به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 62
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    از اونجایی که از اول در جریان تا پیک شما هستم و با توجه به نوشته اخیر و توضیحاتتون نتیجه ای که به فکرم رسید این بود:

    اتفاقات و صحبتهایی که اخیرا شده از جهتی میشه گفت بد هم نبوده و چون شما قلبا هم هنوز دودل هستی این اتفاق میتونه از جهتی ادامه کارو بصورتی بهتر پیش ببره. توضیح میدم

    یعنی با این صحبتهایی که شده شما ضمن احترام به پدرتون و ارزش برای خودتون و زندگیتون و با توجه به اقدام و تلاش طرف مقابل شما مهره های شطرنج رو میتونی حتی بهتر از گذشته بچینی. به این صورت که:

    به وکیل فعلا میگی اقدامی نکنه

    با پدر و برادرتون صحبت میکنید و روشنشون میکنید که میخواید اگه طرف جدی هست زندگیتون رو ادامه بدید. اونها هم برای اینکه بعدا پشیمون نشن در نهایت به حرف شما عمل میکنند

    با همسرتون تماس میگیرید و میگید که پدرتون میخوان بصورت خصوصی با خودت مثل 2 تا مرد صحبت کنند ببینن آیا صحبتها و وعده هایی که دادید مصداق عمل دارند یا خیر. و اینکه پدرم در درجه اول معیارش مصداق و تلاش و خواستن از طرف خودت براش مهمه.

    در ادامه بگید که هر چند واسطه ها خوب بودند ولی پدرم چون خودت حضور نداشتی مجبور شده همچین جوابی بده چون خود شما حضور نداشتی و مصداق عمل تورو میخواد به چشم ببینه و ( در اول هم باید از زبون خودت بشنوه ). و اگر اطمینان لازم رو پیدا کنه نظر مساعد خواهد داد. بیشتر صحبت نکنید. دعوا هم نکنید . خیلی مودبانه و با خونسردی هم بگید. صحبت رو هم زیر 10 دقیقه سعی کنید تموم کنید و هماهنگ کنید که همسرتون بیان خونه شما و با پدرتون صحبت کنند.

    اگه قبول نکنند که خوب این میتونه خودش محکی باشه برای عدم تلاش ایشون و تصمیم های بعدی شما

    اگه قبول کنند. شما از قبل با پدرتون هماهنگ بشید. برادرتون رو هم راه ندید بهیچ عنوان. فقط پدرتون. پدرتون باید به ایشون بگن که ما باید صحبتهای شمارو مصداقشو در عمل ببینیم و همین الان مثل دو تا مرد که با هم صحبت میکنیم باید به من قول بدی که عمر و زندگی این دختر رو بازیچه نکنی و بجای اینکه واسطه بفرستی خودت وارد عمل بشی و من تلاش تورو ببینم. پدرتون برای ایشون زمان کوتاهی رو برای مصداق تلاش و کارشون تعیین کنند و از ایشون بصورت جدی تضمین و قول بگیرند.

    تمام این مراحل و صحبتها باید کاملا با خونسردی و زبان نرم صورت بگیره. بدور از غرور. سعی کنید فضایی رو فراهم کنید که شوهرتون بتونه راحت بیاد و صحبت کنه. مثلا برادرتون حضور نداشته باشه. ترجیها همسرتون و پدرتون باشن و در نهایت فقط شما هم حضور داشته باشید. جو هم باید دوستانه باشه. بدور از غرور و عصبانیت. هر جا دیدید جو متشنج شد آروم کنید. و اگر دیدید جو خراب شد سعی کنید موکولش کنید به 2 روز بعد. نه کمتر نه بیشتر.

    شخصا فکر میکنم این زندگی راه داره. نقش پدرتون مهمه. اگر مسلط نیستند مسلطشون کنید. خودتون و همسرتونم استرس و نگرانی رو دور کنید. به قصد موفقیت هر کاری میکنید انجام بدید. دلتون رو غرص کنید. از هیچی هم نگرانی و ترس نداشته باشید.

