دوباره سلام
متن شما رو خوندم. ببينيد در هر حال خيانت واقعا توجيهى نداره و همسر شما بايد بپذيره كه اشتباه كرده و در مسير ساختن زندگى با شما همراه بشه وگرنه يك تنه نميتونيد اين زندگى رو بسازيد و شما نميتونين كوه گذشت باشين. بعضى كاربرا ميان از خيانت شوهرشون گله ميكنن ممكنه تشويقشون كنيم به گذشت بيشتر چون مثلا پاى يك بچه درميونه ولى در شرايط شما و با اين چند سال دورى، گذشت يك طرفه اصلا هيچ نتيجه اى جز نابودى شما نداره و كاملا احمقانه ست.
و اما برسيم به خودتون. توى حرفهاتون اشتباه زيادى ديده ميشه به خصوص پاراگراف آخر و به خصوص اين جمله "اگر دوست داشتن بین ما باشه این چیزا بلد نبودنش مشکل ساز نمیشه"
جمله اى كه شما بيان ميكنين در واقع دو نفر در تحققش نقش دارن يكى شما و يكى همسرتون. بنابراين كاملا بديهى به نظر مياد كه هر دو نفر بايد نظرشون مشترك باشه تا اين جمله تحقق پيدا كنه. اما اون چيزى كه به چشم مياد يكه تازى شماست. از رفتارهايى كه از همسرتون سر زده مشخصه كه ايشون اين جمله رو باور نداره و انتظار داشته شما خودتون به تنهايى سهم خودتون رو در زندگى ايفا كنيد. هدفم اين نيست كه بگم ذهنيات شما درسته يا ايشون. ولى اين خودش نشون ميده كه شما دو نفر چقدر از هم دور هستين و چقدر دركتون نسبت به تفكرات هم فاصله داره. شما بايد ياد بگيرى چه براى اين زندگى و چه براى زندگى ديگرى، اين يكه تازى ها و تصور درست بودن كامل خودتون رو بذاريد كنار و با همسرتون هم گام بشيد و كمى هم دنيا رو از چشم اون نگاه كنين. اميدوارم متوجه شده باشين كه منظورم صرفا مسائل جنسى نيست و كمى به قضيه عميق تر نگاه بندازين.
اشتباه ديگه شما اينه كه تصور ميكنيد بلد بودن يعني مثل بازيگرهاى خاص بودن. من در اين زمينه به شدت به شما حق ميدم كه ندونيد قضيه چيه چون هيچ منبع آموزشى براى ما تدارك ديده نشده و فقط بعضى خانم ها كه ذاتا ميتونن اين جنبه وجودشون رو خوب روشن كنن، توى اين مسئله موفق ميشن. وقتى همسر شما ميگه بلد نيستى شما بايد برى تمركزت رو بذارى رو اين قضيه و ياد بگيرى نه اينكه با اون نابلدى هى كارت رو تكرار كنى و باعث دلزدگى ايشون بشى!
البته يه نكته اى هم اين وسط هست. همسر شما تمايلات خاصى دارن؟ راجع بهش چيزى ميدونين؟ اگه آره، توى وجود خودتون نگاه كنيد ببينيد ميتونين با مسئله كنار بياين؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)