به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1396-6-18
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طلاق و مشکلات خانه پدری.....

    سلام
    میبخشید من مشکلمو تو اینجا مطرح کردم چون قسمت طلاق ارسال موضوع جدید نداشت یا من پیدا نکردم...
    من همچنان در جریان کارای طلاق هستم و هنوز تموم نشده.
    الان مشکل اصلی پدرم هستن ، پدر و مادر من از لحاظ روحی خیلی وضعیت مساعدی ندارند.مادرم وسواس دارن و پدرم یه سری خصوصیات خیلی خاص....حالا با مادرم هرجوری هست میتونم کنار بیام ولی پدرم عملا ابرومو میبره....
    مثلا نشسته همه جا گفته دختر منم مقصره...خب درست ولی همه در جریان هستن که مشاور وکیل و .....گفتن این خانوم اشتباهات خیلی کمی داشتن و مشکل عمده از اقا بوده...تازه همه اینجور مواقع طرف دخترو پسرشونو میگرن ولی پدر من .....
    از اونجایی که پدر من کلا یه ادمیه که دوست داره همیشه خودشو خانواده شو خار کنه و به قول خودش بدهی اخلاقی نداشته باشه و یه جورایی خودشو عقل کل نشون بده اینه که اینجور مسایلو پیش میاره....با عمو و عمه ها صحبت کردم که با ایشون صحبت کنن ولی اونام گفتن واقعا کار پدرم اشتباهه و من تو این ماجرا بی تقصیرم چون تلاش خودمو کردم ویه جورایی اونام کاری نمیتونن بکنن....
    همه اینو میدونن که پدر من خودشو عقل کل میدونه....اصلا نمیشه باهاش حرف زد سریعا عصبی میشه....حالا از ابروم که گذشته....ایشون حساسیتاشون داره شروع میشه....من همه ی انگیزه م بعد طلاق اینه که برم سرکار خداروشکر فامیل همه پشتم هستن و دنبال کار هستن و من خودم شخصا تهران کرج و اطراف کرج هم گفتم برا کار میرم...
    ولی پدر من به همه پیام داده دور از چشم من که فقط شهر خودمون میاد سرکار....درصورتی که شهر دیگه موقعیتای بهتری هم هست....
    حتی عمه م باهاش برخورد کرد ولی فایده نداشت...پدر من عادتشه از بچگی ترمز جلوی پای ما باشه....اعتماد به نفسمونو بگیره....
    من واقعا حس میکنم با اینده م داره بازی میکنه...همه تصمیماتو سرخود میگیره متوجه نیست که من یه زنم و حس استقلال مهمترین چیزه برای من....
    خیلی فشار رومه از طرفی واقعا از همسرم دل نکندم و مجبورم طلاق و بپذیرم به سختی خاطرات و فراموش کنم....از طرفی فشار خانواده...میدونم طبیعیه...ولی پدر من دیگه شورشو دراورده به هرکی هم میگم واقعا متاثر میشن و میگن بله باباتو میشناسیم واقعا حرف حرف خودشه....خواهر و برادرم به راحتی جلو پدرم می ایستن و واقعا جواب هم گرفتن ولی من اصلا نمیتونم اینکارو کنم به بقیه م که میگم همه میترسن با برخورد بد مواجه بشن....نهایت کاری که میتونم بکنم کم محلیه....
    واقعا احترام پدر مادر واجبه من نمیتونم داد بزنم یا حتی بحث کنم چون میدونم ناراحت میشه و خیلی اتفاقای دیگه .....
    مساله کار برای من حیاتی نمیدونم چه جوری برخورد کنم....نمیدونم بشینم دعا کنم تو شهر خودمون کار گیر بیاد یا نه برخورد کنم و شانسمو بیشتر کنم؟و اینکه با این حساسیتای پدر که داره شروع میشه چه جوری برخورد کنم که هم احترامشون حفظ شه و هم خودم ازاد باشم؟
    یه مورد دیگه م هست در مورد گرفتن خونه مجردی بعد طلاق....به نظر شما یه خانوم خونه مجردی بگیره از نظر ابرو و.....خدشه ای وارد میشه؟
    ویرایش توسط ترنم بهاری : یکشنبه 23 مهر 96 در ساعت 17:46