    موفق باشید. منتظر نتایج بهترتون هستم

  2. کاربر روبرو از پست مفید Quality تشکرکرده است .

    ملودی 94 (دوشنبه 10 مهر 96)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام آقای Quality
    شما از اول تا پیکم لطف داشتید به من ممنونم از دقت نظرتون

    ای کاش اینجور که شما می فرمودید بود ... ولی متاسفانه پدر من قصدشون سازش نیست و تمرکز رو هم بر زمان حال و معضل بزرگ فعلی نمیذارن و مرتب در مورد گذشته و آینده و نگرانی های خودشون صحبت می کنن و به صحبت ها و خواسته های من هم ذره ای توجه ندارن ....

    حالا یکی مثل پدر و دایی ایشون بخاطر سن بیشترشون و همذات پنداری شون (پدر بودن) می تونن سکوت کنن ولی همسر من بخاطر جوان بودنش و ناپختگیش خیلی قشنگ از این حالت عصبانی میشه و حتی ممکنه بخاطر اینکه کم نیاره جواب بده ...
    متاسفانه در این مورد مستاصل شدم و چون خانواده م (حتی با فرض صحیح بودن تصمیمشون) کمر بستن برای جدایی ما هر کسی هر صحبتی هم بکنه در نهایت به سمت طلاق سوق میدن ...
    ولی چشم ممنونم از صحبت های مفیدتون و باید فکر کنم ببینم فرمایش شما رو چطوری می تونم در عمل پیاده کنم که باز هم شرایط از اینی که هست بدتر نشه !!

    در مورد برادرم البته که به ایشون نمیگم که بیان چون اصلا ایشون عقیده دارن همسر من رو نباید تو خونه راه بدیم ! و اونا رو هم که راه دادیم به احترام سن و سالشون بوده !!

  4. #23
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    ملودی ... این که اینقد برای زندگیت تلاش می کنی و امیدواری، عالیه.
    همسرت باید روزی هزار مرتبه بابت این همه عشق و فداکاری شما، خدا را شکر کنه.

    با توجه به تاپیکهای خودت و پستهات توی تاپیکهای دیگه، به نظر من شما خانم با تدبیر و توانمندی هستی.
    شاید هم توانمندی بیش از حد شما و حس حمایتگریتون باعث شده جذب همسرتون بشید و این همه تو زندگی مشترک تلاش کنید.

    خوبه که بالاخره بعد این همه مدت خانواده اش یه اقدامی کردند.
    وقتی مطمئن شدن زندگی شما داره رو به جدایی می ره، یه قدم برداشتن.

    اتفاق دیروز را نمی شه کاریش کرد. یه کم صبر داشته باش.
    به هر حال اونها اگه جدی باشند، یه بار دیگه تلاش می کنن. یه بار دیگه تماس می گیرن.
    اگه همسرت تماس گرفت، بگو که به پدر و مادر من حق بده. ماجراهای این چند سال خسته و ناامیدشون کرده و به این راحتی از حرف طلاق برنمی گردن. شاید لازمه شما نشون بدین که قولهاتون جدی هست و یه تلاش دیگه بکنید.
    یه طوری متوجهش کن که یه بار دیگه تماس بگیرن و قدم جلو بذارن.

    هر چند من فکر می کنم حرفهای دایی ایشون، به نوعی درست بوده و نمی خواسته مدیون شما باشه و قول الکی بده. اونها خودشون هم امیدی به پسرشون ندارن و می شناسنش.
    احتمالا بیشتر از مشکل بیکاریش، مشکل روحی روانیش هست که می ترسن قول بدن. درسته که اینطور مشکلات خیلی تو جامعه فراگیر شده، اما زندگی با این شرایط آسون نیست.
    اگه همسرت هم دارو مصرف می کنه، هم مشاوره می ره، هم حال روحیش اینقد خرابه ... چطور می شه تو زندگی مشترک و بچه و آینده و ... روش حساب کرد؟ اینقد قوی هستی که ضعفهای اون تو را هم افسرده و بیمار و ناتوان نکنه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (دوشنبه 10 مهر 96), ملودی 94 (دوشنبه 10 مهر 96), خانم مهندس (دوشنبه 10 مهر 96)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ممنونم شیدا جون

