تشکرشده 159 در 63 پست
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
منم با مریم موافقم ... خیلی زود و ناگهانی رفتی دنبال طلاق.
یه اخطاری، الارمی ... چیزی می فرستادی، ببینی واکنش همسرت چیه.
احساس و نظر خودت بعد فروکش کردن عصبانیتهای اولیه به کدوم سمت می ره.
بعد می رفتی یهو همه مطالبات و درخواستهات را یک جا می ذاشتی روی میز قاضی !
شنبه اگه بی نتیجه ی خاصی از دادگاه برگردی بهتره. فرصتی می شه برای بهتر فکر کردن هر دوتون.
همسرت را اگه بتونی بکشونی پیش مشاورهای دادگاه، اونا با تجربه هستن، ممکنه از حرفهاش متوجه بشن قصدش زندگی هست یا فقط از مهریه ترسیده ...
اگه مشکلش مهریه بود که شما پیشنهاد دادی مهریه را می بخشم، حق طلاق بده. قبول می کرد.
شاید یه خورده زیادی بدبین شدی بهش
همونطور که مریم گفت بهتره فعلا حرفی از طلاق نزنی.
---------------------
همسرت را دوست داری؟ از ته دلت جدایی ازش برات سخته یا عادیه؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
تشکرشده 159 در 63 پست
ممنون شيدا جان
بنظر خودم همين زود پيش رفتن كارها باعث شد اونم يكم احساس خطر كنه
خودش فرداي دعوا رفته بود طلاهاي منو از صندوق برداشته بود به خيال خودش من كاري نميكردم و ميخاست اين بار خودش رو محكمتر ببنده من دو هفته بعدش اقدام قانوني كردم اينه كه اصلا باور نميكنه نسيم هميشه گريان از اين كارها بكنه
تو عمرش تو اين چند سال اينطور پيامي براي من نفرستاده بود
اگه اخطار ميدادم قطعا نمي تونستم براي مهريه اقدام جدي كنم
قطعا من هنوز ته دلم فراموشش نكردم ولي كارهاش نميذاره ببخشمشش
ديگه اصلا دوست ندارم با مردي كه فحش ميده و دست ميندازه زندگي كنم
شنبه به احتمال زياد ضرر مالي ميكنه كه همسرم همش اصرار داشت نره حالا خدا ميدونه چي پيش مياد هزارجور كلك ميتونه سوار كنه
منم همينو ميگم من مهريه رو در قبال حق طلاق ميبخشيدم كه برگردم و زندگي كنم و يه حق قانوني داشته باشم كه خداي نكرده اگه روزي بابام نبود بتونم حداقل از خودم دفاع كنم
ولي اين ميگه كل مهريه در برابر طلاق!!!
من گاهي فكر ميكنم بخاطر مشكل جنسيش شايد حق طلاق رو نميده يا از محل كارش ميترسه واقعا نمي دونم مشكلش چيه چون اگه واقعا صادق بود و ميخاست تغيير كنه و زندگي كنه خواسته من به عنوان يك زن تو اين جامعه بد با اين قوانين مسخره منطقي بود
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
نسیم همچنان لج و لجبازی و بچه گانه به موضوع نگاه می کنی.
اگه واقعا طلاق می خوای و هیچ چیز دیگه ای مد نظرت نیست، خب پس دیگه تاپیکت کمک خاصی بهت نمی کنه.
وکیلت می ره و طلاقت را می گیره.
به نظرم شما بیشتر ضرر مالی می کنی تا همسرت.
به هر حال مهریه دینی هست که به گردنش بوده. پس باید بده. ضرر نیست که. مگه شما بدهیت را به دوستت می دی می گی ضرر کردم؟ بدهی هست، باید بده.
اما خودت ضرر می کنی. چون سی میلیون دادی که بتونی طلبت را (مهریه) نقد کنی.
اونم که چطوری قسط بندی کنن و چطوری بهت بدن ...
واقعا سخته احساس و شرایط کس دیگه ای را درک کردن. ما جای شما این چند سال با این آقا زندگی نکردیم که بتونیم درک کنیم چی می گی.
ولی یه چیزی توی طلاق شما برای من گمه.