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام عزیزم خیلی از بچه ها این مشکل را دارن که پدر و مادر پشتشان نیست و بنظر من راهی هم نداره چون پدر شما سالهاس با اون ویژگی اش زندگی کرده و نمیشه تغییرش داد و اینکه باهاش مقابله کنی جز اعصاب خوردی نتیجه ای نداره
    بنظر من شما که پدرتان رو بهتر میشناسید یجوری متقاعدش کنید به شهر دیگه کار کردن
    حالا با مظلوم نمایی یا اینکه توجیح کردن...
    همه راها رو امتحان کنید شاید یکی اش تاثیر گذاشت
    اما در مورد خونه مجردی بنظر من حرف و حدیث زیاد پیش میاد و ممکنه پشت سرت حرف اینا دربیاد و یا پدرت بدتر و محکم تر مخالفت میکنه
    ویرایش توسط بی همدم : یکشنبه 23 مهر 96 در ساعت 21:35

  3. کاربر روبرو از پست مفید بی همدم تشکرکرده است .

    ترنم بهاری (یکشنبه 23 مهر 96)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    شخصیتهایی مثل پدر شما ، در برخورد با شخصیتهای مستقل یا قوی یا سرخوش و شاداب یه گاردی دارن و معمولا در برخورد با امثال شما وارد فاز نقد میشن ،
    و بالعکس ، برای افراد ضعیف یا مظلوم بسیار رئوف هستند و حس حمایت گری دارن،

    درسته؟
    شما باید این گارد رو بشکنی ، ولی اول باید گارد خودت که مقابل پدرت داری رو بشکنی ، اینقدر منفی هاشو برای خودت بزرگ نکن ، درکش کن سعی کنی بشناسیش و باهاش رفیق شی.

    مطمئن باش پدرت دوست نداره به خانوادش آسیب برسه ، ایشان فقط در مقابل دیگران زیادی فروتن هستند ، و فکر میکنند درستش اینه

    سعی کن اون قسمتی از خودت که قوی هست رو یکم ازش پنهون کنی ، و برعکس اون قسمتی که نیاز به مراقبت داری رو بولد کن ، بزار کمی ناراحتیتو ببینه ، با پدرت دوست شو ، دوست شدن با شخصیتهای سخت ، سخته ولی شدنیه
    دوستیتون هم خیلی ملموس نیست ، زیرپوستیه ، هروقت پدرت خواست جایی کمکت کنه یعنی داره باهات رفیق میشه .

    چرا اصرار داری بیایی یه شهر دیگه ، خونه مجردی بگیری و کار کنی ؟ !!
    راستش من زیاد نمیفهمم خانمهایی که مهاجرت میکنن و توی یه خونه حتی با شرایط نامناسب حاضرن زندگی کنن تا کار خوب داشته باشن یا حتی کار معمولی !
    شما که نان آور خونه نیستی ، اصلا ما حرف مردم رو هم کنار بذاریم ، برای خودت این کار درست نیست .

    بگردید و در شهر خودتون کار پیدا کنید ، حتی معلم خصوصی شدن ، مربی باشگاه شدن ، انجام تحقیق و.. به کار در شهر دیگه که باید کلی هزینه کنی برای خوراک و مسکن و رفت و آمد می ارزه ، همین هزینه ها در شهر خودت انگار یه حقوقه ،
    انرژی برای نظافت خونه مجردی و رفت و آمد و دوری از خانواده و تهیه غذا هم در نظر بگیرید.