    من فکر می کنم شرایط بیکاری ش خیلی تو این حالتش موثر بود و تمام امیدم اینه که اگر دوباره مشغول کار و فعالیت و درس و ... بشه تا حد زیادی از این حالت بیاد بیرون و دوباره خودشو پیدا کنه ...

  7. #25
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    بهترین کار در این موقعیت این است :

    با وکیل همسرتون تماس بگیرید و بگید با توجه به حرف شما و بررسی های خودم خانواده را هم متقاعد کردم که یک فرصت دیگه با شرایط زیر به همسرم بدهم ...

    1 - شرط مشاوره رفتن هردو با هم و زیر نظر یک مشاور بررسی دقیق وضعیت و میزان سنخیت و در صورت نزدیک بودن سنخیتها بررسی ضعفهای هرکدام و آموختن مهارتها برای رفتار مناسب

    2 - کسب آمادگی لازم زیر نظر مشاور در صورت هم سنخ بودن و پذیرش ضعفها و اقدام برای بهبود برای ادامه زندگی زیر یک سقف سپس با هم زیر یک سقف قرار گرفتن

    3 - آماده کردن خونه در این مدت

    4 - در صورتی که نتیجه مشاوره ادامه زندگی بود شرطهایی دارم که متعاقباً اعلام می کنم .


    اگر همسر شما نپذیرفت مشاوره بیاید دو راه دارید :

    1 - همانطور تا کنون بوده او را ببینید و بپذیرید شما در زندگی مرد باشید و ایشون مثل یک زن ( چنانکه تا حالا رابطه شما اینگونه بوده و شما قوتهای مردانه و مسئولیت پذیریهای مردانه از خود نشان داده اید و ایشون ضعف و نازهای زنانه ....) و اگر مایلید با این شرایط زندگی کنید ادامه دهید

    2 - اگر نمی توانید چنین وضعیتی را بپذیرید قاطعانه اعلام کنید زندگی با این شرایط را نمی پذیرید و مشاوره برای شما تست و تضمینی برای اینکه ایشون متعهد به قول و وظایفش و ادعای تلاش برای ادامه زندگی هست را مطرح کرده اید و رد کردن آن از سوی همسرتان یعنی اینکه هیچ تضمینی نیست و شما هم فقط دارید بازی میخورید که یک مدت دیگر به ایشون فرصت دهید و باز هم همان روند و لذا چاره ای جز آنچه خانواده اعلام کرده اند نمی ماند

    اگر همسرتان با طرح بند 2 حاضر به مشاوره شد مسیری که در بالا در 4 بند گفتم را در پیش میگیرید و لازم است حتماً یک مشاور حاذق و قوی انتحاب کنید و بهره ببرید


    همسر شما ضعیف است و شما نقطه مقابل وی و رویه شما نیز بر ضعف او دامن زده و به نوعی جای شما عوض شده .... تلاش و پیگیری شما برای تامین موقعیت مالی کار درستی نیست و تامین مسکن و معاش فقط باید مطالبه شما باشد و مثل یک عروس خانم اهل ناز و نیاز و تکیه به مرد زندگیش ، منتظر و بازه زمانی معقولی را تعیین و در انتظار می بودید مهربان و قاطع نه در تکاپو و هول دهنده . تمارض نشانه عمده ضعف ایشان هست اگر واقعاً بیماری خاصی ندارند و خدای ناکرده گرفتار اعتیاد نباشند .....