امیدوارم هر چیزی که خیره، پیش بیاد.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
nasimmng (پنجشنبه 27 مهر 96), tavalode arezoo (جمعه 28 مهر 96), میس بیوتی (پنجشنبه 27 مهر 96)
تشکرشده 159 در 63 پست
همين ديگه درست ميگين شيدا جان كاملا فهميده آخره خطه بنظر خودش ما انقدر مشكل نداشتيم. اون روز آخري كه باهاش حرف زدم گفتم من اصلا به وضع قبلي برنميگردم كه داشت عصباني ميشد كه مگه وضع قبلي چي بود كه خودشو جمع كرد
بنظر اينها عيب مرد فقط اعتياد هست
وگرنه محبت نداشتن و فحاشي و كتك كاري و بي احترامي به خانواده همسر كه چيزي نيست
درمورد اون سي ميليون اگه محكوم شه از اون ميگيرن
آخه ديروز بچه پر رو زنگ زده ميگه اگه واقعا طلاق ميخاد مهريه اشو ببخشه فردا بريم دفترخانه كه حتي اون هزينه وكيل ما رو هم كه طبق قانون اون بايد بده نده
اينش برام مشكوك بود كه حدود يك ساعت بعد از وكيلش زنگ زد و پيام داد
فكر ميكنم رو اعسار مهريه حساب باز كرده بود ولي نمي تونه چون يك سري اموال به اسمش هست
حتي اومد دمه خونه ولي درو باز نكرديم زنگ زد بابام گفتيم خونه نيستيم
كاملا واضحه كه من جايي براي برگشت ندارم من خطايي نكرده بود هميشه تحقير و توهين ميكرد واي بحال الان كه به دادگاه رسيديم
تشکرشده 159 در 63 پست
سلام
اميدوارم خوب باشين
دادگاه هاي من گذشتن و هردوشو محكوم شد
مهريه ام و جهزيه محكوم شد
جهزيه رو يكشنبه رفتيم جمع كرديم خودش تهران نبود براي سالگرد باباش رفته شهرستان
قفل خونه رو عوض كرده بود همه عكس هاي من رو از تو خونه جمع كرده بود
خيلي وضع بدي بود
همش پيام ميداد كه نكن نرو من پشيمونم
ولي من حس ميكردم بخاطر پول حساب بانكيش كه الان بخاطر مهريه توقيفه به من ميگفت نرو
خيلي ناراحتم
الان ديگه من چيزي تو دست ندارم
وكيلم فعلا نميتونه براي طلاق اقدام كنه
صبح تا شب تو خونه دعواس و زخم زبان
كلاس زبانم رو ول كردم
وضع ماليم خرابه حتي نمي تونم مشاوره برم
تشکرشده 159 در 63 پست
Maryam123 عزيز و ديگر كارشناس هاي محترم ممنون ميشم نظراتون رو بگين
تشکرشده 10,022 در 2,339 پست
سلام عزیزم
من خیلی تو فکرت بودم.فکر شما و ملودی....حتی روز شنبه هم که دادگاه داشتی چند بار سر زدم سایت ببینم نتیجه رو میگی بهمون یا نه.....
خب مهریه و جهیزیه چیزی بود که قطعا همسرت محکوم میشد/
نسیم جان...
تو داری میجنگی با زندگیت...بخدا عاقبت نداره.من و همسر سابقمم چهار سال باهم جنگیدیم.کاری نبود علیه هم نکنیم.ایشون پاش رو فراتر گذاشت و زد تو فاز تهمت زدن و ....اخر سر هم من طلاق یکطرفه گرفتم و با این وجود همه حق و حقوقم رو گرفتم.
من درک میکنم الان احساس سربازی رو داری که در جبهه جنگه و تیراش هم تموم شده.اولا تیرهای تو تموم نشده و اگر لازم باشه راهای زیادی برای گرفتن بقیه حق وحقوقت هست که وکیلت بهت میگه.دوما اینکه این اقا همسرته هنوز.تا اینجا پیش رفتی ؟؟ گوشه چشمی بهش نشون دادی ؟؟ دیگه دست نگه دار.دیگه هرکاری کردی بسه.تو و خانوادت الان عصبی هستین.و در عصبانیت بدترین تصمیم ها رو ادم میگیره.
باور کن نه شما حرف گوش میدی نه ملودی.انگار فقط وقایع رو اینجا مینویسین.