    موفق باشی.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  5. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (دوشنبه 24 مهر 96), ترنم بهاری (سه شنبه 25 مهر 96)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1396-6-18
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    ممنون از پاسختون.بله بی همدم عزیز به نظر خود من هم برخورد و بحث راه انداختن با پدر مادر بی فایده س ولی چون خواهر برادرم اصرار دارن که محکم وایسمو حرفمو بزنم حتی با داد و بیداد اینه که برام واقعا سوال شد.
    البته من اصلا این راه حل و قبول ندارم ولی چون خودشون اینکارو میکنن و جواب گرفتن به من هم توصیه میکنن.
    ولی واقعا من نمیتونم حتی اگه به ضررم باشه.در مورد اینکه من بهتر پدرمو میشناسمو به طور کلی قلقشو میدونم ، پدر من خیلی حرف کسی رو قبول ندارن و کلا خودشونو عقله کل میدونن در مقابل من هم فقط تنها کاری که قلبا میتونم انجام بدم اینه که نظرمو خیلی عادی و معمولی طوری که ناراحت نشن خیلی ، به گوششون برسونم ولی فایده ای نداره در کل....
    میدونید چون واقعا اعتقاد دارم پدر مادرو اصلا نباید ازرده کرد و باهاشون مخالفت کرد مگه تو مسایل مغایر با توحید و خدا ولی گاهی اوقات شرایط خیلی پیچیده میشه مثلا اگر کار تو شهر دیگه پیدا شه و همه موقعیتش خوب باشه و پدر من بگه نه خب اینده من چی میشه پس؟منظورم از شهر دیگه تهران هست من ساکن کرج هستم.
    میدونید نمیدونم تو شرایط شبیه این موضوع چکار کنم....من که نمیگم حتما تهران میرم...میگم اگه راه نزدیک پیدا شد خیلیم خوب اگه نه راه دور چه ایرادی داره....با توجه به اینکه من دانشگام تهران بود نمیدونم چرا اون موقع انقد حساس نبودن...یا از این دست اختلاف نظرا...
    واقعا نمیدونم بین حس خودم ، حق خودم و بعضا اینده خودم و رضایت پدر مادر کدومو انتخاب کنم.در مورد خونه مجردی خودم اصلا مایل نیستم فقط گفتم سوال کنم اگه همچین حرفی از طرف پدر یا مادر شد چه برخوردی داشته باشم بهتره...چون حقیقت اوایل مشکلم مادرم یه مقدار انگار ناراضی بودن که من باهاشون زندگی کنم فامیلم رو شناختی که از جو خونه ما داشتن نظرشون رو مستقل بودن بود ولی من اصلا راضی نیستم چون واقعا تنها بودن حالمو بد میکنه مخصوصا تا یکسال فکر کنم این حسو دارم.
    الانم کلا جو ارومتر شده ظاهرا کسی راضی به جدا شدن من نیست خداروشکر.
    گیسو کمند جان بله پدر من همچین تیپی هستن درست میفرمایید و واقعا من دلم نمیاد جز با حرف زدن اروم و به قول شما دوست شدن باهاشون طور دیگه ای برخورد کنم....
    شاید فک کنید شرایطم خیلی حاد نیس ولی باور کنید پدر من خیلی خاصه کلا کسی باهاش نمیسازه خواهر برادرم که اصلااااااااا نمیسازن در حد سلام وسلام بقیه فامیلم تقریبا همینطور ایشون کلا دوست دارن حرف حرف خودشون باشه حتی تو کوچکترین مساله حق اظهار نظر هم نمیدن سر هر مخالفت کوچیکیم تند برخورد میکنن یه جورایی ، خیلیم گیر میدن....و واقعا خیلی جاها ترمز زندگی ما هستن .
    سر همین بحثای بین منو شوهرم پدر من اصلا تو جلسه اجازه نمیداد من حرف بزنم اصلا نمیتونه منطقی فکر کنه ولی با همه اینها پدرم هستن و واقعا من نمیتونم جز مدارا کاری بکنم....
    به نظر من پدر مادر مثل بچه و همسر نیستن ، مخلوقی هستن که دیگه تکرار نمیشن شاید من با همسرم یا بقیه مخالفت کنم و از حق دنیویم دفاع کنم و برخورد کنم ولی با پدرم هرگز...نهایت با یه حرف عادی حرفمو میزنم.
    در مورد کار و خونه م همونطور که گفتم اصلا مایل نیستم نه خونه بگیرم نه کارم راه دور باشه فقط سوال کردم اگه دیگران گفتن برم اون موقع چه تصمیمی بگیرم در مورد کارم اگه موقعیت بهتر راه دور پیدا شه واقعا عاقلانه س که برم به نظرم.
    من اصلا باورم نمیشه سرنوشتم این شده باشه...ناشکر نیستم ولی واقعا نمیفهمم چی شد شوهرم سر بچه بازی همه چیو بهم ریخت....روز نیس خاطراتم جلو چشام نیاد....واقعا از دنیا میترسم....هنوزم که هنوزه نه من نه فامیل متوجه نشدن حرف این اقا چی بود اصلا....

