به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 62
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام ملودی جان.صبحی که از خواب پاشدم اومدم تالار ببینم چیکار کردی که پستت رو دیدم.خیلی خیلی خوشحال شدم به نتایج خوبی رسیدی با همسرت.ایشالا هر روزبا خبرای بهتر تر بیای خانوم ...حتما حتما حتما به توصیه های فرشته مهربان عمل کن !تاپیک "زن بودن اموزشی مداوم" رو هم بخون .خیلی تو شناخت شخصیت خودت و اینکه در رابطه با همسرت کدوم بعد شخصیتیت رو باید تقویت کنی کمکت میکنه !
    ویرایش توسط میس بیوتی : سه شنبه 11 مهر 96 در ساعت 13:43

  2. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    ملودی 94 (سه شنبه 11 مهر 96)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها
    اگر مساله کار و معاش حل شده که خوشحالم ، در غیر اینصورت شاید گزینه های دیگری هم قابل بررسی باشه :

    رشته و توانمندی کاری دقیق شوهرتون رو اینجا برام بنویسید . همینطور رشته و توانمندی کاری خود شما رو میخام بدونم .

    در مرحله بعد اگر امکان کاری با هماهنگی و توسط بنده در تهران برای شما مهیا شد ، آیا حاضرید و میتونید که بیایید تهران برای کار؟

    توی یک شرکت بزرگ که زیر مجموعه خودش 120 شرکت رو داره ، بنده مسئولیت دارم و یکی از مدیران شرکت اصلی هستم توی سعادت آباد

    منظورم اینه که بد نیست ببینیم راهی هست که دست شما و شوهرتون رو جایی بند کنیم؟

    تمایل دارم که به جای دعا کردن ، اگر شد در دنیای واقعی کاری بکنیم

    تا مدیران تالار بشون بر نخورده و من رو بلاک نکردن ، جواب بدید ببینیم وضعیت چی میشه!! البته باید مراقب باشیم چالش پیش نیاد تا نیازی به اقدام قاطع مدیران برای مسدود کردن حساب کاربری بنده نباشه . . .

    در مطالب تون همشه به نظرم می رسید که فرد عاقل و شایسته ای هستید ، امیدوارم به هر ترتیبی که هست مشکلات شما حل بشه و روزهای بهتری رو ببینید

    خییییییییلی از لطفتون سپاسگزارم آقای بهزاد

    شما از ابتدای تاپیکم تا به اینجا لطف و محبت داشتید نسبت به بنده و اینکه بنده رو عاقل و شایسته می بینید نظر لطف شماست ... این نکته رو بگم گه نظرات شخص شما به عنوان جنس مخالف و با زاویه دید مردانه بسیار برای شخص من مفید بود ...

    به لطف خدا مشکل کار همسرم در حال حاضر حل شده و الان از این لحاظ مشکلی نیست ... ایشون الان در شهر خودمون مشغول به کار هستن ... و دیشب توی جلسه مشاوره اعلام کردن که تا حد زیادی بحث کارشون رو تضمین می کنن ...

    بنده هم که در حال حاضر عجله و دغدغه ای برای شروع به کار ندارم و باید اینجا کنار همسرم باشم ... شاید بعد به مرور زمان اگر موقعیت کاری مناسب خودم برام پیش بیاد منم مشغول بشم ...

    در ضمن اینم اضافه کنم که از این وب سایت و مدیران خوبش همینجا تشکر می کنم چون این فضا کمک بزرگی به من در جهت حفظ زندگیم کرد و از این بابت قدردانم ...
    ویرایش توسط ملودی 94 : سه شنبه 11 مهر 96 در ساعت 13:45

  4. #33
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ملودی 94 نمایش پست ها
    خییییییییلی از لطفتون سپاسگزارم آقای بهزاد

    شما از ابتدای تاپیکم تا به اینجا لطف و محبت داشتید نسبت به بنده و اینکه بنده رو عاقل و شایسته می بینید نظر لطف شماست ... این نکته رو بگم گه نظرات شخص شما به عنوان جنس مخالف و با زاویه دید مردانه بسیار برای شخص من مفید بود ...