    اگر شرط مشاوره را پذیرفت و مسیر مشاوره منتج به ادامه زندگی شد یکی از شرطهای شما عدم اشتغال شما و تامین معاش از سوی ایشان و البته در ادامه هم عدم دخالت در مسئولیتهای مالی و اقتصادی ایشان و عدم کنترل گری باید باش


    موفق باشید





  8. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 10 مهر 96), میس بیوتی (دوشنبه 10 مهر 96), ملودی 94 (دوشنبه 10 مهر 96), خانم مهندس (دوشنبه 10 مهر 96), شیدا. (دوشنبه 10 مهر 96)

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام فرشته مهربان
    ممنونم که به تاپیک من سر زدید و سپاسگزارم از راهنمایی تون ...

    در مورد بحث اعتیاد که مطرح فرمودید من کاملا مطمئنم که ایشون همچین موردی ندارن ...

    در مورد بحث تمارض دیشب پدرشون هم تایید کردن که مدتی حالشون خوب نبوده و فشارش به شدت پایین بوده و تو بستر بوده و مشخص شده آهن خونش کمه و دارو گرفته و الان خوبه ...

    در مورد عوض شدن نقش های ما دو نفر در زندگی کاملا حرفتون رو قبول دارم ... کارم خیلی سخته ... نمی دونم می تونم به مرور زمان ریشه ای درستش کنم یا نه ...

    در مورد مشاوره همین الان بهش پیام دادم و پیشنهادمو مطرح کردم ... با این عنوان مطرح کردم که واسطه ها خوب بودن و خانواده من هم بخاطر مشکلاتی که تکرار شده نگرانن و خواستار جدایی ما ... هر کدام حقشون و احترامشون محفوظ ولی بعد از جلسه من و تو فرصتی پیدا نکردیم که قضیه رو جمع بندی کنیم و به این منظور خواسته من جلسه مشاوره حضوری دو نفره هست ...

    هنوز جوابی ندادن فکر می کنم گرفتار کاره ... منتظر میشم ببینم چه واکنشی نشون میده ...

    بازم ممنون

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوباره به همه دوستان همدل همدردی

    بعد از اینکه برای همسرم پیام فرستادم و بهش پیشنهاد دادم که به مشاوره دو نفره حضوری بریم پیام داد و موافق بود و استقبال کرد و من هم با مشاور خودم که قبلا جهت اصلاح رابطه مون 7 جلسه باهاشون مشاوره گرفته بودم و کمک شایانی کرده بودن تماس گرفتم و خوشبختانه ایشون برای شب وقت داشتن و با هم به مشاوره رفتیم ...

    بعد از شنیدن صحبت های هر دو طرف و بررسی وضعیت (البته بیشتر با همسرم صحبت کردن چون من که خودم به تنهایی از ایشون مشاوره گرفته بودم قبلا) نظرشون رو اعلام کردن و گفتن نظرشون به طلاق نیست و برای ما دو نفر ادامه زندگی رو پیشنهاد می کنن ...

    ایشون گفتن ثبت طلاق کاریه که بیشتر از چند ساعت زمان نمیبره و شما با یک بار دیگه امتحان کردن برای نجات زندگی تون تو یه بازه زمانی مشخص چیزی رو از دست نمیدید و از عواقب و پیامدهای طلاق بخصوص پشیمونی پیشگیری می کنید ...

    و البته توصیه ایشون این بود که این مدت زمان آزمایشی باید زیر یه سقف و در کنار هم باشه وگرنه نمیشه از رفتارها برداشت کاملی کرد و اون نتیجه ای که باید حاصل نمیشه ...

    همسرم در مورد بحث شغل و تامین مسکن گفتن که تو یه کارخونه صنعتی معتبر مشغول به کار شدن و در حال حاضر از این لحاظ دغدغه ای نیست (البته اینو مطمئنم که اگر خدا لطف کنه و شرکت منحل نشه و خدایی نکرده مسائل جانبی دیگه ای پیش نیاد ایشون به کارش میچسبه و ادامه میده چون همونطور که قبلا گفته بودم سابقه کار طولانی در یک شرکت معتبر دیگه داره) ...