  7. کاربر روبرو از پست مفید ترنم بهاری تشکرکرده است .

    گیسو کمند (شنبه 29 مهر 96)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    ولی واقعا نمیفهمم چی شد شوهرم سر بچه بازی همه چیو بهم ریخت....روز نیس خاطراتم جلو چشام نیاد....واقعا از دنیا میترسم....هنوزم که هنوزه نه من نه فامیل متوجه نشدن حرف این اقا چی بود اصلا....
    شما داری طلاق توافقی می گیری؟ چرا موافقت کردین؟
    چرا هر کی هر چی می گه شما قبول می کنید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 29 مهر 96), ترنم بهاری (سه شنبه 25 مهر 96)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1396-6-18
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من تو تاپیک قبلم کامل توضیح دادم.متاسفانه همسرم خیلی مصر هستن....من خیلی واسطه فرستادم...
    حتی پیش وکیلشون رفتیم که صحبت کنیم اصلا اجازه ندادن صحبتی بشه کامل...منم دیدم کل عاقلای فامیل مشاور و وکیل خودش داره میگه تلاشت بی فایده س دیگه من چکار میتونستم بکنم.....
    در اخر وکیلشون گفت که خانوم عزیز این اقا اصلا انعطافی ندارن حرف هیچکدوم از واسطه ها رو قبول نمیکنن حرف منم قبول نکردن که بارها گفتم این دختر دوست داره.....به نفعته که توافقی جدا شی....که اذیت نشی تو دادگاه....شیدا جان من واقعا حالم خوب نیست....
    اصلا و ابدا راضی به طلاق نبودم ولی دیدم همه میگن فایده نداره و شرایط و بپذیر منم مجبور شدم بپذیرم.....کل فامیل مدام میگن دوست نداشت فایده نداره برا کسی که کوچکترین تلاشی نه خودش نه خانواده ش کردن تلاشی بکنی....
    میدونید خیلی لجباز بود خیلی دوست داشت التماسش کنم من مدام گریه میکردم خواهان ادامه بودم تو جلسه اخر یه لبخند کوچیک زدم و عادی برخورد کردم به گوشم رسید که توقع داشت خودمو به اب و اتیش میزدم خب اینجوری نمیشه که اون همه اشک منو ندید جلسه اخر توقع داشت التماس کنم در قبالش خودش هیچی .
    شما بگید یه حرف که اره منم میخوام زندگیم حفظ شه همش هی میخواست فرار کنه ادم عصبیم هست سر لجم افتاده غرورشم که مهمه هیچ کاری نکرد....جای زن و مرد عوض شده....
    من همش اصرار داشتم اقا ناز کرد.....حسرت یه حرف که بگه بمون موند رو دلم که اگه میگفت سریعا میرفتم....حداقلم برام نذاشت....خیلی پرم....خدا برا هیچکس نخواد....جالب اینجاست که اقا گفتن من علاقه ای بهشون نداشتم!!!باورتون نمیشه من بعد جلسه اخر که دیدمشون چن بار وکیل خودشو فامیلمونو واسطه کردم که نکنه اینکارو ولی ایشون میگن دیگه نمیخوان....
    واقعا نمیفهمم چی شد....خیلی سخته.....هیچ تلاشی نکرد....حتی یک بار....در مقابل تلاشای من حتی اجازه حرف زدن به خودم نداد....حسرت موند رو دلم یه جلسه حداقل حرفای اخرو بزنم....
    به وکیلش گفتم من پنج دقیقه میخوام ببینمش چون تو روند طلاق ایشون وکیل دارن اصلا نمیان...وکیلشون محکم گفتن دخترم ارزشت بیشتر از این حرفاس خواهش میکنم اینکارو نکن...
    نمیدونم چرا انقد وکیلش بدش اومده ازش چی دیده خدا داند....واقعا دوست داشتم یه بار دیگه میدیدمش....گرچه فایده ای نداره دوباره همون حرفا که تو دوستم نداشتیو دارم فداکاری میکنم طلاقت میدم....خیلی خسته م...
    ویرایش توسط ترنم بهاری : سه شنبه 25 مهر 96 در ساعت 20:42