    به لطف خدا مشکل کار همسرم در حال حاضر حل شده و الان از این لحاظ مشکلی نیست ... ایشون الان در شهر خودمون مشغول به کار هستن ... و دیشب توی جلسه مشاوره اعلام کردن که تا حد زیادی بحث کارشون رو تضمین می کنن ...

    بنده هم که در حال حاضر عجله و دغدغه ای برای شروع به کار ندارم و باید اینجا کنار همسرم باشم ... شاید بعد به مرور زمان اگر موقعیت کاری مناسب خودم برام پیش بیاد منم مشغول بشم ...

    در ضمن اینم اضافه کنم که از این وب سایت و مدیران خوبش همینجا تشکر می کنم چون این فضا کمک بزرگی به من در جهت حفظ زندگیم کرد و از این بابت قدردانم ...
    خوب خدا رو شکر ، به هر حال در آینده اگر باز مشکل بیکاری مطرح شد ، اینجا بنویسید تا اگر ممکن شد ، حل کنیم .

    در مورد خوبی این تالار موافقم ولی میشد که مدیران معظم ، بهتر از این اداره می کردن تا از این فضا هر چه بهتر استفاده میشد . سیاست های حذفی و نوعی تنگ نظری وجود داشته توی اینجا و برای کارهای حذفی شون هم یک توضیح یک خطی یا نیم خطی میدن که مثلا چالش شد. این روش به ضرر وبسایت خودشون هست
    ویرایش توسط behzzad : سه شنبه 11 مهر 96 در ساعت 13:51

  5. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    ملودی 94 (سه شنبه 11 مهر 96)

  6. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوباره به همه دوستان با محبت همدردی

    ممنونم از یکایک شما بزرگوارانی که با نوشته های دل نشینتون دلگرمم کردید ...

    10 روز از روزی که به اتفاق همسرم به مشاوره حضوری رفتیم می گذره و من همچنان در منزل پدر و مادرم زندگی می کنم و دیداری هم با همسرم ندارم ... الان دقیقا 7 ماه هست که من منزل پدرم هستم ...

    ایشون از صبح تا عصر سر کار هست و میگه کارش خیلی سنگینه و چون تازه حال جسمیش (کمبود آهن و فشار خون پایین) بهتر شده عصر که از کار میرسه منزل پدرش کاملا نیاز به ریلکس و استراحت داره ...

    ما همدیگه رو نمی بینیم ... تماس تلفنی هم خیلی محدود داریم ... و این یعنی نقض اولین خط مشاوره !!!

    روزهای اول کارش و بعد از جلسه مشاوره خیلی خوشحال و سرحال بود و شب ها برای من پیام های احساسی میفرستاد در حدی که من اشک توی چشمهام میومد ... از محل کارش برام عکس میفرستاد و ذوق می کرد ... ولی حرفی از زیر یه سقف رفتن نبود ... چند روز صبر کردم تا رسیدیم به اولین جمعه تعطیلی ... به امید فکری برای سرپناه !! خب اولین جمعه رو که تا ظهر ایشون خواب بودن و بعدشم انتخاب واحد دانشگاه داشت که ازم خواست و من براش انجام دادم ... عصر هم که تا نزدیک غروب دوباره خواب بودن و شب یه سر اومدن دنبال من با هم رفتیم پارک و یکم هم توی شهر چرخیدیم و به من گفت خیلی گرفتار شده و برای پیشبرد کارها باید کمکش کنم ... که منم گفتم با کمال میل این کارو می کنم ...

