سلام
میبخشید من مشکلمو تو اینجا مطرح کردم چون قسمت طلاق ارسال موضوع جدید نداشت یا من پیدا نکردم...
من همچنان در جریان کارای طلاق هستم و هنوز تموم نشده.
الان مشکل اصلی پدرم هستن ، پدر و مادر من از لحاظ روحی خیلی وضعیت مساعدی ندارند.مادرم وسواس دارن و پدرم یه سری خصوصیات خیلی خاص....حالا با مادرم هرجوری هست میتونم کنار بیام ولی پدرم عملا ابرومو میبره....
مثلا نشسته همه جا گفته دختر منم مقصره...خب درست ولی همه در جریان هستن که مشاور وکیل و .....گفتن این خانوم اشتباهات خیلی کمی داشتن و مشکل عمده از اقا بوده...تازه همه اینجور مواقع طرف دخترو پسرشونو میگرن ولی پدر من .....
از اونجایی که پدر من کلا یه ادمیه که دوست داره همیشه خودشو خانواده شو خار کنه و به قول خودش بدهی اخلاقی نداشته باشه و یه جورایی خودشو عقل کل نشون بده اینه که اینجور مسایلو پیش میاره....با عمو و عمه ها صحبت کردم که با ایشون صحبت کنن ولی اونام گفتن واقعا کار پدرم اشتباهه و من تو این ماجرا بی تقصیرم چون تلاش خودمو کردم ویه جورایی اونام کاری نمیتونن بکنن....
همه اینو میدونن که پدر من خودشو عقل کل میدونه....اصلا نمیشه باهاش حرف زد سریعا عصبی میشه....حالا از ابروم که گذشته....ایشون حساسیتاشون داره شروع میشه....من همه ی انگیزه م بعد طلاق اینه که برم سرکار خداروشکر فامیل همه پشتم هستن و دنبال کار هستن و من خودم شخصا تهران کرج و اطراف کرج هم گفتم برا کار میرم...
ولی پدر من به همه پیام داده دور از چشم من که فقط شهر خودمون میاد سرکار....درصورتی که شهر دیگه موقعیتای بهتری هم هست....
حتی عمه م باهاش برخورد کرد ولی فایده نداشت...پدر من عادتشه از بچگی ترمز جلوی پای ما باشه....اعتماد به نفسمونو بگیره....
من واقعا حس میکنم با اینده م داره بازی میکنه...همه تصمیماتو سرخود میگیره متوجه نیست که من یه زنم و حس استقلال مهمترین چیزه برای من....
خیلی فشار رومه از طرفی واقعا از همسرم دل نکندم و مجبورم طلاق و بپذیرم به سختی خاطرات و فراموش کنم....از طرفی فشار خانواده...میدونم طبیعیه...ولی پدر من دیگه شورشو دراورده به هرکی هم میگم واقعا متاثر میشن و میگن بله باباتو میشناسیم واقعا حرف حرف خودشه....خواهر و برادرم به راحتی جلو پدرم می ایستن و واقعا جواب هم گرفتن ولی من اصلا نمیتونم اینکارو کنم به بقیه م که میگم همه میترسن با برخورد بد مواجه بشن....نهایت کاری که میتونم بکنم کم محلیه....
واقعا احترام پدر مادر واجبه من نمیتونم داد بزنم یا حتی بحث کنم چون میدونم ناراحت میشه و خیلی اتفاقای دیگه .....
مساله کار برای من حیاتی نمیدونم چه جوری برخورد کنم....نمیدونم بشینم دعا کنم تو شهر خودمون کار گیر بیاد یا نه برخورد کنم و شانسمو بیشتر کنم؟و اینکه با این حساسیتای پدر که داره شروع میشه چه جوری برخورد کنم که هم احترامشون حفظ شه و هم خودم ازاد باشم؟
یه مورد دیگه م هست در مورد گرفتن خونه مجردی بعد طلاق....به نظر شما یه خانوم خونه مجردی بگیره از نظر ابرو و.....خدشه ای وارد میشه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)