    در مورد مسائل رفتار بین فردی نکات آموزشی رو برامون نوشتن که هر دو نفر باید شروع به تمرین و تکرارش کنیم و ببینیم نتیجه چی میشه (من بیشتر در مورد بدرفتاری های همسرم بهشون گفته بودم و اینکه راهکار بدن برای حلش) ...

    در مورد خانواده ها همونطور که قبلا هم گفته بودن قرار بر این شد که هر دو خانواده رو از این میدان خارج کنیم و صرفا روی رابطه خودمون دو نفر کار کنیم چون با حضور اونها تداخل پیش میاد و کار خوب پیش نمیره بلکه بدتر هم میشه (دقیقا چیزی که اتفاق افتاد !! ) ...

    دیگه شب هم یه کوچولو توی مسیر توی شهر چرخیدیم و برگشتیم خونه ...

    وقتی همسرمو دیدم احساس کردم چقدر دلم براش تنگ شده ...

    برامون دعا کنید

  11. 5 کاربر از پست مفید ملودی 94 تشکرکرده اند .

    Quality (پنجشنبه 20 مهر 96), آنه ماری (سه شنبه 11 مهر 96), بارن (سه شنبه 11 مهر 96), زن ایرانی (سه شنبه 11 مهر 96), صبا_2009 (سه شنبه 11 مهر 96)

  12. #28
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    بسیار خوشحالم که همسرتون استقبال کرده از مشاوره و همین یعنی امیدواری بالا و اینکه ایشان بسیار به شما علاقمند است و دوست دارد زندگیش را با شما بسازد .

    در نظر داشته باشید که کمبود آهن عوارض روحی مثل خستگی و بیحالی و بی حوصلگی و حتی پرخاش را به دنبال دارد لذا دانستن همین باعث می شود اگر چنین رفتارهایی دیدید احتمال دهید از این جهت مشکل پیش آمده .

    از نظر پزشکی وضعیت همسرتون و بخصوص وضعیت جذب ویتامین و مواد عالی در وی و همچنین وضعیت قلب و عروق بررسی شود بهتر است تا علت اصلی کمبود آهن روشن گردد و در مان ریشه ای انجام شود

    حتماً جلسات مشاوره را ادامه دهید و مهمتر از آن عمل کردن به راهکارهای مشاوره هست و از آن هم مهمتر این است که انتظار نداشته باشید عادات یک شبه ترک بشه .... بنا براین اگر هرکدام بعضی رفتارهای قبلی را تکرار کردید نه از خودتون ناامید باشید نه از دیگری ... هرجا اشتباه کردید مهم اینه که بدانید اشتباه بوده و بخواهید که سعی کنید دیگه تکرار نشه نه اینکه ناامید بشید که درست نمیشه .... این خیلی مهم هست .

    نشاط و آرامش و شادابی را بیش از پیش برای خود لحاظ کنید و از کنار مسائل کوچک عبور کنید و کمال گرایی را کنترل کنید ....

    بخصوص توصیه ام به شما این است که کنترل گری و تجسس و دخالت در امور اقتصادی را بسیار بسیار کنترل کنید ... خانم خونه و ملکه باشید و طوری عمل کنید که همسرتون احساس پادشاهی کند که افتخارش بشود داشتن یک زن قوی و توانا اما به تمام معنا زنی متکی و اهل ناز و لطافت و محبت

    موفق باشی





  13. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (سه شنبه 11 مهر 96), ملودی 94 (سه شنبه 11 مهر 96), آنه ماری (سه شنبه 11 مهر 96), زن ایرانی (سه شنبه 11 مهر 96)