    توی هفته گذشته من سعی کردم در طول روز موردهای مناسب(خونه) رو اینترنتی پیدا کنم تا عصر که ایشون از سر کار میان با هم بریم ببینیم ... شنبه و یکشنبه که اصلا نیومد و گفت که خسته هست ... دوشنبه به اصرار من (چون یه مورد مناسب پیدا کرده بودم و میترسیدم اجاره بره) اومد و رفتیم و گفتن که اون مورد اجاره رفته ... دو مورد دیگه نشونمون دادن که مناسب نبود و نپسندیدیم و خیلی خیلی زود برگشتیم خونه و ایشون منو رسوند و خودشم رفت منزل پدرش ...

    روز بعد بهش خبر دادم که یه مورد دیگه پیدا کردم و ایشون گفت من نمی تونم بیام خسته هستم ... خب منم که تنها نمی تونستم برم پس از مادرم خواستم که همراهم بیان و اون بنده خدا هم اومدن و رفتیم خونه را دیدیم و برای همسرم عکس گرفتم و براش فرستادم که گفت نه گرونه نمی تونم بگیرم ... بعد یادم افتاد به توصیه فرشته مهربان و سایر دوستان که من نباید در تکاپو و هل دهنده باشم و باید مسئولیت های مردانه را بذارم خود ایشون انجام بده ... پس دیگه برای دیدن خونه نرفتم ... روز بعد دوباره بهش خبر دادم که دو مورد دیگه پیدا کردم توی اینترنت ... که عصری اومد خونه و کلا به روی خودش نیاورد ... یعنی خلاصه بگم که من هیچ تکاپو و تلاش و اشتیاقی برای بحث مسکن در ایشون نمی بینم ...

    الان ایشون از صبح تا عصر میره سرکار و عصر هم میره منزل پدرش استراحت می کنه و دوباره فردا ... منم که کلا هیچی !! وقتی اعتراض می کنم میگه خب سر خودتو گرم کن کتاب بخون برو کلاس ورزش !!

    واقعیتش خیلی عصبی شدم و حرص خوردم ... احساس می کنم اصلا وضعیت منو درک نمی کنه ... من از در خونه میام داخل خجالت می کشم جلوی پدر و مادرم ... از طرفی اگر بخوام به روی خودم نیارم شاید دوباره ماهها طول بکشه تا ایشون یه خونه بگیره بریم سر زندگی مون ... با خودم گفتم خدایا ! چرا من باید برای ابتدایی ترین و طبیعی ترین حقوقم التماس کنم ؟؟؟

    دیشب باهاش تماس گرفتم و گفتم همونطور که من تو رو درک کردم و می کنم لطفا تو هم نیازها و وضعیت منو درک کن ... دوباره زد به عصبانیت همراه با توهین (نقض دومین خط مشاوره ! ) که من فقط آخر هفته ها می تونم برای خونه دیدن بیام و مریضم و خسته م و تازه دارم خوب میشم و در طول هفته نمی تونم و ...

    اصلا همین که گفت آخر هفته هاااا من ته دلم خالی شد !!! ... این یعنی دوباره بلاتکلیفی تا خدا داند کی !!!

    بهش گفتم خب به پدرت بگو برای خونه اقدام کنن چون شبی که اومدن منزل ما من بحث خونه رو مطرح کردم و ایشون گفتن حتما مسکن تهیه میشه و از این لحاظ هیچ مشکلی نیست ... دراومد گفت اگر می خوای بابام خونه بگیره باید به دست بوسش بری چون همه خانواده من با آشتی ما مخالف بودن و من به درخواست تو فرستادمشون اومدن (خیلی وقت پیش گلایه کرده بودم که چرا بزرگترهات برای مصالحه قدم جلو نمیذارن) ... راستش این حرفش خییییییلی منو بهم ریخت !!! در جواب بهش گفتم من برای یه سرپناه نیاز به دست بوس پدرت ندارم و همین الان اگر درخواست تعیین تکلیف به دادگاه بدم 24 ساعته موظف می کنن برای من مسکن تامین کنی ...