من چقدر بهت گفتم برو سرکار؟؟؟؟ برو یه جا بچه نگه دار.برو پرستاری کن.برو منشی شو.برو جوابگوی تلفن بشو.فقط از تو اون خونه با اون همه تنش بکن و بزن بیرون.خودت به خودت ارامش بده.شاید این وضع تو بخواد چند سالی طول بکشه.اگر مثل مال من 4 سال طول کشید ، میخوای این چهار سال صبح تا شب شب تا صبح بشینی تو خونه و بجنگی با خودت و خانوادت؟؟؟؟؟؟
یک توصیه که من اواخر کار دادگاهم بهش رسیدم ولی خب بازم برای چند ماه خوب بود و الانم که اون اقا سر مهریه هرچند وقت یکبار ادیت میکنه عملی کردم :
به خانوادت در مورد دادگاه و جلسات رسیدگی و ...تا حد امکان چیزی نگو.چون نه تنها کمک نمکینن بلکه خراب ترم میکنن.با وکیلت مستقیم در تماس باش.و نتایج رو بپرس ازش.دیگه دلیل نداره خانوادت هم جزییات رو بدونن.چون در هر صورت وکیلت کارهای قانونی رو میکنه دیگه.اینجوری تنش ها به حداقل میرسه.من مثلا اگر ابان ماه جلسه دادگاه داشتم، پدرم از شهریورش شروع میکرد به داغون کردن اعصاب من و خودش و بقیه اعضای خانواده.بگذریم که روز دادگاه و شب قبلش هم تا اشک منو درنمیاورد ول کن نبود.از سر دلسوزی بود ولی اشتباه میکرد.....الانم روزهایی که دادگاه دارم (سالی یکی دو تا) اصلا به خانواده ام نمیگم و میرم و کارامو میکنم و برمیگردم.
خلاصه بگم برات...
1.حتما برو سرکار.از اسمون برات پول نمیاد
2.هرکاری تا اینجا کردی دست نگه دار
3.خانوادت رو تا حد امکان کمتر در جریان قرار بده
به نظرم در مورد همسرت قضاوت نکن.هرچند کار خودتو کردی.اما شاید این اتفاقا تکونی بهش بده.حواست باشه اگر قبح قضیه بریزه دیگه نمیشه جمع کرد اوضاع رو ها.دیگه تا اینجا هر کاری کردی دست نگه دار و منتظر عکس العمل همسرت باش.حتما سر خودتو گرم کن.بذار حداقل روزی چند ساعت دور باشی از این اتفاقا و دستت هم خالی نمونه.من حالت رو درک میکنم.اما خواهش میکنم ازت انقدر سریع پیش نرو.انقدر انفجاری تصمیم نگیر.تمام این تصمیم ها دلیلش اینه که در عصبانیت و با عجله تصمیم میگیری.دختر خوب اروم...با ارامش.یه مدت فکر کن کلا جدا شدی از همسرت.رهاش کن.اگر خانوادت بحث راه میندازن فقط سکوت کن.انقدر خسته بیا خونه که فقط بخوای بری بخوابی.
هر بلایی سر خودت بیاری این روزها باید باید باید بگذره.هیچ چاره ای هم نیست.این دیگه بستگی به خودت داره که این روزها رو با این وضع بگدرونی یا اینکه تلاش کنی که همه چیز رو از دست ندی و بازنده صد در صد نباشی.
من اون زمان ها با بدرتین وضعیت میرفتم سرکار.یعنی وقتی پای تخته میخواستم چیزی بنویسم اشک از چشمام میامد پایین.دقیقا هم جایی که تدریس میکردم روبه روی منزل مشترکم بود.وقتی شبها میدیدم چراغ خونه روشن شده غصه ام میگرفت....که اونجا خونه منه ولی من نباید برم.اما همون کار باعث شد کمتر غصه بخورم و فاصله بگیرم و دقیقا پایه شغلی من همونجا استارتش خورد و برای امروزمم راضی ام.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
ویرایش توسط maryam123 : پنجشنبه 11 آبان 96 در ساعت 18:31
تشکرشده 159 در 63 پست
maryam123 (جمعه 12 آبان 96)
تشکرشده 277 در 110 پست
با سلام
نسیم جان عذر می خوام توی تاپیک شما می نویسم ...
باور کن نه شما حرف گوش میدی نه ملودی. انگار فقط وقایع رو اینجا می نویسین
مریم جان شما لطف دارید ولی من فکر می کنم بهتره در پاسخ دادن به تاپیک مراجع از تعمیم دادن مسائل ایشون به دیگر کاربران و ذکر نام سایر مراجعان خودداری کنیم و پاسخ هر مراجع رو در صورت درخواست خودشدر تاپیک مخصوص خودش و با تمرکز به مشکل خودش ارائه بدیم ...
ممنونم
ویرایش توسط ملودی 94 : جمعه 12 آبان 96 در ساعت 13:04
anisa (شنبه 13 آبان 96)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)