا شب شب تا صبح بشینی تو خونه و بجنگی با خودت و خانوادت؟؟؟؟؟؟

    یک توصیه که من اواخر کار دادگاهم بهش رسیدم ولی خب بازم برای چند ماه خوب بود و الانم که اون اقا سر مهریه هرچند وقت یکبار ادیت میکنه عملی کردم :
    به خانوادت در مورد دادگاه و جلسات رسیدگی و ...تا حد امکان چیزی نگو.چون نه تنها کمک نمکینن بلکه خراب ترم میکنن.با وکیلت مستقیم در تماس باش.و نتایج رو بپرس ازش.دیگه دلیل نداره خانوادت هم جزییات رو بدونن.چون در هر صورت وکیلت کارهای قانونی رو میکنه دیگه.اینجوری تنش ها به حداقل میرسه.من مثلا اگر ابان ماه جلسه دادگاه داشتم، پدرم از شهریورش شروع میکرد به داغون کردن اعصاب من و خودش و بقیه اعضای خانواده.بگذریم که روز دادگاه و شب قبلش هم تا اشک منو درنمیاورد ول کن نبود.از سر دلسوزی بود ولی اشتباه میکرد.....الانم روزهایی که دادگاه دارم (سالی یکی دو تا) اصلا به خانواده ام نمیگم و میرم و کارامو میکنم و برمیگردم.

    خلاصه بگم برات...
    1.حتما برو سرکار.از اسمون برات پول نمیاد
    2.هرکاری تا اینجا کردی دست نگه دار
    3.خانوادت رو تا حد امکان کمتر در جریان قرار بده

    به نظرم در مورد همسرت قضاوت نکن.هرچند کار خودتو کردی.اما شاید این اتفاقا تکونی بهش بده.حواست باشه اگر قبح قضیه بریزه دیگه نمیشه جمع کرد اوضاع رو ها.
    دیگه تا اینجا هر کاری کردی دست نگه دار و منتظر عکس العمل همسرت باش.حتما سر خودتو گرم کن.بذار حداقل روزی چند ساعت دور باشی از این اتفاقا و دستت هم خالی نمونه.من حالت رو درک میکنم.اما خواهش میکنم ازت انقدر سریع پیش نرو.انقدر انفجاری تصمیم نگیر.تمام این تصمیم ها دلیلش اینه که در عصبانیت و با عجله تصمیم میگیری.دختر خوب اروم...با ارامش.یه مدت فکر کن کلا جدا شدی از همسرت.رهاش کن.اگر خانوادت بحث راه میندازن فقط سکوت کن.انقدر خسته بیا خونه که فقط بخوای بری بخوابی.
    هر بلایی سر خودت بیاری این روزها باید باید باید بگذره.هیچ چاره ای هم نیست
    .این دیگه بستگی به خودت داره که این روزها رو با این وضع بگدرونی یا اینکه تلاش کنی که همه چیز رو از دست ندی و بازنده صد در صد نباشی.
    من اون زمان ها با بدرتین وضعیت میرفتم سرکار.یعنی وقتی پای تخته میخواستم چیزی بنویسم اشک از چشمام میامد پایین.دقیقا هم جایی که تدریس میکردم روبه روی منزل مشترکم بود.وقتی شبها میدیدم چراغ خونه روشن شده غصه ام میگرفت....که اونجا خونه منه ولی من نباید برم.اما همون کار باعث شد کمتر غصه بخورم و فاصله بگیرم و دقیقا پایه شغلی من همونجا استارتش خورد و برای امروزمم راضی ام.
    خيلي خيلي ممنونم
    حتما نوشته تون رو چندبار ميخونم و عمل ميكنم
    بازم تشكر از اينكه بهم توجه كردين

  13. کاربر روبرو از پست مفید nasimmng تشکرکرده است .

    maryam123 (جمعه 12 آبان 96)

  14. #60
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    با سلام

    نسیم جان عذر می خوام توی تاپیک شما می نویسم ...

    باور کن نه شما حرف گوش میدی نه ملودی. انگار فقط وقایع رو اینجا می نویسین

    مریم جان شما لطف دارید ولی من فکر می کنم بهتره در پاسخ دادن به تاپیک مراجع از تعمیم دادن مسائل ایشون به دیگر کاربران و ذکر نام سایر مراجعان خودداری کنیم و پاسخ هر مراجع رو در صورت درخواست خودشدر تاپیک مخصوص خودش و با تمرکز به مشکل خودش ارائه بدیم ...

    ممنونم
    ویرایش توسط ملودی 94 : جمعه 12 آبان 96 در ساعت 13:04

  15. کاربر روبرو از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده است .

    anisa (شنبه 13 آبان 96)


 
صفحه 6 از 13 نخستنخست 12345678910111213 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  3. همسرم روزه نمیگیرد چه برخوردی با او داشته باشم
    توسط ghalam63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 14:57
  4. نظر در مورد وزن همسر
    توسط sina.sina11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 04:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.