    از خانواده ش بخاطر رویکرد مخربشون و دورویی شون و نقش متضادی که بازی می کنن به شدت متنفر شدم و نتونستم خودمو کنترل کنم و یه مقدار بهشون بد و بیراه گفتم ...

    دوباره یه مقدار جر و بحث داشتیم و دراومد گفت من شرایطم همینه و تو که نمی تونستی تحمل کنی چرا نرفتی طلاقتو بگیری و حالا اگه نمی خوای برو و ... که منم این دفعه بر خلاف همیشه سفت و محکم بهش گفتم: من همسر رسمی و شرعی و قانونی تو هستم و طلاق هم نمی خوام و شما موظفی برای من مسکن تامین کنی و مسئولیت های مالی و غیر مالیت رو در قبال من تمام و کمال انجام بدی اگر هم نمی تونی و مریضی و ضعیفی میری دادگاه رسما همینا رو به قاضی اعلام می کنی که من نمی تونم زندگی کنم و می خوام زنمو طلاق بدم و من هم طبق حکم قاضی رفتار می کنم !!!

    وقتی اینو گفتم یه دفعه لحنش تغییر کرد و گفت نه من که نگفتم نمی خوام زندگی کنم و دارم همه تلاشمو می کنم و فقط تو به من زمان نمیدی و صبر نمی کنی و ... گفتم یک سال و نیم برای بیکاریت صبر کردم 7 ماه هم هست که بلاتکلیف منزل پدرم هستم صبر منم اندازه ای داره ...

    و بعدش حرص خوردم و حرص خوردم و حرص خوردم ... حداقل ایشون می تونه یه مقدار قدردان باشه نه اینقدر یک طرفه طلبکار ...

    خواستم با دایی شون که به منزل مون اومده بودن تماس بگیرم اما نکردم این کارو ... با مشاور تماس گرفتم ... مشاور گفت مگر من نگفتم این جدا زندگی کردن فاصله ایجاد می کنه و به اختلافات دامن میزنه و مگر من نگفتم هرچه سریع تر باید زیر یه سقف برید حتی شده توی یک هتل آپارتمان یا منزل مبله ؟؟؟ گفتم بله شما گفتید ولی وقتی وظیفه تامین مسکن با ایشونه و انجام نمیده من چه کنم ؟؟؟ در نهایت مشاور گفت چون معضل اصلی شما شغل بوده و ایشون الان سرکار میرن و از طرفی خودشون هم تحت فشار هستن(طبق صحبت های جلسه مشاوره حضوری) و دنبال خوش گذرانی و اینا نیستن عیب نداره شما دیگه اصلا پیگیر نشو و تکرار نکن و کمی عقب بکش تا ببینیم ایشون خودش چه می کنه ...

    بعد با یکی از دوستان نزدیک همسرم که شخص محترمی هست و توی اولین مراحل اختلاف ما (عید نوروز) به درخواست همسرم چندین جلسه برای مصالحه واسطه شده بود تماس گرفتم و بهشون گفتم آیا این رسم انسانیت هست که در قبال زن هیچ وظیفه ای انجام ندی و هر وقت زن خواستار حقوق مسلمش شد یا نیازهاشو مطرح کرد بهش بگی خب اگه نمی تونی برو بسلامت ؟؟؟ که دوستش گفت که یک جلسه میذاریم و هر دوی شما رو مینشونم و صحبت می کنیم ... و به من گفت یه مقدار بهش زمان بده و می خواد بچسبه به کارش تا خودشو تثبیت کنه و ...