  14. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    داشتم از اول تاپیک میخوندم و جلو میومدم و خدا خدا میکردم جدا نشده باشید
    و الان که فهمیدم امروز با هم دیگه بیرون رفته بودید خیلی خوشحال شدم
    کاش همه مثل شما اینقدر خوب بودیم و میتونستیم خوب فکر کنیم و هدفمون تو زندگی درست کردن بود نه با توجیه های خودمانی زندگی رو خراب کنن و تو زندگیمون عجولانه تصمیمی نمیگرفتم
    ای کاش تو زندگیمون از افرادی مثل شما یاد بگیریم که خراب کردن هر چیزی خیلی راحته ولی دوباره ساختنش خیلی سخته

    وقتی نوشته ها تون و داشتم میخوندم می دیدم که چقدر شبیه کسی صحبت میکنید که تازه وارد زندگیم شده
    کسی که داره سعی میکنه زندگی خراب شده من و درست کنه و امیدی که از زندگیم گرفته شده رو برگردونه
    کسی که همیشه سعی میکرد بهم نزدیک تر بشه ولی خودم ازش فاصله میگرفتم
    کسی که غم زندگیش ناراحتی من بود و هیچ موقع نمیدونستم
    کسی که مثل شما دلش انقدر صاف و پاک هست که میتونه به چیز های خوب فکر کنه و هدفش امید دادن به زندگی هستش نه گرفتن امید از زندگی کسی

    فکر میکنم شما به دعای کسی نیاز ندارید
    چون خدا از قلب پاک افرادی مثل شما آگاه هستش و همیشه بهترین ها رو تو مسیر زندگی شون قرار میده و مواظبشون هست
    واسم دعوام کنید قدر این ادم و تو زندگیم بدونم و اگه لایق این ادم تو زندگیم بودم بتونم بهترین زندگی که در توانم هست و واسش درست کنم
    ......دگر حوصله ای نیست

  15. کاربر روبرو از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده است .

    ملودی 94 (سه شنبه 11 مهر 96)

  16. #30
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ملودی 94 نمایش پست ها
    ممنونم شیدا جون

    من فکر می کنم شرایط بیکاری ش خیلی تو این حالتش موثر بود و تمام امیدم اینه که اگر دوباره مشغول کار و فعالیت و درس و ... بشه تا حد زیادی از این حالت بیاد بیرون و دوباره خودشو پیدا کنه ...
    اگر مساله کار و معاش حل شده که خوشحالم ، در غیر اینصورت شاید گزینه های دیگری هم قابل بررسی باشه :

    رشته و توانمندی کاری دقیق شوهرتون رو اینجا برام بنویسید . همینطور رشته و توانمندی کاری خود شما رو میخام بدونم .

    در مرحله بعد اگر امکان کاری با هماهنگی و توسط بنده در تهران برای شما مهیا شد ، آیا حاضرید و میتونید که بیایید تهران برای کار؟

    توی یک شرکت بزرگ که زیر مجموعه خودش 120 شرکت رو داره ، بنده مسئولیت دارم و یکی از مدیران شرکت اصلی هستم توی سعادت آباد

    منظورم اینه که بد نیست ببینیم راهی هست که دست شما و شوهرتون رو جایی بند کنیم؟

    تمایل دارم که به جای دعا کردن ، اگر شد در دنیای واقعی کاری بکنیم

    تا مدیران تالار بشون بر نخورده و من رو بلاک نکردن ، جواب بدید ببینیم وضعیت چی میشه!! البته باید مراقب باشیم چالش پیش نیاد تا نیازی به اقدام قاطع مدیران برای مسدود کردن حساب کاربری بنده نباشه . . .

    در مطالب تون همیشه به نظرم می رسید که فرد عاقل و شایسته ای هستید ، امیدوارم به هر ترتیبی که هست مشکلات شما حل بشه و روزهای بهتری رو ببینید
    ویرایش توسط behzzad : سه شنبه 11 مهر 96 در ساعت 13:38

  17. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    ملودی 94 (سه شنبه 11 مهر 96), بارن (چهارشنبه 12 مهر 96)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.