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1396-6-18
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهرشونم گفته بودن اگه جلسه اخرم گریه میکرد شاید داداشم دلش به حالش میسوخت میاوردش....
    من اصلا کاری به حرفای خاله زنکی ندارم ولی همچین مردی که بخواد از رو ترحم منو قبول کنه واقعا به درد میخوره!!!!
    کاملا مثل یک دختر رفتار کرد.....جلسه اخر مشاوره علی رغم تلاش منو وکیلش به جای اینکه اونم یه ذره کمک کنه همچنان داد زد که باباشو دیگه نمیتونم ببینم این زن دروغگوا مادر بچه هام نباید دروغگو باشه از اتاق خوابم متنفرم (به قول خواهرشونم از خونه کلا میترسه دیگه.....)....
    خداوکیلی من باید بازم تلاش کنم؟دیگه این وسط تنها من نیستم خانواده مم هستن تلاش دوباره من واقعا اویزونیه منو خانواده مو میرسونه....از طرفیم اگه بدونم ذره ای راضیه که نیس بازم حرف همه رو به جون میخرم میرم...ولی دیگه بی فایده س....
    امروزم با وکیلش رفتم دفترخونه کارای اولیه رو انجام دادیم طبق معمول اشک ریختم و ایشونم مجدد دلداری دادنو گفتن دخترم خوشبخت میشی چون بی گناه بودی....

  12. کاربر روبرو از پست مفید ترنم بهاری تشکرکرده است .

    زن ایرانی (پنجشنبه 27 مهر 96)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مهریه ات را گرفتی؟
    حق و حقوقت را گرفتی؟

    یا بخشیدی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 29 مهر 96), ترنم بهاری (پنجشنبه 27 مهر 96)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    1. مهم: طلاق تووافقی یعنی شما رو خام می کنند که همه حقوق تون رو ببخشید. (محترمانه اش رو گفتم) که آقا هم راحت بره دنبال زندگیش. شما اگر ادله دادگاه پسند علیه آقا دارید چرا توافقی؟ مهریه، نفقه و همه حقوق تون رو بگیرید. مخصوصا با این خانواده و پدر شما احتیاج به کار، درآمد . احتمالا زندگی مستقل داشته باشید. مهریه و حقوق تان رو بگیرید تا قسمتی از نیازهای آینده شما تامین باشه. یادتون باشه شما دختر بچه نیستید.

    2. احترام پدر و مادر واجب. ولی معنیش این نیست که از خودتون اراده نداشته باشید. وقتی می بینید پدر شما داره آینده تان رو ازبین می بره وظیفه شرعی و عقلی دارید ضمن رعایت احترام آنها کار صحیح رو انجام بدید.

    3. محکم جلوی پدرتون بایستید و اجازه ندید از شما بدگوئی کنند. محترمانه ولی قاطع ازشون بخواهید اگر حرف مثبتی نمی زنند حداقل سکوت کنند. این بدگوئی ها در آینده روی نظر مردم درباره شما و ازدواج احتمالی آینده تان تاثیر منفی شدیدی خواهد داشت. دوست ندارم این رو بگم ولی اگر ساکت نمیشند ساکت شون کنید (مودبانه) و از برادر و خواهرتان هم کمک بگیرید.