    ولی شب تا صبح خوابم نبرد ... از حرص و ناراحتی ... همش با خودم فکر کردم که آیا من می توم یک عمر اینطوری زندگی کنم که برای کسب طبیعی ترین حقوقم متوسل به زور و فشار و دعوا و التماس بشم ؟؟ تا کی می تونم کسی رو واسطه کنم و تحت نظر مشاور باشم ؟؟؟

    از طرفی منم بعد از صبوری ها و تنش های متوالی خیلی خسته هستم و آستانه تحملم به شدت پایین اومده ... زندگی توی منزل پدر و مادرم سخته دیگه برام ... اینکه هفته به هفته زمان می گذره و همسرمو نمی بینم سخته برام ... همه فقط از من می خوان اونو درک کنم و صبوری کنم ... پس کی منو درک کنه و به نیازهای من رسیدگی کنه ...؟

    مشکل دیگه هم اینه که وقتی اینطور رفتارها رو می کنه از نظر احساسی سرد میشم نسبت بهش ... بعد از هر تنشی من کلی روی خودم کار می کنم تا دوباره شعله های احساس و اشتیاقم نسبت به همسرم رو روشن کنم ... ولی دوباره با یک همچین رفتارهایی به شدت سرد میشم ...

    الان دارم به این فکر می کنم که دلم نمی خواد باهاش برم زیر یه سقف !!!

    دوستان خوبم لطفا برام نظر بنویسین و راهنماییم کنید ... آیا اشکالی در رفتار من می بینید ... وظیفه من الان چی هست ؟؟

    و مهمتر اینکه چکار کنم با اینهمه احساس متناقض ؟؟ عشق و نفرت بطور همزمان !!!
    ویرایش توسط ملودی 94 : پنجشنبه 20 مهر 96 در ساعت 07:49

  7. کاربر روبرو از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 20 مهر 96)

  8. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام
    ملودی خیلی خوشحال شدم که همسرت بالاخره از لاک خودش بیرون اومد و قدم مثبتی برداشت

    چی شد که همسرت از لاک خودش بیرون اومد ؟
    چون متوجه شد که زندگیتون به تار مویی بنده و شما دیگه خسته شدی و همون اندازه که صبور بودی حالا دیگه علی رغم میلت میخواهی جدا بشی ،
    یعنی دقیقا وقتی دیگه تلاشی نکردی و کنار نشستی.

    اگر همچنان همون چرخه مشاوره دادن و ناجی بودن رو ادامه میدادی مطمئن باشید که این چرخه تمومی نداشت و همسرتون نه احساس خطر میکردند و نه تلاش
    حس حمایت گری ایشون تحریک نمیشد.

    حالا هم باید سعی کنی وارد اون چرخه نشی ، نه اینکه ازون ور بوم بیوافتی نه اینکه بی تفاوت بشی ،مهربون نباشی

    یعنی اینکه زن باشی و ناز کنی ، گاهی درد دل کن از دل تنگیت بگو ولی زیاد نگو ، گاهی تو بخواه که مکالمتون رو تموم کنی ، گاهی تو بخواه که چون حالت خوب نیست بعدا صحبت کنید ،
    ملودی جان ؛ دختر توانمند و باارزش همدردی ، تو حتما میتونی یاد بگیری که چهطور زن باشی و چهطور احساساتتو منتقل کنی و مهارت گفتگو رو یاد بگیری . مهارت ابراز نیاز بدون التماس بدون آویزون بودن .

    برات دنیا دنیا آرامش و خوشحالی آرزو میکنم
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  9. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    فکور (پنجشنبه 20 مهر 96), ملودی 94 (پنجشنبه 20 مهر 96), آنه ماری (پنجشنبه 20 مهر 96)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    یک دنیا ازت ممنونم گیسو کمند عزیزم

    بخاطر اینکه گام به گام با تاپیک من جلو اومدی و بخاطر همدردی ها و نظرات ارزشمندت

    منم متقابلا برای تو دوست عزیزم آرزوی بهترین ها رو دارم

  11. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    ملودی جان صحبتهای گیسو کمند عزیز رو تایید می کنم و یک مطلب اضافه می کنم و اون اینکه اصلا شما فرض کن الان طلاق گرفتی بالاخره مجبور بودی منزل پدرت باشی پس الان نگو که این محیط رو نمیخوای
    انقدر عجله نکن
    شما از یه آدم اون مدلی یکدفعه که نمیتونی یه آدم با مسئولیت و شش دنگ دربیاری که
    یه خرده زمان بده
    شما هنوز رابطه عاطفیتون ترمیم نشده اون موقع با این عجله ای که می کنی همون یه ذره ارتباط عاطفی رو هم به نابودی می کشی اون موقع قطع همه چیز برای همسرت هم راحت تر میشه و شما اینو احتمالا نمیخوای

    اصلا فکر کن طلاق گرفتی و الان خونه پدرت هستی اون حالت رو با حالت فعلی مقایسه کن. در این صورت متوجه میشی که شرایطت نسبت به خیلی از شرایط دیگه زیادم بد نیست

    با دو جلسه مشاور رفتن و دو روز سر کار رفتن همسر شما تبدیل به یه آدم دیگه نمیشه

    شما فعلا تنها کاری که باید بکنی این هست که ارتباط عاطفیتون رو قوی کنی حتی اگر احساس خودت کم هم هست سعی کن ابرازش کنی و زیادتر از اون چیزی که هست ابراز کن
    اینکه توی اینترنت برای خونه بگردی بد نیست ولی بذار جلوش و بذار زمان دیدن خونه ها رو خودش مشخص کنه
    اگر مشخص نکرد فقط گاهی از دلتنگیت بگو و اینکه چقدر دوست داشتی هر روز در کنارش باشی یعنی سعی کن براش کشش و انگیزه ایجاد کنی

    نمیخواد با منطق و جدی صحبت کنی با احساس صحبت کن الان وقت حرف جدی و منطقی نیست چون زندگی شما هنوزم به تار مویی بند هست
    انقدری جا نیفتاده که بشه یه سری موارد رو جدی مطرح کرد

    یه برنامه برای زندگیت بذار که فکرت همش مشغول این قضیه خونه نباشه
    واین رو در نظر داشته باش که اگر نتونی رابطه عاطفی رو بسازی حتی با داشتن خونه مستقل هم زندگیت رو هواست ولی اگر رابطه عاطفی رو محکم کنی حتی با دوری هم زندگی مشترکتون کاملا معتبر هست و خونه مستقل هم به دنبالش میاد

    باید راهشو پیدا کنی
    این مدل صحبتهای جدی و تهدید رو دیگه به کار نبر
    احساس همسرت رو نسبت به خودت از ریشه می زنی
    زندگی مشترک شما در مرحله فوق العاده حساسی قرار داره مراقب باش به دست شما خراب نشه اگر جور دیگه ای خراب شد که شما بی تقصیری

    و یه مطلب دیگه اینکه حتی اگر از خانواده همسرت متنفر هم هستی لطفا اینو جلو همسرت عنوان نکن

    هدف شما محکم کردن ارتباط عاطفی با همسرت هست و این مورد هم شما رو از هدفت دور می کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : پنجشنبه 20 مهر 96 در ساعت 12:34

  12. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Shayeste (پنجشنبه 20 مهر 96), گیسو کمند (پنجشنبه 20 مهر 96), میس بیوتی (پنجشنبه 20 مهر 96), ملودی 94 (پنجشنبه 20 مهر 96), آنه ماری (پنجشنبه 20 مهر 96)