    4. کار و محل سکونت با هم ارتباط دارند.
    * مسلما کار در شهر خودتان بهتر و امن تر است.
    * محل سکونت مستقل اگر در شهر خودتون باشه نکات مثبت داره مثلا نزدیک خانواده بودن و حمایت شدن و درعین حال دور بودن از نیش زدن های پدرتون است و نکات منفی بزرگ نظیر اینکه سوال پیش میاد که چرا خانم در شهر خودش جدا از پدر و مادرش زندگی میکنه؟ نشکلش چیه؟ میخواد هر کاری دوست داره انجام بده؟ ... درمجموع خیلی منفی است و اگر قصد ازدواج مجدد درآینده داشته باشید اصلا فکرش رو نکنید.
    * کار و سکونت در شهر دیگه به شدت بهم وابسته هستند. اولین مسئله اینه که شما بخش بزرگی از درآمدتون رو (مخصوصا در شهرهای بزرگ) باید صرف اجاره کنید. همین یه مقدار نقض غرض میشه. مگر اینکه در شهر خودتون کلا کار گیرتون نیاد.
    مسئله بعدی امنیت است. چه دختر و چه خانم اگر تنها باشند از جوانب گوناگون امنیت شون کم میشه. اگر بخواهید هم اتاقی بگیرید مشکلات خاص خودش ررو داره؟ چه روحیه و اخلاقی داره؟ تمیز و مرتب است یا شلخته و بی توجه؟ سالم هست یا نیست؟ با چه نوع افرادی معاشرت داره؟ چه کسانی رو به خانه میاره؟ ..
    استقرار در شهر دور از خانواده بیشتر برای آقایان مناسب است. مگر اینکه کار پردرآمدی باشه و بتونید در محل مناسب و آبرومندی مکان راحت و مناسبی تهیه کنید، و چه بهتر اگر مادرتون رو هم با خودتون ببرید (که با هم سازگار هستید)

    *** مجددا میگم به همین راحتی حقوق قانونی تان رو نبخشید. وکلا خیلی قابل اعتماد نیستند. خیلی بهشون اعتماد نکنید. اینقدر صحنه سازی می کنند تا طرفی رو متقاعد به گذشتن از حقش کنند، نتونند جور دیگه فریب کاری می کنند. با افراد مختلف مشورت کنید. مخصوصا وکلائی که در دادسرا ها رایگان مشورت میدند و بنابر موقعیت موقتی بودن شان نمی تونند طمعی داشته باشند.

    موفق باشید

  16. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 29 مهر 96), ترنم بهاری (پنجشنبه 27 مهر 96)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 خرداد 97 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1396-6-18
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,044
    سطح
    17
    Points: 1,044, Level: 17
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مهریه 72تا بود اونجوری که وکیلش میگفت میخواستن کلا ده تومن بدن وکیله راضیشون کرده که حقمه و فلان....با کلی چونه و فلان قرار شد بشه شصت تا سکه نفقه اجرت المثل حج عمره بخشیده شه....15تاسکه روز طلاق بده البته پولشو اونم به قیمت روز اون روز سکه....مابقیم سه ماهی یه سکه....ماهی 420تومن....اونم ثابت ماهی 420تا تموم شه!!!یعنی اونم قیمت روز سکه روز نوشتن صورتجلسه.با صحبتایی که با وکیلای دیگه م کردم میگن در کل دادگاهم میرفتم نهایت ده درصد مهر و نقد میدادن که میشد هفت سکه مابقی همینجوری قسطی تازه با کلی دوندگی....بعد گفتن که مهر هرچقد نقد بگیری به نفعته اون مقداری که قسطیه چن تاش که بگذره هی نمیدن هی باید بری پیگیری کنی هرماه خلاصه انقد مورد داشتن که طرف اذیت شده قید قسط گرفتنم زده درکل گفتن توافق بدی نکردی.منم ترجیح دادم بی دردسر اعصاب خوردی تموم شه حالا چن میلیونم ضرر....فک کنم حدود بیست تومنش پرید منم مشورت کردم با همه دیدم اینطوری بهتره.با اینکه خونه داشتیم ولی به نام پدرش بود....خوبه حالا کلی دم از امام حسین میزدن که 72تا باشه مهر!!!حالا به اینجا که رسید اینجوری....

  18. 2 کاربر از پست مفید ترنم بهاری تشکرکرده اند .

    nasimmng (پنجشنبه 27 مهر 96), گیسو کمند (شنبه 29 مهر 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.