  13. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    ملودی جان به نظرم همه این احساساتی که سراغت میاد طبیعیه و به خاطر شرایط سختته. از همسرت انتظار داری که وظیفش رو انجام بده چون تا اونجایی که به تو مربوط میشده و از دستت برمیومده وظیفتو خوب انجام دادی و الان نوبت اونه که اقدام کنه و قسمت مربوط به خودشو درست کنه ولی متاسفانه ایشون خیلی سخت به خودش تکون میده و این تورو عصبانی و سردرگم میکنه!به نظرم این احساسات متناقض با زیر یک سقف رفتن برطرف میشه! اما اگه بخوایم از دید همسرت نگاه کنیم: ایشون بعد از ۲ سال بیکاری و استراحت داره میره سر کار و از صبح تا عصرشم حسابی درگیره، کلاسای دانشگاه هم شروع شده و اونام یه مقدار از وقت و انرژیشو میگیره، از طرف دیگه ایشون یه خورده نازنازی هم هست و این مسوولیت بعد از مدت طولانی بی مسوولیتی براش زیاده...و نمیشه زیادم ازش توقعی داشت(با توجه به مدل شخصیتیش! وگرنه خواسته های تو کاملا منطقی و حقته)من پیشنهادم اینه که بشین با همسرت صحبت کن و دو روز تو هفته رو بذار برای خونه دیدن (مثلا دوشنبه و پنجشنبه ها رو) خودت میتونی تو بنگاه و اینترنت دنبال خونه بگردی و موردای خوب رو پیدا کنی و باهاشون هماهنگ کنی اون دو روز خاص برین ببینین.
    ویرایش توسط میس بیوتی : پنجشنبه 20 مهر 96 در ساعت 13:40

  14. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (پنجشنبه 20 مهر 96), ملودی 94 (پنجشنبه 20 مهر 96)

  15. #39
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    بیوتی عزیز با قسمت اول صحبتهاتون کاملا موافقم
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    من پیشنهادم اینه که بشین با همسرت صحبت کن و دو روز تو هفته رو بذار برای خونه دیدن (مثلا دوشنبه و پنجشنبه ها رو) خودت میتونی تو بنگاه و اینترنت دنبال خونه بگردی و موردای خوب رو پیدا کنی و باهاشون هماهنگ کنی اون دو روز خاص برین ببینین.
    این پیشنهاد درست نیست عزیزم
    کلا درست نیست یه زن راه بیوافته بنگاهها رو بگرده واسه خونه دیدن ، چه برسه به ملودی که الان باید یاد بگیره مشغله های خودشو داشته باشه ،
    باید یاد بگیره این کار مردونه است و حس بدی بهش میده ، یا حس خوبی بهش نمیده .

    چه بهتر که به جای خونه دیدن یا غر زدن از خونه ندیدن ، بد خلقی کردن ، از دلتنگی اش بگه از شرایطش در خونه پدر ، از اینکه فلان جا چقدر سخت بود یه مرد باهام نبود ،
    گاهی لازمه خودمونو بزنیم به یه راه دیگه به بلد نبودن ، به سوال کردن که اصلا چیکار کنم کجا برم نمیشه با تو برم ؟

    ** حتما به مشاورتون بگید در مورد مستقل شدن و تهیه مسکن ، همسرتون رو به چالش بکشن .

    ** درست نیست برای اینکه ابراز نیاز کنیم ، خونه پدر رو یه جهنم تعریف کنیم یه جایی که حالمونو بد میکنه ، بلکه خونه پدر بسیار حرمت داره و چه سرپناه خوب و بی منتی هستش ،
    اتفاقا لازمه گاهی از حمایتهای پدر و نگرانیهاش بگیم .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : پنجشنبه 20 مهر 96 در ساعت 16:05

  16. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    sia518 (پنجشنبه 20 مهر 96), میس بیوتی (پنجشنبه 20 مهر 96), ملودی 94 (پنجشنبه 20 مهر 96), آنه ماری (پنجشنبه 20 مهر 96)

  17. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    ملودی جان گیسو کمند خیلی خوب توضیح دادند.
    به نظر من هم باید یه مقدار صبر کنید. همونطور که کارش درست شد حتما خونه را هم اماده میکند.
    شما هم همین پیشنهادهای گیسو کمند را انجام بدید انشا.. نتیجه میگیرید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید آنه ماری تشکرکرده است .

    ملودی 94 (پنجشنبه 20 مهر 96)


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.